جمع بندی آیا والدینی که فرزند بیمار به دنیا بیاورند، ظالم هستند؟
تبهای اولیه
با سلام
دوستان مطلع هستند که بسیاری از زوج ها قبل از ازدواج و قبل از بچه دار شدن، مشاوره انجام میدهد. برای اینکه بدانند فرزند آنها سالم خواهد بود یا خیر.
مثلا در ازدواج های فامیلی این مسئله اهمیت بیشتری دارد. یا وقتی یکی از والدین بیماری خاصی داشته باشد.
باز به عنوان مثال یکی از مناطقی که بیشترین بیماریهای نادر ژنتیکی را دارد مربوط به استان سیستان است و علت عمده ی آن ازدواج های فامیلی می باشد.
و پزشک ممکن است از صفر تا صد احتمال مشکل یا بیماری در فرزند بدهد.
طرح سوال
اگر ما درصد اعلام شده توسط پزشک را به چهار دسته تقسیم کنیم
یقین و ظن و شک و احتمال
یعنی صد درصد یا 80 درصد یا 50 درصد یا 25 درصد
آیا پدر و مادر در هر یک از صور، ظالم هستند؟
مثلا پزشک بگوید قطعا فرزند شما بیماری عصبی خواهد داشت و درد خواهد کشید.
یا فلج خواهد بود یا فلان بیماری را خواهد داشت که بیش تر از ده سال زنده نخواهد ماند.
یا سندروم داون خواهد داشت یا کوتاه قامت خواهد بود.
مثلا در یک مستند خانمی از پزشکش پرسیده بود چند درصد احتمال دارد فرزندش کوتاه قامت باشد و مثلا گفت 25 درصد و ان خانم گفت من بچه دار نمیشوم چون دوست ندارم فرزندم مانند من باشد و ...
یا در مستند دیگری چهار فرزند متوالی خانواده فکر کنم سندروم داون یا ... داشت. آیا چنین خانواده ای در صورت اوردن فرزند پنجم ظالم است؟
چکیده سوال
اکنون آیا پدر یا مادری که میداند یا احتمال قوی یا حتی ضعیف میدهد که فرزندش زجر خواهد کشید، اگر فرزند بیاورد کار غیر اخلاقی انجام داده است یا خیر؟ آیا احتیاط کردن در این زمینه، شرط عقل است؟!
با سلامدوستان مطلع هستند که بسیاری از زوج ها قبل از ازدواج و قبل از بچه دار شدن، مشاوره انجام میدهد. برای اینکه بدانند فرزند آنها سالم خواهد بود یا خیر.
مثلا در ازدواج های فامیلی این مسئله اهمیت بیشتری دارد. یا وقتی یکی از والدین بیماری خاصی داشته باشد.
باز به عنوان مثال یکی از مناطقی که بیشترین بیماریهای نادر ژنتیکی را دارد مربوط به استان سیستان است و علت عمده ی آن ازدواج های فامیلی می باشد.
و پزشک ممکن است از صفر تا صد احتمال مشکل یا بیماری در فرزند بدهد.طرح سوال
اگر ما درصد اعلام شده توسط پزشک را به چهار دسته تقسیم کنیم
یقین و ظن و شک و احتمال
یعنی صد درصد یا 80 درصد یا 50 درصد یا 25 درصدآیا پدر و مادر در هر یک از صور، ظالم هستند؟
مثلا پزشک بگوید قطعا فرزند شما بیماری عصبی خواهد داشت و درد خواهد کشید.
یا فلج خواهد بود یا فلان بیماری را خواهد داشت که بیش تر از ده سال زنده نخواهد ماند.
یا سندروم داون خواهد داشت یا کوتاه قامت خواهد بود.مثلا در یک مستند خانمی از پزشکش پرسیده بود چند درصد احتمال دارد فرزندش کوتاه قامت باشد و مثلا گفت 25 درصد و ان خانم گفت من بچه دار نمیشوم چون دوست ندارم فرزندم مانند من باشد و ...
یا در مستند دیگری چهار فرزند متوالی خانواده فکر کنم سندروم داون یا ... داشت. آیا چنین خانواده ای در صورت اوردن فرزند پنجم ظالم است؟چکیده سوال
اکنون آیا پدر یا مادری که میداند یا احتمال قوی یا حتی ضعیف میدهد که فرزندش زجر خواهد کشید، اگر فرزند بیاورد کار غیر اخلاقی انجام داده است یا خیر؟ آیا احتیاط کردن در این زمینه، شرط عقل است؟!
سلام علیکم
اولا این سؤال به لحاظ فقهی قابل پیگیری و پاسخگویی است؛ بنابراین، لازم است کارشناسان بخش احکام، از این منظر پاسخ خویش را بیان کنند.
ثانیا از منظر علم اخلاق؛ اگر بیماری منزجر کننده یا صعبی باشد، و احتمال بیمار شدنِ فرزند، بالا باشد (منظور از احتمال بالا، شامل 25 درصد هم میباشد)، کار والدین ارزش اخلاقی ندارد اما اگر احتمال بیماری مثلا یک در هزار باشد، یا بیماری بیماری مسئلهداری نباشد مثلا کوتاه قدی، که اصلا بیماری نیست (اما کوتوله بودن که در سیرک استفاده می شود، به نظر، بیماری باشد) بچه دار شدن در این صورت اشکالی ندارد.
ثالثا این مسئله (در فرضی که احتمال ایجاد فرزند ناقص بالاست)، دارای صور زیر است:
گاهی اوقات، زن به تنهایی مشکل دارد، گاهی اوقات مرد به تنهایی مشکل دارد، گاهی اوقات، مشکل از هر دو است.
در صورتی که هر دو دارای مشکل باشند، گاهی تولید فرزند ناقص، زاییده ازدواج این دو با هم است،یعنی اگر هر کدام با فرد دیگری ازدواج کنند هیچکدام در تولید فرزندی سالم مشکلی پیدا نمی کنند، در این صورت، لازم است از این ازدواج که به تبع آن فرزندآوری صورت میگیرد، اجتناب شود.
اما اگر هر یک از زوجین، در صورت اقدام به ازدواج با هر شخص دیگری، باز هم سبب تولید فرزند ناقصی شود، در این صورت نمیتوان گفت، به لحاظ اخلاقی، چنین ازدواجی ناپسند است زیرا تنها انگیزه برای ازدواج، ازدواج به هدف فرزندآوری نیست؛ بلکه میتواند بدون آن که فرزندآوری کند، ازدواج کند. در این صورت، حتی میتواند با شخص دیگری که به لحاظ فرزندآوری عقیم است ازدواج کند.
حال اگر، مرد و زنی که احتمال ایجاد فرزند ناقص بوسیله آنها وجود دارد (و این احتمال هم قابل اعتناست مثلا 25 درصد)، با یکدیگر ازدواج کنند و بعد از ازدواج هم مصمم به فرزندآوری شوند، آیا کار این دو ظلم محسوب میشود؟ به عبارتی دیگر، به لحاظ اخلاقی، کاری نبایسته را مرتکب میشوند؟
در پاسخ به نظر میآید کیفیت حکم اخلاقی در این جا مبتنی بر نظر شارع باشد یعنی باید با استفاده از نظر شارع مقدس و تعیین جواز و عدم جواز شرعیِ این کار، بایسته و نبایسته بودن این کار را به لحاظ اخلاقی تعیین کنیم.
این نظر، با نظر اشاعره که قائل به شرعی بودن حسن و قبح افعال اند متفاوت است؛ در واقع، ما با عنایت به نظر شریعت در این باره، «کشف» از مصلحت و مفسده موجود در این کار خواهیم کرد یعنی قائل به نفس الامری بودن مصلحت و مفسده در این کار میباشیم.
در پایان، لازم به ذکر است که این سؤال، خیلی ارزشمند و در عین حال خیلی دقیق و مهم است و نیازمند تأملها و بررسیهای بیشتری است.
[="]با سلام
نقص عضو در مراحل مختلفی ممکن است پیش آید که هر کدام بحث مختصّ خود را دارد.به طور طبیعی درصدی از اسپرمها و تخمکها معیوبند ؛ و این تقصیر کسی نیست؛ بلکه اسپرم یا تخمک معیوب نیز موجودی است برای خود که در حدّ خودش کامل است؛ و در قیاس با دیگر اسپرمها و تخمکهاست که ناقص تلقّی می شود. پس اگر از لقاح این گونه اسپرمها و تخمکها فرزندی متولّد شد، نقص عضو خواهد داشت ؛ و والدین یا هیچ کس دیگری نیز مقصّر نیست.
اگر عمیقتر نظر شود اساساً در این حالت شرّی نیست تا دنبال مقصّر آن بگردیم. از آن اسپرم و تخمک خاصّ محال است که غیر همین موجود متولّد گردد. کما اینکه از هر اسپرم و تخمک دیگر نیز موجودی دیگر متولّد می شود. اگر آن اسپرم و آن تخمک خاصّ باهم لقاح نمی کردند ، و به جای آنها دو اسپرم و تخمک دیگر لقاح می نمودند آن فرزند ناقص ، فرزند سالم نمی شد ؛ بلکه اساساً متولّد نمی گشت. و روشن است که وجود ـ هر چند ناقص ـ بهتر از عدم می باشد. اینجا معنی ندارد که بگوییم: چرا خدا از آن اسپرم و تخمک خاصّ فرزندی سالم به دنیا نیاورد؟ همان گونه که جا ندارد بپرسیم: چرا خدا از ترکیب 4 و 3 ، عددی دارای چندین مقسوم علیه ایجاد نکرد؟اگر از یک اسپرم یا تخمکِ طبیعتاً معیوب فرزندی معیوب به دنیا آمد، در این حالت حقیقتاً نقصی نیست؛ بلکه موجودی کامل متولّد گشته که ما او را در قیاس با دیگران، ناقص می شمریم. حال آنکه او یا باید به همان شکل متولّد می شد یا از اساس متولّد نمی گشت.
امّا چرا گفتیم چنین معلولیّتی یک وصف نسبی و قیاسی است نه حقیقی؟
چون تفاوت ، به اشکال گوناگون ، بین همه انسانها و همه موجودات وجود دارد ؛ که با توجّه به حکمت بالغه الهی ، این تفاوتها نیز حکیمانه اند. این تفاوتها به خودی خود رنجی ندارند ؛ رنج زمانی پدیدار می شود که شخص خود را با دیگری مقایسه می کند. انسانهای عادی زمانی که به انسانهای متعالی فکر نکنند خود را نرمال خواهند یافت ولی اگر ما انسانهای عادی خود را با انسانهایی همچون انبیاء(ع) مقایسه کنیم که اکثراً از بدو تولّد دارای خصوصیّات ویژه بودند ، در آن صورت خود را بسیار ناقص خواهیم یافت. همانطور که یک نابینای مادرزاد خود را در مقایسه با افراد عادی ناقص می یابد ، انسانهای عادی نیز در مقایسه با انبیاء(ع) نابینای مادرزادند. چون آنها اموری را ادراک می کنند که انسانهای عادی قادر به ادراک آن نیستند. اگر همه ی انسانهای روی زمین نابینا یا فاقد پا یا فاقد دست بودند در آن صورت به فکر کسی هم نمی رسید که چشم داشتن و پا داشتن و دست داشتن کمال است ؛ همانطور که الآن انسانهای عادی از نداشتن چشم بصیرت و کرامت و معجزه و طیّ الارض و علم غیب و امثال آنها احساس رنج نمی کنند ؛ امّا زمانی که خود را با انسانهای صاحب این فضائل مقایسه می کنند آرزو می کنند که: ای کاش ما هم چنین ویژگیهایی می داشتیم. ما انسانهای عادی ، انبیاء(ع) را انسانهای استثنایی می دانیم چون ما افراد عادی در اکثریّت قرار داریم. اگر همه ی انسانها نابینا بودند جز چند نفر ، در آن صورت این چند نفر بینا نیز مانند انبیاء استثنایی خوانده می شدند. همینطور اگر همه فاقد قدرت حرکت بودند و تنها چند نفر قادر به چنین کاری بودند آنها استثنایی خوانده می شدند. امّا چون اکثریّت بینا هستند و قدرت حرکت دارند لذا فاقد اینها را معلول می نامند
سلام علیکم
اولا این سؤال به لحاظ فقهی قابل پیگیری و پاسخگویی است؛ بنابراین، لازم است کارشناسان بخش احکام، از این منظر پاسخ خویش را بیان کنند.
