جمع بندی علت شکست محکم ترین براهین اثبات خدا

تب‌های اولیه

77 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت شکست محکم ترین براهین اثبات خدا

سلام چرا همه براهین اثبات خدا با شکست مواجه میشن مثلا برهان حدوث و حرکت که طبق سخنان حضرت جوادی املی در تبیین اثبات خدا حتی قادر نیست ماورا الطبیع رو اثبات کنه برهان وجوب و امکان هم که طبق حرف ملاصدرا اشتباه است چون موجودات امکانی اصلا وجود ندارند چون ماهیت اعتباری است برهان صدیقین هم که یک سری مفاهیم مشکل و سخت دارد که اگر کسی بر فرض هم ان ها را بپذیرد باید قایل شوند همه خدا هستند
د

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام و تشکر بابت سوالی که مطرح کردید

پیش از پاسخ به این سوال، لازم است ابتدا به نکته ای توجه داشته باشیم.
وجود خداوند از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و عالمان همه نحله های فکری بوده است. از عالمان تجربی گرفته تا حکیمان، همگی نیم نگاهی به مسئله وجود خداوند داشته اند. برخی به انگیزه اثبات و برخی با قصد انکار به این مقوله پرداخته اند.
در این بین، هر یک بر اساس پیش زمینه های فکری و نیز توانایی علمی در رشته علمی خود، به مسئله اثبات خدا اشتغال داشتند.
به همین جهت است که استدلالهایی که برای اثبات خداوند اقامه شده است، هر یک مضمون و شیوه ای مستقل از دیگری دارد.
از استدلالهایی که توسط عالمان علوم طبیعی اقامه شده است تا استدلالهایی که متکلمان و حکیمان نظری اقامه کردند تا براهین وجودی، همگی از منظرهای مختلف است.

از سوی دیگر، این مسئله مانند هر موضوع تحقیقی دیگر که بشر به تحقیق و بررسی در مورد آن میپردازد، در طول تاریخ سیر تکاملی خود را یافته است. البته این بدان معنا نیست که استدلالهای قدیمی، اکنون طرفدار ندارد بلکه به معنای لزوم توجه به این سیر تاریخی و تکاملی است.

به جهت همین دو عامل، هر یک از این استدلالها، میزان اعتبار مخصوص به خود و پیش زمینه های فکری و فایده خود را دارد و نباید از همه آنها توقع یکسانی داشت.

به نظر برخی از محققان و اساتید فلسفه، برهان‏هايي كه براي اثبات واجب اقامه شده است، از نظر اعتبار به سه دسته تقسيم مي‏شود.

دسته اول: براهینی که کامل و بدون ایراد هستند و به خوبی به اثبات خداوند میپردازد. مانند برهان امکان فقری و برهان صدیقین.
دسته دوم: براهینی که نیازمند تکمیل با مقدمات دیگری هستند. مانند برهان حدوث و امکان ماهوی.
دسته سوم: براهینی که تنها بر اساس برخی اصول موضوعه میتواند برای اثبات برخی صفات خداوند مورد استفاده قرار بگیرد، مانند برهان نظم.(1)

همانطور که گفته شد، هر یک از این براهین، بر اساس یک سری پیش فرضها و شیوه خاصی اقامه شده است و نمیتوان انتظار داشت که همه آنها در یک حد اعتباری و باشد.

ـــــــــــ
1. عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ص22-23

[=microsoft sans serif]حال به نکاتی که مطرح کردید می پردازیم:
نکته اول: در مورد برهان حرکت و حدوث:

شما از کتاب تبیین براهین اثبات خدا نقل کردید که مولف محترم معتقد است که این براهین قادر به اثبات ماوراء الطبیعه نیستند:

mn6040;785909 نوشت:
برهان حدوث و حرکت که طبق سخنان حضرت جوادی املی در تبیین اثبات خدا حتی قادر نیست ماورا الطبیع رو اثبات کنه

به جهت همین نقص میخواستید، اثبات کنید که این براهین شکست خورده است.
اما این نتیجه گیری کامل و درست نیست.

اشکالی که در این دو برهان وجود دارد این است که این دو برهان، نیاز به تکمیل دارد. بدین معنا که

در برهان حرکت، ما به وجود محرکی پی میبریم که خودش محرکی ندارد.( یعنی محرک غیر متحرک
اما این، لزوما به معنای آن نیست که این محرک غیر متحرک، خود واجب الوجود باشد، بلکه کاملا محتمل است که موجودی مجرد و ثابت باشد که متحرک نیز نیست.
بدین منظور، برای اینکه ما در این استدلال، در نهایت به وجود خدا و اثبات آن برسیم، نیاز به آن د اریم که این استدلال را با کمک برهان وجوب و امکان کامل کنیم. به این صورت:
محرکی که خودش متحرک نیست، یا واجب الوجود بالذات است یا جلوه ای از اوست(یکی از مجردات) که در سلسله علتها به او منتهی میشود.(2)

بنابراین همانطور که میبینید، این برهان در شکل اولیه خود، ما را به محرکی میرساند که متحرک نیست یعنی ثبات دارد و تغییر و تبدل در وجودش راه ندارد. این موجود، نمیتواند در بین موجودات عالم طبیعت باشد، زیرا موجودات عالم طبیعت همگی دارای تبدیل و تغییر و تحول هستند و ثبات ندارند. آنچه ثبات دارد، موجودات عالم ماوراء طبیعت است.
پس
اولا: اینکه این برهان ما را به ماوراء نمیتواند برساند نادرست است.
ثانیا: این نکته ما را به واجب الوجود نمیرساند نیز تا حدودی درست است، به این معنا که مستقیما و لزوما ما را به واجب نمیرساند بلکه نیاز به یک متمم دارد که برهان وجوب و امکان است.

ـــــــــ
2. نهایه الحکمه، مرحله 12، فصل2، ص332و 333

[=microsoft sans serif]در مورد برهان حدوث نیز عین همین ایراد وارد است. این استدلال نیز مانند استدلال حرکت، نیازمند تتمیم و تکمیل به کمک نظریه حرکت جوهری و برهان وجوب و امکان است.
بدین صورت که این استدلال، در شکل اولیه و قبل از اصلاحش، مشتمل بر یک قیاس مرکب است.
قیاس اول: عالم متغیر است. هر متغیری حادث است. پس عالم حادث است.
قیاس دوم: عالم حادث است. هر حادثی نیاز به محدث دارد. پس عالم نیاز به محدث دارد.

این استدلال، دو نقیصه دارد.
نقص اول: مقدمه د وم در قیاس اول(هر متغیری حادث است) بر اساس دیدگاه رایج متکلمان و فلاسفه قبل از صدرا در مورد حرکت، ناقص است.
زیرا بر اساس دیدگاه رایج، حرکت فقط در عوارض صورت میگیرد نه در جوهر وذات. بنابراین، اجسام وموجودات عالم طبیعت، تنها برای عوارض خود نیازمند محدث هستند. اما ذات اجسام و جوهر آنها، چون دارای حرکت و تغییر نیست، پس مشمول این مقدمه نمیشود بنابراین، بر اساس این استدلال، تنها عوارض هستند که نیاز به محدث دارند نه جوهر اجسام.
این نقیصه، به وسیله حرکت جوهری برطرف میشود.

نقص دوم: این استدلال، حتی با تکمیل به وسیله حرکت جوهری، هنوز ما را لزوما به واجب الوجود بالذات نمیرساند.
زیرا محدثی که تغییر در او راه نداشته باشد، لزوما باید موجودی قدیم و غیر طبیعی باشد و این هم با واجب الوجود سازگار است و هم با مجردات تام دیگر.(3)
پس، همانند برهان حرکت، در اینجا نیز نیاز به این داریم که این برهان را به کمک برهان وجوب و امکان تکمیل کنیم.

بنابراین توضیحات:
اینکه این برهان از اثبات موجودی در ماوراء طبیعت ناتوان است، مطلب اشتباهی است. زیرا این برهان حتی بدون تکمیل نسبت به جوهر اجسام، باز هم نسبت به تغییر در عوارض نیازمند به محدث خواهد بود و این محدث، حتما باید موجودی غیر طبیعی باشد.(4)

این نکته که از اثبات واجب الوجود ناتوان است، تنها در این صورت، سخنی درست است که منظور نقص این استدلال باشد نه نادرست بودن آن به صورت کلی. یعنی این برهان در میانه راه برای اثبات خدا قرار دارد نه اینکه کاملا دور از وادی اثبات واجب باشد.

ـــــــــــــ
3.عبدالله جوادی آملی، رحیق مختوم، ج2، بخش5، ص479
4. ر.ک: پیشین.

[=microsoft sans serif]

mn6040;785909 نوشت:
برهان وجوب و امکان هم که طبق حرف ملاصدرا اشتباه است چون موجودات امکانی اصلا وجود ندارند چون ماهیت اعتباری است
[=microsoft sans serif]
برهان وجوب و امکان بر اساس تقریر مشهور(موجود محور) بدین صورت است که هر موجودی که در نظر گرفته شود، یا ممکن بالذات است و یا نیست(که واجب بالذات میشود.)
تا اینجا که مشکلی نیست. تنها مشکل این است که بر اساس نظریه اصالت وجود، ماهیت واقعیت مستقلی در خارج ندارد.
اما این مشکلی در استدلال ایجاد نمیکند.
زیرا بالاخره این موجودی که در عالم خارج دیده ایم و گفتیم که یا ممکن بالذات است یا واجب بالذات، حالا قید بالذات آنرا برمیداریم و به جای آن قید "فقری" میگذاریم.
در هر دو صورت، موجودی که ممکن است، محتاج به علت است چه علت احتیاج را امکان ذاتی بدانیم و چه فقر وجودی.
در نتیجه استدلال هیچ فرقی ایجاد نمیکند.
تنها اشتباه برداشت ما از عالم خارج بوده است ولی اینطور نیست که حقیقت عوض شده باشد و مثلا با تغییر دیدگاه در اصالت وجود یا ماهیت، واقعیت موجود ممکن خارجی تغییر کند و مثلا واجب شده باشد. در هر دو، این موجود ممکن الوجود است حالا یا به امکان ذاتی یا امکان فقری.

بنابراین، با اصلاحیه ای که ملاصدرا ارائه کرد، اصل این استدلال مخدوش نمیشود بلکه فقط نوع نگاه ما به نحوه وجود ممکن الوجود تغییر میکند بدون اینکه در فرایند استدلال و نتیجه حاصل از آن تغییری ایجاد شود.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

mn6040;785909 نوشت:
برهان صدیقین هم که یک سری مفاهیم مشکل و سخت دارد که اگر کسی بر فرض هم ان ها را بپذیرد باید قایل شوند همه خدا هستند

این اشکال متضمن دو مطلب است.
اول: برهان صدیقین، متضمن یک سری مفاهیم سخت و مشکل است.
دوم: نتیجه آن، همه خدایی است.

