عمر

آيا هم نامي اسامي فرزندان امام علي (ع) با خلفا، نشان محبت است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

12 جوابی كه ارائه شده مجزاست، كه شما می توانید تا زمانی كه خسته نشده اید و از هر كجا جواب ها كه خواستید، شروع به مطالعه نمایید.

اول –
می گویند مگر می شود از كسی متنفر بود، اما اسم بچه خود را هم نام او گذاشت؟ مگه خود شما حاضرید اسم بچتون رو عمر بذارید؟
این مساله وقتی درسته، كه شما با شنیدن یك اسم، تنها اسمی كه به ذهن شما خطور می كند، همان یك اسمی باشد كه از آن متنفر هستید. وقتی یك اسم، نامی رایج است، این مثال از اساس باطل است. مثل چی؟ منصور!
مگه شما تا به حال نشنیده اید كه اسم شیعه ای منصور باشد؟ همه ما شنیده ایم. اما همه می دانیم كه كه قاتل امام صادق علیه السلام، منصور دوانقی بوده است! كسی می تواند ادعا كند شیعه منصور دوانقی را دوست دارند، و به همین دلیل اسم فرزندش را اینطور می گذارد؟! مسلما خیر! این یك نام رایج است.

یا اینكه آیا می دانید كه یكی از صحابه امام صادق، نامش شمر بن یزید بوده است؟!
(الأردبیلی الغروی، محمد بن علی (متوفای1101هـ)، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج 1 ص 402، ناشر: مكتبة المحمدی.)
آیا در بین شیعه، یا حتی اهل سنت، كسی هست كه از شمر متنفر نباشد؟!

یا طبق سند از شیخ مفید، یكی از فرزندان امام حسن مجتبی، عمرو بوده است؛
(الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 20، باب ذكر ولد الحسن بن علی علیهما ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م.)
اما در عین حال می دانیم اسامی كسانی مثل ابوجهل، یا عمروبن عبدود، عمرو بوده است! آیا این یعنی امام حسن مجتبی شیفته ابوجهل و عمروبن عبدود بوده است؟!

یك مثال اجتماعی هم بزنم:
اگر یك دزدی به خانه شما بیاید و اسمش محمد باشد، برادر شما هم محمد، برعكس دزد برادر شما را بكشد، شما فرزند دار شوید، اسم بچه را محمد می گذارید به خاطر یاد برادرتان، یا دوری می كنید از این اسم به خاطر یك دزد قاتل؟ اصلا نام دزد ارزش توجه كردن دارد؟
دلایل بسیار روشن است. برای انها كه بیندیشند!

دوم –
سوالی كه مدعیان این شبهه باید اثبات كنند این است كه نام ها توسط پدر خانواده انتخاب شده است، در غیر این صورت، از كجا معلوم كه محبتی اگر وجود داشته باشد، محبت پدر خانواده باشد؟! آیا در فامیل خود تا به حال ندیده یا نشنیده اید كه مادر خانواده یا حتی پدر بزرگ یا مادر بزرگ بر انتخاب یك نام اصرار داشته باشند؟ این امری عجیب نیست، حتی در آن زمان. به این مثال توجه كنید:

امیرالمؤمنین در رجزی فرمودند من کسی هستم که مادرم من را حیدر نام گذاشته است و من مانند شیر بیشه هستم کسی جرأت دیدن من را ندارد و من پیمانه همه را پر تحویل میدهم و از کسی ترس ندارم
(صحیح مسلم ـ جلد 3 ـ صفحه 1440 ـ شماره 1807 ـ چاپ بیروت)

می بینید كه حیدر نامی است كه مادر حضرت برای ایشان گذاشته است و مسلما در آن زمان هم نام گذاری توسط مادر چیز غیر عادی نبوده است.

سوم-
مطلب سومی كه در این مورد بیان می كنیم این هست كه اصلا نام گذاری نه تنها فقط توسط پدر صورت نمیگرفته، نه تنها فقط توسط مادر صورت نمی گرفته، بلكه توسط دیگر مردم نیز صورت می گرفته است. مثلا
نام عبد المطلب جدّ بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، شیبه بود؛ و مردم به خاطر همراهی ایشان با مطلب عموی جناب عبدالمطلب و این برداشت كه ایشان بنده مطلب است(چون مطلب فرزندی نداشت)، این طور وی را شناختند و این نام بر ایشان ماند.
(البدر و التاریخ مرودی جلد 4 صفحه 112 چاپ مکتبۀ الثقافۀ الدینیۀ )
یعنی حتی مردم نیز ممكن است در نام گذاری فرد تاثیر داشته باشند و اگر كسی مدعی است نامی از روی محبت گذارده شده، ابتدا باید ثابت كند كه نام را خود فرد گذاشته است و بعد ثابت كند دلیل وی محبت بوده است.