ثانیا از منظر علم اخلاق؛ اگر بیماری منزجر کننده یا صعبی باشد، و احتمال بیمار شدنِ فرزند، بالا باشد (منظور از احتمال بالا، شامل 25 درصد هم میباشد)، کار والدین ارزش اخلاقی ندارد اما اگر احتمال بیماری مثلا یک در هزار باشد، یا بیماری بیماری مسئلهداری نباشد مثلا کوتاه قدی، که اصلا بیماری نیست (اما کوتوله بودن که در سیرک استفاده می شود، به نظر، بیماری باشد) بچه دار شدن در این صورت اشکالی ندارد.
ثالثا این مسئله (در فرضی که احتمال ایجاد فرزند ناقص بالاست)، دارای صور زیر است:
گاهی اوقات، زن به تنهایی مشکل دارد، گاهی اوقات مرد به تنهایی مشکل دارد، گاهی اوقات، مشکل از هر دو است.
در صورتی که هر دو دارای مشکل باشند، گاهی تولید فرزند ناقص، زاییده ازدواج این دو با هم است،یعنی اگر هر کدام با فرد دیگری ازدواج کنند هیچکدام در تولید فرزندی سالم مشکلی پیدا نمی کنند، در این صورت، لازم است از این ازدواج که به تبع آن فرزندآوری صورت میگیرد، اجتناب شود.
اما اگر هر یک از زوجین، در صورت اقدام به ازدواج با هر شخص دیگری، باز هم سبب تولید فرزند ناقصی شود، در این صورت نمیتوان گفت، به لحاظ اخلاقی، چنین ازدواجی ناپسند است زیرا تنها انگیزه برای ازدواج، ازدواج به هدف فرزندآوری نیست؛ بلکه میتواند بدون آن که فرزندآوری کند، ازدواج کند. در این صورت، حتی میتواند با شخص دیگری که به لحاظ فرزندآوری عقیم است ازدواج کند.حال اگر، مرد و زنی که احتمال ایجاد فرزند ناقص بوسیله آنها وجود دارد (و این احتمال هم قابل اعتناست مثلا 25 درصد)، با یکدیگر ازدواج کنند و بعد از ازدواج هم مصمم به فرزندآوری شوند، آیا کار این دو ظلم محسوب میشود؟ به عبارتی دیگر، به لحاظ اخلاقی، کاری نبایسته را مرتکب میشوند؟
در پاسخ به نظر میآید کیفیت حکم اخلاقی در این جا مبتنی بر نظر شارع باشد یعنی باید با استفاده از نظر شارع مقدس و تعیین جواز و عدم جواز شرعیِ این کار، بایسته و نبایسته بودن این کار را به لحاظ اخلاقی تعیین کنیم.این نظر، با نظر اشاعره که قائل به شرعی بودن حسن و قبح افعال اند متفاوت است؛ در واقع، ما با عنایت به نظر شریعت در این باره، «کشف» از مصلحت و مفسده موجود در این کار خواهیم کرد یعنی قائل به نفس الامری بودن مصلحت و مفسده در این کار میباشیم.
در پایان، لازم به ذکر است که این سؤال، خیلی ارزشمند و در عین حال خیلی دقیق و مهم است و نیازمند تأملها و بررسیهای بیشتری است.
سلا علیکم
ممنون از راهنمایی شما
من از نگاه خودم سوال رو توضیح میدم
این سوال دو جنبه دارد
یک جنبه فقهی و شرعی
یک جنبه کلامی و عقلی( مثلا بحث حسن و قبح و اشاعره و عدلیه)
فعلا جنبه عقلی و کلامی ان مدنظرم هست.
از جنبه کلامی نیز میتوان دو نوع حکم داشته باشد
بگوییم فلان کار غیر اخلاقی است به معنای ترک اولی
یا بگوییم فلان کار ظلم است. و فاعل ظالم است.
یعنی برای ظلم مرتبه قایل شویم.
بعد خود این ظلم از چه جنسی است؟
ظلم به نفس است یا ظلم به مردم و حق الناس؟
یعنی اگر این فعل والدین ظلم از نوع دوم باشد انها حق الناس به گردن خواهند داشت و باید فرزند را راضی کنند.
و باز جدای از مسئله کلامی و فقهی
مسئله احتیاط به میان می آید
یک بار احتیاط عقلی
یک بار احتیاط از باب اینکه ادله شرعی وجود ندارد.
با تشکر
البته من این سوال را بیشتر از جهت عقلی و کلامی پرسیدم.
بررسی این سوال از این منظر، مربوط به انجمن کلام و عقاید است. بجاست کارشناسان این بخش نیز نظر خود را بیان کنند.
و روشن است که وجود ـ هر چند ناقص ـ بهتر از عدم می باشد.
اگر از یک اسپرم یا تخمکِ طبیعتاً معیوب فرزندی معیوب به دنیا آمد، در این حالت حقیقتاً نقصی نیست؛ بلکه موجودی کامل متولّد گشته که ما او را در قیاس با دیگران، ناقص می شمریم
باسلام و احترام و تشکر از استاد حافظ
مطلبی به ذهن بنده از مطالعه ی فرمایشات yalda solimani خطور کرد که عرض می کنم:
درست است که می توان صحت یا نقص عضو را، نسبی در نظر گرفت، حتی انسانهای معمولی را نسبت به انبیاء و اولیاء، ناقص در نظر گرفت، منتها منظور ما از صحیح و سقیم، سلامتی در اعضا و جوارح است که انبیاء هم با ما در این مساله شریکند نه در روح و روان و خودسازی. منظورمان از صحت همان چیزی است که همه می فهمند. اگر بخواهیم نگاهی که شما به این مساله دارید داشته باشیم، یعنی نگاه نسبی، باید بین خود اولیاء نسبت به هم از عالی تا دانی، صحت و نقص قائل باشیم، آنکه که کاملتر است، صحیح تر و آنکه پایین تر است، ناقص تر محسوب کنیم.
منظور از صحت و سقم، صحت و سقمِ عرفی است. همان چیزی که امام صادق علیه السلام هم بدان اشاره کرده اند، آن هنگامی که فرزندی متولد می شد از والدین او چنین سوالی می کردند که آیا فرزندان سالم است؟ سوال از جنسیت او نمی کردند بلکه از سلامت او می پرسیدند، بعد اگر سالم بود، حمد الهی را به جای می آوردند.
وقتی مراجع عظام برای افرادی که می دانند اگر با فلان همسر همبستری داشته باشند، فرزندی نارس و ناقص به وجود می آید، نهی از این کار می کنند، پیداست که اسلام برای این مساله نظر دارد نمی گوید که فقط وجود، بهتر از عدم است، هر چند که وجود بهتر از عدم است، اما وقتی شما بتوانی فرزندی سالم با همسری دیگر ایجاد کنی، چه کاری هست که واسطه فرزندی ناقص بشوی؟! آیا کاری که بهتر است را رها کنیم و کار پستر را انجام دهیم؟
خدا نفرموده که تو حتما باید با این زن یا مرد ازدواج کنی که فرزندت ناقص شود، بلکه اتفاقا نسبت به انتخاب رحمها و خصوصیات همسران از جهت جسمی، در روایات اسلامی، توجه ویژه ای شده است، لذا می توان بافرد دیگری ازدواج کرد یا این همسر را داشت و از او فرزندار نشد و همسری دیگر هم اختیار نمود که فرزندان سالم از او بوجود می آید. اگر ما بتوانیم در سلامت فرزندان نقش داشته باشیم، حتما باید رعایت کنیم.
امیرالمومین علیه السلام وقتی می خواهند همسری اختیار کنند، به عقیل برادر خود می گویند برای من همسری انتخاب کن که فرزندان او رشید و قوی و مردانه (فحول) باشند. لذا ایشان ام البنین علیهاسلام را برای او انتخاب کردند. پس اهل بیت علیهم السلام هم به سلامت فرزند اهمیت می دانند و نمی گفتند هر چه شد، شد و هر اسپرمی با هر تخمکی خواست تلقیح شود، بشود؛ بلکه به صحت و سلامت آن هم نظر داشتند و کارها بر اساس فکر و برنامه پیش می رفتند.
حتی ما در دعاهای اسلامی داریم که والدین از خداوند متعال فرزند سالم درخواست کنند، پیداست که سلامت جسم در هدایت و سعادت انسان اثر دارد، از این روست که می فرمایند عقل سالم در بدن سالم است.
هرکس می داند که ما نباید یک انسان و یا کودک را زجر بدهیم.این خلاف انسانیت و عواطم ماست.پس قطعا پدر و مادری که می دانند که کودکشان زجر خواهد دید و آن را به دنیا بیاورند.در واقع گو با دستان خودشان کودکی را زجر می دهند.طبیعیست که این کار ظلم است و پدر و مادر ظالم.البته جالبی کار این است که کار خدا هم دست کمی از کار پدر و مادر ندارد...خدا هم می داند که انسانی که به دنیا می آورد و خلق می کند، در طول تاریخ بسیار زجر ها و درد ها خواهند کشید...ولی با این حال خلق می کند:Ghamgin:
آیا پدر و مادر ظالم هستند؟
هرکس می داند که ما نباید یک انسان و یا کودک را زجر بدهیم.این خلاف انسانیت و عواطم ماست.پس قطعا پدر و مادری که می دانند که کودکشان زجر خواهد دید و آن را به دنیا بیاورند.در واقع گو با دستان خودشان کودکی را زجر می دهند.طبیعیست که این کار ظلم است و پدر و مادر ظالم.البته جالبی کار این است که کار خدا هم دست کمی از کار پدر و مادر ندارد...خدا هم می داند که انسانی که به دنیا می آورد و خلق می کند، در طول تاریخ بسیار زجر ها و درد ها خواهند کشید...ولی با این حال خلق می کند
سخن در این باره به این سادگیها نیست. هزاران نکته پوشیده از چشم ما در هر یک از محرومیتها و معلولیتها وجود دارد که اگر آن هزاران نکته را مد نظر بگیریم اصلا زجر کشیدن چند سال محدود این دنیا، در مقابلش به حساب نخواهد آمد.
توضیح سخن فوق نیازمند چند مقدمه است:
مقدمه اول: دنیا پایان کار انسان نیست بلکه پرونده هر انسانی تا روز قیامت در جریان است. خداوند در کریمه شریفه میفرماید:
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ » (یس/ آیه 12)
ترجمه: «به يقين ما مردگان را زنده مىكنيم و آنچه را از پيش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مى نويسيم و همه چيز را در كتاب آشكار كنندهاى برشمردهايم».
پس با مرگ و رحلت از این دنیا، پرونده آثار بسته نخواهد شد.
مقدمه دوم: از مهمترین مصادیق آثار هر انسان، نسل آن انسان است که این نسل تا قیامت ادامه خواهد داشت.
مقدمه سوم: هر خیری که از نسل انسان سر زند و صدور این خیر ریشه در عملکرد ما داشته باشد، حسنات و برکات معطوف بر آن عمل خیر در نامه عمل ما نیز ثبت و ضبط خواهد شد.
نتیجه:
فرض کنیم شخص الف، که قرار است به صورت معلول از پدر و مادری مشکل دار متولد گردد؛ قبل از آنکه نطفهاش منعقد شده باشد (فرض کنید) انعقاد نطفهاش را به اختیار خودش واگذار کنند که آیا میخواهی نطفهات منعقد شود یا نه؛ اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود؛ شخص الف، اگر به مقدمات فوق الذکر توجه عمیق داشته باشد، قطعا حاضر خواهد بود در عین داشتن معلولیت، پا به عرصه وجود گذارد تا از این طریق آثار و برکاتی نصیب او گردد.