اما هیچ یک از این دو اشکال درست نیست.
زیرا:
اولا: برهان صدیقین چندین تقریر دارد. برخی از این تقریرها بسیار آسان و سهل است.
مانند برهانی که ابن سینا اقامه کرده است، بدین صورت:[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
م1.وجود یا واجب است یا ممکن
م2. اگر واجب است که مطلوب ثابت است. اگر ممکن است که نیازمند به غیر است.
م3. غیر که نیازمندی ممکن را برطرف میکند باید به واجب منتهی شود وگرنه سلسله ای محقق میشود که یا همه معلولند پس نیازمند هستند یا در سلسله یک علت غیر معلول هست پس مطلوب ثابت است.(6)

یا برهانی که علامه طباطبایی اقامه کرده است، بدین صورت:
مقدمه اول:واقعیت و مطلق هستی، ذاتا قبول نیستی نمیکند.(اصل واقعیت بالجمله بدیهی بالذات است و [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]به نظر فیلسوف، نه [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]قابل اثبات است و نه قابل انکار)
مقدمه دوم: انچه ذاتا قبول نیستی نمیکند، واجب الوجود است.( بدیهی است چون یک تعریف است)
نتیجه، واقعیت هستی، واجب الوجود است.(7)

این دو تقریر که بسیار آسان و سهل الوصول بود و خصوصا تقریر دوم که هیچ پیش فرضی نیاز نداشت و از هیچ مسئله فلسفی نیز استفاده نکرده بود.

[=microsoft sans serif]ثانیا: حتی بنابر دیدگاه ملاصدرا نیز چنین سخنی نادرست است.
تقریر وی در اسفار اربعه بدین صورت است:

م1. مرز میان فلسفه و سفسطه این است که واقعیتی در خارج هست.
م2. واقعیت خارجی امر اصیلی در خارج است نه امر ماهوی
م3. این حقیقت وجود تمایز و کثرتش به کمال و نقص است.
م4. این حقیقت دارای دو فرد قوی وضعیف است.
م5. وجود یا مستغنی از غیر است یا محتاج است
م5. اگر مستغنی باشد که واجب الوجود است
م6. اگر محتاج باشد، افعال و اثارش است.(8)

همانطور که میبینید در این تقریر، هیچ نشانی از حتی شائبه همه خدایی وجود ندارد.
حتی از وحدت وجود(که به اشتباه برخی آنرا مستلزم همه خدایی میپندارند) نیز استفاده نشده است.
هرچند اگر از وحدت وجود نیز استفاده میکرد، شائبه همه خدایی، پنداری نادرست و اتهامی بی اساس بود.

موفق باشید.
ـــــــــــ
6. ر.ک: ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، نمط4، ص266
7. اسفار اربعه، ج6، ص16، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مرتضی مطهری، ج6، ص983
8. اسفار اربعه، ج6، ص16و 17

با عرض سلام
برهانهای اثبات خدا فقط میتوانن واجب الوجود را اثبات کنند.ولی از کجا باید بفهمیم که این واجب الوجود همان خدایی هست که ادیانی مثل اسلام
معرفی کردن؟ واجب الوجود یعنی چیزی که وجودش رو از چیزی دیگه نگکرفته درست. ولی چرا نگیم واجب الوجود همون ذرات بنیادی جهان هستن؟
خودجهان درسته نیازمند و حادثه.اما ذرات بنیادی جهان که اتمها و مولکولها از اونها پدید میان(مثل مثلا همین بوزون هیگز که به ذره خدا هم معروفه)
در اصل همیشه وجود داشتن.چرا به این ذرات نگیم واجب الوجود؟

Miss.Narges;786675 نوشت:
با عرض سلام
برهانهای اثبات خدا فقط میتوانن واجب الوجود را اثبات کنند.ولی از کجا باید بفهمیم که این واجب الوجود همان خدایی هست که ادیانی مثل اسلام
معرفی کردن؟ واجب الوجود یعنی چیزی که وجودش رو از چیزی دیگه نگکرفته درست. ولی چرا نگیم واجب الوجود همون ذرات بنیادی جهان هستن؟
خودجهان درسته نیازمند و حادثه.اما ذرات بنیادی جهان که اتمها و مولکولها از اونها پدید میان(مثل مثلا همین بوزون هیگز که به ذره خدا هم معروفه)
در اصل همیشه وجود داشتن.چرا به این ذرات نگیم واجب الوجود؟

باسلام

اگر گفته ی شمارو درست در نظر بگیریم
اما ایا یک ذره ای که هیچ گونه اگاهی نداره میتونه دست به افرینش بزنه و یک مجموعه ی دارای نظم رو بوجود بیاره !
صحبت از خلقت تصادفی میان میاد !

به نظرتون احتمال افرینش تصادفی در چه حدی هست که یه زمینی بوجود بیاد که تمام نیازهایی که انسان داره رفع کنه !

در دنیای مادی که چنین پیدایشی صفر هست !
یعنی ما چند قطعه رو بندازیم کنار هم و میلیاردها سال صبر کنیم تا تبدیل به یک قیچی شود صفر هست !

اما انسان میتونه با چند حرکت و تاثیرگذاری در چند تکه اهن یه قیچی خلق کنه در حالی که یه وجود جدایی از اهن داره !

به نام خدا.

ابوالفضل;786734 نوشت:
باسلام

اگر گفته ی شمارو درست در نظر بگیریم
اما ایا یک ذره ای که هیچ گونه اگاهی نداره میتونه دست به افرینش بزنه و یک مجموعه ی دارای نظم رو بوجود بیاره !
صحبت از خلقت تصادفی میان میاد !

به نظرتون احتمال افرینش تصادفی در چه حدی هست که یه زمینی بوجود بیاد که تمام نیازهایی که انسان داره رفع کنه !

در دنیای مادی که چنین پیدایشی صفر هست !
یعنی ما چند قطعه رو بندازیم کنار هم و میلیاردها سال صبر کنیم تا تبدیل به یک قیچی شود صفر هست !

اما انسان میتونه با چند حرکت و تاثیرگذاری در چند تکه اهن یه قیچی خلق کنه در حالی که یه وجود جدایی از اهن داره !

جسارتا این استدلال درست نیست.

1- شما آزمایش کردید که میگید در میلیاردها سال هم صفر است؟ یا اینکه آزمایش فوق فوقش چند ساله رو دارید تعمیم میدید به یک زمان چندین میلیارد برابره؟
2- فعلا که شده!

ستایشگر :Gol:

پی نوشت : بنده موافق این نظریه نیستما! فقط خواستم بگم استدلال درست نیست.

ابوالفضل;786734 نوشت:
اگر گفته ی شمارو درست در نظر بگیریم
اما ایا یک ذره ای که هیچ گونه اگاهی نداره میتونه دست به افرینش بزنه و یک مجموعه ی دارای نظم رو بوجود بیاره !
صحبت از خلقت تصادفی میان میاد !

به نظرتون احتمال افرینش تصادفی در چه حدی هست که یه زمینی بوجود بیاد که تمام نیازهایی که انسان داره رفع کنه !

در دنیای مادی که چنین پیدایشی صفر هست !
یعنی ما چند قطعه رو بندازیم کنار هم و میلیاردها سال صبر کنیم تا تبدیل به یک قیچی شود صفر هست !

اما انسان میتونه با چند حرکت و تاثیرگذاری در چند تکه اهن یه قیچی خلق کنه در حالی که یه وجود جدایی از اهن داره !


سلام.
شما می گید که ذره ای که هیچ گونه آگاهی نداره نمی تونه دست به آفرینش بزنه و یک مجموعه دارای نظم رو بوجود بیاره.فکر نمی کنم این حرف درست باشه.
می تونیم اینجور به قضیه نگاه کنیم.یک دنیا هست.ماده و قوانینی بر اونها حاکمه.جاذبه و قوانین کوانتوم و...علم تا حد زیادی ثابت کرده که دنیا رو کسی خارج از این دنیا و قوانین نظم نمی ده.برای اینکه سیبی روی زمین بیافنه خدا وارد عمل نمی شه.همه اینها طبق یک نظم که از ازل بوده اند، حاکم در جریان هستند.یعنی همه پدیدها و موجودات دنیا با چند قوانین طبیعت توجیه می شن و نیازی به خدا نیست که انسان رو از گل خلق کنه.قوانین طوری حاکمن در دنیا که اگر شرایط مهیا و فراهم باشه مثلا موجود زنده پدید می آد و قوانین طوری حاکمن که پس از هشت میلیارد سال پس از انفجار بزرگ سیاره زمین که مهیاست برای موجود زنده پدید بیاد.در واقع در این دنیا یک نظم ازلی هست که زمانی نشده که بوجود بیاد و همیشه بوده.از آغاز با دنیا بوده و دنیا همیشه بوده.

امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم.البته داستان ساده بود.

