عمل

فاصله ایمان و اعتقاد تا عمل

با سلام خدمت دوستان و کارشناسان گرامی
با توجه که در بسیاری از موارد ایمان و عمل در قرآن در کنار هم اومده و عملا ایمان بدون عمل کار عبثی محسوب میشه (البته شاید اشتباه می کنم) می خواستم بدونم که علت اینکه انسان بعضی مواقع میان عمل با اعتقاداتش فاصله میوفته چیه و چطور میتونه این مشکل را حل کنه؟
از طرف دیگه اگه انسان در مواردی که در رفتارش کوتاهی میکنه بر مبنای اعتقاداتش حرف بزنه نه بر مبنای عملش منافق محسوب میشه یا نه؟
پیشاپیش از پاسخ شما تشکر می کنم

تفاوت یک کاسب مسلمان و یک کاسب غیر مسلمان ( در هدف و عملی )

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

کسبه و تجار غیر مسلمان و کافر عیار تجارتشان سوددهی است . آنها آمار و ارقام و نمودارهایی دارند که میزان سود و زیان را در آن میسنجند و تمام هم و غمشان در این جهت است.

کسبه مسلمان نیز عیارشان سود دهی است آنها هم آمار و ارقام دارند....

اولی حلال حرام ندارد ولی دومی دارد

اولی اخلاقیات را بخاطر جلب رضایت مشتری بکار میگیرد که همان سود محوری است
ولی
دومی چون حلال و حرام دارد و اخلاقیاتش بر مبنای دین است به سودش آسیب میرسد.

آیا این آسیب رسیدن ظاهری به سود هدف دیگری از کسب و تجارت در اسلام را میخواهد بیان نماید ؟

هدف اصلی کاسب و تاجر مسلمان از کسب و کار چیست ؟

باسپاس


کارشناس بحث : استاد

شرایط عمل از نظر عرفا

انجمن: 

باسمه تعالی
باسلام:
عرفا در اعمال انسان دو شرط اساسی را در نظر می گیرند :
1-اخلاص و عشق در عمل
2-نادیده گرفتن عمل
کمی این دو شرط را توضیح می دهیم:
الف:شرط عشق واخلاص
خبرت هر سحر از باد صبا می خواهم
هر شبی خیل خیالت به دعا می خواهم
سینه را بهر وفای تو صفا می جویم
دیده را بهر جمال تو ضیا می خواهم
بر در تو،کم وبیش و بد ونیک ودل وجان
همه بر خاک زدم ،از تو تو را می خواهم(1)
ابن سینا در تحلیل از مسایل عرفانی ،عارف را در برابر عابد و زاهد قرار داده واین سه گروه را بر اساس اهداف مختلف آنان از هم جدا می کند .
خلاصه بیانم او آن است که عابد هم دنیا می خواهد وهم آخرت .اما زاهد دست از دنیا کشیده ،فقط جویای آخرت است .در حالی که عارف نه دنیا
می خواهد ونه آخرت،بلکه طالب یار وعاشق دیدار است(2
ادامه دارد...
پی نوشت:
1-ابیات از ترجمه عوارف المعارف ص 148
2- ابن سینا،الاشارات والتنبیهات نمط نهم

کیفیت عذابهای اخروی برای هر عمل چیست؟

سلام علیکم

سوال بنده این است که اگر زنی مو هایش را به نامحرم نشان بدهد چه عذابی در انتظار اوست؟

یا این که اگر کسی دیگری را بکشد چگونه عذاب میکشد؟

یا این که اگر کسی غیبت کند یا تهمت بزند چطور!!

در کل میخواهم توی این پست کارشناسان محترم عذاب هر عمل را که در روایات وارده ذکر کنند و این پست بشود محلی که اگر کسی در این رابطه سوالی داشت بتواند بپرسد!

همه چیز درباره کلمه الله(الله شناسی)

کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه به خاطر کثرت استعمال حذف گردیده است.
درباره ریشه لغت الله چند نظر وجود دارد. بعضی گفته اند این کلمه از اله مشتق شده است و بعضی دیگر گفته اند این کلمه از وله گرفته شده است. و اله فعال به معنای مفعول است مانند کتاب به معنای مکتوب.

اگر از اله مشتق شده باشد یعنی عبد پس الله یعنی ذات شایسته پرستش که کامل از جمیع جهات است. چون موجودی که خودش مخلوق دیگری است و یا دارای نقص است، شایسته پرستش نخواهد بود، پس همینکه گفته می شود الاله یعنی آن ذاتی که به گونه ای است که او را باید پرستش کرد و قهرا این معانی در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه و مبرا (بری شده) از هر گونه سلب و نقص.
و اگر از وله مشتق شده باشد، وله یعنی تحیر، و اله یعنی حیران و یا به معنی عاشق و شیداست و از این جهت خداوند را الله گفته اند که عقل ها در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و عاشق او و پناهنده به اویند.

سیبویه از علمای صرف و نحو ادبیات عرب از طرفداران این نظر است که ریشه کلمه الله «ولد» به معنای حیرت در مقابل عظمت و یا وله و عشق است؛ مثنوی مولوی نظر او را نقل کرده و می گوید:
معنی الله گفت آن سیبویه *** یولهون فی الحوائج هم لدیه
گفت الهنا فی حوائجنا الیک *** و التمسناها وجدناها لدیک
ترجمه: سیبویه درباره معنی الله گفت: الله کسی است که مردم در حوائج خود به حالتی واله به سوی او می روند. گفت خدای ما در نیازهایمان به سوی تو روی می آوریم و از تو می خواهیم و آنها را نزد تو می یابیم.
مولوی آن حالتی را یادآوری می کند که انسان دردی پیدا کرده و بیچاره گشته و بی اختیار به سوی نقطه ای روی می آورد و پناهنده می شود، او الله است.
احتمال قوی دارد که اله و وله دو لهجه از یک لغت باشد، یعنی اول وله بوده و بعد آن را به صورت اله استعمال کرده اند؛ و وقتی آن را به صورت اله تلفظ نمودند معنی پرستش هم پیدا کرده؛ بنابراین معنی الله چنین می شود: آن ذاتی که همه موجودات ناآگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتی است که شایستگی پرستش دارد.

می توان گفت که در فارسی لغتی مترادف کلمه الله که بشود جای آن گذارد نداریم، و هیچکدام رساننده تمام معنی الله نیستند.
زیرا اگر به جای الله «خدا» بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفف «خودآی» است و رساننده تعبیری است که فیلسوفان می کنند، یعنی واجب الوجود و یا شاید به کلمه غنی که در قرآن آمده است نزدیک تر باشد تا به الله.
و اگر خداوند استعمال شود باز رسا نخواهد بود زیرا خداوند یعنی صاحب، و اگرچه الله خداوند هم است ولی مرادف با خداوند نیست؛ خداوند یک شأن از شؤون الله است.