متن زیر به دکتر شریعتی منتسب و در فضای مجازی منتشر شده است:
حکومت مذهبی چیست؟
حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی، رجال مذهبی(روحانی) مقامات سیاسی و دولتی را اشغال میکنند، و به عبارت دیگر، حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعیچنین حکومتی، یکی استبداد است، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق هیچ اظهارنظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم میداند، به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین، نه به اعتبار رأی و نظر و تصویب جمهور مردم، بنابر این یک حاکم غیرمسؤول است، و این مادر استبداد و دیکتاتور فردی است، و چون خود را سایه و نمایندۀ خدا میداند، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هیچگونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمیدهد، بلکه رضای خدا را در آن میپندارد. گذشته از آن، برای مخالف، و برای پیروان مذاهب دیگر حق حیات نیز قائل نیست. آنها را مغضوب خدا، گمراه، نجس، و دشمن راه دین و حق میشمارد، و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدایی تلقی میکند..
مذهب علیه مذهب - مجموعه آثار ۲۲، صفحۀ ۱۹۷
سوالات
1-آیا این متن واقعا منتسب به دکتر شریعتی هست؟ یا این که شایعه می باشد؟
شریعتی چه زیبا میگوید:
آنها نماز اجاره ای می خوانند و روزه اجاره ای میگیرند؛
مثلا: یک سال نماز به صد تومان، یک سال روزه به دویست تومان؛
برای امواتی که درحیاتشان وقت نداشته اند خودشان انجام دهند ولی پولی داشته اند، ک بدهند به نماز خوانان و روزه گیران حرفه ای تا برایشان انجام دهند...
پدر پول بسوزد که در دستگاه خدا هم کار میکند.آن هم چه کاری، جانشین پرستش خدا....
پول میدهند، تا دیگران برایش خدا را بپرستند و او به بهشت برود و ثواب نماز و روزه آنها راببرد.......
براستی که عجب حماقتی است جهل مذهبی
فارغ از این که این متن متعلق به آقای شریعتی هست یا خیر ، لطفا جواب شبهه موجود در متن را بدهید
- سلام عرض می کنم خدمت همه ی شنوندگان عزیز و شما و همکارانتان من مجتبی روشن روان هستم ساکن همدان از سال 1373 هم به لطف خداوند متعال و اهل البیت (ع) شروع به سرایش شعر کردم.
آقای روشن روان شنیدیم در کنار شعر آیینی شما مداحی هم می کنید
- خدمت شما عرض کنم که بله البته قبل از شروع به سرایش شعر بنده به کسبت مداحی هم مشغول بودم.مجالس مداحی ما هم شامل مناجات های ماه مبارک رمضان،ایام عزاداری محرم و صفر و فاطمیه و جلسات هفتگی که زیارت جامعه کبیره میخوانیم می شود.
آقای روشن روان فضای شعر گفتن را بیشتر دوست دارید یا مداحی ؟
- من کلا نوکری اهل البیت را دوست دارم به هر شکلی که ممکن باشه.مجلس آماده کردن ، سخنرانی کردن ، شعر گفتن ، نوحه خواندن ، مداحی کردن ، مناجات خواندن ،مبارزه فکری کردن ، مباحث اخلاقی پیگیری کردن هر کاری که در جهت خدمت به اهل البیت باشد من آن را دوست دارم یعنی نمیشه اصلا بگم که آقا من الآن من مداحی دوست دارم یا سرایش شعر را یا کار های دیگر را هر کاری که بوی اهل البیت (ع) را داشته باشد و خدمت شما عرض کنم که به تقرب نزدیک باشه من اونو دوست دارم.
*اما بریم سراغ شعر به طاها به یاسین*
اصلا چی شد که این شعر را گفتید؟
- اولا که این شعر به طاها به یاسین اصل این شعر، شعر نیمه شعبان 1390 که بنده بعد از چند ماه که برای یک سرودن قصیده وقت گذاشته بودم صبح روز 14 نیمه شعبان به ذهن ما خطور کرده بود از دل ما تراوش کرده بود رو نوشتیم.خوب آقای محمود کریمی هم با اون هنر خاص خودشون اونو اجرا کردن بعدا چون دو سه بیت اول تو فضای شب تولد امام زمان بود با به طاها به یاسین شروع کردن این شعر را و به نحو شایسته ای خلاصه اجرا کردن به حمد لله به لطف امام زمان مورد توجه خاص و عام قرار گرفته همه مردم به حمد لله به این شعر توجه دارند و از عنایت اهل البیت و ما سزاوار نبودیم.