چهارم-
فرض كنیم نام را پدر خانواده انتخاب كرده است و دلیل وی هم محبت بوده است. حال باید به ما بگویند كه از كجا معلوم محبت به خلفا باعث انتخاب چنین اسامی ای شده است! چه آن كه ابوالفرج اصفهانی از قول حضرت می گوید:
إنّما سمّیته بإسم أخی عثمان بن مظعون.
فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم.
(الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356)، مقاتل الطالبیین، ج 1، ص 23.)

حال شاید بگویند این فرد كه این روایت را نقل كرده، سنی نیست و برای ما این حدیث ضعیف است. در پاسخ دو جواب می توان ارائه داد. اولا این كه، ما كه در مقام ادعای محبت نیستیم، بلكه شما هستید،شما لطف كنید حدیث صحیحی ارائه دهید كه این محبت را ثابت كند. ثانیا، در وجود چنین فردی كه شیعه و سنی شك ندارد، و اتفاقا فرد وارسته ای بوده است، از كجا معلوم كه این فرد در نزد حضرت، محبوبیت ویژه نداشته است؟

پنجم –
آیا می دانید كه خود اهل سنت، افراد قابل توجهی را با نام عثمان و عمر، از بین صحابه ذكر كرده اند؟ به این مطلب توجه كنید:

نام عثمان:
1. عثمان بن ابوجهم الأسلمی؛ 2. عثمان بن حكیم بن ابوالأوقص؛ 3. عثمان بن حمید بن زهیر بن الحارث؛ 4. عثمان بن حنیف بالمهملة؛ 5. عثمان بن ربیعة بن أهبان؛ 6. عثمان بن ربیعة الثقفی؛ 7. عثمان بن سعید بن أحمر؛ 8. عثمان بن شماس بن الشرید؛ 9. عثمان بن طلحة بن ابوطلحة؛ 10. عثمان بن ابوالعاص؛ 11. عثمان بن عامر بن عمرو؛ 12. عثمان بن عامر بن معتب؛ 13. عثمان بن عبد غنم؛ 14. عثمان بن عبید الله بن عثمان؛ 15. عثمان بن عثمان بن الشرید؛ 16. عثمان بن عثمان الثقفی؛ 17. عثمان بن عمرو بن رفاعة؛ 18. عثمان بن عمرو الأنصاری؛ 19. عثمان بن عمرو بن الجموح؛ 20. عثمان بن قیس بن ابوالعاص؛ 21. عثمان بن مظعون؛ 22. عثمان بن معاذ بن عثمان؛ 23. عثمان بن نوفل زعم؛ 24 . عثمان بن وهب المخزومی؛ 25. عثمان الجهنی؛ 26. عثمان بن عفان.
(العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 447 ـ 463، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.)

نام عمر:
1. عمر بن الحكم السلمی؛ 2. عمر بن الحكم البهزی؛ 3 . عمر بن سعد ابوكبشة الأنماری؛ 4. عمر بن سعید بن مالك؛ 5. عمر بن سفیان بن عبد الأسد؛ 6. عمر بن ابوسلمة بن عبد الأسد؛ 7. عمر بن عكرمة بن ابوجهل؛ 8. عمر بن عمرو اللیثی؛ 9. عمر بن عمیر بن عدی؛ 10. عمر بن عمیر غیر منسوب؛ 11. عمر بن عوف النخعی؛ 12. عمر بن لاحق؛ 13. عمر بن مالك؛ 14. عمر بن معاویة الغاضری؛ 15. عمر بن وهب الثقفی؛ 16. عمر بن یزید الكعبی؛ 17. عمر الأسلمی؛ 18. عمر الجمعی؛ 19. عمر الخثعمی؛ 20. عمر الیمانی. 21. عمر بن الخطاب.
(العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص587 ـ 597، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 – 1992.)