[="Franklin Gothic Medium"]

mn6040;785909 نوشت:
سلام چرا همه براهین اثبات خدا با شکست مواجه میشن مثلا برهان حدوث و حرکت که طبق سخنان حضرت جوادی املی در تبیین اثبات خدا حتی قادر نیست ماورا الطبیع رو اثبات کنه برهان وجوب و امکان هم که طبق حرف ملاصدرا اشتباه است چون موجودات امکانی اصلا وجود ندارند چون ماهیت اعتباری است برهان صدیقین هم که یک سری مفاهیم مشکل و سخت دارد که اگر کسی بر فرض هم ان ها را بپذیرد باید قایل شوند همه خدا هستند
د

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اگر آنطور باشد که شما می‌فرمایید علتش این است که خداوند فطرتاً بدیهی است و در واقع محکم‌ترین و قطعی‌ترین چیزی است بعد از علم به وجود خود که انسان می‌تواند بداند، در نتیجه شناخت خداوند باید مبنای اثبات مسائل دیگر قرار بگیرد و اگر به عنوان حکم مسأله فرض شود بعید نیست که به دور منجر گردد ... درست فرض کردن محسوسات و تعقل ناقص خود به عنوان حجت‌های قابل اطمینان بیشتر مستعد خطا هستند تا دیدن خدا از طریق قلب ... برای رسیدن به باور به خدا باید فطرت‌ها بیدار شوند و راه این کار هم راه قلب است که انبیاء علیهم‌السلام و اولیاء خدا نشانمان می‌دادند ... رسیدن به خدا نیاز به تذکرات قلبی دارد، نیاز به استدلال نه لازم است و نه به تنهایی کافی است، حتی گاهی خوب هم نیست و اگر به آن‌ها دسترسی نداشته باشیم انسان بهتر و بنده‌ی بهتری برای خدا خواهیم بود، گاهی اوقات ...
یا علی علیه‌السلام

سین;786806 نوشت:
برای رسیدن به باور به خدا باید فطرت‌ها بیدار شوند و راه این کار هم راه قلب است که انبیاء علیهم‌السلام و اولیاء خدا نشانمان می‌دادند ... رسیدن به خدا نیاز به تذکرات قلبی دارد، نیاز به استدلال نه لازم است و نه به تنهایی کافی است،

سلام.امکان دارد غیر از وجود خدا یک حقیقتی رو مثال بزنید که هم پشتوانه عقلی و استدلالی محکمی داره و هم قلب و فطرت هم پشتوانشه.آیا می تونید مثالی بزنید؟

پارسا مهر;786791 نوشت:
سلام.
شما می گید که ذره ای که هیچ گونه آگاهی نداره نمی تونه دست به آفرینش بزنه و یک مجموعه دارای نظم رو بوجود بیاره.فکر نمی کنم این حرف درست باشه.
می تونیم اینجور به قضیه نگاه کنیم.یک دنیا هست.ماده و قوانینی بر اونها حاکمه.جاذبه و قوانین کوانتوم و...علم تا حد زیادی ثابت کرده که دنیا رو کسی خارج از این دنیا و قوانین نظم نمی ده.برای اینکه سیبی روی زمین بیافه خدا وارد عمل نمی شه.همه اینها طبق یک نظم که از ازل بوده اند، و حاکم بودند در جریان هستند.یعنی همه پدیدها و موجودات دنیا با چند قوانین طبیعت توجیه می شن و نیازی به خدا نیست که انسان رو از گل خلق کنه.قوانین طوری حاکمن در دنیا که اگر شرایط مهیا و فراهم باشه مثلا موجود زنده پدید می آد و قوانین طوری حاکمن که پس از هشت میلیارد سال پس از انفجار بزرگ سیاره زمین که مهیاست برای موجود زنده پدید بیاد.در واقع در این دنیا یک نظم ازلی هست که زمانی نشده که بوجود بیاد و همیشه بوده.از آغاز با دنیا بوده و دنیا همیشه بوده.

امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم.البته داستان ساده بود.

سلام

یه نظمی هست که مربوط به دنیای مادی ==> نظمی که بعد از بیگ بنگ بر دنیا حاکم شده
پس به نظرم نظم یه مورد مقطعی میتونه باشه و ازلی نیست چون اگر نظم یک حالت داشت دنیا فقط یک شکل داشت ( بیگ بنگی صورت نمی گرفت )

الان اگر این دنیا متلاشی بشود میگیم از نظم خارج شد دیگه درسته ؟

اگر نظم ازلی بود بیگ بنگ یه بی نظمی حساب میشه برای بر هم زدن نظم قبلی ! ==> نظم ازلی نیست

قرار نیست سیبی که از درخت میوفته خدا وارد عمل بشود ==> سیب بر اساس قانون جاذبه ی مخلوق بر زمین میوفته
یعنی قانون خودش مخلوق هست و خلق شده

یه جرثقیل وقتی باری رو بلند میکنه در ظاهر میبینیم که خودش اینکارو میکنه تا زمانی که پشت پرده رو ندیدیم ولی با دیدن پشت پرده میبینیم دست یه موجود فوق هوشمند بنام انسان در کار هست که بلند کردن رو خلق میکنه توسط ابزاری بنام جرثقیل !

قانون جاذبه یک ابزار هست برای خلق افتادن سیب از درخت !

پی نوشت

برداشت های شخصی
ممکن هست درست یا نادرست باشند

خدا در قرآن خود را ثابت نکرده بلکه به شک کننده آن فرموده به آسمان و زمین نگاه کن
یعنی اینکه کسی که خود را ،زمین و آسمان را میبیند و پی به خالق آن نمیبرد باید به عقلش شک کرد

از نظر من این بهترین راه اثبات خداوند است که قابل شکست در عقل و فطرت سالم نیست مخصوصا اینکه با موجود واجب الوجود فلسفی هم ناسازگاری ندارد

ابوالفضل;786831 نوشت:
یه نظمی هست که مربوط به دنیای مادی ==> نظمی که بعد از بیگ بنگ بر دنیا حاکم شده
پس به نظرم نظم یه مورد مقطعی میتونه باشه و ازلی نیست چون اگر نظم یک حالت داشت دنیا فقط یک شکل داشت ( بیگ بنگی صورت نمی گرفت )

الان اگر این دنیا متلاشی بشود میگیم از نظم خارج شد دیگه درسته ؟

سلام

خیر لزوما از نظم خارج نشده
وقتی پاییز و زمستان میاد ظاهرا برای موجوداتی مثل پشه و مگس عالم به پایان رسیده و از نظم خارج شده
در حالی که وقتی از بالاتر نگاه میکنیم میبینیم اینطور نیست
کل این عالمم همینطور میتونه باشه یعنی فصل هایی داشته باشه که بصورت منظم در آن حرکت میکند و سراسر حیاتش موجود باشد

[="Franklin Gothic Medium"]

پارسا مهر;786810 نوشت:
سلام.امکان دارد غیر از وجود خدا یک حقیقتی رو مثال بزنید که هم پشتوانه عقلی و استدلالی محکمی داره و هم قلب و فطرت هم پشتوانشه.آیا می تونید مثالی بزنید؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب پارسا،
تا جایی که حقیر فهمیده‌ام قلب و فطرت فقط پشتوانه‌ی دو حقیقت هستند، خداوند و اهل بیت علیهم السلام، درک از وجود خود هم فطری نیست و صرفاً حضوری است، اما خود فطر در عالم ذر با درک حضوری به انسان چشانده شده است و اینطور نیست که جزء خلقت انسان باشد، البته در دنیا هر انسانی که متولد شود دارای فطرت خداشناس و ولی‌شناس هست و به همین دلیل آن را جزد خلقت انسان محسوب کرده‌اند، از آن جهت که انسان با آن متولد می‌شود ...
ولی فطرت را انسان در روند رشد خود در دنیا فراموش می‌کند، اگر بکند، حال آنکه خودآگاهی را خیلی سخت‌تر ممکن است فراموش کند، تا جایی که تعداد سوفسطاییان که حتی در وجود خودشان هم شک کنند به مراتب کمتر است از کسانی که در وجود خداوند شک کنند ...

