یهودیان

شبهه ای جدید در مورد تاریخ قمری و ماه رمضان و روزه

باسمه تعالی
سلام
جدیدا این شبهه در محیط اینترنت و شبکه اجتماعی و احتمالا مخصوص ماه رمضان پخش شده که درخواست جواب دارم. البته خواهشمندم غیر از جواب های روایی و قرآنی، به صورت تاریخی و عقلی هم پاسخ بدهید:

-انشاالله که در انجمن درستی مطرح کرده باشم. در غیر این صورت غذر می خواهم.-
"
همیشه برام سوال بود که چرا از بین دوازده ماه قمری، ماه رمضان به عنوان ماه روزه داری انتخاب شده؟ آیا دلیل خاصی داشته؟ تقویم هجری قمری که ماههای اون در سالهای مختلف جابجا میشن و مثلا یکسال محرم در تابستون هست و چند سال دیگه در زمستون به چه دردی میخوره؟ و چراهای دیگر! بنابراین شروع به تحقیق درباره این نوع تقویم کردم و به نتایج جالبی رسیدم. برای وارد شدن به این بحث باید ابتدا اطلاعاتی درباره تقویم شمسی و قمری و تاریخچه اونها داشته باشیم که ممکنه کمی طولانی به نظر برسه اما نتایجش واقعا قابل توجهه.

بیشترین استفاده تقویم ها در تمدنهای قدیمی مثل ایران و مصر برای کشاورزی بوده که مثلا بدونن چه موقع شروع کاشت محصولاتشون هست یا کی بارندگی ها یا طغیان رودها و … شروع میشه. در کنار اون اعیاد و مراسم مذهبی هم روزهای ثابتی در طول سال بودن. این تقویم ها بر اساس گردش یکبار زمین به دور خورشید و به اصطلاح تقویم شمسی بودند و بنابراین در سالهای مختلف ماهها در طول سال جابجا نمی شدند. دقت کار منجمان هم اونقدر در این زمینه ها زیاد بود که پیش بینی تغییرات اندک در تقویم رو هم می کردن و جلوی خطاهای احتمالی گرفته می شد. اما سال قمری ارتباطی با گردش زمین به دور خورشید نداره و تنها تعداد ماههاش با سال شمسی در عدد 12 برابر هست. از اونجا که مدت گردش ماه به دور زمین ملاک محاسبه طول یک ماه قمری هست و این مدت در ماههای مختلف 29 یا 30 روز میشه بنابراین در مجموع هر سال قمری 10 یا 11 روز از سال شمسی کمتره ( تفاوت بین 10 یا 11 روز هم در اینه که اون سال شمسی کبیسه باشه یا نه). این امر باعث میشه که مثلا بعد از 10 سال، تقویم قمری حدود 100 روز که تقریبا برابر با یک فصل سه ماهه میشه از تقویم شمسی عقب بیفته و اون ماههای تقویم قمری که مثلا 10 سال قبل در فصل بهار بودن به فصل زمستون منتقل بشن! اتفاقی که الان هم رخ میده!

بعضی از محققین بر این عقیده اند که از اونجا که هر شب با مشاهده ماه در آسمان میشه حدس زد که چندمین روز از ماه هست این تقویم رایج شده تا حساب روزهای ماه راحتتر باشه چون شما هر روز با دیدن شکل خورشید نمی تونید بگید چندمین روز از اون ماهه اما شکل ماه در هر روز متفاوت از روزهای دیگه هست و با تقریب خوبی میشه حساب روزهای اون ماه رو بدون نوشتن داشت.

خوب تا اینجا یک مزیت مهم استفاده از ماه در تقوم به جای خورشید دیده میشه اما هنوز عیب بزرگش که ثابت نبودن ماهها در سالهای مختلف هست پابرجاست. یعنی منجمهایی که در زمینه تقویم قمری فعالیت میکردن به عقلشون نمیرسید که این تقویم متغیر به درد کشاورزی یا سایر کارهایی که به فصول سال ارتباط دارند نمی خوره؟