آیا این كه این همه اسم مشابه، فقط توسط یكی از اهل سنت نقل شده است، نشان از رواج بالای این نام ها نیست؟
آیا اگر كسی به یكی دیگر از صحابه كه نزد اهل سنت جایگاه بسیار بالایی دارند، محبت داشته باشد، مطلبی است دور از ذهن؟
یا در كتاب اسدالغابه ابن اثیر، شخصی آمده به اسم عمر بن سراقة، كه زیرش نوشته از شهدای بدر است. آیا یك شهید با عزت جنگ بدر، جایگاه كمی دارد كه كسی نخواهد به آن محبت بیشتری داشته باشد؟ آیا در جایگاه شهدای بدر شك دارید؟

_ نكته: از آن جا ابوبكر اصلا كنیه است و نه اسم، به این مساله نپرداختیم. مثلا اسم فرزند حضرت علی كه كنیه ابوبكر داشته است، عبیدالله بوده است.( بحارالانوار علامه مجلسی جلد 45 صفحه 36)

ششم –
اما سوال بعدی كه آن ها باید پاسخ دهند این است كه مگر نمی گویید نام گذاری دلیل بر محبت است؟ حال چرا هیچ یك از خلفای شما، این محبت را نسبت به حضرت علی نداشته و نام فرزندانشان را علی و حسن و حسین كه اصحاب كساء هستند نگذاشته اند؟ اگر نام گذاری دلیل بر محبت است، آیا آن ها از حضرت علی متنفر بوده اند؟
اصلا چرا همه شما اسمتان محمد نیست؟ آیا محبت شما به دیگران بیش از حضرت محمد است؟!

هفتم –
اگر نام گذاری بر اساس محبت است، چرا آقای عمر بخش نامه كردن كه كسی اسم محمد بر روی فرزندش نگذاره؟
ابن بطال و ابن حجر در شرحشان بر صحیح بخارى مىنویسند:

كتب عمر إلى أهل الكوفة الا تسموا أحدًا باسم نبى.
(إبن بطال البكری القرطبی، أبو الحسن علی بن خلف بن عبد الملك (متوفای449هـ)، شرح صحیح البخاری، ج 9، ص 344، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودیة / الریاض، الطبعة: الثانیة، 1423هـ - 2003م.)
(العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 10، ص 572، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.)

عینى در عمدة القارى مىنویسد:
وكان عمر رضی الله تعالى عنه كتب إلى أهل الكوفة لا تسموا أحدا باسم نبی وأمر جماعة بالمدینة بتغییر أسماء أبنائهم المسمین بمحمد حتى ذكر له جماعة من الصحابة أنه أذن لهم فی ذلك فتركهم.
(العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 15، ص 39، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.)

ادامه دارد ...

خلیفه دوم و افراط در دین

نقل قول:

عمر از بهترین صحابه ی پیغمبر (ص) بود .میدانید شیعه چرا از او پیروی نمیکند؟ چون از پیامبر در احکام پیشی میگرفت و راه افراط در دین را برگزیده بود
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

در یکی از قسمتهای سایت دیدم که یکی از کاربران متن بالا را گفته بودند. کنجکاو شدم که بدانم دقیقا عمر در زمان پیامبر اکرم (ص) چه نوع افراط هایی می کرد؟ آیا می شود جزئیات آنرا بیان کنید؟ این را پرسیدم به جهت خود سازی افرادی مثل خودم... گفتم شاید افراطی باشم و از آن بی خبر باشم.

با تشکر

یا حسین (ع)

سوال درباره خاندان بنی امیه ولعن آنها

انجمن: 

آيا در ميان خاندان بني‌اميه هيچ مسلماني وجود نداشته است كه همگي مستحق لعن و نفرين شده‌اند؟ در حالي كه كساني مثل عمر بن عبدالعزيز و معاويه بن يزيد در بين آنها بوده است؟

خلافت خلفا عندالله است یا عند الناس؟

انجمن: 

دوستان بفرمایند که خلافت ابوبکر و عمر و عثمان علی عند الله و از جانب خدا بوده یا عند الناس و از جانب مردم؟
و یا هر کدام نوع خاصی را داشتند؟

کارشناس بحث : مقداد

قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند...⌛ علما و استفاده از وقت

بســــــم الله الرحمـــــن الرحیـــــم

العاقِلُ من لا یُضَیِّعُ لَهُ نَفْسا فیما لا یَنْفَعُهُ و لا یَقْتَنی ما لا یَصْحَبُهُ؛
عاقل کسی است که لحظه ای را در آنچه به سودش نیست تباه نمی سازد و آنچه را با او نمی ماند ذخیره نمی سازد.

