جمع بندی کلام و عقاید

تضاد جمهوریت و اسلامیت

بسم الله الرحمن الرحیم

با توکل به نام اعظم

با سلام و احترام خدمت خدام سایت و کاربران عزیز

چند وقتی است با توجه به شرایط جامعه خودمان (ایران) و بدرفتاری خارجی و داخلی، و واقعا شبیه خون فرهنگی که تاثیراتش راهمه میبینیم، که متاسفانه میبینیم حتی وقیحانه علنی اسم از تغییر نظام بین بعضی سهل انگارها نیز رواج پیدا کرده و بدتر از ان اینکه عقاید خود را در فضای مجازی گسترش می دهند؛

بنظرم رسید اگر بشود ان شاءالله بصورت هماهنگ شبه های جواب داده شده را بصورت سئوال و جواب هر هفته همگی در وضعیت واتساپ، پروفایل های سلیت های مختلف، گروها و کانال هایی که عضویم ، پروفایل اینستاگرام خود بگذاریم و دیگران رادعوت به این کار کنیم،
در مبارزه فرهنگی توانسته ایم قدمی برداریم، بنده از کارشناسان محترم و کاربران بزرگوار می خواهم نظرات خود را بدهند و در اجرا شدن این طرح بنده و دوستانم را راهنمایی فرمایند.

سلام و عرض ادب

به نظر بنده این نظام هم خدا را می خواهد و هم خرما را

هم اسلام و هم جمهوری را !

که این به نظر بنده حداقل در حال حاضر قابل جمع نیست ( اوضاع مملکت کاملا گویای این مساله است)

مثالی می زنم

اسلام می گوید موسیقی مطرب مضر است هم برای روحتان و هم برای جسمتان ! البته مزایایی دارد که در برابر مضراتش ناچیز است.

اما اکثریت مردم فقط مزایا را می بینند و چشمشان را روی مضرات موسیقی می بندند

اینجا جمهوری با اسلام در تضاد است

نتیجه چیست؟

جمهوری اسلامی ! برای حفظ نظام ، می شود جمهوری و اسلام را نادیده می گیرد و وزارت ارشاد اسلامی مبلغی را دریافت میکند و به هزاران آهنگ مطرب مجوز پخش می دهد.

یا به طور مثال بانکداری

اسلام می گوید ربا برای شما مضر است و اقتصاد را متورم و نابود می کند

اما نظام می گوید اگر بانک ها ربا ندهند ، مردم پول هایشان را از بانک های حکومتی خارج می کنند

اینجا گوشه چشمی به اسلام می شود .

اسم ربا به پیش بینی سود و سود علی الحساب به صورت سوری تغییر می کند

باز هم جمهوری بر اسلام غالب می گردد !

البته این نظام روش خوبی برای حفظ قدرت در پیش گرفته است

هم مذهبیون را با اسم اسلام سرگرم کرده

و هم طرفداران جمهوری را در حد امکان راضی نگه داشته است

اما به صورت کلی این نظام در حقیقت و بعد عملی اسلامی نیست
شاید در شعار و حرف باشد
اما در عمل ، تا قبل از ظهور ، جمهوری با اسلام قابل جمع نخواهد بود