اما در مورد اینکه فرمودید به دنبال مثالی هستید که پشتوانه‌ی عقلی و استدلالی داشته باشد ... حقیر موافق نیستم که اسم آنچه در فلسفه و کلام و ریاضی و فیزیک نظری و امثالهم مورد استفاده قرار می‌گیرد را تعقل بگذاریم و تعقل را منحصر در همان بدانیم ... این عقل خودش پر از نقص است ... البته اشتباه نیست که آن‌ها را هم عقل بنامیم ولی به شرط آنکه یک سری قیود به آن‌ها اضافه کنیم تا با عقل سلیم یا عقل طاهر که کفو دین است (کلما امر به العقل امر به الشرع و کلما امر به الشرع امر به العقل) و حجت باطنی معرفی شده است در کنار حجت‌های ظاهری که انبیاء و رسل و ائمه علیهم‌السلام هستند خلط نشود، مثل اینکه بگوییم عقل معاش یا عقل تجربی یا عقل منطقی که عقل منطقی که مدّ نظر شماست هم در واقع می‌شود همان تفکر منطقی ... در فلسفه نیازی به تعقل حقیقی به عقل سلیم نیست مگر به صورت جزئی در برخی پذیرش فرض‌ها و یا در برخی قضاوت‌ها که اتفاقاً در همین مواضع هم هست که خیلی از اختلافات میان فلاسفه پیش می‌آید، مگرنه اساس کار بر اساس منطق آن هم مدل خاصی از منطق که معروف است به منطق ارسطویی معمولاً اختلافی پیش نمی‌آید ولی نتیجه‌ی خاصی هم با اتکای فقط به چهارچوب همین منطق نمی‌توان گرفت ... منطق یک ماشین است که فرض در آن بیاندازیم و نتیجه‌ای از آن بگیریم که تالی منطقی پذیرش همان فرض‌های ورودی باشد، اگر آن فرض‌ها در عالم حقیقی صادق باشند آن نتایج هم صادق خواهند بود و اگر غلط باشند آن نتایج هم غلط خواهند بود، اگرچه اثبات‌ها کاملاً منطقی باشند و مو لای درزشان نرود ... بنابراین در فلسفه بیش از آنکه به اثبات‌ها توجه شود باید به فرضیات توجه گردد، چون این فرضیات و احیاناً قضاوت‌های میان بحث (که گاهی هر قضاوت به نوعی خودش یک فرض جدید است که از وسط کار اضافه می‌شود) هستند که قرار است این ساختار منطقی را به حقیقت مرتبط کنند و جریان حقیقت را در کل این ساختار برقرار کنند ... اما متأسفانه بیشتر بحث‌ها روی خود اثبات‌هاست و کمتر بحثی بر روی اتصال این ساختار منطقی به حقیقت می‌شود ... مطلبی که موضوع شناخت‌شناسی است و تا همین زمان مرحوم علامه طباطبایی هم جواب درستی برایش نداشتند ... اما مرحوم علامه با وصل کردن فلسفه به حقیقت از طریق علم حضوری گام بزرگی را در این میان برداشتند و فرمودند هر چیزی که ریشه در علم حضوری نداشته باشد ممکن است سرابی باشد که واقعیت‌نماست ولی واقعیتی ندارد ... علم حضوری هم کار قلب است ... تا اینجای کار قبول است که اگر فلسفه را با علم حضوری به حقیقت وصل کنیم فلسفه هم از حقانیت آن حقیقت ابتدایی سیراب می‌شود و دیگر بحثی اگر باقی بماند بر سر اثبات‌ها خواهد بود که درزهای منطقی‌اشان گرفته شود تا جریان حقیقت که وارد این سیستم منطقی شده است نه به بیرون نشت بدهد و نه باطلی حقیقت‌نما در وسط کار به این جریان وارد شود، مثل یک آلودگی که از وسط مسیر جریان یک کانال به آن وارد شده باشد ... اما جایی که هنوز جای بحث دارد این است که چه ساز و کاری می‌شناسیم که علم حضوری را از خطورات شیطانی و نفسانی و از توهمات عمیق خود و از اثر تلقین‌ها و عادت‌ها و باورهای حق و ناحق خود تمیز دهیم؟ ... فلاسفه اگر برای این سؤال جوابی داشته باشند با همان جواب می‌توان به شناخت فطرت خود روی آورد و با همان علم حضوری خدا را بشناسیم بدون آنکه نیاز به واسطه‌ی لوله‌کشی منطقی داشته باشیم تا مثلاً از خودآگاهی و پذیرش امتناع جمع نقیضین به خدا برسیم ... بخصوص که در روایات ما هم آمده که اگر خداوند خودش را به انسان نمی‌شناساند انسان هم راهی به شناخت او نداشت ... دیگر اینکه فلاسفه‌ی مسلمان در تلاشند تا جدای از وحی و فطرت خداشناس خود خدا را اثبات نمایند را خودشان باید توجیه گردانند، حقیر اطلاعی از آراء ایشان ندارم ... اما در جواب به سؤال شما گمان کنم موضعم را متوجه شده باشید، استدلال عقلی مدّ نظر شما خودش نیاز به دلیل دارد که چرا اگر پیدا شود حجت دارد و می‌تواند مورد پذیرش قرار بگیرد ... بحث در مورد منطقی بودن یا نبودن یک استدلال یک چیز است و بحث در مورد اینکه آیا تمام فرضیات پشت این استدلال هم قابل پذیرش هستند و در نهایت به درک حضوری می‌رسند یا خیر بحث دیگری است که قابل انتقال به غیر نیست و هر کسی می‌تواند تنها به علم حضوری خودش استناد نماید ... یعنی یک بحث علمی به معنای واقعی آن در اصل بحثی است که باید قلب را راضی کند و به اطمینان برساند و نه اینکه ذهن منطق آن را تأیید کند ولی همواره احتمال بدهد که شاید اشباهی در آن باشد که من متوجه آن نشده‌ام و سال‌ها بعد یا قرن‌ها بعد برخی به آن توجه کنند ... در مورد موضوع مهمی مانند خداوند که انتظار از هر شخص عاقل و بالغی این است که به او ایمان بیاورد نمی‌توان ایمان آوردن به خدا را منوط به چنان بحث‌های منطقی ولی بدون قابلیت رساندن انسان به یقین کامل رساند و راه پذیرش خداوند برای ایمان آوردن به او تنها قلب است و فطرت ... لااقل برای ما که عقل منطقی‌امان ناقص است و ایمن از خطاهای فکری و ذهنی و امثالهم نیستیم ... با این وجود آیا شما باز برای شناخت خدا به دنبال دلیل فلسفی خواهید گشت و اعتقادات قلبی خود را با چنان استدلال‌هایی محک می‌زنید؟ ... ظاهر امر این است که همه‌ی مؤمنان به خدا برعکس این راه را طی می‌کنند و استدلال‌های فلسفی را با ایمان قلبی خود محک می‌زنند و اگر جایی بر خلاف شناخت قلبی‌اشان باشد، همان شناختی که مثلاً در خلوت‌های شبانه‌ی خود با خدا تجدیدش می‌کنند، می‌گویند که این استدلال را می‌دانم که اشکال دارد ولی نمی‌دانم کجایش اشکال دارد و بعد سعی می‌کنند تا اشتباهش را یافته و رفعش نمایند ... گاهی هم نمی‌توانند ولی این مانع از مردن ایشان بر ایمان صحیح نمی‌شود ... چنانکه مرحوم ملاصدرا بخاطر حل نکردن تمام مسائل فلسفی کافر از دنیا نرفت و مرحوم ابن سینا هم برای ندانستن تمام آنچه ملاصدرا به آن رسید کافر از دنیا نرفت و بلکه شکی هم در وجود خدا نداشتند ...
چه بهتر بود اگر فلسفه‌ی اسلام به عنوان یک علم درون‌دینی معرفی می‌شد تا این همه حواشی آن کنار گذاشته شوند و همان کاری را بکند که خداوند از هر مسلمانی خواسته است، اینکه در خلقت خدا تدبر نماید و تفکر کند ... اینکه کسب علم بر هر مسلمانی فریضه است ... بر غیر مسلمین قرآن تنها ذکر است برای اینکه اصلی‌ترین چیز را دریابند، اینکه خدا هست را به یاد آورند، اینکه عالم را به رنگ خدا ببینند، بعد از آن دیگر هر چه تفکر کنند بر اساس فرض پذیرش خداست و از همینجا ارتباطش با حقیقت حفظ می‌شود ... گرچه باز هم مستعد اشتباه باشند ولی دیگر سنگ بنایشان اشکال ندارد و شاید یک آجر یا یک دیوارشان کج باشد ... اینها معمولاً قابل اغماض است ...
و الله العالم

در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

[=microsoft sans serif]

Miss.Narges;786675 نوشت:
برهانهای اثبات خدا فقط میتوانن واجب الوجود را اثبات کنند.ولی از کجا باید بفهمیم که این واجب الوجود همان خدایی هست که ادیانی مثل اسلام
معرفی کردن؟ واجب الوجود یعنی چیزی که وجودش رو از چیزی دیگه نگکرفته درست. ولی چرا نگیم واجب الوجود همون ذرات بنیادی جهان هستن؟
خودجهان درسته نیازمند و حادثه.اما ذرات بنیادی جهان که اتمها و مولکولها از اونها پدید میان(مثل مثلا همین بوزون هیگز که به ذره خدا هم معروفه)
در اصل همیشه وجود داشتن.چرا به این ذرات نگیم واجب الوجود؟

باسلام
سوال خوبیه
هرچند بحث این تاپیک نیست و در چندین تاپیک مورد بحث قرار گرفته، اما به صورت خلاصه پاسخش این است:

اما اینکه این واجب الوجود، ذرات بنیادی جهان نیست به این دلیله که
واجب الوجود موجودی است که هیچ نحوه نیازی در او راه ندارد وگرنه واجب بالغیر میشود و واجب بالذات نمیتواند واجب بالغیر شود.
حال باید دید منظور از این ذرات بنیادی چیست؟
اگر موجودی است که نیازی در ان راه دارد، بنابراین نمیتاوند واجب الوجود باشد.
اگر موجودی است که هیچ نحوه نیازی در آن راه ندارد، میتوان گفت که واجب الوجود همان ذرات هستند. اما مشکل اینجاست که این موجودی که شما فرض کردید، یک مشکلی دارد. توضیح اینکه:
این موجود، علت فاعلی و هستی بخش برای اتمها و مولکولهای دیگر است یا علت مادی.
اگر علت فاعلی و هستی بخش باشد و هیچ نحوه نیازی در آن راه نداشته باشد(یعنی نه مادی باشد و نه ماهیت داشته باشد و نه اجزای خارجی و عقلی) اشکالی ندارد این همان واجب الوجود ماست که اسم آنرا عوض کرده اید.
اما اگر مادی است، یعنی اتمها ومولکولها از تجزیه و تغییر شکل آن به وجود آمده است(همانطور که در بینگ بنگ گفته میشود، در این صورت، نمیتواند واجب الوجود باشد زیرا موجودی، قطعا خودش مادی است که تغییر شکل می یابد و ماده برای شکل گیری موجودات دیگر میشود. وقتی مادی شد، مرکب است و نیازمند اجزایش، زمان ومکان.

اما اینکه این موجود همان خدای ادیان است به این دلیل است که
این موجود تقریبا همان وجودی است که در ادیان به عنوان خدا معرفی میشود.
زیرا خدای ادیان بی نیاز مطلق، قادر مطلق، عالم مطلق و واحد است.
و همه این صفات ما را به واجب الوجود میرساند نه ممکن الوجود.

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;786791 نوشت:
می تونیم اینجور به قضیه نگاه کنیم.یک دنیا هست.ماده و قوانینی بر اونها حاکمه.جاذبه و قوانین کوانتوم و...علم تا حد زیادی ثابت کرده که دنیا رو کسی خارج از این دنیا و قوانین نظم نمی ده.برای اینکه سیبی روی زمین بیافنه خدا وارد عمل نمی شه.همه اینها طبق یک نظم که از ازل بوده اند، حاکم در جریان هستند.یعنی همه پدیدها و موجودات دنیا با چند قوانین طبیعت توجیه می شن و نیازی به خدا نیست که انسان رو از گل خلق کنه.قوانین طوری حاکمن در دنیا که اگر شرایط مهیا و فراهم باشه مثلا موجود زنده پدید می آد و قوانین طوری حاکمن که پس از هشت میلیارد سال پس از انفجار بزرگ سیاره زمین که مهیاست برای موجود زنده پدید بیاد.در واقع در این دنیا یک نظم ازلی هست که زمانی نشده که بوجود بیاد و همیشه بوده.از آغاز با دنیا بوده و دنیا همیشه بوده.

باسلام
اینکه از ازل این قوانین بودند یعنی چه؟
یعنی اینکه این قوانین نیاز به کسی ندارد که آنها را به وجود بیاورد؟
یعنی اینها هم واجب الوجود هستند؟
در ضمن اینکه قانونی از ازل وجود داشته باشد، مثل این میماند که بگوییم قانونی از اول انقلاب در مجلس تصویب شده ولی این آیا به معنای ضمانت اجرایی آن است.
هر قانونی چه تکوینی و چه تشریعی(اعتباری) نیازمند مجری است.
مجری در قانون اعتباری، قوه مجریه است اما در قانون تکوینی، کسی است که این پدیده ها را در کنار هم قرار میدهد. توضیح اینکه:

اگر منظور شما از این قوانین، قوانینی باشد که وجودی جدای از موجودات و پدیدها دارد، خب این خوب است اما هیچ ربطی به پدید آمدن مستقل ندارد و نیاز به مجری دارد تا آنرا بر پدیده ها پیاده کند.
اما اگر منظور، قوانین نانوشته است که همراه با پدیده های عالم وجود دارد، مشکلش این است که:
کسی مدعی نیست که تمام موجودات عالم کنونی از همان ابتدای انفجار بوده اند بلکه در طی زمان بسیار طولانی و به صورت متوالی به وجود آمده اند. بنابراین قوانینی که بین آنها حاکم است نیز به صورت تدریجی و پی در پی به وجود می آید. بنابراین:
اولا: دیگر ازلی نخواهند بود.
ثانیا: همانطور که خود این موجودات نمیتوانند خودبه خود به وجود بیایند، این قوانین نیز به تبع آن نمیتوانند به صورت شانسی و بی علت به وجود آمده باشند.