استدلال ضمنی وی نیز بدین صورت است که درست است که زمانی محدود گرفتار مشکلات عدیده خواهم بود اما میتوانم با صبر و تحمل و تلاش و پشتکار، نتیجهای شیرین کسب نموده، ابدیت خویش را شکوفا سازم.
مهم آن است که نگاه ما به زندگی در دنیا چگونه است.
در تاریخ وارد است شخصی کور در دوران حیات ائمه اطهار علیهم السلام، بعد از ملاقات با امام معصوم، با اشاره حقانی حضرت چشمانش را به دست آورد ولی با این استدراک از جانب حضرت روبرو شد که اگر میخواهی آن نعیم بهشتی خاصی که در سایه این نابینایی نصیب تو خواهد شد را از دست بدهی، چشمانت را به تو بر می گردانیم و الا دوباره در حالت نابینایی بر خواهی گشت.
خب شخصی که گرفتار فقر است و این فقر نیز بنابر فرض، تحفهای از جانب پروردگار به اوست زیرا اگر ثروت به او داده شود، نه خودش، بلکه (مثلا) نسلش از راه حق منحرف خواهند شد(بنا بر فرض)؛ ولو اینکه چند روز دنیا در سختیِ فقر به سر خواهد برد اما اگر با چشم باطن بین و بصیرت بنگرد، خوبی و رجحان این وضعیت اصلا قابل مقایسه با خوبیِ ثروتمند شدن در چند روزِ محدودِ دنیا نیست.
شخص معلول و ناقص العضو نیز اینچنین است و از این قاعده متثنی نیست البته بنده یک مورد از فوائد و آثار حیات داشتنِ چنین انسانی را ذکر کردم موارد بسیاری را میتوان تصور کرد که چنین شخصی در سایه آنها سوار بر مرکب خوشبختی، به اوج سعادت خواهد رسید.
هزاران معلول و ناقص العضو اند که در عین داشتن کمبود جسمی، از اولیای الهی (به معنای عام) محسوب شده، یک تار موی آنان با هزاران انسان سالمی که راه طغیان و سرکشی را می پیمایند قابل تعویض نیست.
نتیجه:
نمی توان به یقین گفت واسطه شدن برای ایجاد فرزندی ناقص، مصداق ظلم است.
لازم به ذکر است این مسأله، از جمله مسائل مهمی است که از چند جنبه قابل پیگیری است که یکی از ابعاد پژوهش پیرامون آن، پیگیری از منظر علم اخلاق و اصول اخلاقی است.
انشاء الله با توضیحات مفید و فنی کارشناسان محترم در بخش احکام و کلام، به زوایای دیگر این موضوع واقف خواهیم شد.
من نمیخواهم کار خدا را بررسی کنیم.
شاید هزار صفحه بتوانیم از حکمت خدا در معلولیت بگوییم.
سوال درباره ما انسان ها است.
وقتی انسانی میداند فرزندش زجر میکشد نمیتواند به بهانه ی حکمت خدا در معلولیت فرزند یا زجر کشیدن او، فرزند ناقص به دنیا اورد.
این کار توجیه است نه حکمت خدا.
اگر بخواهیم همه چیز را با حکمت جواب بدهیم باید بگویید پدر و مادر هر کار خواستند انجام بدهند و فرزند و تربیتش هر چه شد، حکمت خداست.
اگر روح قرار است دمیده شود لازم نیست در جسمی ناقص دمیده شود.
پس ان پدری که فرزند بیمار به دنیا نیاورد. روح ان فرزند در بدن سالم تری قرار خواهد گرفت.
با سلامدوستان مطلع هستند که بسیاری از زوج ها قبل از ازدواج و قبل از بچه دار شدن، مشاوره انجام میدهد. برای اینکه بدانند فرزند آنها سالم خواهد بود یا خیر.
مثلا در ازدواج های فامیلی این مسئله اهمیت بیشتری دارد. یا وقتی یکی از والدین بیماری خاصی داشته باشد.
باز به عنوان مثال یکی از مناطقی که بیشترین بیماریهای نادر ژنتیکی را دارد مربوط به استان سیستان است و علت عمده ی آن ازدواج های فامیلی می باشد.
و پزشک ممکن است از صفر تا صد احتمال مشکل یا بیماری در فرزند بدهد.طرح سوال
اگر ما درصد اعلام شده توسط پزشک را به چهار دسته تقسیم کنیم
یقین و ظن و شک و احتمال
یعنی صد درصد یا 80 درصد یا 50 درصد یا 25 درصدآیا پدر و مادر در هر یک از صور، ظالم هستند؟
مثلا پزشک بگوید قطعا فرزند شما بیماری عصبی خواهد داشت و درد خواهد کشید.
یا فلج خواهد بود یا فلان بیماری را خواهد داشت که بیش تر از ده سال زنده نخواهد ماند.
یا سندروم داون خواهد داشت یا کوتاه قامت خواهد بود.مثلا در یک مستند خانمی از پزشکش پرسیده بود چند درصد احتمال دارد فرزندش کوتاه قامت باشد و مثلا گفت 25 درصد و ان خانم گفت من بچه دار نمیشوم چون دوست ندارم فرزندم مانند من باشد و ...
یا در مستند دیگری چهار فرزند متوالی خانواده فکر کنم سندروم داون یا ... داشت. آیا چنین خانواده ای در صورت اوردن فرزند پنجم ظالم است؟چکیده سوال
اکنون آیا پدر یا مادری که میداند یا احتمال قوی یا حتی ضعیف میدهد که فرزندش زجر خواهد کشید، اگر فرزند بیاورد کار غیر اخلاقی انجام داده است یا خیر؟ آیا احتیاط کردن در این زمینه، شرط عقل است؟!
با سلام و عرض ادب
در فرض سوال، از نظر شرعی و به نظر مشهور فقهاء، اقدام به بارداری اشکال ندارد و سقط جنین جایز نیست.
استفتاء از دفاتر آیات عظام در قم
با سلام و عرض ادبدر فرض سوال، از نظر شرعی و به نظر مشهور فقهاء، اقدام به بارداری اشکال ندارد و سقط جنین جایز نیست.
استفتاء از دفاتر آیات عظام در قم
با سلام
خوب همانطور که کارشناس محترم خواسته بودند از لحاظ شرعی جواب مشخص شد.
البته سوالات مشابهی قبلا پرسیده بودم و پاسخ را حدس میزدمhttp://www.askdin.com/showthread.php?t=49778
میماند بحث کلامی و عقلی که سوال اصلی است...
وَ لا تُلـقوا بِـاَيـديـكُم اِلَى التَّهـلُـكَـةِ
لا تُـضارَّ والِـدَةٌ بِـوَلَـدِها وَ لا مَولودٌ لَـه‚ بِـوَلَـدِهے
لا ضرر و لا ضرار
فروش تیغ حرام است اگر بدونیم از تیغ برای کار حرام استفاده میشود.
هر کاری که عقلا مذمت کنن قبیح است.
فعلا همینها تو ذهنم بود.
فرض کنیم شخص الف، که قرار است به صورت معلول از پدر و مادری مشکل دار متولد گردد؛ قبل از آنکه نطفهاش منعقد شده باشد (فرض کنید) انعقاد نطفهاش را به اختیار خودش واگذار کنند که آیا میخواهی نطفهات منعقد شود یا نه؛ اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود؛ شخص الف، اگر به مقدمات فوق الذکر توجه عمیق داشته باشد، قطعا حاضر خواهد بود در عین داشتن معلولیت، پا به عرصه وجود گذارد تا از این طریق آثار و برکاتی نصیب او گردد.
استدلال ضمنی وی نیز بدین صورت است که درست است که زمانی محدود گرفتار مشکلات عدیده خواهم بود اما میتوانم با صبر و تحمل و تلاش و پشتکار، نتیجهای شیرین کسب نموده، ابدیت خویش را شکوفا سازم.
سلام
اغلب مواقع که ما به خواستمون نمیرسیم، میگن حتما خدا صلاح ندیده! خب این با اون مطلب در تضاده! فرضا تو یه بازی فوتبال، یکی بازیش خیلی بده ولی علاقه داره که بره توی زمین! مربی که اینو میدونه، اگه بخواد خوب باشه، بهش اجازه نمیده تا آبروش نره! ولی اگه نه، میزاره بره داخل زمین و جلوی همه خجالت زده شه!
در مورد قسمتی که قرمز کردم، مگه قبل از بدنیا اومدن، ابدیتش شکوفا نشده!؟ تو خود ابدیت نیست!؟
نتیجه:
فرض کنیم شخص الف، که قرار است به صورت معلول از پدر و مادری مشکل دار متولد گردد؛ قبل از آنکه نطفهاش منعقد شده باشد (فرض کنید) انعقاد نطفهاش را به اختیار خودش واگذار کنند که آیا میخواهی نطفهات منعقد شود یا نه؛ اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود؛ شخص الف، اگر به مقدمات فوق الذکر توجه عمیق داشته باشد، قطعا حاضر خواهد بود در عین داشتن معلولیت، پا به عرصه وجود گذارد تا از این طریق آثار و برکاتی نصیب او گردد.
درود جناب حافظ.
اگر به اتتخاب فرد معلول باشد که به دنیا بیاید یا نیاید،
خدا باید از پدر . مادر این معلول هم رضایت گرفته باشد که فرزند معلول به آنها بدهد.
از خواهر و برادرش هم...
از عمو و دایی و خاله . عمه و پدربزرگ و مادربزرگ ها و کلا فامیل و همسایه و همشهری و کلا همه ی همنوعان...
چون وجود فرد معلول برای کل جامعه ی بشری آسیب محسوب می شود و هزینه تحمیل می کند.
یعنی خدا از همه ابنای بشر باید اجازه گرفته باشد برای به دنیا آمدن تک تک معلولین.
بعد از مرگ هم این معلولین به بهشت می روند...
مثلا هاوکینگ چطور؟!
او هم به بهشت می رود؟
من یک دوران سخت بیماری که حدود دو سال از زندگیم را درگیر خودش کرد را تجربه کرده ام.من یک مثال می توانم باشم....من به هیچوجه به خاطر این بیماریم مایل به زندگی در این دنیا نبوده و اگر خدا از من می پرسید که حاظر به زندگی در دنیا هستی یا نه، می گفتم خیر.فقط به خاطر آن دو سالی که گذشه و تموم هم شده.بهشتت هم برای خودت، جهنم هم برای خودت...من نمی خواهم هست بشوم...استاد حافظ، نه اینکه خودشان تنی سالم و حافظه و روحی پر نشاط دارند، برایشان درک احساس کودکی که در بستر بیماری در هنگام زجر کشیدن داراست، سخت و چه بسا غیر ممکن است و خیلی خیلی راحت می توانند آن را کوچک و ناچیز بخوانند.مثل سران آمریکا که خیلی راحت از کشت و کشتار مثلا آل سعود می گذرند و سکوت می کنند.من اگر در بهترین نقطه ی بهشت هم می دانستم که جا می گیرم، حاظر نبودم هست بشوم و به این دنیا بیایم و آن دوران سخت را تجربه کنم...
مورد بعدی، من راضی، خدا چرا راضی؟؟من می خواهم در جهنم بسوزم یک عمر که بعد وارد بهشت شوم، خدا پس چه کاره است؟خدا چطور راضی می شود؟؟خدا بخشنده و مهربان و رئوف بودنش کجاست؟؟چطور می تواند صبر کند و ببیند که کودکی که فقط دو سال دارد سخت ترین زجر ها را در بستر ببیند؟
البته همون طور که جناب وطاهر گفن بحث خدا را نمی خواهیم وارد بحث کنیم، پس این را بگویم، همه آن چه گفتم می تواند در مورد پدر و مادر هم گفته شود و فقط در دنباله حرف استاد حافظ از خدا گفتم.شما جای خدا پدر و مادر را بگذارید.
با سلام خدمت کاربران گرامی و کارشناسان محترم
بنده سوال را مطالعه کردم و برخی از پاسخ ها را هم مطالعه کردم. با این حال وجه کلامی بودن پرسش شما برایم مشخص نشد.