در پناه حق تعالی

افراط و تفریط و تبعات آن در این کشور

با سلام
یک مسئله ای که ذهن بنده رو مشغول کرده این هست که در کشور ما مردم و حکومت درگیر مسائلی هستند که در ظاهر حل آن ها ساده هست
از طرفی زمان زیادی از برخورد ما با این مسائل میگذره ولی همچنان درگیریم و هم انرژی زیادی از ما گرفته هم فشار و بار روانی بالایی وارد کرده هم هزینه های مالی برای ملت ما داشته
بنده این سوال رو به مناسبت چهارشنبه سوری امسال مطرح میکنم ولی چندین مصداق از مسائل روز کشور میارم تا مقصودم بهتر درک بشه دقت کنید بنده در مثال ها بحثی ندارم چون ممکن بعضی دوستان
قبول نداشته باشند دیدگاه های من رو که البته تا حدی قابل احترام هست
ببینید ما هر سال درگیر چهارشنبه آخر سال هستیم یک رسم قدیمی اما این مسئله هر سال برای کشور مشکل ایجاد میکنه یک گروه مدام بر هرچه بهتر برگزار شدن این رسم تکیه دارن
یک گروه هم کلا مخالف این رسم هستند
هر سال مردم آزاری هم آتش سوزی ها و مردن چند نفر رو شاهدیم حتی کسایی که میخوان جشن بگیرن هم اکثرا مطالعه ای درمورد پیشینه این جشن ندارن
از طرفی عده ای تلاش دارن کلا این رسم های باستانی حذف بشه در واقع یک طیف افراط داریم و یک طیف تفریط تا اینجا با مردم طرفیم اما بریم سراغ حکومت
حکومت علی الظاهر هیچ کار موفقی برای حل این مسئله ندارد یعنی ما میبینیم تلاش برای تبیین فرهنگ ها و جشن های باستانی در کتب درسی ما دیده نمیشه
از طرفی مکان هایی امن و مناسب برای این جشن در نظر گرفته نمیشه
نتیجه اینکار ها قاچاق انواع موارد محترقه و برگذاری جشن چهارشنبه سوری هست به طوری که شباهتی با اصل مسئله در دوران گذشته نداره
سوال بنده این هست چرا حکومت تلاش نمیکنند مسئله حل شود؟ به نظر بنده دستانی پنهان میخوام همواره کشمش در کشور باشه بین باستان گرایان و اسلام گرایان در واقع اصل این جداسازی منطقی نیست
ولی ظاهر کار نشان میده هم از خارج هم از داخل کسانی میخواهند درگیری هایی بین مردم ما به وجود بیاورند حالا تحت هر عنوانی
من باز چند مصداق عرض میکنم تا متوجه بشین:
مسئله کوروش: یک عده معتقد به قداست این آدم هستند و یک عده معتقد به پست بودن او هموار جدال این دو گروه وجود داره نسل های ما رو درگیر میکنه هیچ وقتم نمیخواییم حلش کنیم
بی جهت جوری شده که کوروش جلوی پیامبر اسلام قرار گرفته آخه برای چی؟ اگر ما درست تاریخ رو نقل میکردیم اگر تابو سازی نمیکردیم خیلی از این اتفاقات نمی افتاد
اگر خودمان برای کوروش جشن هایی میگرفتیم یا حداقل به معرفی او می پرداختیم آیا این مسائل پیش می آمد؟ شما کتاب تاریخ سوم دبیرستان این مملکت رو ببینید یک خط از دوره های کهن ایران دارد؟
شما ببینید ما در کجا شناساندیم کشورمون رو به مردممون نتیجش این افراطی گری ها شده که الان هست همش از مسائلی که باید به سادگی حل بشن بحران می سازیم
مسئله مزین کردن حرم ها به طلا: اینجا هم دو گروه افراطی داریم یکی کلا منکر احترام به شعائر هست منکر ساخت حرم و استفاده از هنرو معماری اسلامی هست آن طرف هم میاد طلاکاری ضریح و ...
رو توجیه میکنه چرا مسائلی که به راحتی قابل حل بوده رو بحران کردیم
این مسائل رو و چندین مسئله دیگر رو بنده میبینم و هیچ حرکت مثبتی از جکومت برای حلشون نمیبینم
چرا؟ چرا همیشه مردم ما باید دو دسته بشن و بیفتن به جون هم؟ چرا کار هایی میکنیم که کار به جناحگرایی بکشه؟ واقعا حل مسئله ای مثل چهارشنبه سوری خیلی دشواره؟ یا عمدا نمیخوان حل بشه؟
الان کانل های تلگرام رو ببینید امشب جدال این ها در مورد تکریم یا تحقیر عادل فردوسی پوره یعنی فقط دنبال یک بهونه هستند تا مردم رو به جون هم بندازن
شما بحث وحدت شیعه و سنی ببینید! یکی قائل به وحدت عقیده هست!!! یکی کلا منکر هر نوع برادری و فقط لعن و توهین و تکه انداختن بلده یعنی فهم صحیح وحدت اینقدر دشواره؟
واقعا چرا ما در مسائل پیش افتاده درگیریم اعصاب و روانمان فرسوده میشه بخدا بنده که خسته شدم سیر حماقت ما کی تمام میشه؟ چرا حکومت کاری برای این مسائل نمیکنه که موثر بشه؟
همش درگیر مسائل احمقانه یک روز سر کنسرت دعوا داریم یک روز سر حضور زن ها در ورزشگاه
سپاس:|

سنت نادانسته و دفع شبهه شرور

سنت الهی نادانسته

برخی گفته اند ممکن است سنتی الهی وجود داشته باشد که ما از آن خبر نداریم و آن سنت الهی باعث شود که شرهای موجود در جهان شرهای اخلاقی باشند نه غیر اخلاقی. ممکن است در آینده این سنت نیز کشف شود.