نکته ای که در اینجا وجود داره و کمتر بهش پرداخته شده اینه که عربها هم اینو میدونستن و برای جلوگیری از این اتفاق راهکاری داشتن: هر از دو یا سه سال یک ماه اضافی در سال بعد در نظر میگرفتند که اسمش الان دیگه در تقویم قمری نیست: ماه نسی یا ماه فراموش شده. این کار یعنی هر از چند سال 13 ماهه شدن یکی از سالها باعث میشد که تقویم قمری در سال جابجا نشه. البته این کار پیچیدگیهای خاص خودش رو هم داشت که نشان از دقت اون منجم ها داره:

«یک سال قمری ۳۵۴ روز و ۸ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۶۶ ثانیه خواهد بود و از سال شمسی که حدود ۳۶۵ روز و ۶ ساعت است، ۱۰ روز و ۲۱ ساعت و ۱۱ دقیقه و ۱۸ ثانیه کوتاه‌تر است و این تفاوت موجب گردش ماه‌های قمری نسبت به سال شمسی می‌شود. این تقویم قمری از دوره‌ های ۱۹ ساله تشکیل شده است. علت انتخاب عدد ۱۹ آن است که هر دوره نوزده ساله که ۱۲ سال آن سال‌های معمولی و ۷ سال آن کبیسه باشد دقیقا برابر با زمان ۱۹ سال شمسی خواهد بود (دوره نوزده ساله فقط کمی بیش از یک ساعت از مجموع زمان ۱۹ سال شمسی بیشتر خواهد بود که به حساب نمی‌آید). در نتیجه در این دوره، ماهها قمری و همه سال‌ها شمسی خواهند بود
با دانستن زمان حلول هر دوره ۱۹ ساله و اضافه کردن زمان ۲ روز و ۱۶ ساعت و ۱۰۸۰/۵۹۵ میتوان به راحتی و با دقت زمان حلول دوره بعدی ۱۹ ساله را محاسبه نمود.
سالهای کبیسه (۱۳ماهه) در هر دوره عبارتند از، سال سوم، ششم، هشتم، یازدهم، چهاردهم، هفدهم و نوزدهم.» (منبع: تقویم عبری انجمن کلیمیان ایران)

این روش محاسبه در واقع ابداع یهودیانی بود که آنها هم بر اساس تقویم قمری کار می کردند و حدود 1600 سال پیش یعنی دویست سال قبل از اسلام پایه گذاری شد و در جزیرةالعرب هم از آن استفاده می شد. (رجوع به آثار الباقیه و حاشیه ٔ التفهیم بیرونی از جلال همائی ص 225 شود.) اما چه بلایی بر سر این تقویم در صدر اسلام آمد؟! در سال دهم هجری آیه ای نازل شد که این روش محاسبه تقویم را کار کفار دانسته و دستور داد که همه سالها بایستی فقط 12 ماه داشته باشند. آیات 36 و 37 سوره توبه:

إِنَّ عِدَّةَ الشهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشرَ شهْراً في كتَبِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الأَرْض مِنهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌذَلِك الدِّينُ الْقَيِّمُفَلا تَظلِمُوا فِيهِنَّ أَنفُسكمْوَ قَتِلُوا الْمُشرِكينَ كافَّةً كمَا يُقَتِلُونَكُمْ كافَّةًوَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(36) إِنَّمَا النَّسيءُ زِيَادَةٌ في الْكفْرِيُضلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يحِلُّونَهُ عَاماً وَ يحَرِّمُونَهُ عَاماً لِّيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُزُيِّنَ لَهُمْ سوءُ أَعْمَلِهِمْوَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكفِرِينَ(37)

ترجمه آيات: بدرستي كه عدد ماهها نزد خدا دوازده ماه است ، در همان روزي كه آسمانها و زمين را آفريد در كتاب او چنين بوده ، از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است ، و اين است آن دين قويم ، پس در آن چهار ماه به يكديگر ظلم مكنيد ، و با همه مشركين كارزار كنيد همانطور كه ايشان با همه شما سر جنگ دارند و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است ( 36) .