بحث عدل در میان عدلیه و اشاعره در مورد صفات خداوند است نه در مورد افعال انسان.
افعال انسانی در علومی مانند فقه و اخلاق مورد بررسی قرار می گیرد و اخلاقی/غیراخلاقی و حلال/حرام بودن آنها مورد بررسی قرار می گیرد.
با این حال اگر وجه دیگری در سوال شما وجود داشته باشد به مباحث کلامی مربوط باشد، بنده در بحث مشارکت می کنم.
موفق باشید
اگر به اتتخاب فرد معلول باشد که به دنیا بیاید یا نیاید،
خدا باید از پدر . مادر این معلول هم رضایت گرفته باشد که فرزند معلول به آنها بدهد.
از خواهر و برادرش هم...
از عمو و دایی و خاله . عمه و پدربزرگ و مادربزرگ ها و کلا فامیل و همسایه و همشهری و کلا همه ی همنوعان...
چون وجود فرد معلول برای کل جامعه ی بشری آسیب محسوب می شود و هزینه تحمیل می کند.
یعنی خدا از همه ابنای بشر باید اجازه گرفته باشد برای به دنیا آمدن تک تک معلولین.
البته بنده به ضرس قاطع طرفدار این نظر نیستم این تنها یک گمانه بود که تنها کاری که بنده کردم آن بود که برای آن، صورت تراشی کردم.
اگر بخواهم اشکال شما را پاسخ بدهم باز با یک مثال و بعد هم یک سؤال؛
کسی که یک معلول است و از رهگذر این معلولیت، هم خود شخص معلول و هم اطرافیان وی و در یک کلام همه کسانی که به نحوی با او درگیر اند، صدماتی را متحمل می شوند؛ اما آیا اگر همین معلول بتواند خدمتی را به بشریت برساند(فرض چنین صورتی که محال نیست!)، مثلا سنت حسنهای را در میان بشر رواج دهد که تا قیامت به این سنت عمل خواهد شد، که در نتیجه هم خود وی محظوظ ابدی خواهد بود و هم بشریت و اطرافیان وی؛ حال در مقام سنجش و وزنکشی معایب و محاسن، کدام طرف رجحان دارد؟ آیا عدم تحمل مشقتهای محدود به لحاظ زمانی و کمی و کیفی ارزش انتخاب بیشتری دارد یا فوائد و منافع حاصل از وجود چنین شخصی؟
اصلا چه کسی گفته هیچ کس نباید بواسطه وجود شخص دیگر به زحمت بیفتد؟ اگر اینطور است (که نیست) پس این آیه شریفه چه جایگاهی دارد که میفرماید:
«وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ » ترجمه: ما بعضی را توسط بعضی از شما امتحان میکنیم.
باید ببینیم چه طرز تلقی ایی نسبت به اصل زندگی در این دنیا داریم. پاسخ شما هنوز از زاویه نگاه بنده به این قضیه صورت نگرفته اگر هم میخواهید اشکالی وارد کنید باید از زاویه نگاه بنده اشکالی را وارد کنید.
بعد از مرگ هم این معلولین به بهشت می روند...
مثلا هاوکینگ چطور؟!
او هم به بهشت می رود؟
نه بنده نمیخواهم مدعی شوم هر کسی که به نحوی دچار معلولیت است اهل رستگاری و فلاح است. بنده صورت خوشحال کننده داستان را تصور و ترسیم میکنم و با استناد به آن صورت می خواهم پاسخ بدهم که اینطور نیست که در هر صد صورت، وجود یک فرد معلول، شر است و هیچ خاصیتی ندارد.
با سلام خدمت کاربران گرامی و کارشناسان محترمبنده سوال را مطالعه کردم و برخی از پاسخ ها را هم مطالعه کردم. با این حال وجه کلامی بودن پرسش شما برایم مشخص نشد.
بحث عدل در میان عدلیه و اشاعره در مورد صفات خداوند است نه در مورد افعال انسان.
افعال انسانی در علومی مانند فقه و اخلاق مورد بررسی قرار می گیرد و اخلاقی/غیراخلاقی و حلال/حرام بودن آنها مورد بررسی قرار می گیرد.با این حال اگر وجه دیگری در سوال شما وجود داشته باشد به مباحث کلامی مربوط باشد، بنده در بحث مشارکت می کنم.
موفق باشید
با سلام و احترام
آیا چون فعل والدین ظلم نیست خدا آن را ظلم نمیداند؟
یا
چون خدا، فعل والدین را ظلم نمیداند، فعل آنها ظلم نیست؟
فرض : عقلا، کار چنین پدر و مادری را مذمت میکنند پس ظلم است.
در واقع عقل میگوید این کار ظلم است
و شرع میگوید ظلم نیست.
پی نوشت
چون نمیخواستم بحث به سمت حکمت فرزندان ناقص و ... برود گفتم ما با حکمت و فلسفه ی وجود فرزندان ناقص کاری نداریم. اگر قرار بود حکمت ها را بررسی کنیم میپرسیدم
حکمت وجود فرزندان ناقص الخلقه چیست؟
من یک دوران سخت بیماری که حدود دو سال از زندگیم را درگیر خودش کرد را تجربه کرده ام.من یک مثال می توانم باشم....من به هیچوجه به خاطر این بیماریم مایل به زندگی در این دنیا نبوده و اگر خدا از من می پرسید که حاظر به زندگی در دنیا هستی یا نه، می گفتم خیر.فقط به خاطر آن دو سالی که گذشه و تموم هم شده.بهشتت هم برای خودت، جهنم هم برای خودت...من نمی خواهم هست بشوم...استاد حافظ، نه اینکه خودشان تنی سالم و حافظه و روحی پر نشاط دارند، برایشان درک احساس کودکی که در بستر بیماری در هنگام زجر کشیدن داراست، سخت و چه بسا غیر ممکن است و خیلی خیلی راحت می توانند آن را کوچک و ناچیز بخوانند.مثل سران آمریکا که خیلی راحت از کشت و کشتار مثلا آل سعود می گذرند و سکوت می کنند.من اگر در بهترین نقطه ی بهشت هم می دانستم که جا می گیرم، حاظر نبودم هست بشوم و به این دنیا بیایم و آن دوران سخت را تجربه کنم...
مورد بعدی، من راضی، خدا چرا راضی؟؟من می خواهم در جهنم بسوزم یک عمر که بعد وارد بهشت شوم، خدا پس چه کاره است؟خدا چطور راضی می شود؟؟خدا بخشنده و مهربان و رئوف بودنش کجاست؟؟چطور می تواند صبر کند و ببیند که کودکی که فقط دو سال دارد سخت ترین زجر ها را در بستر ببیند؟
البته همون طور که جناب وطاهر گفن بحث خدا را نمی خواهیم وارد بحث کنیم، پس این را بگویم، همه آن چه گفتم می تواند در مورد پدر و مادر هم گفته شود و فقط در دنباله حرف استاد حافظ از خدا گفتم.شما جای خدا پدر و مادر را بگذارید.
اشکالی که به کلامتان میگیرم این است که شما هم هنوز نتوانستهاید فرا دنیایی ارزیابی کنید. شما در چهارچوب این دنیا، نعیم و بهرههایی که فراتر از این دنیا ست را نفی میکنید چطور ممکن است کسی که لحظهای، سر سوزنی از لذائذ آخرتی را نچشیده است لیاقت انتخابگری داشته باشد و در مقام انتخاب، آن را به خاطر این، نفی کند! چطور ممکن است بچهای که معنای لذت جنسی را درک نکرده است، خود را از داشتنش به خاطر عللی، معاف کند و بگوید اصلا نخواستیم!
مثالی که بنده زدم اولا مثال بود و ثانیا شخصیت این مثال کسی است که فرادنیایی نگاه می کند.
پاسخ نقضی: عارفانی بوده اند که چشیدن و درک لذتهای روحانی و معنوی آنها در سایه تحمل مصائب و رنجهای فوق العاده طاقت فرسا و جانگاه بوده است ولی آنان چون گوشهای از این لذتهای معنوی را چشیده بودند حاضر به تحمل این مصائب در طی سالیان متمادی که دوسال رنج شما در مقابلش اصلا به حساب نمیآید، شده اند.
قرار نیست با درک فعلی تان نظر بدهید بلکه مهم آن است که با درک ایدهآلی که باید داشته باشید و مثلا الان ندارید، به سان یک شخص بیطرفی که از بالا نظاره گر ماجراست، قضاوت کنید.
مثال خیلی سادهاش، تلخی دارو ست، پدر و مادر به سان یک بزرگتر که از بالا نظاره گر است حتی با توسل به زور هم که شده، داروی تلخ را به کام کودک میریزد یا سوزن را به بدن او وارد میکند اما فرزند حتی در همان حین، به پدر و مادر خویش ناسزا و دشنام میدهد و آنان را ظالم خطاب نمیکند. ما در این جا به هیچ وجه، بر روی این گونه احساسات کودکانه حساب باز نمیکنیم.
به عبارتی، این گونه احساسات منفی، کاذب است و قابل اعتنا و محاسبه نیست.
اصلا چه کسی گفته هیچ کس نباید بواسطه وجود شخص دیگر به زحمت بیفتد؟
درود بر شما جناب حافظ.
عدالت.
عدالت می گوید هیچکس نباید برای فرد یا افراد دیگر مزاحمت ایجاد کند.
اینجا خدا بطور تسبیبی برای ابنای بشر مزاحمت ایجاد می کند.
بعد می گوید در آینده جبران می کنم و رضایت شان را بدست می آورم.
اما بسیاری از افراد معلول را دیده ام که گفته اند تا ابد هم خدا را نمی بخشند...
حالا خدا در قیامت به چه نحوی رضایت می گیرد مشخص نیست.
تشویق، تطمیع، تلقین، تهدید، مکر! ... .
خب این معلول که مخلوق خداست.
خدا هم مختار است به هر نحوی در خلقتش دست ببرد.
بعید نیست در قیامت فن آخر استاد را بزند و معلولیت معلولین را از حافظه ی بشر پاک کند!
تا لازم نباشد بابت ایجاد معلول توضیح بدهد.
این هم یک احتمال است.
این دختربچه ی سه ساله در آواتار بنده هم معلول بود که پزشکان به دادش رسیدند و معلولیت او را ترمیم کردند.
با سلام تا اونجایی که بنده اطلاع دارم تا قبل چهار ماه بفهمند جنین رو سقط میکنند . بعد از 4 ماه دیگه جنین زنده هست . فکر نمیکنم کسی به قتل یک موجود زنده راضی باشه .
حتی اگه بدترین زجرهای دنیا رو تحمل کنه باز هم به ما اجازه ی قتل اون موجود رو نمیده .
من وقتی با برادرم تمرین ورزشهای رزمی انجام میدم ضرباتی بهش میزنم که خیلی دردش میگیره . ولی چند وقت که میگذره متوجه میشه اون دردها برای چیزی که قراره باشه لازم بودند . شاید بعد ها درخواست مبارزات با شدت بالاتر داشته باشه . اگر همون اول در مورد من قضاوت میکرد که میخوام شکنجش بدم ، همونجوری میموند و هیچ وقت پیشرفت جسمی نمیکرد . شاید گاهی وقت ها فقط باید توکل کرد و اعتماد کرد.
ما اون دنیا رو ندیدیم و خبری هم ازش نداریم . پس بزاریم معلولین امیدوار به آینده باشند . ما هم سلامتیمون رو قدر بدونیم . شما هم انقدر به خاطر دردهای دیگران خودتون رو اذیت نکنید . اگر امکانش رو دارید کمک کنید واگر ندارید لطفا نمک به زخمشون نپاشید .
من یک دوران سخت بیماری که حدود دو سال از زندگیم را درگیر خودش کرد را تجربه کرده ام.من یک مثال می توانم باشم....من به هیچوجه به خاطر این بیماریم مایل به زندگی در این دنیا نبوده و اگر خدا از من می پرسید که حاظر به زندگی در دنیا هستی یا نه، می گفتم خیر
دوست من پس چرا الان زنده هستید .منظورم اینه که میتونستید خیلی راحت به زندگیتون پایان بدید ولی با اینهمه درد ، باز زندگی رو انتخاب کردید !!