در پاسخ به این اعتراض می توان گفت:
نخست اینکه اگر ما «نمیدانیم که سنت الهی نادانسته ای وجود دارد»، هرگز به این معنی نیست که «سنتی نادانسته وجود دارد»، ندانستن ما تنها به معنی ندانستن است، نمیتوانیم بگوییم ما نمیدانیم ولی چنین سنتی وجود دارد. اگر اینگونه ادعای مطرح شود، مدعی تنها مرتکب «مغلطه مصادره به مطلوب» شده است یعنی فرض کرده است خدایی وجود دارد و چون او وجود دارد قطعاً سنتی نیز وجود دارد، در حالی که وجود داشتن یا عدم وجود او مطلوب این برهان است و خداباور نمیتواند تنها آنرا مصادره کند و وجود خدا را درست فرض کند.

دوم اینکه اگر هم فرض کنیم چنین سنتی ممکن است وجود داشته باشد، میتوانیم همچنین فرض کنیم که پاسخی نیز برای آن وجود داشته باشد و نشان بدهد که آن سنت نیز نمیتواند اثبات کند تمام شرهای موجود در دنیا شرهای اخلاقی هستند.

سوم اینکه تا زمانی که این سنت نادانسته دانسته نشود، جایگاه خردگرایی در انکار و نفی وجود خدا خواهد بود. خداباور با این اعتراض خود تنها در واقع می گوید «خدا وجود دارد اما ما نمیدانیم چرا»، یعنی به عبارت دیگر خرد را زیر سوال میبرد، که خوب البته «برهان» برای کسی اقامه میشود که عقلانیت و خرد را و اصالت آنرا قبول دارد نه برای انسانهای نیمه عاقل.

چهارم اینکه اگر اینگونه فرض های نادانسته مجاز هستند، بی خدا نیز میتواند ادعا کند که «برهانی بسیار قوی علیه وجود خدا وجود دارد ولی من آنرا نمیدانم» و بعد بی خدایی را از آن نتیجه بگیرد.

نتیجه اینکه این سنت نیز نمی تواند اثبات کند که تمام شرهای موجود در جهان شرهایی اخلاقی هستند.

بهترین جهان ممکن و پاسخگویی به شبهه شرور

انجمن: 


سنت الهی بهترین جهان ممکن

سنت الهی بهترین جهان ممکن در این زمینه به این معنی است که خداوند جهان را به بهترین حالتی که ممکن است پدید آورده است، یعنی هرگونه جهان دیگری که بوجود می آمد، یا شر بیشتری در آن وجود داشت یا خیر کمتری در آن وجود می داشت.

در پاسخ به این اعتراض می توان گفت:

نخست اینکه ادعای اینکه جهان نمیتواند بهتر از اینکه اکنون است باشد ادعایی باطل است، انسانها توانسته اند با پیشرفت تکنولوژی و دانش خود از میزان شرها در جهان کم کنند. خداباوری که این ادعا را میکند باید قبول کند که تمامی چیزهای موجود در جهان در بهترین حالت خود هستند. در این صورت از او باید انتظار داشت که با دانش پزشکی بطور کلی مخالفت کند و تلاشهای انسانها را برای درمان و کاهش شر ها را باطل بداند. بعنوان مثال نباید دندان عقلش را بکشد زیرا بر اساس نظر او دندان عقل باید وجود داشته باشد زیرا این جهان به بهترین حالت خلق شده است. یا اینکه نباید در درمان بیماران روانی بکوشد. شایان ذکر است برخی از فرقه های مسیحی اینگونه رفتار میکنند و بیماران خود را درمان نمیکنند.

دوم اینکه ادعای بهترین جهان ممکن بودن این جهان ادعایی بی معنی است، زیرا درصورت وجود خدا او به دلیل کمال اخلاقی خود نمیتواند دنیایی بد تر از دنیای فعلی را بوجود بیاورد، و گفتن اینکه این دنیا بهترین حالت ممکن است به معنی این است که میتوان دنیاهای دیگری را نیز فرض کرد که بدتر از دنیای فعلی هستند، در حالی که در واقعیت نمیتوان چنین دنیاهایی را با فرض وجود خدا فرض کرد، زیرا اگر وجود چنین دنیاهایی ممکن میبود خدابواسطه ویژگیهایش باید آن دنیا را خلق میکرد، لذا «دنیاهای بدتر» بی معنی است و در نتیجه «بهترین دنیای ممکن» نیز بی معنی است. ممکن است بتوان دنیاهایی برتر از این دنیا را تصور کرد اما تصور دنیاهایی بدتر از این دنیا است با در نظر گرفتن وجود خدا میسر نیست. لذا این سنت اساساً بی معنی است.