حضرت امام علی علیه السلام

عمر:کنار گذاشتن علی به خاطر حفظ اسلام بوده

سلام :عمر در کلام خود دارد که ما علی را به خاطر این که اسلام محفوظ بماند او را نگذاشتیم به این مقام برسدحیطه علی الاسلام لطفا با دلیل عقلی و نقلی پاسخ بدهید؟

آيا اين حديث درباره شيطان صحت دارد؟(كارشناس :مجيد)

انجمن: 

با سلام من از نوشتن حديث خود داري ميكنم و فقط عكس اون صفحه از كتاب رو ميكذارم

برچسب: 

کدام درست است؟ :حسبنا کتاب الله - تفکر در قران لازم نیست!!!!

انجمن: 

کدام درست است؟ :حسبنا کتاب الله - تفکر در قران لازم نیست!!!!

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حسبنا کتاب الله
[/]

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آیا این که عمر گفت: کتاب خداوند براى ما کافى است «حسبنا کتاب اللّه»، مخالفت عملى او با سنّت رسول اکرم نیست؟

- چون سخن رسول اکرم صلى الله علیه و اله و سلم که فرمود: چیزى بنویسم که شما را از گمراهى مصون بدارد «لن تضلوا بعدى» مربوط به مطالب عادى و شخصى نبود؛ بلکه داراى اهمیت ویژه بود و از بهترین شاخصه‏ها و مصادیق سنّت به شمار مى‏رفت.

آیا مخالفت عمر و همراهان وى با دستور رسول اکرم صلى الله علیه و اله و سلم، مخالفت با قرآن نیست که مى‏گوید: از اوامر پیامبر اطاعت و از نواهى حضرت اجتناب نمایید: «ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (الحشر: 7)[/]

حالا مطلب بالا را در مقابل مطلب زیر قرار دهید و از جناب خلیفه بپرسید ما چه کار کنیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:Gig::Gig::Gig::Gig::Gig:

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تفکر در قرآن لازم نیست[/]

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزی عمر آیه و فکهة و ابا (عبس/31) را میخواند کلمه اب را نفهمید که به چه معناست. بعد گفت: لزومی ندارد یاد بگیریم و در کتاب خدا لازم نیست زیاد تعمق و تفکر کنیم !!! از قرآن هرچه میدانید عمل کنید و هر چه را که نمیدانید به خدا واگذارش کنید !!! (1)[/]

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همچنین روایت شده است که شخصی به خلیفه گفت: من شدیدترین آیه را در قران می دانم. عمر با تازیانه بر سر او کوبید و گفت: به تو چه مربوط که در قران تحقیق می کنی ! (2)[/]

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]واقعا من مانده ام با این تاریخ ، از طرفی بگویی کتاب خدا ما را بس! و از طرف دیگر وقتی ندانی چه چیزی قران گفته ! خوب ما بالاخره چکار کنیم؟ یعنی قرآنی که نمیدانیم چی گفته ما را بس است!![/]

______________________

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پی نوشت:[/]

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif](1) تفسیر ابن جریر ج 30 ص 38- مستدرک ج2 ص514- تفسیر کشاف ج3 ص 253- الموافقات شاطبی ج1 ص21 و 25- الدر المنثور ج 6 ص 317[/]

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif](2) الدر المنثور ج2ص227[/]

برداشتی از سایت فطرت

در مورد همسران و فرزندان و عمر حضرت نوح توضیح دهید؟

قرآن كريم در رابطه با نبوت حضرت نوح مى فرمايد:
"وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحَاً اِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِم اَلْفَ سنة الاّ خَمسينَ عاماً فَاَخَذَهُمُ الطُوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ"([1])
«مانوح را به سوى قومش فرستاديم و او در ميان آن ها هزار سال مگر پنجاه سال درنگ كرد، سرانجام طوفان آن ها را فرا گرفت در حالى كه ظالم بودند.»
بنا بر آيه فوق مدت زمان تبليغ و ارشاد حضرت نوح(عليه السلام) پيش از طوفان، 950 سال بوده است. اين پيامبر اولى العزم براساس بعضى از روايات پس از طوفان نيز سيصد تا سيصدوپنجاه سال زندگى كرده است.([2])
درباره عمر نوح(عليه السلام) اقوال مختلفى وجود دارد كه براساس بعضى از آنها نوح 2500 تا 3000 سال عمر كرده است([3]) و اين موضوع بعيد نيست زيرا كه عمر و زندگى در دست خداوند است و افراد فراوانى در تاريخ نام برده شده اند كه عمرهاى طولانى داشته اند و يا در حال حاضر نيز زندگى مى كنند، همچون حضرت خضر و عيسى(عليه السلام) كه ما مسلمانان اعتقاد به زنده بودن آن ها داريم و نيز مانند امام مهدى(عج) كه براساس اعتقاد بسيارى از مسلمانان از تولد آن حضرت كه در سال 255 هـ. ق بوده بيش از 1150 سال مى گذرد.
در رابطه با تعداد همسران و فرزندان نوح(عليه السلام) از برخى روايات استفاده مى شود كه نوح دو همسر داشت به نام «عمورة» و «رابعا» كه «رابعا» و فرزندش «كنعان» به حضرت نوح ايمان نياوردند و سوار بر كشتى نشدند و هلاك گشتند و همسر ديگر او «عموره» با فرزندانش «سام» و «حام» و «يافث» به نوح ايمان داشتند و سوار بر كشتى شدند و نجات يافتند. قبر حضرت نوح(عليه السلام) در نجف اشرف مى باشد.([4])