حتما چیزی بوده که به خاطرش این دردها رو تحمل میکردید . پس چرا میگید حاضر به زندگی در دنیا نبودید ؟
با سلام تا اونجایی که بنده اطلاع دارم تا قبل چهار ماه بفهمند جنین رو سقط میکنند . بعد از 4 ماه دیگه جنین زنده هست . .
با سلام
در مورد جنین قبل از چهار ماهگی قبلا پرسیدم
http://www.askdin.com/showthread.php?t=54569&p=796230&viewfull=1#post796230
اشکالی که به کلامتان میگیرم این است که شما هم هنوز نتوانستهاید فرا دنیایی ارزیابی کنید. شما در چهارچوب این دنیا، نعیم و بهرههایی که فراتر از این دنیا ست را نفی میکنید چطور ممکن است کسی که لحظهای، سر سوزنی از لذائذ آخرتی را نچشیده است لیاقت انتخابگری داشته باشد و در مقام انتخاب، آن را به خاطر این، نفی کند! چطور ممکن است بچهای که معنای لذت جنسی را درک نکرده است، خود را از داشتنش به خاطر عللی، معاف کند و بگوید اصلا نخواستیم!
بنده اگر با عقل سلیمم نتیجه گیری کنم...یعنی همان عقلی که انتظار می رود از آن که خدا را بشناسد و به خدا ایمان بیاورد و به نبوت و امامت اعتقاد داشته باشد و الی آخر...حرفم همانی است که در پست پیش زدم..ولی اگر قرار باشد عقلم را کور کنم و حرف بزنم...بله چه بسا آنوقت با شما موافق باشم... اگر به من بگویند که حاظری پسر بچه ای زجر بکشد و در عوضش به تو هزاران حوری بدهیم...اگر با عقل و احساس سالمم بخواهم صحبت کنم...به هیچوجه راضی نمی شوم که کودکی زجر ببیند و در عوض من با حوریان سرخوش باشم...ولی اگر عقلم کور شود و در میان حوریان سرخوش باشم و آن لذات را تجربه کنم، آنوقت خواهم گفت، زجر بدهید پسر بچه را...تا می خورد زجرش بدهید...پس من با عقل و احساس سالمم صحبت می کنم و همین عقل و احساس مهم و معیار است نه آن عقل کور که سرخوش از حوریان و لذات بهشتی است و قرق در شهوات است و فیب خورده است!!!
عارفانی بوده اند که چشیدن و درک لذتهای روحانی و معنوی آنها در سایه تحمل مصائب و رنجهای فوق العاده طاقت فرسا و جانگاه بوده است ولی آنان چون گوشهای از این لذتهای معنوی را چشیده بودند حاضر به تحمل این مصائب در طی سالیان متمادی که دوسال رنج شما در مقابلش اصلا به حساب نمیآید، شده اند.
خوب شما خود می گویید که آن عارفان لذت و طعم آن لذتهای روحانی را چشیده بودند.و می دانستند که با سختیهای پیش رو به آن لذات می رسند.با چنین فرضی دیگر آنها سختی نمی بینند.چون رنجی که می بینند مدام لذات را یاد می آورند و این رنج ها برایشان شیرین می شود.در واقع آنها رنجی را تحمل نمی کنند.هرچه هست لذت است.
قرار نیست با درک فعلی تان نظر بدهید بلکه مهم آن است که با درک ایدهآلی که باید داشته باشید و مثلا الان ندارید، به سان یک شخص بیطرفی که از بالا نظاره گر ماجراست، قضاوت کنید.
درک فعلی من چه مشکلی دارد.اگر مشکل دارد.از کجا معلوم همه اعتقاداتم از خدا گرفته و تا نمی دانم اسلام و غیره همه حاصل عدم درک من نباش؟اگر قائل به این هستید که من یک درک و عقل سلیمی دارم که می توانم نبوت و معاد و خدا و هزار حقیقت دیگر را درک کنم، چرا اینجا مرا حواله می دهید به بهشت و حوریانش که عقل من در آنجا کور خواهد بود و قرق در لذات خواهم بود؟
مثال خیلی سادهاش، تلخی دارو ست، پدر و مادر به سان یک بزرگتر که از بالا نظاره گر است حتی با توسل به زور هم که شده، داروی تلخ را به کام کودک میریزد یا سوزن را به بدن او وارد میکند اما فرزند حتی در همان حین، به پدر و مادر خویش ناسزا و دشنام میدهد و آنان را ظالم خطاب نمیکند. ما در این جا به هیچ وجه، بر روی این گونه احساسات کودکانه حساب باز نمیکنیم.
بنده یک سوال می کنم.وقی کودکان در فلسطین و یمن و عراق و غیره زجر می بینند و درد می کشند، شما ناراحت می شوید؟؟حاظرید برای بهبودی آنها عملی و گامی بردارید.؟ اگر پاسختان به این سوالات بلی است.به نظرم شما سخت در اشتباهید.آن درد و زجر کودک به سان شربت تلخ دکتر است.شما سرخوش و شاد باشید که کودکان یمن زجر کش می شوند.بگذارید هر بلایی سرشان آمد، بیاید.مهم نیست.اصلا لذت ببرید که آنها زجر کش می شوند.نهایت این است که دشمن به ما هم حمله می کند و زجر می بینیم.خوب، چه خوب، زجر می بینیم.این زجر به سان آمپول دکتر است.بگذارید دشمن حمله کند.بگذارید زجرمان بدهند!!!
دوست من پس چرا الان زنده هستید .منظورم اینه که میتونستید خیلی راحت به زندگیتون پایان بدید ولی با اینهمه درد ، باز زندگی رو انتخاب کردید !!
حتما چیزی بوده که به خاطرش این دردها رو تحمل میکردید . پس چرا میگید حاضر به زندگی در دنیا نبودید ؟
من تنها به خاطر خانواده ام..زنده ماندم.برای اینکه آنها پس از مرگم عذاب نبینند.من برای خودم زنده نماندم.برای خانواده ام زنده ماندم.این قضیه چه چیز را ثابت می کند؟
من تنها به خاطر خانواده ام..زنده ماندم.برای اینکه آنها پس از مرگم عذاب نبینند.من برای خودم زنده نماندم.برای خانواده ام زنده ماندم.این قضیه چه چیز را ثابت می کند؟
من اصلا دوست ندارم اینجوری وارد بحث بشم . عذر می خوام .
اگه یکم همین جواب شما رو موشکافی کنیم میشه این برداشت رو هم داشت که خانواده ی شما برای شما عزیزند و شما تحمل عذاب اونها رو ندارید . پس کاری نمیکنید که اونها عزاب ببینند چرا که در نهایت خود شما ناراحت تر خواهید شد . همین دلبستگی هاست که به ما قدرت زنده موندن میدن . کسی خودکشی میکنه که هیچ چی در این دنیا براش اهمیت نداشته باشه و به پوچی کامل برسه .
اگه خانواده به این نتیجه میرسیدند که نگهداری شما براشون سخته یا خود شما درد زیادی تحمل میکنید و خود اونها ( خدایی نکرده زبونم لال ..!) نقشه ی مرگ شما رو میکشیدند ، چه حالی میشدید ؟ به اونها حق میدادید یا اینکه به این فکر میافتادید که چه خانواده ی بی محبتی دارید !
حالا فکر کنید به دلایلی بعد از تصمیم اونها شما خوب شدید و همه ی خوشی های دنیا یکهو به سراغتون اومد . آیا از اینکه خانوادتون خیلی زود ازتون قطع امید کردن ناراحت نمی شدید و اینکه ممکن بود به خاطر تصمیم اونها اینهمه خوشی رو تجربه نکنید ؟
در درجات پایینتر آیا اجازه میدید که خانواده شما برای شما در تمام کارها براساس انچه که فکر میکنند برای شما خوبه و بهترینه تصمیم گیری کنند ؟
بنده یک سوال می کنم.وقی کودکان در فلسطین و یمن و عراق و غیره زجر می بینند و درد می کشند، شما ناراحت می شوید؟؟حاظرید برای بهبودی آنها عملی و گامی بردارید.؟ اگر پاسختان به این سوالات بلی است.به نظرم شما سخت در اشتباهید.آن درد و زجر کودک به سان شربت تلخ دکتر است.شما سرخوش و شاد باشید که کودکان یمن زجر کش می شوند.بگذارید هر بلایی سرشان آمد، بیاید.مهم نیست.اصلا لذت ببرید که آنها زجر کش می شوند.نهایت این است که دشمن به ما هم حمله می کند و زجر می بینیم.خوب، چه خوب، زجر می بینیم.این زجر به سان آمپول دکتر است.بگذارید دشمن حمله کند.بگذارید زجرمان بدهند!!!
فکر نمیکنم کسی از زجر کشیدن هم نوعش خوشحال بشه . ما در اینجا با دو نوع واقعه روبرو هستیم . یک اینکه فردی زجر میبیند و ما کاری برای بهبود دردهایش نمیتوانیم انجام بدیم . دوم فردی زجر میبیند ولی ما توانایی کمک کردن داریم .
در مورد اول بیشتر با معلولیت ها روبرو هستیم و بیماریهای خاص که هنوز منشا نامعلومی دارند . باز هم ما تا جایی که میتوانیم کمک میکنیم البته نه با ساقط کردن اونها از زندگی . با راحت کردن مسیر زندگی برای اونها . قطعا اونها ملزومات زندگی بیشتری نیاز دارند ولی هیچ کدوم ارزوی مرگ ندارند .
مورد دوم کاملا متفاوت هست . نجات کودکی که شکنجه میشه وظیفه ی ماست .ما می میتونیم اون کودک رو از درد رهایی بدیم .
در جمع بندی :
در جهان بسیاری ناملایمات هست که به واسطه ی عمل بشری یا غیر بشری بر سر انسانها میاد . همه ی اینها آزمایشی هست برای همه . سوالات سخت نمرات بالا تری هم دارند . اگه سوالات رو همینجوری بدون پاسخ رد کنیم یا ورقه رو از شدت سختی سوال پاره کنیم فقط خودمون رو از گرفتن نمره ی خوب و سعادت دور کردیم . تو این موقعیت ها خداوند اجازه داده و گاهن تکلیف کرده در حل این سوالها با هم همکاری کنیم . حتی برای کمک کنندگان نمره ی اضافه هم در نظر گرفته . اگر در زندگیمون خداوند رو نداشته باشیم تمام این ناملایمات جهنم ما خواهد بود . اگر خداوند را داریم پس خوشحالیم که لااقل لیاقت شرکت در امتحان خداوند را داریم .
امیدواریم سوالات سخت خدا به هیچ کس نیوفته و اگر افتاد بتونه کامل ترین نمره رو بگیره .
ن اصلا دوست ندارم اینجوری وارد بحث بشم . عذر می خوام .اگه یکم همین جواب شما رو موشکافی کنیم میشه این برداشت رو هم داشت که خانواده ی شما برای شما عزیزند و شما تحمل عذاب اونها رو ندارید . پس کاری نمیکنید که اونها عزاب ببینند چرا که در نهایت خود شما ناراحت تر خواهید شد . همین دلبستگی هاست که به ما قدرت زنده موندن میدن . کسی خودکشی میکنه که هیچ چی در این دنیا براش اهمیت نداشته باشه و به پوچی کامل برسه .
اگه خانواده به این نتیجه میرسیدند که نگهداری شما براشون سخته یا خود شما درد زیادی تحمل میکنید و خود اونها ( خدایی نکرده زبونم لال ..!) نقشه ی مرگ شما رو میکشیدند ، چه حالی میشدید ؟ به اونها حق میدادید یا اینکه به این فکر میافتادید که چه خانواده ی بی محبتی دارید !