ملاali;786842 نوشت:
سلام

خیر لزوما از نظم خارج نشده
وقتی پاییز و زمستان میاد ظاهرا برای موجوداتی مثل پشه و مگس عالم به پایان رسیده و از نظم خارج شده
در حالی که وقتی از بالاتر نگاه میکنیم میبینیم اینطور نیست
کل این عالمم همینطور میتونه باشه یعنی فصل هایی داشته باشه که بصورت منظم در آن حرکت میکند و سراسر حیاتش موجود باشد

سلام

خب بیان شما با حرف بنده منافاتی نداره !

نظمی که در بهار در درختان و طبیعت هست یه حالتی داره و نظمی که در زمستان هست یه حالتی دیگر !

نظمی که در منظومه شمسی تعریف میشه یک شکل هست و نظمی که در کهکشان راه شیری هست یه شکل دیگری !

اگر زمین از مدار خودش خارج بشه یه بی نظمی هست برای منظومه شمسی گرچه باعث ایجاد یک نظم و مجموعه منظم دیگر بشود

______________

هدف بنده اینه که نتیجه گیری کنم :

نظم ازلی نیست و دچار تغییر و تحول در برهه های زمانی ===> بنابراین به علتی نیاز داره ! ===> چون چیزی که دچار تغییر و تحول میشه وجودش از خودش نیست و وابسته هست

________

بر فرض مثال :

علتی که نظم زمستان رو به بهار تبدیل میده ==> مربوط هست به چرخش زمین به دور خورشید

صدیق;786896 نوشت:
اینکه از ازل این قوانین بودند یعنی چه؟
یعنی اینکه این قوانین نیاز به کسی ندارد که آنها را به وجود بیاورد؟
یعنی اینها هم واجب الوجود هستند؟

بله منظورم این است که قوانین همان واجب الوجود به حساب بیایند.چه اشکالی دارد؟قوانین همانطور که خدا نیاز به وجود آورنده نیست، نیاز به وجود آورنده ندارند.اصلا بوجود نیامده اند.بلکه می توان گفت همیشه بوده اند.

صدیق;786896 نوشت:
اما اگر منظور، قوانین نانوشته است که همراه با پدیده های عالم وجود دارد، مشکلش این است که:
کسی مدعی نیست که تمام موجودات عالم کنونی از همان ابتدای انفجار بوده اند بلکه در طی زمان بسیار طولانی و به صورت متوالی به وجود آمده اند. بنابراین قوانینی که بین آنها حاکم است نیز به صورت تدریجی و پی در پی به وجود می آید.

اینکه جایگاه قوانین در دنیا به چه شکل است و چطور بر دنیا حاکم هستند و از چه زمان و رخدادی حاکم شده اند، دقیق معلوم نیست.مثلا دانشمندان هنوز نمی دانندکه آیا قبل از انفجار بزرگ قوانین بوده اند و همان قوانین دنیا را بوجود آورده اندو یا قوانین پس از انفجار بزرگ پدید آمده اند.
استیفن هاوکینگ در کتاب طرح بزرگ می نویسد.قانون جاذبه می تواند دنیا را از هیچ(نه به معنای عدم و نیستی) بوجود آورد.یعنی قوانین همیشه برقرار بوده اند و همه دنیا با همین چند قوانین توجیه می شوند.
صدیق;786896 نوشت:
اگر منظور شما از این قوانین، قوانینی باشد که وجودی جدای از موجودات و پدیدها دارد، خب این خوب است اما هیچ ربطی به پدید آمدن مستقل ندارد و نیاز به مجری دارد تا آنرا بر پدیده ها پیاده کند

در این نوع تعریف از قوانین، قوانین نیاز به پدید آورنده ندارد.این قوانین همیشه می توانند بوده باشند و پدیده ها حاصل و محصول قوانین هستند نه اینکه پدیده ای رخ بدهد و کسی بخواهد قوانین را بر آن پدیده ها حاکم کند.

ابوالفضل;786734 نوشت:
باسلام

اگر گفته ی شمارو درست در نظر بگیریم
اما ایا یک ذره ای که هیچ گونه اگاهی نداره میتونه دست به افرینش بزنه و یک مجموعه ی دارای نظم رو بوجود بیاره !
صحبت از خلقت تصادفی میان میاد !

به نظرتون احتمال افرینش تصادفی در چه حدی هست که یه زمینی بوجود بیاد که تمام نیازهایی که انسان داره رفع کنه !

در دنیای مادی که چنین پیدایشی صفر هست !
یعنی ما چند قطعه رو بندازیم کنار هم و میلیاردها سال صبر کنیم تا تبدیل به یک قیچی شود صفر هست !

اما انسان میتونه با چند حرکت و تاثیرگذاری در چند تکه اهن یه قیچی خلق کنه در حالی که یه وجود جدایی از اهن داره !


سلام
مسلما این احتمالاتی که شما گفتید هیچکدام به یکباره قادر نیستن اتفاق بیفتن.ولی مگه جهان ما همیشه به همین شکل بوده؟
ممکنه میلیارد ها باز ذرات گوناگون با هم ترکیب بشن و در یکی از انها احتمال بوجود اومدن یه پدیده منظم و جاهن پایداری شکل بگیره که خب میشه گفت اینجا نیازی به آگاهی نیست. از کجا معلوم این ترکیبات هزار هزار بار اتفاق نیفتاده تا در یکی از انها چنین جهانی شکل گرفته بشاه؟
من میخوام واسم ثابت بشه که ذرات بنیادی نمیتوانند واجب الوجود باشند.
متاسفانه برهانهای اثبات وجود خدا فقط واجب الوجود را اثبات میکنن نه دیگه نمیان بگن این واجب الوجود همان خدایی هست که دین معرفی میکنه
یعنی زنده بودن علیم بودن قدیر بودن فرا مادی بودن و ....

Miss.Narges;787030 نوشت:
سلام
مسلما این احتمالاتی که شما گفتید هیچکدام به یکباره قادر نیستن اتفاق بیفتن.ولی مگه جهان ما همیشه به همین شکل بوده؟
ممکنه میلیارد ها باز ذرات گوناگون با هم ترکیب بشن و در یکی از انها احتمال بوجود اومدن یه پدیده منظم و جاهن پایداری شکل بگیره که خب میشه گفت اینجا نیازی به آگاهی نیست. از کجا معلوم این ترکیبات هزار هزار بار اتفاق نیفتاده تا در یکی از انها چنین جهانی شکل گرفته بشاه؟
من میخوام واسم ثابت بشه که ذرات بنیادی نمیتوانند واجب الوجود باشند.
متاسفانه برهانهای اثبات وجود خدا فقط واجب الوجود را اثبات میکنن نه دیگه نمیان بگن این واجب الوجود همان خدایی هست که دین معرفی میکنه
یعنی زنده بودن علیم بودن قدیر بودن فرا مادی بودن و ....

خب تقریبا 13 میلیارد سال از عمر جهانی میگذره که با یه انفجار بزرگ شکل گرفته
اگر فرض کنیم بر اساس یه تصادف و خود بخودی بوده

سوالاتی که پیش میاد :

چرا در این 13 میلیارد سال دیگه اتفاق تصادفی خاصی رخ نداده و نظم پایداری حاکم هست ؟ ( زمان کمی نیست )

اگر بنا رو بر تصادف بگذاریم هر ان ممکن هست اتفاقی رخ بده چه برسه در حد میلیارد سال ! ==> هر چند مجموعه ای منظم باشه !
چرا در این مدت دیگر تصادفاتی مثل بیگ بنگ تکرار نمیشه !
___________________________________________
همین سیستمتون رو که مجموعه ای منظم هست و توسط انسان طراحی شده

چند روزی همین طوری روشن ول کنید یه گوشه ای
نهایت گرم میشه و یه قسمتش ذوب شده و اتصالی پیدا میکنه و میسوزه ===> اما ارتباط انسان با سیستم میتونه شرایط و دمارو کنترل کنه تا مجموعه پایدار باشه

یه مجموعه منظم چطور بدون کنترل در حد 4.6 میلیار سال دووم اورده ؟ ( زمین )

درود بر شما جناب ابوالفضل.
1. ممکنه همین الان در فاصله ی مثلا 200 میلیارد سال نوری از زمین، یه بیگ بنگ دیگه اتفاق افتاده باشه. محال نیست!
ممکنه بیگ بنگ ما مثلا صدهزارمین بیگ بنگ در کائنات باشه. محال نیست.
ما که همه جای کائنات رو نگشتیم و ندیدیم.
کیهان خودمونم هنوز کامل ندیدیم.

Miss.Narges;787030 نوشت:
سلام
مسلما این احتمالاتی که شما گفتید هیچکدام به یکباره قادر نیستن اتفاق بیفتن.ولی مگه جهان ما همیشه به همین شکل بوده؟
ممکنه میلیارد ها باز ذرات گوناگون با هم ترکیب بشن و در یکی از انها احتمال بوجود اومدن یه پدیده منظم و جاهن پایداری شکل بگیره که خب میشه گفت اینجا نیازی به آگاهی نیست. از کجا معلوم این ترکیبات هزار هزار بار اتفاق نیفتاده تا در یکی از انها چنین جهانی شکل گرفته بشاه؟
من میخوام واسم ثابت بشه که ذرات بنیادی نمیتوانند واجب الوجود باشند.
متاسفانه برهانهای اثبات وجود خدا فقط واجب الوجود را اثبات میکنن نه دیگه نمیان بگن این واجب الوجود همان خدایی هست که دین معرفی میکنه
یعنی زنده بودن علیم بودن قدیر بودن فرا مادی بودن و ....

این احتمالات چطور براتون اثبات شده ، اونم یه جور زیر سیبیلی رد کنید بره . زیاد سخت نگیرید :khandeh!:

کدوم قانونی هست که نیاز به قانون گذار نداره ؟؟؟؟؟؟

آیا چنین چیزی قابل تصور هست ؟؟؟؟

قوانین به یکباره ظاهر میشن و شروع به پدید آوردن جهان میکنند؟؟!!!

فکر کنم نویسندگان فیلمهای علمی تخیلی هم چنین موضوعی رو تو فیلم نامه استفاده نمی کنند چون اصلا در عقل نمی گنجه !!

در مورد ممکنات که دوستان عزیز خیلی علاقه مندند هم یه نکته داشتم :
تو کدوم بحث علمی به احتمالات استناد میکنند ؟؟؟ واقعا بگید بدونیم !!!
احتمال داره این بشه احتمال داره نشه !! شما از کجا میدونید که نمیشه ! بر اساس قانون احتمالات اگه احتمال 1 به چند میلیارد هم باشه ، شاید اون یکبار الان باشه .
به نظر من این صحبت ها فقط از سر اینه که ما چیزی رو نمی دونیم ولی میخوایم حرف خودمون رو از هر راهی که شده به کرسی بنشونیم .