نسيء گناهي است علاوه بر كفر ، و كساني كه كافر شدند بوسيله آن گمراه ميشوند ، يكسال آن ماهها را حرام ميكنند و يكسال را حلال ، تا با عده ماههائي كه خدا حرام كرده مطابق شود ، پس ( اين عمل باعث ميشود كه ) حلال كنند چيزي را كه خدا حرام كرده ، ( آري ) اعمال بدشان در نظرشان جلوه كرده و خداوند مردمان كافر را هدايت نميكند (

خدایی که محاسبه سالهای کبیسه برایش مشکل بود و نمی دانست با حذف آن تقویم قمری را به چه روزی می اندازد! البته توجیه مفسرین حاضر این است که اعراب با استفاده از ماه نسی ماهها حرام را جابجا میکردند! 4 ماه به عنوان ماه حرام مشخص شده که اعرب در آن ماهها نمی جنگیدند: ذي القعده ، ذي الحجه ، محرم و رجب. اگر کسی ماه نسی ر ا در سالهای کبیسه وارد نمی کرد این ماهها نسبت به تقویم کبیسه متفاوت می شدند. اعراب بادیه نشین بعد از اسلام آن تقویم دقیق یهودیان را رعایت نکرده و به آنها تهمت جابجا کردن ماههای حرام را می زدند! در حالی که تقویم قمری یهودی حساب دقیق سالها را حفظ می کرد و این مسلمانان بودند که با عدم رعایت کبیسه ها ماهها را جابجا می کردند!

اما شاید قوی ترین دلیلی که می توان برای این کار مسلمانان یافت خارج شدن آنان از سلطه تقویم یهودی بود، همانند جریان تغییر قبله. از آنجا که محاسبه دقیق این سالهای سیزده ماهه برای مردم عادی مشکل بود، اعلام سال کبیسه در ابتدا توسط مجمع عالی روحانیون یهود و به صورت مشورتی انجام می‌گرفت. همان گونه که شروع ماه‌هایی که اعیاد مهم در آنها قرار داشت، با رویت حلول ماه توسط همین مجمع و ارسال پیک به مناطق یهودی نشین اعلام می‌شد. علما و دانشمندان یهود برای تنظیم و تثبیت تقویم عبری تلاش بسیار نمودند و در حدود سال ۴۱۱۰ عبری (۱۶۵۰ سال پیش) شکل نهایی و امروزی تقویم عبری توسط دانشمندی به نام «هیلل دوم» تدوین شد. انجام مناسک دینی مسلمانان بر اساس تقویم یهودیان امری بود که برای آنان قابل قبول نبود!

اما این بحث ها چه ارتباطی با روزه داره؟ در حال حاضر اولین ماه قمری محرم هست اما این مبنا در دوره خلافت عمر و به توصیه علی انتخاب شد. (اقبال آشتیانی، عباس. تاریخ ایران پس از اسلام. تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۸۸. صفحه ۳۲۴.) تا قبل از اون ماه اول قمری ربیع الاول بود و از اونجا که با رعایت ماه نسی تقویم قمری ثابت بود، این ماه معادل با فروردین ماه و آغاز سال شمسی می شد (ربیع الاول هم به معنی بهار اول هست و دلیل نامگذاری این ماه همین همزمانی با شروع فصل بهار بوده). اگر ماههای قمری را بر این اساس در کنار ماههای شمسی قرار بدیم به نتیجه جالبی میرسیم:

با نگاهی به این جدول به این نتایج میرسیم:(معانی ماهها از سایت تبیان گرفته شده)

در ماههای ربیع الاول و ربیع الثانی که معادل با فروردین و اردیبهشت هستن هوا بهاری بوده و به دلیل بارندگیهای زمستانی محصولات کشاورزی و احشام در وضعیت خوبی بودند و غذا به وفور یافت می شده. این ماهها پس از پائیز و باران زمستان آغاز می شده و جلگه ها سر سبز می گشته و قبیله ها گله های خود را در دشتها پراکنده می نمودند و شترها دهمین ماه بارداری خود را می گذراندند

ماههای جمادی الاول و جمادی الثانی معادل با خرداد و تیر هوا شروع به گرم شدن کرده و آذوقه ها رو به کاستی میگذاره. نام این دو ماه با کلمهً جمادی شروع می شوند و معنی سخت شدن زمین و محصولات کشاورزی را می دهند.

ماه رجب معادل تیرماه را می توان از ریشهً سامی آرامی ریزبا(علی الاصول رِجبا، خورشید، تابستان) یا از سامی غربی رشپ(ایزد آتش) گرفت. یعنی در مجموع معلوم می شود ماه رجب در اصل به معنی ماه فصل گرما و تابستان بوده است.

نام ماه رمضان (معادل مهرماه) نیز علی الاصول به تلخیص از نام رمثانه عبری یعنی ماه شدت گرما حادث شده و با کلمه معادل و شناخته شدهً عربی رمضان (سوزان) جایگزین گردیده است.