حالا فکر کنید به دلایلی بعد از تصمیم اونها شما خوب شدید و همه ی خوشی های دنیا یکهو به سراغتون اومد . آیا از اینکه خانوادتون خیلی زود ازتون قطع امید کردن ناراحت نمی شدید و اینکه ممکن بود به خاطر تصمیم اونها اینهمه خوشی رو تجربه نکنید ؟
در درجات پایینتر آیا اجازه میدید که خانواده شما برای شما در تمام کارها براساس انچه که فکر میکنند برای شما خوبه و بهترینه تصمیم گیری کنند ؟
سلام.ببینید خودکشی کردن با اون چیزی که من گفتم خیلی فرق داره.من گفتم که اصلا نمی خواستم هست بشم.نگفتم که می خوام بمیرم.من پیش خودم می گفتم که من حدود پانزده شانزده ساله که زندگی کردم، درس و مشق و فعالیت ها و تجربه ها داشتم و خونواده توی این مدت دلبسته و وابسته ی من شده بودند.حالا اگر من به یکباره از دنیا می رفتم، خونواده به خاطر اون دلبستگی شرایط و زندگی واقعا براشون تلخ می شد و من هم تمام عمرم به هدر می رفت.ولی اگر اصلا هیچگاه هست نمی شدم و نمی بودم، دیگه این موقعیت ظالمانه و رنجش آور برام پیش نمی اومد و تجربه تلخ رو تجربه نمی کردم.پس فرق هست بین اینکه من گفتم اصلا هست نمی شدم با اینکه در موقع مصیبت از دنیا برم...
فکر نمیکنم کسی از زجر کشیدن هم نوعش خوشحال بشه . ما در اینجا با دو نوع واقعه روبرو هستیم . یک اینکه فردی زجر میبیند و ما کاری برای بهبود دردهایش نمیتوانیم انجام بدیم . دوم فردی زجر میبیند ولی ما توانایی کمک کردن داریم
حوب چرا ما از زجر کشیدن هم نوع خوشحال نمی شیم.با توضیح استاد حافظ به نظرم باید خوشحال بشیم.اون زجر کشیدن به مانند داروی تلخ دکتره.خوب ما چرا نباید خوشحال باشیم که یک همنوع داره شربت می خوره.داره دارو می خوره؟چرا ما بهش کمک کنیم.؟مثل اینه که شما برید یکی رو از زیر دکتری که داره آمپول می خوره نجات بدید.بزنید پس گردن دکتر بگید چرا آمپول می زنی بیمارو!!!
مورد دوم کاملا متفاوت هست . نجات کودکی که شکنجه میشه وظیفه ی ماست .ما می میتونیم اون کودک رو از درد رهایی بدیم .
ما در کودکی به اصطلاح خاله بازی می کردیم.به دختر دایی مثلا نقش عمه می دادیم.به پسر دایی نقش دایی می دادیم.به پسر عمه نقش دکتر می دادیم.و قرار داد هایی می زاشیم.توی اون بازی قرار می زاشتیم بریم سراغ دکتر، بریم مهمونی عمه.اینا همش بازی بود.ولی آیا دنیای واقعی هم تنها یک بازیه؟یعنی اینکه وظیفه ماست که یک کودک رو از زیر شکنجه نجات بدیم تنها یک قرار داد و خاله بازیه و یا یه فلسفه ای پشتشه و یک بایدی در پشتشه؟وقتی می گید زجر کودک به مثال داروی تلخ دکتره، دیگه این وظیفه نجات کودک زجر کشیده برای چه؟مگر خاله بازی هست که الکی الکی برای خودمون نقش بتراشیم!؟
بنده اگر با عقل سلیمم نتیجه گیری کنم...یعنی همان عقلی که انتظار می رود از آن که خدا را بشناسد و به خدا ایمان بیاورد و به نبوت و امامت اعتقاد داشته باشد و الی آخر...حرفم همانی است که در پست پیش زدم..ولی اگر قرار باشد عقلم را کور کنم و حرف بزنم...بله چه بسا آنوقت با شما موافق باشم... اگر به من بگویند که حاظری پسر بچه ای زجر بکشد و در عوضش به تو هزاران حوری بدهیم...اگر با عقل و احساس سالمم بخواهم صحبت کنم...به هیچوجه راضی نمی شوم که کودکی زجر ببیند و در عوض من با حوریان سرخوش باشم...ولی اگر عقلم کور شود و در میان حوریان سرخوش باشم و آن لذات را تجربه کنم، آنوقت خواهم گفت، زجر بدهید پسر بچه را...تا می خورد زجرش بدهید...پس من با عقل و احساس سالمم صحبت می کنم و همین عقل و احساس مهم و معیار است نه آن عقل کور که سرخوش از حوریان و لذات بهشتی است و قرق در شهوات است و فیب خورده است!!!
نکته اول: معقول نبودن برخی مباحث، به معنای عقل گریز بودن آنها نیست بلکه «عقل گریزی»، یک بحث است ولی از طرفی فوق عقلی بودن، یک بحث دیگر است. میتوان مباحثی را که عقل توان درک و رسیدن به آنها را ندارد، در زمره مباحثی به حساب بیاوریم که اساسا فوق طور عقل اند نه آنکه عقل گریز باشند. خب، معلوم است در جایی که عقل تنها چهارچوبهی این دنیا را به صورت تفصیلی (عقل حسی) درک کرده است، توان هضم اموری که مربوط به جزئیات جهان آخرت است ندارد.
نکته دوم: حوریه تنها یکی از لذات جسمانی بهشتیان است بحث اصلی، کمال است که کمال دایرهای وسیعی دارد.
نکته سوم: صورتی که بنده برای خیر جلوه دادن ایجاد فرزند ناقص تصویر کردم، خیر بودنش شامل حتی خود فرزند ناقص می شود اصلا بحث اصلی بنده، بر سر خود آن فرزند ناقص بود. او در عین حال که ظرفیت محدود تری از طرف خداوند به او عطا شده است با داشتن اختیار و ظرفیتهای عمل صالح، میتواند به موجود متکامل (منتهی متکامل از منظر انسانشناسی اسلام؛ نه متکامل از منظر انسانشناسیِ عقول سطحی نگر ما یا انسان شناسیایی که از جانب مکاتب مادی گرا ترویج می گردد) تبدیل گردد.
نکته چهارم: وقتی اشکال به ایجاد چنین فرزندی وارد خواهد بود که چنین شخصی زمینهی رشد و کمال را نداشته باشد ولی وقتی زمینهی رشد و کمال در این دنیا را دارد، حالا او به جای اینکه دو پا داشته باشد، این دو پا را نداشته باشد یا چشم نداشته باشد بالاخره همان کسی هم که چشم و پا دارد دست آخر به دنبال رسیدن به کمال است و اینها ابزار اند حالا آن یکی ابزارش کمتر است و این بیشتر؛ منتهی کسی که ابزارش کمتر باشد توقع کمتری از او خواهند داشت و چون توقع کمتری از او دارند، از این جهت، زمینهی رسیدن به کمال در او کمتر از زمینه رسیدن به کمال در یک شخص سالم نیست (در صورت استفاده از این ظرفیت).
نکته پنجم: شما مثال نقضی بنده را بیشتر جدی بگیرید. افرادی هستند که سالم اند اما در حیات آنسوییشان گرفتار ند چرا؟ چون از ظرفیتشان به نفع تکاملشان استفاده نکرده اند اینجا موقت است و آنجا دائمی؛ اتفاقا در انجا که عدهای کور اند و کر، همین شبهه وارد خواهد شد که چرا ما اصلا خلق شدیم که اینجا گرفتار شویم و اینهمه زجر بکشیم. با این وجود، آن کسی که در اینجا کور و کر بوده و در آخرت اینچنین نیست، وضع و حالش خیلی بهتر از کسی است که اینجا بینا و شنوا بوده و در آنجا کور و کر خواهد بود چون اینجا موقت است و آنجا دائمی و یا حداقل زمان خیلی بیشتری نسبت به دنیا را به خود اختصاص خواهد داد.
نکته ششم: مشکلی که به عنوان مانعی در ذهن شما جولان میکند از این جا ناشی میشود که شما مجموعهی حیات یک انسان را از اول تا انتها در نظر نمی گیرید و فقط مقطعی خاص از آن را ملاحظه میکنید عقل هم نسبت به همین مقطع خاص حکم میکند.
نکته هفتم: دلیل عقلی حضرتعالی هم قابل خدشه است زیرا با این استدلال، بایستی هیچ کسی حتی در صورتی که بچه ناقص نباشد، اقدام به تولید مثل نکند چرا که دنیا دار تزاحم است و گرفتار مشکلات و مصائبی خواهیم شد و طبق این استدلال اصلا ارزشش را ندارد که ما انسانی را که معلوم نیست عاقبت به خیر خواهد شد یا نه، ایجاد کنیم چون اگر عاقبت به شر شود گرفتار عذاب ابدی خواهد شد آنوقت هم در دنیای پر زحمت مشمول زحمات بوده و هم آخرت خوشی را نخواهد داشت و ما باعث این امر شدهایم همچنانکه وقتی پای درد دل خیلی از این گنهکاران و کسانی که عرضه خوب شدن را ندارند، مینشینیم شکایتهای شدید اللحنی از پدر و مادر خود میکنند که چرا پدر و مادر ما اصلا ما را به دنیا آوردند که اینهمه مصیبت و مشکلات را تحمل کنیم. پس این نحوه استدلال فقط شامل حال بچههای ناقص العضو نمیشود بلکه شامل همه کسانی که گرفتار سختیهای این دنیا هستند میشود که کمتر کسی است که چنین گرفتاریهایی نداشته باشد. چون عقل میگوید ارزش احتمالات را هم محاسبه کن؛ درست است که بچهای که قصد ایجادش را داریم، 50 درصد ممکن است رستگار گردد ولی از طرفی 50 درصد هم محتمل است رستگار نگردد آنوقت هم در دنیا پر از تزاحمات، متحمل رنجهایی شده است و هم از آخرت خوب بیبهره بوده است و عقل این را رد خواهد کرد.
در ضمن از مشارکت دقیقتان در این بحث تشکر میکنم.
خوب شما خود می گویید که آن عارفان لذت و طعم آن لذتهای روحانی را چشیده بودند.و می دانستند که با سختیهای پیش رو به آن لذات می رسند.با چنین فرضی دیگر آنها سختی نمی بینند.چون رنجی که می بینند مدام لذات را یاد می آورند و این رنج ها برایشان شیرین می شود.در واقع آنها رنجی را تحمل نمی کنند.هرچه هست لذت است.
اولا بنده گفتم گوشهای از لذائذ را میبینند؛ یک بویی و یک پرتویی را میبینند؛ سایهای را میبینند؛ نه خودش را!
و ثانیا به نظر بنده به هر کس به نوعی، تا حدود ضعیفی از این حلاوتها را نشان میدهند منتهی برخی متوجهاش نمیشوند. میتوان آن حلاوت و لذتی که یک شخص زمین گیر در مقام مناجات با خدا دارد را سایهای از لذت تجلی خداوند در آخرت بر شخص مؤمن تلقی کنیم. بلة، برخی چشیدنها، عمیقتر است برخی ضعیفتر؛ و اتفاقا عارفانی که از از اسرار غیب مطلع شدهاند، به همان میزان که در مظنهی صعود به قلههای کمال اند به همان اندازه، در خطر سقوط و هلاکت میباشند زیرا معمولا چنین حالاتی، انسان را گرفتار عجب میکند و غرور آفرین است و هر کسی توان مقابله با آنها را ندارد. لذا نشان ندادن این امور به خیلی از انسانها در حقیقت لطفی است که در حق آنها صورت گرفته است.
ثالثا: ارزش کسی که ببیند و تمکین کند با ارزش کسی که ندیده، تمکین کند یکسان نیست لذا وصف «یؤمنون بالغیب» از اصالت و اعتبار بیشتر برخوردار خواهد بود.
