نزدیک شدن به خدا

دور شدن از خداوند


سلام
مدتیه به دلایل مشغله فراوون، کم کم از دعا خوندن و قران خوندن فاصله گرفتم و فقط می رسم نماز واجبم رو، اونم بصورت عجله ای بخونم...درحالی که قبلا دعا و قران میخوندم و قران حفظ میکردم و تفسیر مطالعه میکردم و تا فرصتی می یافتم مطالعه دینی داشتم...اما چند وقتیه به این روال عادت کردم و حتی اگه فراغتی هم پیدا کنم باز هم اصلا کششی ندارم که سراغ مستحبات و مطالعه دینی و این چیزها برم... خلاصه به همین دلیل خیلی از خداوند دور شدم و اصلا حس و حال معنوی از درونم پر کشیده..
چیکار کنم که دوباره به خداوند نزدیک بشم و حال و هوای معنویم رونق پیدا کنه؟
چند بار هم امتحان کردم که دوباره هرشب قران بخونم ومستحبات انجام بدم اما یک شب انجام میدم باز شب بعد یا فرصت نمیشه و یا متاسفانه حس و حالش رو ندارم...

راهنماییم کنیم چیکار کنم... اصلا حال و هوای معنوی از وجودم پرکشیده...

قرب الهی

انجمن: 

سلام

ایا در بهشت یک جا ما ساکن هستیم یا اونجا هم دائمأ در حال رسیدن به قرب الهی هستیم؟

[=&amp]گفته شده که پیامبر به اندازه قوس کمان به خدا نزدیک شده است [/]

[=&amp]خب این یعنی از لحاظ قرب به خدا نزدیک شده درست؟پس وقتی به این اندازه نزدیک شدند دیگه نزدیک تر از این رو نداریم و دو بحث به وجود میاد [/]

[=&amp]یکی اینکه خدارو محدود کردیم چون ما میگیم که خدا بینهایت است و هرچه به خدا نزدیک شویم بازهم میتونیم بیشتر جلو بریم (نکته اینکه منظور بنده این نیست که خدا رو جسمانی کردم بلکه منظورم اینه که از لحاظ رسیدن به قرب الهی خدارو محدود کردیم چون مابراین باوریم خدا از هر لحاظی نامحدود هست پس رسیدن به قرب الهی هم نامحدود هست[/] و با این تفسیر معنای نزدیک شدن به اندازه قوس دو کمان رو نمیفهمم چون رسیدن به قرب الهی هم نامحدود هست دیگه)

بحث دوم اینکه پیامبر وقتی به اندازه قوس کمان به خدا نزدیک شدند پس دیگه جلوتر نمیتونن برن و در همان مرتبه میمونن و بقیه افراد که در بهشت به قرب الهی نزدیک میشن در یک زمانی به پیامبر میرسند درسته؟

اگه اشتباه میکنم بنده رو راهنمایی کنید باتشکر




منـــــاجات الشاکین...نزدیک شدن به خداوند

میدونم من یه عضو کوچیک از جمع بزرگ و دلهای بزرگ شما هستم و میدونم چیزی رو که میخوام بگمو خیلی هاتون میدونید ولی میخوام به دوستایی که مثل خودم هستن بگم...من تازه گیها با دعایی در مفاتیح الجنان آشنا شدم که اسمش "مناجات الشاکین" هست.این مناجات در قسمت مناجات "خمس عشره" تو مفاتیح الجنانه...مناجاتی با خداست برای شکایت از نفس خودمون...من خودم حس میکنم با خوندن این دعا خیلی به خدا نزدیک تر شدم...قسمت هایی از ترجمه این دعا رو مینویسم:


خدایا به تو شکایت میکنم از نفس زشتم که مرا بسیار به بدیها وا میدارد
و به هر خطا سبقت میگیرد و به معصیت بسیار حریص است و مرا به معرض
خشم و غضب می افکند و مرا دائم به راه هلاکت میکشاند و نزد تو مرا
خوارترین هلاک شدگان میخواهد و...


من خودم موقع خوندن این دعا خیلی گریه کردم...خیلی شرمنده شدم از این که ما حتی مناجات هایی داریم که میتونیم شکایت خودمون و پیش خدامون ببریم ولی غافلیم...خدایا خودت من و ببخش و هدایتم کن
:hey:
دوستت دارم