بر همین اساس نام ماه شوال(معادل آبان) علی القاعده از تحریف و تلخیص نام ماه هشتم سامی مندایی شُمبلت (ماه کاسته شدن گرما) یعنی آغاز و مقدمهً زمستان پدید آمده است.

ماه ذیحجه هم که مناسک حج در اون انجام می گرفت برای راحتی بیشتر در ماه خنک سال قرار گرفته بود.

بنابراین رمضان آخرین ماه قبل از کاهش گرما و شروع دوباره فصل بارندگی ها بوده و اوج کمبود غذا و احشام و گیاهان. اعراب بادیه نشین سخت ترین روزها را در این ماه می گذراندند و عملا چیزی برای خوردن تا شروع ماه شوال نداشتند و با روزه داری و امساک از خوردن آن را سپری می کردند! اسلام هم با گنجاندن این روزه داری در بین مناسک مذهبی خود به آن رنگ و بوی دینی و مذهبی داد و آن را امری مقدس شمرد! با حذف ماه نسی و سالهای کبیسه این ترتیب ماهها به هم خورد. مسلمانان هم با حمله به کشورهای اطراف دیگر بادیه نشینان فقیری نبودند که آخر تابستان از گرسنگی تلف بشن اما این رسم امساک و روزه داری در ماه رمضان هر سال، در بین اعراب مساله جا افتاده ای بود و برای همیشه به عنوان جزئی جدایی ناپذیر از اسلام باقی ماند."

پیشاپیش از پاسخ دهی تشکر می کنم

فتح مکه در مقابل فتح اورشلیم

سلام داشتم به فتح مکه توسط پیامبر اکرم (ص) در قیاس با فتح اورشلیم توسط یهودیان فکر می کردم و میخواستم دلایل حقانیت فتح مکه و باطل بودن فتح اورشلیم رو که هر دو بازگشت به وطن مادری و منبع بود رو بررسی و مقایسه کنم. خوب فتح مکه بدون خونریزی بود و فتح اورشلیم برعکس. فتح مکه برای بنای مرکز خداپرستی بود و فتح اورشلیم برا بنای مرکز شیطان پرستی و به نیت یافتن حلقه سلیمان نبی (ع) و ... از طرفی فتح مکه فتح مکانی توسط سپاه پیامبر اسلام (ص) برای احیای سنن حضرت ابراهیم خلیل (ع) بود... در مقابل فتح اورشلیم توسط یهودیانی که می خواستند به سرزمین موعود حضرت موسی (ع) برگردند...اون هم بدون پیامبر خودشون... میخواستم دلایل شما رو هم بدونم..