--------------------------------------------------------------------------------
[1]- سوره نسائ، آيه 35.
[2]- بحارالانوار، ج 11، ص 285 ـ 288.
[3]- همان، و تاريخ طبيرى، ج 1، ص 139.
[4]- همان.

معاويه که اسلام آوردنش محرز نبود، چطور عمر او را استاندار شام کرد؟

انجمن: 

در اين كه عمر بن خطاب كمتر از شخصيت هاي معروف صحابي استفاده مي كرد ترديدي نيست. چرا عمر بن خطاب اين گونه عمل مي كرد؟ دلايلي را كه مي توان ذكر كرد از اين قرار است:

به عنوان مثال: عمر بن خطاب، براي كوفه سعد بن ابي وقاص را انخاب كرد، سعد مورد اعتراض واقع شد. پس از سعد عمار بن ياسر را نصب كرد، او هم مورد اعتراض شد. پس از او جبير را والي كوفه ساخت او هم مورد اعتراض شد. روزي عمر بن خطاب با مغيره بن شعبه درباره كوفه و والي آن گفتگو مي كرد. مغيره بن شعبه گفت: مرا والي كوفه كن. عمر بن خطاب گفت: تو آخر فاسق هستي. مغيره گفت: كفايت و مديريتم براي تو و فسقم براي خودم. عمر بن خطاب هم او را پسنديد و والي كوفه كرد.

وقتي كه يزيد بن ابي سفيان مرد، عمر بن خطاب برادر او معاويه بن ابي سفيان را به جاي او گذاشت و معاويه در سال هاي پاياني خلافت عمر بن خطاب فرماندار تمامي شامات شد. ابوسفيان كه در آن زمانها كور شده بود از عمر بن خطاب به خاطر نصب معاويه به فرمانداري شام تشكر كرد (تاريخ خلفا، جعفريان، چاپ اول 1380، قم، انتشارات دليل، ص 70 به بعد). 1- به عمر بن خطاب گفتند: چرا از چهره هاي معروف صحابه استفاده نمي كني و آنان را به مقامات بزرگ اجتماعي نصب نمي كني؟ در جواب گفت: من نمي خواهم با نصب آنان به مسؤوليت اجرايي كشور دامن آنان آلوده گردد. 2- شعبي مي نويسد: عمر بن خطاب به مهاجران اجازه نمي داد كه از مدينه خارج شوند و مي گفت: مي ترسم آنان در شهرهاي ديگر فساد بر پا كنند. در اين مورد توجه داشته باشيم كه از خروج مهاجراني كه از نظر شخصيت، بالاتر از او يا همتاي او بودند جلوگيري مي كرد نه هر مهاجري. 3- يكي از سياست هاي عمر بن خطاب اين بود كه مي بايستي احاديث و رواياتي كه از پيامبر اسلام(ص) است در شهرها و روستاها پخش نشود. بر پايه اين سياست، بايد آنان كه از پيامبر اسلام روايات زيادي حفظ كرده اند در مدينه بمانند و گاهي هم كه به ناچار بايد برخي از آنان به شهرهاي ديگر مي رفت، عمر بن خطاب به آنان توصيه مي كرد كه مردم را به روايات پيامبر سرگرم نكنيد. 4- عمر بن خطاب، خشن بود و در اين هيچ كس شبهه ندارد و براي همين او مديران سختگير را مي پسنديد حتي ولو از نظر تقوا و تدين در مراتب بالا نباشد. 5- بزرگترين فرماندهان شام ابوعبيده جراح، معاذ، شرحبيل، فضل، سهيل، خالد و يزيد بن ابي سفيان، يزيد بن ابي سفيان را ابوبكر به فرماندهي انتخاب كرده بود. همه فرماندهان اصلي شام در اثر طاعون مردند.