سلام.ببینید خودکشی کردن با اون چیزی که من گفتم خیلی فرق داره.من گفتم که اصلا نمی خواستم هست بشم.نگفتم که می خوام بمیرم.من پیش خودم می گفتم که من حدود پانزده شانزده ساله که زندگی کردم، درس و مشق و فعالیت ها و تجربه ها داشتم و خونواده توی این مدت دلبسته و وابسته ی من شده بودند.حالا اگر من به یکباره از دنیا می رفتم، خونواده به خاطر اون دلبستگی شرایط و زندگی واقعا براشون تلخ می شد و من هم تمام عمرم به هدر می رفت.ولی اگر اصلا هیچگاه هست نمی شدم و نمی بودم، دیگه این موقعیت ظالمانه و رنجش آور برام پیش نمی اومد و تجربه تلخ رو تجربه نمی کردم.پس فرق هست بین اینکه من گفتم اصلا هست نمی شدم با اینکه در موقع مصیبت از دنیا برم...
الان که سنتون رو فرمودید فهمیدم جریان چیه . دوست من در 5 سال آینده به تفکرات این دوران نوجوانی لبخند خواهید زد . خیلی ها اینجوری هستند . امیدوارم هیچ وقت از هست شدنتون خسته نشید . مثل خیلی ها که درخشیدند ، بدرخشید .
حوب چرا ما از زجر کشیدن هم نوع خوشحال نمی شیم.با توضیح استاد حافظ به نظرم باید خوشحال بشیم.اون زجر کشیدن به مانند داروی تلخ دکتره.خوب ما چرا نباید خوشحال باشیم که یک همنوع داره شربت می خوره.داره دارو می خوره؟چرا ما بهش کمک کنیم.؟مثل اینه که شما برید یکی رو از زیر دکتری که داره آمپول می خوره نجات بدید.بزنید پس گردن دکتر بگید چرا آمپول می زنی بیمارو!!!
این زجر کشیدن تفاوت داره با اونی که شما میفرمایید .
دوست من شما چرا بیمار از زیر دست دکتر بیرون نمیارید . چون از دکتر شناخت دارید . میدونید این درد مختصر برای بهبود وضعیت این بچه لازمه .
مثال :
فرض کنید بنده یکهو جلوی شما سبز بشم و با یک آمپول بخوام تزریقی روی شما انجام بدم . هر کسی این صحنه رو ببینه قطعا برای کمک به شما خواهد اومد . چرا که هیچ کس من رو نمیشناسه . فکر میکنن ممکنه بهتون سم یا اسید تزریق کنم .
وضعیت کودکان فلسطین شبیه اینه . زجر دهنده قصد آزار و اذیت داره . قصد خصومت داره . قطعا باید کمکش کرد .
ما در کودکی به اصطلاح خاله بازی می کردیم.به دختر دایی مثلا نقش عمه می دادیم.به پسر دایی نقش دایی می دادیم.به پسر عمه نقش دکتر می دادیم.و قرار داد هایی می زاشیم.توی اون بازی قرار می زاشتیم بریم سراغ دکتر، بریم مهمونی عمه.اینا همش بازی بود.ولی آیا دنیای واقعی هم تنها یک بازیه؟یعنی اینکه وظیفه ماست که یک کودک رو از زیر شکنجه نجات بدیم تنها یک قرار داد و خاله بازیه و یا یه فلسفه ای پشتشه و یک بایدی در پشتشه؟وقتی می گید زجر کودک به مثال داروی تلخ دکتره، دیگه این وظیفه نجات کودک زجر کشیده برای چه؟مگر خاله بازی هست که الکی الکی برای خودمون نقش بتراشیم!؟
همین نقش تراشیدن افراد خوب رو از جامعه جدا می کنه . افرادی که در یک جامعه پیشگام میشند کارهایی رو وطیفشون میدونند که انسانهای دیگه به راحتی از کنارشون رد میشند !
نکته هفتم: دلیل عقلی حضرتعالی هم قابل خدشه است زیرا با این استدلال، بایستی هیچ کسی حتی در صورتی که بچه ناقص نباشد، اقدام به تولید مثل نکند چرا که دنیا دار تزاحم است و گرفتار مشکلات و مصائبی خواهیم شد و طبق این استدلال اصلا ارزشش را ندارد که ما انسانی را که معلوم نیست عاقبت به خیر خواهد شد یا نه،
سلام
لابد قاعده عقلی دفع ضرر محتمل را شنیده اید.
اینکه شما نمیدانید عاقبت کسی چه میشود خیلی فرق میکند با انجایی که میدانید یا احتمال قوی میدهید.
نباید به گونه ای بحث را پیش ببریم که در اخر به این نتیجه برسیم
که اصلا پدر و مادر بروند فرزند کور به دنیا اورند چه اشکالی دارد؟
اینها ابزارند. برو فرزند کور به دنیا بیار اشکالی ندارد.
با سلام و عرض ادبدر فرض سوال، از نظر شرعی و به نظر مشهور فقهاء، اقدام به بارداری اشکال ندارد و سقط جنین جایز نیست.
استفتاء از دفاتر آیات عظام در قم
با سلام
جهت تکمیل این مسئله و با توجه به برخی توضیحات و نظرات که دیدم.
جواب این سوال چیست؟
آیا پدر و مادر میتوانند کاری بکنند یا غذایی بخورند که فرزند کور یا ... به دنیا آورند؟ (بدانند یا احتمال قوی بدهند با فلان کار صاحب فرزند کور یا ... میشوند. در دو حالت گفته شده حکم چیست؟)
آیا کار حرامی انجام داده اند؟
اگر حرام است حق الناس است یا نه ؟
با پاسخ این سوال تکلیف شرع مشخص است.
میماند بحث حسن و قبح که منتظر پاسخ کارشناس هستم.
نکته چهارم: وقتی اشکال به ایجاد چنین فرزندی وارد خواهد بود که چنین شخصی زمینهی رشد و کمال را نداشته باشد ولی وقتی زمینهی رشد و کمال در این دنیا را دارد، حالا او به جای اینکه دو پا داشته باشد، این دو پا را نداشته باشد یا چشم نداشته باشد بالاخره همان کسی هم که چشم و پا دارد دست آخر به دنبال رسیدن به کمال است و اینها ابزار اند حالا آن یکی ابزارش کمتر است و این بیشتر؛ منتهی کسی که ابزارش کمتر باشد توقع کمتری از او خواهند داشت و چون توقع کمتری از او دارند، از این جهت، زمینهی رسیدن به کمال در او کمتر از زمینه رسیدن به کمال در یک شخص سالم نیست (در صورت استفاده از این ظرفیت).
سلام
یعنی همیشه، معلولا زنده موندن و بطور طبیعی عمر کردن!؟ خیلی از بچه هایی که ناقص بدنیا میان، خیلی زود میمیرن!(حتی قبل از 1 سالگی) که یعنی اصلا زمینه ی رشد و کمال پیدا نمیکنن!
با سلامجهت تکمیل این مسئله و با توجه به برخی توضیحات و نظرات که دیدم.
جواب این سوال چیست؟آیا پدر و مادر میتوانند کاری بکنند یا غذایی بخورند که فرزند کور یا ... به دنیا آورند؟ (بدانند یا احتمال قوی بدهند با فلان کار صاحب فرزند کور یا ... میشوند. در دو حالت گفته شده حکم چیست؟)
آیا کار حرامی انجام داده اند؟
اگر حرام است حق الناس است یا نه ؟با پاسخ این سوال تکلیف شرع مشخص است.
میماند بحث حسن و قبح که منتظر پاسخ کارشناس هستم.
با سلام و عرض ادب
اگر بدانند یا احتمال عقلایی دهند که مصرف فلان دارو یا خوراکی منجر به نقصان در خلقت می شود نمی توانند این کار را انجام دهند و حرام است.
استفتا از دفتر مراجع عظام در قم
با سلام و عرض ادباگر بدانند یا احتمال عقلایی دهند که مصرف فلان دارو یا خوراکی منجر به نقصان در خلقت می شود نمی توانند این کار را انجام دهند و حرام است.
استفتا از دفتر مراجع عظام در قم
با سلام مجدد
خیلی ممنون
لطفا درمورد حق الناس بودنش هم بفرمایید
مثلا آیا ضامن خسارت وارده اند یا نیاز به رضایت گرفتن است؟ ...
متشکرم
سلام
یعنی همیشه، معلولا زنده موندن و بطور طبیعی عمر کردن!؟ خیلی از بچه هایی که ناقص بدنیا میان، خیلی زود میمیرن!(حتی قبل از 1 سالگی) که یعنی اصلا زمینه ی رشد و کمال پیدا نمیکنن!
منظور شما برای من به خوبی معلوم نیست. فقط میتونم این رو در جوابتون بگم که خیلی از بچههای سالم هم در همین مقطع زمانی از دنیا رفته اند و در آینده نیز این اتفاق خواهد افتاد این چه مشکلی میتونه داشته باشه!
جهت تکمیل این مسئله و با توجه به برخی توضیحات و نظرات که دیدم.
جواب این سوال چیست؟آیا پدر و مادر میتوانند کاری بکنند یا غذایی بخورند که فرزند کور یا ... به دنیا آورند؟ (بدانند یا احتمال قوی بدهند با فلان کار صاحب فرزند کور یا ... میشوند. در دو حالت گفته شده حکم چیست؟)
آیا کار حرامی انجام داده اند؟
اگر حرام است حق الناس است یا نه ؟با پاسخ این سوال تکلیف شرع مشخص است.
میماند بحث حسن و قبح که منتظر پاسخ کارشناس هستم.
این صورت، به هیچ وجه مربوط به بحث مطرح شده نیست لطفا بر مسئله مورد بحث متمرکز شوید.
سلام
لابد قاعده عقلی دفع ضرر محتمل را شنیده اید.
اینکه شما نمیدانید عاقبت کسی چه میشود خیلی فرق میکند با انجایی که میدانید یا احتمال قوی میدهید.
نباید به گونه ای بحث را پیش ببریم که در اخر به این نتیجه برسیم
که اصلا پدر و مادر بروند فرزند کور به دنیا اورند چه اشکالی دارد؟
اینها ابزارند. برو فرزند کور به دنیا بیار اشکالی ندارد.
بنده در پست ابتدائی خودم، صورتهای مختلف از این موضوع را تصویر کردم و تنها یک صورت است که یک مقدار چالش برانگیز است و الا دادن حکم عقل پسند و عرف پسند در صور دیگر مشخص و ظاهر است و محل نزاع نیست.
محل نزاع آنجایی است که هر یک پدر و یا مادر اگر با شخص دیگری هم ازدواج کنند باز هم احتمال تولید فرزند ناقص از آنها، به قوت خود باقی است حال اگر این دو با هم ازدواج کردند و بعد از ازدواج در صدد فرزندآوری برآمدند این کار آنان به لحاظ اخلاقی دارای چه حکمی است؟
این صورت، به هیچ وجه مربوط به بحث مطرح شده نیست لطفا بر مسئله مورد بحث متمرکز شوید.
ارتباط مسئله با بحث را به کارشناس کلام گفتم.
بحث حسن و قبح عقلی است. طبعا وقتی سوال برانگیز میشود که تفاوت حکم عقل با شرع مشخص شود.
به هر صورت اگر اینجا روشن نشود نیازمند جستاری جدید خواهد بود تا بدانم حکم شرع چیست.
پست بعدی را مطالعه بفرمایید. در واقع خودتان هم پیگیر نظر کارشناس احکام بودید.
با سلام و احترام
سلام علیکم
اولا این سؤال به لحاظ فقهی قابل پیگیری و پاسخگویی است؛ بنابراین، لازم است کارشناسان بخش احکام، از این منظر پاسخ خویش را بیان کنند.
دو سوال شرعی پرسیده شد
یکی اقدام به فرزند اوری را بی اشکال و دیگری هر کاری که منجر به ایجاد فرزند ناقص شود را حرام دانسته بود
ثانیا از منظر علم اخلاق؛ اگر بیماری منزجر کننده یا صعبی باشد، و احتمال بیمار شدنِ فرزند، بالا باشد (منظور از احتمال بالا، شامل 25 درصد هم میباشد)، کار والدین ارزش اخلاقی ندارد
پس در این صورت ارزش اخلاقی ندارد
اما اگر احتمال بیماری مثلا یک در هزار باشد، یا بیماری بیماری مسئلهداری نباشد مثلا کوتاه قدی، که اصلا بیماری نیست (اما کوتوله بودن که در سیرک استفاده می شود، به نظر، بیماری باشد) بچه دار شدن در این صورت اشکالی ندارد.
