قطعنامه 598

جام زهر چگونه برای امام خمینی (ره) شیرین شد ؟

سلام و عرض ادب خدمت کارشناس محترم   در این لینک: https://www.jamaran.ir/fa/tiny/news-703549 صحبت هایی از مرحوم حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی یار دیرین امام و انقلاب نقل شده است که فیلم این سخنرانی ایشان هم در سایت ها موجود هست به گزارش جماران، حسن روحانی در اینستاگرام خود از قول آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نوشت: «اتمام جنگ از افتخارات من و آقای روحانی است. چند ماه بعد از پایان جنگ، امام [خمینی] به من گفتند که آن جام ابتدا برای من تلخ بود اما امروز خیلی شیرین شده است.   متن کامل این بخش از سخنرانی آیت‌الله هاشمی به شرح زیر است؛ در داخل هم هنوز برخی می خواهند از جنگ حرف بزنند که آن حقیقت جنگ را بازگو نمی کنند. چیزهایی دیگری می‌بافند و به تاریخ تحویل می دهند؛ اما هنوز میلیون ها شاهد مثل شما هست که نمی گذارد حقیقت گم شود. اتفاقا وقتی شما از جام زهر و من و آقای روحانی و این مسائل حرف می‌زنید؛ اتفاقا این افتخار ما است. ما این کار را کردیم که جنگ تمام شود بچه های ما مثل برگ خزان می ریختند روی زمین؛ اگر یکی از آن بمب ها به جای حلبچه در تبریز می خورد چه اتفاقی می‌افتاد. خود امام دو سه ماه بعد از اتمام جنگ به من فرمودند: آن روز جام زهر تلخ بود برای من اما امروز خیلی شیرین شده است. سوال من این است که چه اتفاقی افتاد که قطعنامه 598 در ابتدا برای امام خمینی جام زهر و  تلخ بود ولی بعد شیرین شد ؟ متشکرم

چرا امام خمینی(ره) عذرخواهی کردند؟

من مدتی است در مورد تاریخ بعد از جنگ دارم میخونم توی منشور روحانیت این عبارتو دیدم از امام:
من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت می‌خواهم
و تحلیل هایی دیدم توی بعضی سایتها برای ان ولی هر کسی چیی نوشته بود که فقط تحلیل خودش بود. خواستم اینجا از کرشناسای تاریخ بپرسم که علت ین عذرخواهی امام چی بوده دقیقا؟درسته که امام در مورد جنگ تحلیل غلط داشتند؟

چرا امام قطعنامۀ 598 را با یک سال تأخیر قبول کردند؟

سلام

در اینجا نوشته:

نقل قول:

از سوی دیگر پس از عقب نشینی ایران از برخی مناطق همچون حلبچه در 22 تیر 1367 و ادامه حملات عراق و تشدید فشارهای بین المللی به ایران، جلساتی در داخل کشور با هدف اتخاذ تصمیم نهایی درباره جنگ تشکیل شد و در نشست مشترک سه قوه که اعضای شورای نگهبان نیز در آن حضور داشتند، شرایط نظامی- سیاسی کشور مورد بحث قرار گرفت. امام نیز در روزهای 23 و 24 تیر ماه نشست های مشورتی جداگانه ای انجام دادند، ولی نشست نهایی و اصلی طبق دستور امام با حضور 40 تن از شخصیت های کشوری و لشکری در روز 25 تیر تشکیل شد.

چند روز پس از تشکیل این جلسه هاشمی رفسنجانی اعلام کرد: طی بحث هایی که صورت گرفت مجموعه شرایط، جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند که برای مصلحت انقلاب قطعنامه 598 پذیرفته شود.

بدین ترتیب دو روز پس از پیش روی های عراق در خاک ایران در 27 تیر 1367 جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامه ای به خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل، رسماً قطعنامه 598 را پذیرفت.

در هر صورت قطعنامه 598 با تدبیر حضرت امام پذیرفته شد. با این تصمیم هر چند مردم و رزمندگان شگفت زده شدند؛ اما امام خمینی به آنها سفارشی کردند: «این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند که هرچند این مسأله به خودی خود یک ارزش بسیار زیبا است؛ اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست». مردم، مسؤولان و رسانه های گروهی از پرداختن به جزئیات دلایل سیاسی پذیرش قطعنامه خودداری کردند؛ اما به نظر می رسد در حال حاضر، در صورتی که مصلحت کشور اجازه دهد مسؤولان خواهند توانست به طور شفاف شرایط آن روز کشور، فشارهای بین المللی برای در انزوا قرار دادن جمهوری اسلامی و نیز در تنگنا قرار دادن ایران از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی را برای مردم و افکار عمومی تبیین کنند تا از هرگونه قضاوت شتابزده و نارسا اجتناب شود.

در ویکی پیدیا نوشته: « قطعنامه 598 بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یک‌سال و هفت روز در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد.»

سوال: چرا بعد از یک سال؟ چرا بعد از این کشتار و بمباران شیمیایی؟ چرا بعد از موشک باران تهران؟

سید حسن نصر الله در جنگ با اسرائیل اقدام متقابل می‌کرد. اگر اسرائیل پیش می‌آمد او هم پیش می‌رفت و اگر اسرائیل جنگ را متوقف می‌کرد او هم قطع می‌کرد. چرا امام این طور عمل نکرد؟ اگر امام به دنبال جنگ نبود چرا در حالی که صدام راضی به دست کشیدن از جنگ شده بود، جنگ را ادامه داد؟ آن قدر ادامه داد تا در نهایت مجبور به قبول همان قطعنامه در شرایطی شد که دیگر عزتمندانه نبود و خسارات زیادی وارد شده بود و رسانه‌ها می‌توانستند ایران را جنگ طلب بنامند. به طوری که صدام فکر کرد ایران کاملا ناتوان شده و سعی کرد برای گرفتن خوزستان دوباره شانسش را امتحان کند.
اگر امام به دنبال ادامۀ جنگ نبود و همان ابتدا پایان جنگ را می‌پذیرفت، افراد بیش‌تری از هر دو طرف زنده می‌ماندند، خسارات کم‌تری وارد می‌شد، عزت ایران حفظ می‌شد و صدام فکر نمی‌کرد ایران از پا افتاده تا دوباره حمله کند.

آیا ادامۀ جنگ در حالی که گزینه‌ای برای اتمامش هست، دفاع است یا جنگ؟

چرا می‌گویند «مصلحت نیست» در مورد این یک سال توضیح بدهیم؟ آیا می‌ترسند بگویند «ما اشتباه کردیم و باید زودتر قطعنامه را می‌پذیرفتیم»؟

طبق نقل قول بالا در حالی قطعنامه پذیرفته شد که عراق در خاک ایران بود. پس چرا می‌گویند ما ادامه دادیم تا خاک‌هایمان را پس بگیریم؟