پیامبران الهی که در ایران مدفونند

بر طبق اسناد و مدارك، و همچنین بر اساس اعتقادات مردمی، مقبره بسیاری از پیامبران در ایران قرار دارد. بعضی از این آرامگاه ها دارای سند معتبر هستند و برخی دیگر تنها در اعتقادات و فولكلور مردمی ریشه دارد و دلیل قطعی بر آن وجود ندارد، هر چند دلیلی هم بر نفی آن وجود ندارد.
بر اساس آن چه در خبرگزاری میراث فرهنگی، گردشگری آمده است، ایران در طول تاریخ، گاهی چنان كشور امنی به حساب می آمده كه مهاجران بسیاری را به خود پذیرفته است. گروهی از این مهاجران پیامبرانی بوده اند كه ایران را برای زندگی در نظر گرفته اند.
در دوران حکومت هخامنشی و بعد از فتح بابل توسط کورش، سیل كسانی كه در اسارت بخت النصر بوده اند به ایران سرازیر شد، كه در آن میان پیامبران و بزرگان زیادی دیده می شوند.
در زیر، اطلاعات پیامبرانی كه در ایران مدفون هستند یا احتمال می رود كه مقبره آنها در ایران باشد، آمده است:
سام و لام: طبق اعتقادات مردم سمنان، و همچنین طبق مفاد كتیبه موجود، دو نفر از فرزندان نوح به نامهای سام النبی و لام النبی در محلی در نزیكی سمنان دفن شده اند.
بقعه پیغمبران سمنان در 18 كیلومتری شمال شرقی سمنان بر فراز كوه مرتفعی قرار دارد. برای رسیدن به این بقعه از روستای "درجزین" در نزدیكی سنگسر، و هم از جاده اصلی سمنان به دامغان(پلیس راه) می توان انتخاب مسیر كرد. این جاده خاكی و سنگلاخ است.
خالد نبی: اسم كامل این پیامبر، خالد بن سنان عبسی است. ایشان شریعت حضرت عیسی را تبلیغ می كرده اند. نسب وی به حضرت اسماعیل فرزند ابراهیم(ع) می رسد و یكی از پیامبرانی است كه به بعثت حضرت محمد(ص) بشارت داده و در دوران فترت می زیسته است. دوره فترت به فاصله بین بعثت حضرت عیسی تا بعثت حضرت محمد(ص) اطلاق می شود.
گر چه بر طبق برخی از آیات و احادیث، در دوران فترت، پیامبری به رسالت مبعوث نشده است، ولی بر اساس نظر بعضی مفسرین، در این مدت چهار نبی از طرف خداوند مامور تبلیغ دین حضرت عیسی شدند كه سه نفر از آنان از بنی اسرائیل، و به نام های شمعون، یوحنا و یونس معرفی شده اند، و چهارمین شان عرب بوده، و به نام خالد بن سنان عبسی معروف است.
ظاهرا خالد بن سنان معاصر انوشیروان بوده و در سرزمین بنی غطفان زندگی می كرده است. در روایت است كه دختر خالد بن سنان به نام محیاة به محضر حضرت محمد رسیده است.
بنا به مشهور، در طایفه عرب به غیر از حضرت رسول و حضرت خالد بن سنان هیچ پیامبری نیست، و می توان گفت كه از بین اعراب فقط این دو نفر به پیامبری برگزیده شده اند، و بقیه پیامبران از قوم بنی اسرائیل هستند.
مفسر بزرگ حنفی مذهب، شیخ اسماعیل حقی، در باره مرقد حضرت خالد نبی اشاره می كند كه قبر خالد نبی در منطقه جرجان و بر بلندی كوهی به نام كوه خدا قرار دارد.
یوشع: بر طبق نظر برخی از تاریخ نویسان حضرت یوشع توسط كورش هخامنشی از اسارت بخت النصر نجات یافت و به ایران آمد. حضرت یوشع در گورستان تاریخی تخت فولاد اصفهان كه قدمتش به پیش از اسلام می رسد و در خیابان امام سجاد قرار دارد، مدفون است.
شعیای نبی: او یكی از پیامبران بنی اسرائیل است كه نسبتش به حضرت یعقوب می رسد. محل سكونت ایشان در بیت المقدس بوده و قبل از حضرت زكریا به رسالت مبعوث شدند. آرامگاه شعیای نبی، جنب امامزاده اسماعیل در حاشیه خیابان هاتف اصفهانی قرار دارد. بر جانب شمالی مرقد شعیای نبی، كتیبه ای به خط نستعلیق از دوره شاه سلطان حسین صفوی موجود است كه نخستین مسجد بزرگ ساخته شده در اصفهان را مسجد شعیا معرفی می كند، و نیز حكایت دارد از این كه مسجد مزبور را ابوالعباس مفتی در دوره خلافت علی بن ابیطالب(ع) بنا كرده و آلب ارسلان آن را تعمیر كرده است.
"حیقوق": این نام هم با تلفظ حیقوق و هم با تلفظ حبقوق وجود دارد. حیقوق به معنی "در بغل كشیده شده" است. حیقوق این نام را بدان جهت یافت كه در طفولیت به علت مریضی از دنیا رفت و حضرت الیاس(ع) او را در بغل گرفت و دعا كرد و از خداوند حیات و زندگی وی را طلب كرد و او زنده شد.
حیقوق نبی یكی از پیامبران بنی اسرائیل و نگهبان معبد سلیمان در اورشلیم بوده و نامش در عهد عتیق آمده است.
حیقوق نبی پس از شعیای نبی به رسالت مبعوث شد. وی سال های درازی در اسارت بخت النصر بود و پس از فتح بابل به دست كورش به همراه دانیال نبی به ایران آمد. او در همدان اقامت گزید و پس از فوت در تویسركان مدفون شد. بقعه حیقوق نبی در جنوب غربی شهر تویسركان واقع شده است.