رشد و کمال و دفع شبهه شرور

سنت الهی رشد

سنت دیگری که برخی از خداباوران برای رد برهان شر از ان استفاده میکنند سنت رشد است. این سنت بر این ادعا اصرار دارد که خدا میخواسته است از خلق زمین محیطی را فراهم کند تا انسانهای مستعدی که استعداد رشد را دارند در جهت رشد اخلاقی و روانی پیشرفت کنن و به ارزشهایی دست یابند که بدون ریاضت کشیدن و سختی نمیتواند به انها دست یافت. بعنوان مثال برای تشویق و ایجاد ارزشهایی همچون شهامت، فداکاری، صبر، بخشش و سخاوت باید شرهایی همچون جنگ، سختی، بیماری، جرم و فقر وجود داشته باشد. لذا وجود مقداری شر برای ممکن بودن رشد ضرورت دارد و در نتیجه شرهای روی زمین اخلاقی هستند نه غیر اخلاقی.

در پاسخ به این اعتراض میتوان گفت:
نخست اینکه همه سنت ها را نمیتوان برای رشد انسانها دانست، کسی که بواسطه شرّی کشته میشود چگونه به رشد روانی میرسد؟ مسئله شر تنها مربوط به انسانها نمیشود، حیوانی که در جنگل بواسطه آتش سوزی های طبیعی سوخته میشود و از بین میرود و هیچ کس نیز از مرگ او آگاه نمیشود چگونه میتواند چیزی را به کسی بیاموزد؟ همچنین است انسانی که تنها است و بواسطه شرّی کشته میشود. دوم اینکه برای رشد روانی و ترویج و تشویق ارزشها در انسانها لازم نیست شر بطور واقعی وجود داشته باشد. خدا میتوانسته است با تغییرات روانی در انسانها این مسئله را ایجاد کند.
بعنوان مثال فرض کنید شخص الف شخص ب را هیپنوتیزم کند و به او بگوید که شخصی فقیر است، از این طریق نیز احساس ترحم و سخاوت را میتوان در شخص ب تقویت کرد. همچنین با خواندن داستانها و روایت ها نیز میتوان این ارزشهای اخلاقی را ترویج و تشویق کرد و موجب رشد انسانها شد، هیچ لزومی ندارد شر بصورت واقعی وجود داشته باشد تا موجب رشد انسانها شود. سوم اینکه در نهایت اگر اینکه وجود مقداری شر برای رشد انسانها میتواند مفید واقع شود، این مسئله به نمونه هایی اندک محدود میشود. میزان شرّی که در دنیا وجود دارد بسیار بیشتر از مقدار مورد نیاز برای رشد روانی انسانها است و شر موجود در دنیا بیش از حد شر است.
فرض کنید پدری فرزند خود را در حالی که بداند او خفه خواهد شد به رودخانه بیاندازد، و بگوید هدف من این است که خود فرزند یا دیگران با دیدن صحنه مرگ این کودک به رشد روانی برسند و ارزشهایی همچون ترحم و دلسوزی در آنها تشویق شود، آیا میتوان کار این پدر را با توجه به استدلالش اخلاقی نامید؟ آیا شرّی که او باعث وقوعش شده است شرّی اخلاقی است یا غیر اخلاقی؟ آشکار است که این شر کاملا غیر اخلاقی است.
نتیجه آنکه این سنت نمی تواند شبهه شر را رد کند.

آیا اختیار بشر می تواد پاسخگوی شبهه شر باشد؟

انجمن: 

سنت های الهی

عمده ترین پاسخی که منتقدین برهان شر به آن چنگ زده اند مسئله سنت های الهی است که در زبان انگلیسی از آن با فرنام «Theodicy» یاد میشود. کلمه تئودیسی از ریشه یونانی تئو به معنی خدا و دیسی به معنی عدالت می آید.
منتقدین با مطرح کردن این سنت ها تلاش میکنند نشان دهند که شرهای موجود در دنیا از نوع شرهای اخلاقی هستند نه غیر اخلاقی و یا اینکه وقوع این شر ها بایسته و عادلانه است. به عبارت دیگر این سنت های الهی در واقع تلاشهایی هستند برای اثبات سازگاری وجود شر با وجود خدا.
سنت های الهی متعددی در اعتراض به برهان شر مطرح میشوند که لازم است به آنها پرداخته شود و درستی یا نادرستی آنها تحقیق شود. توجه داشته باشید که خداباوران باید اثبات کنند «تمام» شرهای موجود در دنیا شرهای اخلاقی هستند، زیرا وجود حتی یک مورد شر غیر اخلاقی باعث میشود برهان شر موفق باشد و ممتنع الوجود بودن خدا اثبات و محکوم شود. همچنین اعتراضات آنها باید تمام شر ها را چه طبیعی و چه مصنوعی دربرگیرد.