با این احتمال خیلی کم اشکال اخلاقی ندارد
ثالثا این مسئله (در فرضی که احتمال ایجاد فرزند ناقص بالاست)، دارای صور زیر است:
گاهی اوقات، زن به تنهایی مشکل دارد، گاهی اوقات مرد به تنهایی مشکل دارد، گاهی اوقات، مشکل از هر دو است.
بله
در صورتی که هر دو دارای مشکل باشند، گاهی تولید فرزند ناقص، زاییده ازدواج این دو با هم است،یعنی اگر هر کدام با فرد دیگری ازدواج کنند هیچکدام در تولید فرزندی سالم مشکلی پیدا نمی کنند، در این صورت، لازم است از این ازدواج که به تبع آن فرزندآوری صورت میگیرد، اجتناب شود.
پس اگر اجتناب نکنند و فرزند اورند چه میشود؟ ظالم هستند
اما اگر هر یک از زوجین، در صورت اقدام به ازدواج با هر شخص دیگری، باز هم سبب تولید فرزند ناقصی شود، در این صورت نمیتوان گفت، به لحاظ اخلاقی، چنین ازدواجی ناپسند است زیرا تنها انگیزه برای ازدواج، ازدواج به هدف فرزندآوری نیست؛ بلکه میتواند بدون آن که فرزندآوری کند، ازدواج کند. در این صورت، حتی میتواند با شخص دیگری که به لحاظ فرزندآوری عقیم است ازدواج کند.
کارشناس محترم صورت مسئله سوال از حکم فرزند اوری است نه ازدواج.
اینها که میفرمایید ارتباطی به سوال ندارد اما برای تبیین صور مسئله خوب است.
حال اگر، مرد و زنی که احتمال ایجاد فرزند ناقص بوسیله آنها وجود دارد (و این احتمال هم قابل اعتناست مثلا 25 درصد)، با یکدیگر ازدواج کنند و بعد از ازدواج هم مصمم به فرزندآوری شوند، آیا کار این دو ظلم محسوب میشود؟ به عبارتی دیگر، به لحاظ اخلاقی، کاری نبایسته را مرتکب میشوند؟
در پاسخ به نظر میآید کیفیت حکم اخلاقی در این جا مبتنی بر نظر شارع باشد یعنی باید با استفاده از نظر شارع مقدس و تعیین جواز و عدم جواز شرعیِ این کار، بایسته و نبایسته بودن این کار را به لحاظ اخلاقی تعیین کنیم.این نظر، با نظر اشاعره که قائل به شرعی بودن حسن و قبح افعال اند متفاوت است؛ در واقع، ما با عنایت به نظر شریعت در این باره، «کشف» از مصلحت و مفسده موجود در این کار خواهیم کرد یعنی قائل به نفس الامری بودن مصلحت و مفسده در این کار میباشیم.
متشکرم
اگر مسئله حسن و قبح عقلی است باید با کارشناس کلام گفتگو کنم یا اخلاق و عرفان؟
در پایان، لازم به ذکر است که این سؤال، خیلی ارزشمند و در عین حال خیلی دقیق و مهم است و نیازمند تأملها و بررسیهای بیشتری است.
با تشکر از شما
با سلام و احترام
نقل قول نوشته اصلی توسط حافظ نمایش پست ها
سلام علیکم
اولا این سؤال به لحاظ فقهی قابل پیگیری و پاسخگویی است؛ بنابراین، لازم است کارشناسان بخش احکام، از این منظر پاسخ خویش را بیان کنند.
و طاها
دو سوال شرعی پرسیده شد
یکی اقدام به فرزند اوری را بی اشکال و دیگری هر کاری که منجر به ایجاد فرزند ناقص شود را حرام دانسته بود
کارشناس
ثانیا از منظر علم اخلاق؛ اگر بیماری منزجر کننده یا صعبی باشد، و احتمال بیمار شدنِ فرزند، بالا باشد (منظور از احتمال بالا، شامل 25 درصد هم میباشد)، کار والدین ارزش اخلاقی ندارد
و طاها
پس در این صورت ارزش اخلاقی ندارد
کارشناس
اما اگر احتمال بیماری مثلا یک در هزار باشد، یا بیماری بیماری مسئلهداری نباشد مثلا کوتاه قدی، که اصلا بیماری نیست (اما کوتوله بودن که در سیرک استفاده می شود، به نظر، بیماری باشد) بچه دار شدن در این صورت اشکالی ندارد.
و طاها
با این احتمال خیلی کم اشکال اخلاقی ندارد
کارشناس
ثالثا این مسئله (در فرضی که احتمال ایجاد فرزند ناقص بالاست)، دارای صور زیر است:
گاهی اوقات، زن به تنهایی مشکل دارد، گاهی اوقات مرد به تنهایی مشکل دارد، گاهی اوقات، مشکل از هر دو است.
و طاها
بله
کارشناس
در صورتی که هر دو دارای مشکل باشند، گاهی تولید فرزند ناقص، زاییده ازدواج این دو با هم است،یعنی اگر هر کدام با فرد دیگری ازدواج کنند هیچکدام در تولید فرزندی سالم مشکلی پیدا نمی کنند، در این صورت، لازم است از این ازدواج که به تبع آن فرزندآوری صورت میگیرد، اجتناب شود.
و طاها
پس اگر اجتناب نکنند و فرزند اورند چه میشود؟ ظالم هستند
کارشناس
اما اگر هر یک از زوجین، در صورت اقدام به ازدواج با هر شخص دیگری، باز هم سبب تولید فرزند ناقصی شود، در این صورت نمیتوان گفت، به لحاظ اخلاقی، چنین ازدواجی ناپسند است زیرا تنها انگیزه برای ازدواج، ازدواج به هدف فرزندآوری نیست؛ بلکه میتواند بدون آن که فرزندآوری کند، ازدواج کند. در این صورت، حتی میتواند با شخص دیگری که به لحاظ فرزندآوری عقیم است ازدواج کند.
و طاها
کارشناس محترم صورت مسئله سوال از حکم فرزند اوری است نه ازدواج.
اینها که میفرمایید ارتباطی به سوال ندارد اما برای تبیین صور مسئله خوب است.
کارشناس
حال اگر، مرد و زنی که احتمال ایجاد فرزند ناقص بوسیله آنها وجود دارد (و این احتمال هم قابل اعتناست مثلا 25 درصد)، با یکدیگر ازدواج کنند و بعد از ازدواج هم مصمم به فرزندآوری شوند، آیا کار این دو ظلم محسوب میشود؟ به عبارتی دیگر، به لحاظ اخلاقی، کاری نبایسته را مرتکب میشوند؟
در پاسخ به نظر میآید کیفیت حکم اخلاقی در این جا مبتنی بر نظر شارع باشد یعنی باید با استفاده از نظر شارع مقدس و تعیین جواز و عدم جواز شرعیِ این کار، بایسته و نبایسته بودن این کار را به لحاظ اخلاقی تعیین کنیم.
این نظر، با نظر اشاعره که قائل به شرعی بودن حسن و قبح افعال اند متفاوت است؛ در واقع، ما با عنایت به نظر شریعت در این باره، «کشف» از مصلحت و مفسده موجود در این کار خواهیم کرد یعنی قائل به نفس الامری بودن مصلحت و مفسده در این کار میباشیم.
متشکرم
و طاها
اگر مسئله حسن و قبح عقلی است باید با کارشناس کلام گفتگو کنم یا اخلاق و عرفان؟
کارشناس
در پایان، لازم به ذکر است که این سؤال، خیلی ارزشمند و در عین حال خیلی دقیق و مهم است و نیازمند تأملها و بررسیهای بیشتری است.
و طاها
با تشکر از شما
ارتباط مسئله با بحث را به کارشناس کلام گفتم.
بحث حسن و قبح عقلی است. طبعا وقتی سوال برانگیز میشود که تفاوت حکم عقل با شرع مشخص شود.
به هر صورت اگر اینجا روشن نشود نیازمند جستاری جدید خواهد بود تا بدانم حکم شرع چیست.
پست بعدی را مطالعه بفرمایید. در واقع خودتان هم پیگیر نظر کارشناس احکام بودید.
عرضم این نبود که چرا به لحاظ فقهی سؤال شده عرضم این بود سؤالتان را بر صورت مسئله متمرکز کنید که البته کارشناس محترم فقه، پاسخ آن را قبلا در پست 13 بیان کردند.
این جمله شما:
«جهت تکمیل این مسئله و با توجه به برخی توضیحات و نظرات که دیدم.
جواب این سوال چیست؟
آیا پدر و مادر میتوانند کاری بکنند یا غذایی بخورند که فرزند کور یا ... به دنیا آورند؟ (بدانند یا احتمال قوی بدهند با فلان کار صاحب فرزند کور یا ... میشوند. در دو حالت گفته شده حکم چیست؟)
آیا کار حرامی انجام داده اند؟
اگر حرام است حق الناس است یا نه ؟
با پاسخ این سوال تکلیف شرع مشخص است.
میماند بحث حسن و قبح که منتظر پاسخ کارشناس هستم.» دور شدن از محل بحث است
منظور شما برای من به خوبی معلوم نیست. فقط میتونم این رو در جوابتون بگم که خیلی از بچههای سالم هم در همین مقطع زمانی از دنیا رفته اند و در آینده نیز این اتفاق خواهد افتاد این چه مشکلی میتونه داشته باشه!
توی اون قسمتی که نقل قول کرده بودم، فرموده بودید که اون اشکال در صورتی وارده که امکان رشد و کمال براشون فراهم نباشه! و حالا میبینیم که واقعا این امکان نیست!
بچه های سالم تا وقتی سالم بودن، از دنیا نرفتن، بلکه بخاطر دوری از سلامتی از دنیا رفتن!(به جز شاید 0.00001% از اونها!!)
نکته چهارم: وقتی اشکال به ایجاد چنین فرزندی وارد خواهد بود که چنین شخصی زمینهی رشد و کمال را نداشته باشد
عرضم این نبود که چرا به لحاظ فقهی سؤال شده عرضم این بود سؤالتان را بر صورت مسئله متمرکز کنید که البته کارشناس محترم فقه، پاسخ آن را قبلا در پست 13 بیان کردند.
این جمله شما:
«جهت تکمیل این مسئله و با توجه به برخی توضیحات و نظرات که دیدم.
جواب این سوال چیست؟آیا پدر و مادر میتوانند کاری بکنند یا غذایی بخورند که فرزند کور یا ... به دنیا آورند؟ (بدانند یا احتمال قوی بدهند با فلان کار صاحب فرزند کور یا ... میشوند. در دو حالت گفته شده حکم چیست؟)
آیا کار حرامی انجام داده اند؟
اگر حرام است حق الناس است یا نه ؟با پاسخ این سوال تکلیف شرع مشخص است.
دور شدن از محل بحث است
میماند بحث حسن و قبح که منتظر پاسخ کارشناس هستم.»
سوالم را از کارشناس کلام پرسیدم و منتظرم.
این سوال کلیدی بحث بود. هنوز بحث اصلی شروع نشده است.
اما مقدماتی لازم بود.
من میتوانم خودم فرض شرعی بگذارم در بحث حسن و قبح عقلی یا شرعی ولی فرض خواهد بود پس خوب است روی واقعیات صحبت کنیم و اگر اختلافی در نفس الامر هست به بحث بپردازیم. نه روی فرض های عقلی.
لذا
در سوال اول ، کارشناس احکام ،اختلاف بین عقل و شرع وجود دارد
اما
در سوال دوم اختلافی بین عقل و شرع وجود ندارد.
در یک سوال اقدام به فرزنداوری بی اشکال است و در دیگری حرام است.