مردخای: مردخای یكی از بزرگان و یا به قولی یكی از انبیاء بنی اسرائیل است كه در زمان خشایارشاه می زیسته است و نسبش به حضرت یعقوب می رسد. مردخای نقش زیادی در جلوگیری از قتل عام یهودیان در زمان خشایارشاه ایفا كرد و به همین دلیل نزد یهودیان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آرامگاه مردخای و برادر زاده اش در همدان در نزدیكی میدان امام خمینی و در خیابان شریعتی واقع است.
حجی: وی در دوران سلطنت داریوش كبیر، و همچنین همزمان با مردخای می زیسته است. در تورات نام آن حضرت "حكی" آمده و به معنای "مسرور" است. مقبره این پیامبر در همدان در نزدیكی میدان امام خمینی، داخل بازار در راسته پیغمبر و داخل مسجد پیغمبر قرار دارد.
قیدار: حضرت قیدار جد سی ام حضرت محمد(ص) است. در تاریخ یعقوبی آمده است که حضرت اسماعیل دوازده پسر داشت كه بزرگترین آنها حضرت قیدار بود. او پس از وفات حضرت اسماعیل، قیدار نبی مردم را به توحید دعوت می كند. قیدار به معنای سیاهپوست است. مرقد آن حضرت در شهرستان خدابنده(قیدار) از استان زنجان قرار دارد.
سلام، سلوم، سهولی، القیا: به نظر می رسد این پیامبران همزمان با اصحاب كهف می زیسته اند. زمان مرگشان با یكدیگر متفاوت بوده، ولی یارانشان بعد از دفن اولین پیامبر در این مكان، بقیه را هم در كنار او دفن كردند. مرقد این چهار نبی در خیابان پیغمبریه قزوین قرار دارد.
اشموئیل: این پیامبر هم زمان با طالوت و در ارتباط با داستان داود و جالوت است. حدود 50 كیلومتری شهر ساوه و در جاده بوئین زهرا مقبره ای وجود دارد كه به گفته اهالی و برخی مدارك، مرقد مطهر یكی از پیامبران بزرگ الهی به نام حضرت اشموئیل است. مسیر مرقد در جاده ای كوهستانی در 9 كیلومتری روستای ورده قرار دارد. سنگ نبشتهای در آنجا هست كه مبین حضور ناصرالدین شاه و همراهانش در آنجا است.
دانیال نبی: او از انبیای بزرگ الهی است. وی از نسل حضرت داود است.
لفظ دانیال در زبان عبری به معنای "خدا حاكم من است" می باشد. دانیال نبی همزمان با كوروش كبیر و داریوش اول بوده است. او از جمله كسانی بود كه به دست بخت النصر اسیر و در بابل زندانی شده بودند.
باحزقیل: در نزدیكی مسجد جامع دزفول بنایی كوچك و ساده قرار دارد كه به بقعه باحزقیل، پدر دانیال نبی، منسوب است. مطلب بیشتری در این مورد در دست نیست.
ارمیای نبی: در شمال خرمشهر، از مدفن پیامبری به نام ارمیای نبی یاد می شود.
ارمیای نبی در زمان سلطنت یهویاقیم و صدقیا از پادشاهان یهود به رسالت مبعوث شدند.
روبین: در میامی (در راه مشهد) نیز از مدفن پیامبری به نام روبین یاد می كند. به نوشته لغت نامه دهخدا، روبین یكی از دوازده پسر حضرت یعقوب(ع) است.
جرجیس: در كتاب "فرهنگ آبادی ها و مكان های مذهبی كشور" از مدفن جرجیس پیامبر در شهر شوشتر ذكری به میان آمده است. در جنوب غربی شوشتر روستایی به نام جرجیس است كه در جوار آن بقعه ای به نام نبی جرجیس وجود دارد. در اطراف این بقعه بقاع دیگری نظیر روبین، حزقیل، شعیب، شمعون، اسحاق، ادریس و مردخای وجود دارد. درستی مدفن جرجیس پیغمبر در این مكان محل تردید است، و به احتمال زیادتر مقبره ایشان در موصل عراق است.
روبیل: مرحوم سید عبدالله جزائری یكی از علمای شوشتر(متوفی1173 هـ.ق.) در فصل نهم تذكره شوشتر می گوید: مقامات بسیاری از انبیاء بنی اسرائیل در حوالی شوشتر و دزفول یعنی نزدیك رودخانه دزفول معروف هستند؛ مانند اسحاق، شمعون، یعقوب، لاوی، جرجیس و روبیل. در كتاب الغدیر آمده كه قبر روبیل پسر حضرت یعقوب در مصر است.
یونس: در كتاب "فرهنگ آبادی ها و مكان های مذهبی كشور" از مدفن یونس پیغمبر در گناباد ذكری به میان آماده است كه صحت آن مورد تردید است. آرامگاه یونس پیغمبر در موصل عراق است.
یعقوب: در كتاب "فرهنگ آبادی ها و مكان های مذهبی كشور" از وجود مدفن یعقوب پیامبر در گرگان نام برده شده كه اطلاعات صحیحی در این مورد وجود ندارد. در الغدیر آمده است: حضرت یعقوب در مصر رحلت كرد و به شام برده شد.
آرامگاه پیامبران دیگری نیز در ایران وجود دارد که صحت و درستی این آرامگاه ها تایید نشده است. آرامگاه ابراهیم خلیل در سوسنگرد، اسحاق و اسماعیل در جاده دزفول به هفت تپه، ایوب پیامبر در دهكده بندبن لكنای تنكابن، صالح پیامبر در شوشتر، از این دسته است.(ر.ک به "پیامبران سرزمین ما"، عباس صالح مدرسه ای، قم: در راه حق، سال1380؛ و"پژوهشی در زندگی پیامبران در ایران"، ولی الله فوزی تویسركانی، تهران: دفتر انتشارات اسلامی؛ و مقاله "غربت شگفت انگیز انبیای سرزمین ما" به قلم آقای فرقانی پور در روزنامه جمهوری اسلامی به تاریخ 19/9/79)
منبع: تبیان