تضاد درونی مطلق بودن برخی صفات خداوند

با سلام و احترام
یکی از مسائلی که مربوط به کمال مطلق بودن خداوند است مسئله خلق است.
مقدمه
اول آیا خلق کردن جز صفات کمالی است یا خیر؟ یعنی اینکه موجودی توانایی خلق داشته باشد یا نداشته باشد یا بتواند طیف وسیع تری از موجودات را خلق کند
به نظر میرسد پاسخ سوال مثبت باشد. حال سوال بعدی پیش می آید که آیا تعداد مخلوقات در مسئله کمال مطلق بودن مهم است؟ مثلا اگر خدا در لحظه یک ایکس تعداد مخلوق داشته باشد
و در لحظه بعدی دو برابر آیا این موضوع نقص محسوب می گردد. به نظر می رسد پاسخ این سوال هم مثبت است
یعنی اگر خدا می توانست دو ایکس مخلوق خلق کند چرا در همان لحظه اول این کار را نکرده؟ به نظر می رسد این موضوع نوعی نقص باشد که با کمال مطلق بودن خداوند در تضاد است:-/
با این مقدمات بنده سوالم رو مطرح میکنم
اول آیا تعداد مخلوقات خداوند نا متناهی است یا متناهی
دوم بر فرض نامتناهی بودن تعداد مخلوقات آیا خداوند در هر لحظه و آن بی نهایت مخلوق خلق میکند؟ اگر این طور است آیا این یک نقص به حساب نمی آید؟
یعنی در هر لحظه یا بازه زمانی تعداد مخلوقاتش بیشتر میشود
یعنی در هر لحظه صفت مالک هر چیز بودن و رب هر چیز بودن در حال تقویت است زیرا مالک و رب تعداد بیشتری از مخلوقات شده پس گویا همه صفات خداوند نمیتواند مطلق باشند

سپاس@};-@};-@};-

میزان علم امام علیه السلام

انجمن: 

سلام
سوالی درباره میزان علم امامان (ع) داشتم .
اینکه امام باید علم دینی و حکومت داری و کلا مواردی که مردم رو به سمت خدا هدایت کنه بطور کامل داشته باشه و هرگونه سوالی رو در این زمینه ها جواب بده بحثی ندارم سوال من درباره علم دنیوی و علوم مختلفه که میخوام بدونم طبق نظر علمای شیعه و حتی در روایات آیا امام ع به تمامی علوم دنیوی احاطه دارند؟

در یکی از سایتها سخنانی از علمای شیعه گذاشته بود که باهم متفاوت بود و هرکسی نظری داشت اما وجه اشتراک شون این بود که امام به طور کامل به مسائل دینی احاطه علمی داره اما حتما لازم نیست که علوم دیگر رو هم کامل بدونه .
مواردی که در جاهای مختلف شنیدم از جمله اینکه حضرت عیسی (ع) نجاری می آموخت و یا اینکه پیامبر (ص) تجارت رو از حضرت خدیجه (س) آموخت
و یا اینکه روایاتی رو دیدم که گویا امام حسن(ع) استاد داشتند (همچنین فکر کنم یکی دو تا از امامان دیگر هم بود) .

ممنون میشم راهنمایی کنید :Gol::Gol:

تقریر صحیح؛ خلقت یا تجلی؟

سلام علیکم

در نگاه به پاسخهای داده شده در سایت باز دچار تحیّر شدم.~x(

سوالم در مورد اولین مخلوق است. در رابطه با ایجاد آن حقیقت دو دیدگاه لااقل بیان شده: خلقت ؛ تجلی .

1. سوالم آن است که مبانی این دو قول و قائلین آن دو قول چه کسانی اند؟

2. وجه ترجیح و اساسا تقریر صحیح این دو دیدگاه چگونه است.

پیشاپیش از پاسخگویی شما متشکرم

آیا عدم مقول به تشکیک است؟

باسمه الموجود

عرض سلام و ادب

اگر وجود مقول به تشکیک باشد و نیز عدم نقیض وجود

در اینصورت آیا عدم هم مشکک خواهد بود؟