[=microsoft sans serif]باسلام

پارسا مهر;786972 نوشت:
بله منظورم این است که قوانین همان واجب الوجود به حساب بیایند.چه اشکالی دارد؟قوانین همانطور که خدا نیاز به وجود آورنده نیست، نیاز به وجود آورنده ندارند.اصلا بوجود نیامده اند.بلکه می توان گفت همیشه بوده اند.

صرف ادعا فایده ندارد.
برای اینکه ادعایتان مقبولیت حداقلی و اولیه ای برای بحث بیابد، لازم است این دو فرض را بررسی کنید.
این قانون، اعتباری است یا تکوینی.
فرض اعتباری بودن، چه شد؟

پارسا مهر;786972 نوشت:
استیفن هاوکینگ در کتاب طرح بزرگ می نویسد.قانون جاذبه می تواند دنیا را از هیچ(نه به معنای عدم و نیستی) بوجود آورد.یعنی قوانین همیشه برقرار بوده اند و همه دنیا با همین چند قوانین توجیه می شوند.

باسلام
قانون جاذبه نیوتن همانطور که از اسمش پیداست و تاکنون شنیدیم از ارتباط بین دو جرم حکایت دارد.
بنابراین، خودش وجود مستقلی ندارد بلکه تنها زمانی میتوان از آنها سخن گفت که آن دو جرم وجود داشته باشند.
پس، اگر قرار است در این بین موجودی را واجب الوجود بپنداریم، آن موجود این دو جرم هستند نه این قانون که از ارتباط بین آن دو ایجاد شده است.
حال دیگر باید در مورد خود آن دو جرم سخن گفت.

پارسا مهر;786972 نوشت:
در این نوع تعریف از قوانین، قوانین نیاز به پدید آورنده ندارد.این قوانین همیشه می توانند بوده باشند و پدیده ها حاصل و محصول قوانین هستند نه اینکه پدیده ای رخ بدهد و کسی بخواهد قوانین را بر آن پدیده ها حاکم کند.

لطفا تمام مطالبی که بنده بیان کردم را نقل قول و جزء به جزء و با دقت پاسخ بدهید.
اینطوری گزینشی پاسخ دادن بحث به سرانجام نمیرسد.
بنده بر روی تک تک جملاتی که به کار میبرم، تاکید دارم و حتی بر نحوه قرار گیری آنها در مطلبم نیز برنامه دارم.
پس لطفا کامل نقد کنید.
باتشکر.

antijahl;787155 نوشت:
درود بر شما جناب ابوالفضل.
1. ممکنه همین الان در فاصله ی مثلا 200 میلیارد سال نوری از زمین، یه بیگ بنگ دیگه اتفاق افتاده باشه. محال نیست!
ممکنه بیگ بنگ ما مثلا صدهزارمین بیگ بنگ در کائنات باشه. محال نیست.
ما که همه جای کائنات رو نگشتیم و ندیدیم.
کیهان خودمونم هنوز کامل ندیدیم.

درود

بنده هدفم نقد افرینش تصادفی هست

خب دورترین کهکشانی که بشر تونسته رصد کنه 13.3 میلیارد سال نوری با ما فاصله دارد .

اگر زمین رو مرکز دایره و این فاصله رو شعاع دایره در نظر بگیریم ==> این محدوده از کیهان تقریبا رصد شده و هیچ تصادف بزرگ خاصی در این فاصله گزارش نشده توسط علم بشر !
ایا قرار هست بیگ بنگ ها خارج از این محدوه باشند ؟ یا قرار بود یه بیگ بنگی رخ بده و این کیهان بوجود بیاد و زمین هم شکل بگیره و روی زمین انسان زندگی کنه و متفکر بشه !

چرا احتمال افرینش تصادفی و انفجاری بزرگ در این محدوده در این فاصله زمانی تقریبا صفر بوده و حداقل منظومه شمسی تهدید نشده ؟

در حد ملموس هم اینکه زمین ما با ارامش کامل داره تو مدارش میگیرده !

_________________

در یه شهری که قرار هست از تصادف ماشین ها ( ماشین ها بعنوان ذرات بنیادی) افرینش های جدید و مجموعه های منظم جدیدی شکل بگیره اصلا چطور ممکن هست محموعه ی منظمی
در حد میلیارد سال دووم بیاره ؟

ممکن هست یه انفجاری در هر قسمتی هر ان اون مجموعه رو تحت تاثیر قرار بده یا خودش دچار مشکل بشه !

اگر کنترل کننده ای نباشه !

_________________

نکته ی اخر در رابطه با محدودیت علم بشر هست که محدودیتش کاملا مشخص هست .
یعنی محصور در زمان و مکان هست

درود بر شما جناب ابوالفضل.
کائنات که فقط کیهان ما نیست تا ما تمام اتفاقات آن را رصد و مشاهده کنیم.
اصلا توان آن را نداریم.
ما نور بسیاری از ستارگان کیهان خودمان را هم تا ابد نخواهیم دید زیرا در فواصل بسیار دوری از ما هستند و بین ما و نور آنها فضا وجود دارد و سرعت انبساط فضا از سرعت نور بیشتر است.
پس در حالیکه نور آن ستارگان به سمت ما می آیند، فضای بین ما . آن ستارگان با سرعتی بیش از سرعت انتشار . پیشروی نور به سمت ما منبسط شده و ما را هر لحظه از نور آن ستارگان دورتر می کند بجای اینکه نزدیکتر شویم!
پس تصور رصد عالم را باید از ذهنمان خارج کنیم و حتی دید ما در آینده کمتر هم خواهد شد و مثلا کهکشانی که در فاصله ی 13 میلیارد سال نوری از ماست، ما نور 13 میلیارد سال قبل آن را رصد می کنیم و نور امروز آن کهکشان را (برفرض وجودش تا امروز) ممکن است در آینده نبینیم؛ چون فضای بین ما و آن کهکشان لحظه به لحظه در حال انبساط است و فاصله مان هر لحظه بیشتر می شود.
از نظر من می تواند میلیاردها بیگ بنگ هر لحظه در کائنات و در فواصل خیلی خیلی دور از کیهان ما هر لحظه اتفاق بیفتد و اتفاق افتاده باشد و امر محالی نیست.

antijahl;787237 نوشت:
درود بر شما جناب ابوالفضل.
کائنات که فقط کیهان ما نیست تا ما تمام اتفاقات آن را رصد و مشاهده کنیم.
اصلا توان آن را نداریم.
ما نور بسیاری از ستارگان کیهان خودمان را هم تا ابد نخواهیم دید زیرا در فواصل بسیار دوری از ما هستند و بین ما و نور آنها فضا وجود دارد و سرعت انبساط فضا از سرعت نور بیشتر است.
پس در حالیکه نور آن ستارگان به سمت ما می آیند، فضای بین ما . آن ستارگان با سرعتی بیش از سرعت انتشار . پیشروی نور به سمت ما منبسط شده و ما را هر لحظه از نور آن ستارگان دورتر می کند بجای اینکه نزدیکتر شویم!
پس تصور رصد عالم را باید از ذهنمان خارج کنیم و حتی دید ما در آینده کمتر هم خواهد شد و مثلا کهکشانی که در فاصله ی 13 میلیارد سال نوری از ماست، ما نور 13 میلیارد سال قبل آن را رصد می کنیم و نور امروز آن کهکشان را (برفرض وجودش تا امروز) ممکن است در آینده نبینیم؛ چون فضای بین ما و آن کهکشان لحظه به لحظه در حال انبساط است و فاصله مان هر لحظه بیشتر می شود.
از نظر من می تواند میلیاردها بیگ بنگ هر لحظه در کائنات و در فواصل خیلی خیلی دور از کیهان ما هر لحظه اتفاق بیفتد و اتفاق افتاده باشد و امر محالی نیست.

خب این فرمایشات شما محدودیت علم بشر رو میرسونه ! پس ایمان و اعتماد مطلق به علم صحیح نیست

علمی که نتونه بیگ بنگی رو در فاصله ی بر فرض 50 سال نوری رو رصد کنه محدود هست == > چون محدود شد پس نمیشه هیچ وقت از راه علم به وجودی نامحدود دست پیدا کرده و اثبات کرد
اگر به بوزون هیگز هم برسیم قطعا از راه علم امکان نداره به وجودی واجب الوجود رسیده باشیم ==> چون علم محدود هست

_______________

مورد دوم اینکه :

بنده راه دور نرفتم . سوالم این بود که چرا همین منظومه ی شمسی خودمون در حد میلیاردها سال به راه خودش ادامه داده ؟
اگر خلقت تصادفی رو بپذیریم بدون کنترل چطور دچار لغزش نشده ؟
چون در حالت تصادفی و بدون کنترل واقعا وضعیت وحشتناک هست چون امکان لغزش هست هر لحظه !

چرا همین نیروی گرانش دچار لغزش نشده و تبدیل به انرژی دیگه ای نشده ؟ = => به هر حال در حالت تصادفی امکانش هیچ وقت صفر نیست !

___

هر قدر در این باره بحث رو ادامه دهیم قطعا کش دار خواهد شد.

نقل قول:
اگر خلقت تصادفی رو بپذیریم بدون کنترل چطور دچار لغزش نشده ؟

درود بر شما.
عکس آواتار من میگه چرا. دچار لغزش هم شده و می شود؛ آن هم نه گاه گاه؛ مدام!
این لغزش به نظر "حافظ" هم رسیده و شعری که در امضای من هست، اینو ثابت می کنه.

صدیق;786885 نوشت:
گر علت فاعلی و هستی بخش باشد و هیچ نحوه نیازی در آن راه نداشته باشد(یعنی نه مادی باشد و نه ماهیت داشته باشد و نه اجزای خارجی و عقلی) اشکالی ندارد این همان واجب الوجود ماست که اسم آنرا عوض کرده اید.

سلام
مگر ذرات بنیادی که ماده جهان رو میسازند چه نیازهایی دارند و چرا مادی بودن انها دلیل بر واجب الوجود نبودن انهاست؟
صدیق;786885 نوشت:
ما اگر مادی است، یعنی اتمها ومولکولها از تجزیه و تغییر شکل آن به وجود آمده است(همانطور که در بینگ بنگ گفته میشود، در این صورت، نمیتواند واجب الوجود باشد زیرا موجودی، قطعا خودش مادی است که تغییر شکل می یابد و ماده برای شکل گیری موجودات دیگر میشود. وقتی مادی شد، مرکب است و نیازمند اجزایش، زمان ومکان.