قرآن و تایید بهشت رفتن مسیحیان و یهودیان

انجمن: 

لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ (113)[ولى همه آنان‏] يكسان نيستند. از ميان اهل كتاب، گروهى درست كردارند كه آيات الهى را در دل شب مى‏خوانند و سر به سجده مى‏نهند.يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ (114)وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ (115)به خدا و روز قيامت ايمان دارند؛ و به كار پسنديده فرمان مى‏دهند و از كار ناپسند بازمى‏دارند؛ و در كارهاى نيك شتاب مى‏كنند، و آنان از شايستگانند.
و هر كار نيكى انجام دهند، هرگز درباره آن ناسپاسى نبينند، و خداوند به [حال‏] تقواپيشگان داناست‏

طبق این آیه یهودیان و مسیحیان به شرط اینکه آدمهای خوبی باشند به بهشت می روند واعمالشان نابود نمی شود. اما قران یک جای دیگه می فرماید: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ (19)وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ (85)و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است. و كسانى كه كتابِ [آسمانى‏] به آنان داده شده، با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل‏] آمد، آن هم به سابقه حسدى كه ميان آنان وجود داشت. و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، پس [بداند] كه خدا زودشمار است.
بالاخره اینها بهشت می روند یا نمی روند؟ این سخن قران را چگونه توجیه می کنید؟