ذرات بنیادی باید از ازل وجود داشته باشند. پس حتا قبل از بیگ بنگ هم وجود داشتن.و این ذرات چون انقدر ریز هستن که نه میتوان برای انها جرم قائل شد نه ابعادی دارند نه در ان مقایس زمان برای انها قابل اندازگیری میباشد.
در این صورت نه مرکب هستن و نه تغییری در انها راه دارد.

مهدی 17771;787174 نوشت:
این احتمالات چطور براتون اثبات شده ، اونم یه جور زیر سیبیلی رد کنید بره . زیاد سخت نگیرید

من نگفتم اثبات شده
فقط میخوام این شبهات که مطرح کردم رفع بشن

Miss.Narges;787328 نوشت:
من نگفتم اثبات شده
فقط میخوام این شبهات که مطرح کردم رفع بشن

متوجهم شما نگفتید ولی تو فرضهاتون اثبات شده میگیرید مثلا :
Miss.Narges;787326 نوشت:
مگر ذرات بنیادی که ماده جهان رو میسازند چه نیازهایی دارند

خوب کی تاحالا ذرات بنیادین هستی رو دیده که نیازهاشم بدونه . تازه وجود همین ذرات رو هم معلوم نیست هستن !نیستن ! همش نظریه هست . واقعا اگه اشتباه فکر میکنم بگید ؟! نظرم رو عوض میکنم .:Gol:

antijahl;787310 نوشت:
درود بر شما.
عکس آواتار من میگه چرا. دچار لغزش هم شده و می شود؛ آن هم نه گاه گاه؛ مدام!
این لغزش به نظر "حافظ" هم رسیده و شعری که در امضای من هست، اینو ثابت می کنه.

این فکر نکنم لغزش باشه ها . این اشتباهه که توسط پدر و مادر این طفل صورت گرفته . با علم امروزی و یا علم فردا قابل پیش گیری هست .
از نظر بنده خطا در افرینش شامل اشتباهات ما نمیشه . مثال :
دستتون کثیف شده می خواید داخل ظرفی بشوری که از نظر شما آبه . دستتون رو میکنید داخل و دستتون رو میشورید . بعد از خارج کردن دست میبینید که دستتون دچار التحابات شدید شده . مثلا داخل ظرف یک ماده ی شیمیایی بوده که پدرتون باهاش کار داشته گذاشته اونجا . حالا به نظر شما این نقص افرینش بوده ؟ تقصیر آفرینشه که دست شما اونجوری شده ؟

مهدی 17771;787335 نوشت:
این فکر نکنم لغزش باشه ها . این اشتباهه که توسط پدر و مادر این طفل صورت گرفته . با علم امروزی و یا علم فردا قابل پیش گیری هست .
از نظر بنده خطا در افرینش شامل اشتباهات ما نمیشه . مثال :
دستتون کثیف شده می خواید داخل ظرفی بشوری که از نظر شما آبه . دستتون رو میکنید داخل و دستتون رو میشورید . بعد از خارج کردن دست میبینید که دستتون دچار التحابات شدید شده . مثلا داخل ظرف یک ماده ی شیمیایی بوده که پدرتون باهاش کار داشته گذاشته اونجا . حالا به نظر شما این نقص افرینش بوده ؟ تقصیر آفرینشه که دست شما اونجوری شده ؟

درود بر شما.
در مورد مثالی که مطرح فرمودید کاملا حق با شماست.
اما در اسلام ازدواج عموزاده ها و خاله زاده ها مجازه.
ولی علم پزشکی بسیاری از این نوع ازدواج های فامیلی رو ممتوع می کنه تا نقایص ژنتیکی انسانها، منجر به ایجاد موجود ناقص الخلقه نشه.
این نقص در دین خدا هیچ اشاره ای بهش نشده و حتی معصومین هم ازدواج فامیلی از این دست داشته اند.
یک چنین نقصی از آفریننده قابل توجیه نیست.
چون علاوه بر وجود نقص، اخطاری صادر نشده از خدای ادیان.
راهنمایی و رانندگی به محض اشکال در جاده ها، یا ریزش کوه یا مه گرفتگی یا کولاک و برف، سریعا اخطار میده تا مردم به مشکل نخورن!
اما خدای ادیان یک چنین نقصی در ژن انسان بوجود اومده و هست، اما اخطار نمیده به بندگانش در دینش که هیچ، ورود به راه پرخطر رو مجاز هم اعلام می کنه!!!
گفته این مسیر بازه، وقتی میری میبینی کوه ریزش کرده. میای برگردی میبینی پلی که ازش اومدیو سیل برده...

مهدی 17771;787335 نوشت:
این فکر نکنم لغزش باشه ها . این اشتباهه که توسط پدر و مادر این طفل صورت گرفته . با علم امروزی و یا علم فردا قابل پیش گیری هست .

البته بیماری های ژنتیکی تقصیر پدر و مادر نیست. اشتباهاتیه که طی روند تقسیم سلول اتفاق می افته. اگرچه آنزیم های بهتری برای جلوگیری از این خطا وجود دارن، انسان از این آنزیمها برخوردار نیست.

antijahl;787349 نوشت:
اما در اسلام ازدواج عموزاده ها و خاله زاده ها مجازه.
ولی علم پزشکی بسیاری از این نوع ازدواج های فامیلی رو ممتوع می کنه تا نقایص ژنتیکی انسانها، منجر به ایجاد موجود ناقص الخلقه نشه.
این نقص در دین خدا هیچ اشاره ای بهش نشده و حتی معصومین هم ازدواج فامیلی از این دست داشته اند.
یک چنین نقصی از آفریننده قابل توجیه نیست.
چون علاوه بر وجود نقص، اخطاری صادر نشده از خدای ادیان.
راهنمایی و رانندگی به محض اشکال در جاده ها، یا ریزش کوه یا مه گرفتگی یا کولاک و برف، سریعا اخطار میده تا مردم به مشکل نخورن!
اما خدای ادیان یک چنین نقصی در ژن انسان بوجود اومده و هست، اما اخطار نمیده به بندگانش در دینش که هیچ، ورود به راه پرخطر رو مجاز هم اعلام می کنه!!!
گفته این مسیر بازه، وقتی میری میبینی کوه ریزش کرده. میای برگردی میبینی پلی که ازش اومدیو سیل برده...

حرف شما رو قبول دارم ولی پیش خودم یک توجیه هم براش دارم . اینکه همه ی ازدواج های فامیلی منجر به اشکال نمیشه چه بسا اگه این ازدواج ها رو حرام میکرد وضعیت بدتر میشد . گروهی میگفتن ما ازدواج کردیم و بچه هامون از خیلی از ازدواجهای غیر فامیلی سالمتره ! یک حق کوچولویی هم به اسلام اون دوران میدم که این جور حرف ها رو نگه چون خیلی ها واکنش بدی نشون میدن . اگه دلیل بخوان هم مثلا پیامبر به این جماعت چی بگه !!:Khandidan!:
من با گفتن نقص در این موارد یکم مخالفم . دلیلم هم اینه که وقتی دستمون تو آتیش میسوزه این نقص نیست . نه مشکل دست ماست و نه مشکل آتش . بلکه یک قانون هست اگه بدونیم و بهش عمل کنیم سالم میمونیم . اگر عمل نکنیم ضربه میخوریم . اگر ندونیم باز هم همین هست و چاره ای نداریم جز اینکه بیشتر بدونیم .

آورورا;787353 نوشت:
البته بیماری های ژنتیکی تقصیر پدر و مادر نیست. اشتباهاتیه که طی روند تقسیم سلول اتفاق می افته. اگرچه آنزیم های بهتری برای جلوگیری از این خطا وجود دارن، انسان از این آنزیمها برخوردار نیست.

منظورم در مورد ازدواج های فامیلی بود که پدر و مادر میتونن با جلوگیری از اینکار درصد اینکه بچه های این چنینی متولد بشن بسیار بیارن پایین . البته من شنیدم بعضی هاشون آزمایش میدن ولی با اینکه جواب آزمایش درسته ولی باز کودکان با بیماری های خاص به دنیا میان . نشون میده برای تشخیص، علم خیلی باید پیشرفت کنه .
از اطلاعات مفیدتون تشکر میکنم
:Gol:

صدیق;787187 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام

صرف ادعا فایده ندارد.
برای اینکه ادعایتان مقبولیت حداقلی و اولیه ای برای بحث بیابد، لازم است این دو فرض را بررسی کنید.
این قانون، اعتباری است یا تکوینی.
فرض اعتباری بودن، چه شد؟

سلام. جناب صدیق. یک سؤالی هست مدتی ذهن من را مشغول کرده است، و آن هم اینکه چرا دانشمندان بزرگی مثل انیشتین یا هاوکینگ، با این براهین به وجود خدا نمی رسند؟ یکی ندانمگرا می شود و یکی بیخدا. آیا هر دو مغرض هستند؟ یا مثلا هاوکینگ از روی صندلی چرخدار و بدون کوچکترین توانایی در حرکت، سودی از عناد با حقیقت می برد؟

متشکرم

antijahl;787310 نوشت:
درود بر شما.
عکس آواتار من میگه چرا. دچار لغزش هم شده و می شود؛ آن هم نه گاه گاه؛ مدام!
این لغزش به نظر "حافظ" هم رسیده و شعری که در امضای من هست، اینو ثابت می کنه.

بنده منظورم لغزش خارج از دخالت انسان بود .

یه لغزش هایی هست که انسان میتونه دخالت کنه و حتی اصلاح ==> این بحث دیگری هست

_______________

الان طبق نظریه افرینش تصادفی زمین همین جوری در حالت تصادفی میلیاردها سال هست دور خودش و خورشید میچرخه !
چرا دیگه از برخورد ریزگردها و بوزون هیگزها و تاثیر میدان هیگز و فلان نیروی جدید یا انفجار جدید و . . . خلق نشده تا بر نیروی گرانش غلبه کنه و زمین پرت بشه مدار مریخ و با هم دیگه تصادف کنند
و دوباره یه سیاره دیگر شکل بگیره !

چون به هرحال تصادف هست و در این میلیاردها سال هم نمی تونه نزدیک به صفر باشه !
اگر صفر باشه باید خلقت تصادفی رو خط بزنیم
مگر قرار بود یه بار تصادف کنیم و زمین بوجود بیاد ؟

_________

اینا برداشت ها و استدلال های بنده هستند

توجه کنید بنده از تصادف و لغزش های بزرگ و خارج از دخالت انسان صحبت میکنم .