یهودیان را بیشتر بشناسید

در قرآن كريم حدود هشت بار كلمه «اليهود»، ذكر شده است و هم‌چنين سه بار نيز از كلمه «هوداً» استفاده شده، امّا پرشمارترين كلمه، نام «بني اسرائيل» مي‌باشد كه حدوداً چهل و يك بار در قرآن آمده است. اين موارد غير از اشاره‌هايي است كه قرآن نسبت به حضرت موسي، يوشع، جالوت، داود، سليمان و ساير پيامبران بني اسرائيل دارد و هم چنين غير از مواردي است كه به كتابهاي مقدس يهود و احبار و بزرگان اين قوم اشاره مي‌كند.
از جمع بندي اشاره‌ها و تصريحات قرآن مي‌توان نتيجه گرفت كه خداوند به قوم بني اسرائيل دين و آييني فرستاده بود كه در آن احكام الهي بيان شده بود، ولي بني اسرائيل به همه آن عمل نكرده آن را تحريف كردند.
[4] اين آيين و دين تحريف شده در آيات متعددي مورد اشاره قرار گرفته و تحريفات آن بيان شده است. در لا به لاي اين تبيين‌ها برخي از ويژگي‌هاي بني اسرائيل و پيروان آيين يهود نيز بيان شده است كه در ذيل به چند مورد اشاره مي‌شود:
1. برتر دانستن آيين يهود: قرآن مي‌فرمايد: «يهوديان گفتند: مسيحيان هيچ موقعيتي (نزد خدا) ندارند و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتي ندارند ... خداوند روز قيامت دربارة آن‌چه در آن اختلاف داشتند داوري مي‌كند.»
[5]
اين آيه به وضوح نشان مي‌دهد كه يهوديان آيين خود را برترين آيين دانسته و اديان بعد از خود را قبول نمي‌كردند. البته اين امر در ميان مسيحيان نيز رواج داشت. چنان كه قرآن در جاي ديگر مي‌فرمايد: «آنها گفتند: هيچ كس جز يهود و نصاري هرگز داخل بهشت نخواهند شد، اين آرزوي آنها است. بگو: اگر راست مي‌گوييد دليل خود را بياوريد»
2. اعتقاد به تفويض: قرآن مي‌فرمايد كه يهوديان گمان مي‌كنند خداوند مجبور است و تمام كارها را به مخلوقات تفويض كرده است و اين پنداري غلط است، به همين دليل در سورة مائده مي‌فرمايد: «و يهود گفتند: دست خدا بسته است، دست‌هايشان بسته باد و به خاطر اين سخن از رحمت الهي دور شوند. بلكه دستان خدا گشاده است، هر گونه بخواهد مي‌بخشد ...»
[6]
3. فتنه انگيزي و فساد در زمين: قرآن يهوديان را فتنه‌انگيز معرفي كرده مي‌فرمايد: «... هر زمان آتش جنگي افروختند خداوند آن را خاموش ساخت و براي فساد در زمين تلاش مي‌‌كنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد.»
[7]
4. دشمني با مسلمانان: از ديگر ويژگي‌هاي يهوديان دشمني آنان با مسلمانان است، قرآن كريم در اين مورد مي‌فرمايد: «به طور مسلم دشمن‌ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهي يافت ...»
[8]
5. مخالفت با توحيد: يهوديان جزو اولين گروه‌هايي بودند كه توحيد را به شرك آلوده كردند و معتقد شدند «عُزير» پسر خداوند است. قرآن در توضيح اين باور آنان مي‌فرمايد: «يهود گفتند: عُزير پسر خدا است و نصاري گفتند: مسيح پسر خدا است اين سخني است كه با زبان خود مي‌گويند كه همانند كافران پيشين است. خدا آنان را بكشد چگونه از حق انحراف مي‌يابند.»
[9]
6. پيمان‌شكني و مخالفت با احكام الهي: از ديگر خصوصيات قوم يهود عمل نكردن به اوامر و احكام الهي است قرآن در اين مورد مي‌فرمايد: «و به ياد آوريد زماني را كه از بني اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكي كنيد و به مردم نيك بگوئيد و نماز به پا داريد و زكات بدهيد، پس همه شما جز عده كمي سرپيچي كرديد و (از وفاي به پيمان خود) رويگردان شديد.»
[10] و در آيه ديگري نيز مي‌فرمايد: «... و رسولان ما دلايل روشني براي بني اسرائيل آوردند، امّا بسياري از آنها پس از آن در روي زمين تعدي و اسراف كردند.»[11]
البته اين ويژگي‌ها تنها گوشه‌اي از خصوصيات قوم يهود است و قرآن كريم به ويژگي‌هاي بسياري اشاره دارد كه تفاسير به آنها پرداخته‌اند، در اينجا مي‌توانيم چنين نتيجه‌گيري كنيم كه از ديدگاه قرآن، خداوند به قوم يهود نعمت‌هاي فراواني اعطاء كرده بود،
[12] لكن آنان به جاي سپاس‌گذاري طغيان كرده، پيمان‌شكني نموده و به فتنه‌انگيزي و فساد روي آوردند و با پيامبران الهي مخالفت كرده، دين اسلام را كه آخرين و كامل‌ترين دين بود قبول نكردند.



[4] . ر.ك: بقره/83.
[5] . بقره/113.
[6] . مائده/64.
[7] . مائده/64.
[8] . مائده/82.
[9] . توبه/30.
[10] . بقره/83.
[11] . مائده/32.
[12] . جاثيه/16 و 17.