[=microsoft sans serif]

Miss.Narges;787326 نوشت:
مگر ذرات بنیادی که ماده جهان رو میسازند چه نیازهایی دارند و چرا مادی بودن انها دلیل بر واجب الوجود نبودن انهاست؟

همین که مادی است یعنی محدود به زمان و مکان است. زیرا ماده و موجودات مادی نیاز به مکان دارند و همچنین حتما در زمان قرار دارند(چون زمان یکی از ابعاد موجودات مادی است)
محدودیت نشانه نیازمندی است به همان اموری که این موجود را محدود کرده اند.

Miss.Narges;787326 نوشت:
ذرات بنیادی باید از ازل وجود داشته باشند. پس حتا قبل از بیگ بنگ هم وجود داشتن.و این ذرات چون انقدر ریز هستن که نه میتوان برای انها جرم قائل شد نه ابعادی دارند نه در ان مقایس زمان برای انها قابل اندازگیری میباشد.
در این صورت نه مرکب هستن و نه تغییری در انها راه دارد.

شما به این بخش پاسخ ندادید.
نقش این ذرات نسبت به اتمها و مولولکهای اجسام چیست؟
علت مادی هستند یا علت فاعلی.
لطفا به این بخش پاسخ بدهید؟

[=microsoft sans serif]

חסר משמעות;787359 نوشت:
سلام. جناب صدیق. یک سؤالی هست مدتی ذهن من را مشغول کرده است، و آن هم اینکه چرا دانشمندان بزرگی مثل انیشتین یا هاوکینگ، با این براهین به وجود خدا نمی رسند؟ یکی ندانمگرا می شود و یکی بیخدا. آیا هر دو مغرض هستند؟ یا مثلا هاوکینگ از روی صندلی چرخدار و بدون کوچکترین توانایی در حرکت، سودی از عناد با حقیقت می برد؟

سلام
بحث ما فعلا این نیست.
این مسئله خودش نیازمند بررسی از جنبه علمی، روان شناسی، اجتماعی و ... دارد.
به هر حال، اینکه چند نفر ایمان به یک مسئله دارند یا ندارند، نه دلیل بر حقانیت است نه عدم حقانیت.
اما به هر حال، فعلا محل بحث ما نیست.
اجازه بدهید بحث به سرانجام برسد خواستید در این زمینه هم بحث میکنیم.

صدیق;787554 نوشت:
همین که مادی است یعنی محدود به زمان و مکان است

سلام.نمی توانیم بگوییم که ماده و مکان و زمان با هم یک مجموعه واحد و یک موجود واحد هستند که واجب الوجودند.این مجموعه دیگر به چیزی نیازمند نیست؟؟

با نام خدا

زمان چیست ؟

به نظرم زمان با تغییر و حرکت ماده همراه هست
انسان با حرکت زمان جسمش فرسوده میشه

زمان نسبی هست و چیزی نیست که بگیم از ازل بوده !
طبق اظهارات دانشمندان زمان بعد بیگ بنگ بوجود اومده و با انبساط جهان هم ارتباط داره

واجب الوجود هیچ گونه تغییری در ذاتش معنا نداره

وقتی کسی میگه خدا از ابتدا بوده ؟ یا انتها چی هست ؟

کلا سوال اشتباهی هست

یعنی ابتدا مربوط هست به زمان

یعنی موجودی در زمان t نبوده و در زمان t+1 طبق فلان علت بوجود اومده ===> اگر چنین باشه شد وابسته و متغیر ===> واجب الوجود متغیر و وابسته نیست

زمان پس خلق شده و خالقش اسیر زمان نیست که بگیم ابتدا کجا بوده ؟

اگر بحث سر متشخص بودن و انسان وار بودن و یا نبودن خداست...به نظرم اگر نشه فعلا از نظر علمی ثابت کرد که واجب الوجود چی بوده ولی از نظر فلسفی نگاه کنیم، به نظرم شر موجود در جهان وجود خدای انسان وار، حداقل بعضی صفات اصلی اون رو نقض می کنه...البته نمی خوام بحث شر رو مطرح کنم.می خوام بگم، آیا راهی هست که به طور کل غیر هوشمند بودن واجب الوجود باطل باشد.هوشمند بودن خدا از براهینی مثل برهان شر دچار اشکال هست.علم نجربی و یا فیزیک هم فکر می کنم هنوز به خدا نرسیده به درستی و صد درصد.هنوز درست به وسط خال نزده.

ستايشگر;786739 نوشت:
به نام خدا.

جسارتا این استدلال درست نیست.

1- شما آزمایش کردید که میگید در میلیاردها سال هم صفر است؟ یا اینکه آزمایش فوق فوقش چند ساله رو دارید تعمیم میدید به یک زمان چندین میلیارد برابره؟
2- فعلا که شده!

ستایشگر :Gol:

پی نوشت : بنده موافق این نظریه نیستما! فقط خواستم بگم استدلال درست نیست.

سلام

خواهش میکنم
خب ازمایش که نمیشه کرد .

همین که طبق امار یه نمونه گیری رو تعمیم دادیم به مییارد سال
و هم اینکه پردازش عقلی رد میکنه چنین کاری رو

____________

حالا یه مثالی تقریبا ازمایش شده هم بگم

همین سیستم رو وجود انسانی طراحی کرده که کاملا وجودش با وجود مخلوقش ( سیستم کامپیوتر ) متفاوت هست.

زمین تقریبا یه عمر 4.7 میلیارد ساله داره !

در این مدت زیاد افرینش خودبخودی و تصادفی یک سیستم کامپیوتری بدون دخالت انسان فوق هوشمند صفر شده و بر این اساس میشود با احتمال زیادی پیش بینی کرد که کلا صفر هست !

چرا از برهم کنش ذرات ریز اتمی و انرژی ها و میدان ها یه سیستم کامپپیوتری خودبخود خلق نشده و شروع به کار نکرده ؟

ایا مگر قرار بود یه انسان متفکری تصادفی روی زمین خلق بشود و السلا م ؟

بنده نتیجه گیری می کنم وقتی خلق یه سیستم کامپیوتری در حالت تصادفی که پیچیده هم نیست در( مقابل انسان) در مدت 4.7 میلیارد سال صفر بوده ( کاملا بدیهی هست)

پس انسان متفکر و فوق هوشمند چطور تصادفی خلق شده و شروع به کار ؟

ابوالفضل;787624 نوشت:
پس انسان متفکر و فوق هوشمند چطور تصادفی خلق شده و شروع به کار ؟

سلام.شما اعتقاد دارید که خدا دنیا را چگونه خلق کرده؟مثلا اعتقاد دارید خدا انسان را از گل خلق کرده.دست در قوانین طبیعت برده و زمین و سیاره زمین و منظومه شمسی را خلق کرده؟

خیلی استدلال جالبی بود. با صحبت شما موافقم

صدیق;787554 نوشت:
همین که مادی است یعنی محدود به زمان و مکان است. زیرا ماده و موجودات مادی نیاز به مکان دارند و همچنین حتما در زمان قرار دارند(چون زمان یکی از ابعاد موجودات مادی است)
محدودیت نشانه نیازمندی است به همان اموری که این موجود را محدود کرده اند.

بهتره بجای جمله ماده نیاز به مکان دارد , بگوییم که زمان و مکان از خواص و ویژگی های ماده هستن. چون ماده بعد از زمان و مکان بوجود نیامده که بگیم اگه مکان نبود ماده نمیتونس خلق بشه..بلکه ماده اولیه بموازات زمان و مکان وجود ازلی داشته.شما هم قبول دارین تا ماده نباشد صحبت از زمان و مکان هم معنا ندارد.بنارراین اینکه مکان و زمان از ابعاد و خواص ماده باشند نمیتوان نتیجه گرفت که یه فاعلی باید باشد تا ماده رو پدید اورده باشد.وقتی هم قرار هست که ماده(منظور ماده اولیه سازنده مواد جهان) از ازل وجود داشته باشد به تبع زمان و مکان هم از ازل به موزات ان وجود ازلی دارند چون از ابعاد ان هستن.در این صورت صحبت از نیاز ماده به مکان ما رو نمیتواند به خالقی از خارج برساند.

صدیق;787554 نوشت:
شما به این بخش پاسخ ندادید.
نقش این ذرات نسبت به اتمها و مولولکهای اجسام چیست؟
علت مادی هستند یا علت فاعلی.
لطفا به این بخش پاسخ بدهید؟

وقتی اتمها از ذرات بنیادی تشکیل میشوند .در اینصورت ذرات بنیادی علت مادی هستند
اما اینکه ذرات بنیادی مانند کوارکها چگونه باهم ترکیب میشوند تا پروتنها و نوترونها تشکیل شوند و یا جرم چگونه از بوزون هیگز بوجود میاد دانشمندها نظریات داده اند.ولی هر چی که باشد اثری از علت فاعلی خارجی نیز در اینجا دیده نمیشود متاسفانه

پارسا مهر;787628 نوشت:
سلام.شما اعتقاد دارید که خدا دنیا را چگونه خلق کرده؟مثلا اعتقاد دارید خدا انسان را از گل خلق کرده.دست در قوانین طبیعت برده و زمین و سیاره زمین و منظومه شمسی را خلق کرده؟

با سلام

این تفکر از اونجا سرچشمه میگیره که ساخت یک وسیله توسط انسان رو با افرینش خدا مقایسه میکنیم !
مثلا میگیم خداوند دست در قوانین طبیعت برده و مثل مجسمه ای انسان رو ساخته !
انسان خودش یه بعدش از ماده هست و با دست دست میبره توی مواد دیگر و یه چیزی میسازه

_______

در حالی که یک وجود مجرد مطلق برای افرینش عالم ماده ==> عوالمی خلق شده اند که در ضعیف ترین حالت رسیده به عالم ماده و درگیر زمان و مکان شده
انسان هم به این شکل
از عوالم بالا تنزل پیدا کرده و اسیر ماده شده و اصلیت (فطرت) خودش رو فراموش کرده .
افرینش خیلی پیچیده ای هست

یعنی همین قوانین طبیعت میتونه شکل دیگری از قوانینی باشه که در عالم بالا قرار داره و کنترل میشه و نهایتا میرسه به وجود واجب الوجود که سرچشمه همه چی هست

یعنی مثل یک لامپ روشن اگر اترباط خداوند با عوالم قطع بشه دیگه هیچی وجود نداره !

_____________

انسان خب جسمش با خاک همیشه تبادل داره و دنبال کنیم عناصر جسم انسان رو میرسیم به خاک

موضوع قفل شده است