البته یه چیزی را هم بگویم یقین داریم شعری که برای اهل البیت (ع) گفته میشه عنایت خودشون بوده اما واقعا فکر می کردید یک همچین استقبالی از این شعر بشود ؟
- اصلا فکرشو نمی کردم که اینقدر مورد توجه عموم مردم قرار بگیرد ولیکن بازخورد هایی که الآن داره خوب بالاخره دعای خیر مردم شامل حال ما میشود و همین که قبلا هم عرض کردم در یک یا دوتا از مصاحبه ، مردم بوسیله شنیدن این شعر توجه به امام زمان پیدا می کنن این برای دنیا و آخرت ما کافی می باشد.
بسیار خوب
من یک نکته رو هم خدمت شنوندگان خوبمان بگویم که نخستین دفتر از مجموعه اشعار فاطمیه جناب مجتبی روشن روان با نام پاره های دل در دسترس علاقه مندان شعر آیینی قرار گرفته.
میخواستم از ایشون بخوام که از پاره های دل که تازه به زیور طبع آراسته شده برامون بگویند
- خدمت شما عرض کنم که چند سال هست که دوستان اصرار داشتن که بنده یک مجموعه مستقلی از اشعار خودم را چاپ کنم که فاطمیه سال 92 اواخر سال 92 بالاخره خدا توفیق داد و اولین مجموعه مستقل اشعارم را به نام پاره های دل ، دفتر اولیه ی فاطمیه به چاپ رساندم که الحمدالله به چاب دوم هم رسید در تیراژ 5000 جلد و خدمت شما عرض کنم که مقدمه اش را هم خود آقای حاج محمد کریمی با اون بزرگواری خودشون بالاخره لطف که به ما دارند همواره مقرون کردند و الحمدالله مورد توجه مردم هم قرار گرفت.
آقای روشن روان میخواستم اولین کلمه یا جمله ای که بعد از شنیدن این کلمات به ذهنتان می آید برای شنونده های ما بگید.
- جمکران : خانه ی دوست
- انتظار : کار سختی است.
- جمعه : روز جمعه فرصتی است که در جمجمه ها دنبال امام زمان گشت.
- به طاها به یاسین : عنایتی که خودم هم نمیدونم از کجا سرچشمه گرفت.
بسیار خوب
حالا خیلی هم وقتتون را نمی گیرم سلام به همه ی دوستان خوب ما در شهر زیبای همدان برسانید.
فقط به عنوان سوال آخر
که در این شعر چه قسمت هایی را خودتان بیشتر دوست دارید.اگه امکانش هست دوست دارم برای ما و شنوندگان خوبمان بخوانید و این هم عیدی ما باشد.
- چه شب ها که زهرا (س) دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
یا این جمله که
مسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکن دل ای دل بزن دل به دریا
یا این جمله که
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
و در نهایت اینکه
امید غریبان تنها کجایی ؟
چراغ سر قبر زهرا کجایی؟
خیلی ممنون و متشکرم جناب آقای روشن روان که وقتتان را در اختیار ما و شنوندگان خوبمان گذاشتید اگر نکته ای به ذهنتان میرسد اگر جمله پایانی هست با دل و جان می شنویم
- خداوند انشاالله همه ی ما رو از یاوران و نوکران واقعی امام زمان و اهل البیت(ع) قرار بدهد
خیلی خوش حال شدم
التماس دعا
بسیار خوب انشاالله خداوند پشت و پناه شما هم باشد
بهترین ها را برای شما آرزو می کنم خیلی خیلی ممنون و مچکرم
عید شما هم مبارک باشد
در مورد افكار و عقايد دكتر شريعتي و سروش توضيح دهيد.مرحوم دكتر على شريعتى از روشنفكران دينى دهه پنجاه و از پيشقروالان روشنفكران مسلمان در جامعه ما مىباشد كه در مقطع زمانى خاصى تاثير بسيارى در جوانان مسلمان ايران گذارد و در همان زمان و زمانهاى بعدى مورد انتقادها و پذيرشهاى متناقضى قرار گرفت. گروهى او را قديسى شمردند كه سخنانش بدون چون و چرا بايد پذيرفته شود و گروهى او را فردى منحرف از دين شناختند كه مىبايست با تمام امكانات با او مبارزه كرد و هر دو گروه نيز به اشتباه رفتند. دكتر شريعتى جامعهشناس و اديبى توانا و سخنورى كم نظير بود. عشق و علاقه او به اسلام و مكتب تشيع و امام على ـ عليه السلام ـ در كنار شور و شوقى كه در سر داشت و وضع آن زمان ايران را نمىپسنديد، به همراه زبان دلپذير و حماسى و موجآفرينش، او را به انقلابى مسلمان و از راهيان احياء و بازگشت به اسلام مبدل كرده بود. شايد بتوان محورىترين و اصلىترين نظريه وى را شعار «بازگشت به اسلام و بازگشت به خويشتن» معرفى كرد. راهى كه سالها پيش از آن توسط علامه اقبال لاهورى پيموده شده بود.
يكى از امتيازات مهم او اين است كه برخلاف ديگر روشنفكران كه مىكوشند دين را از صحنه جامعه بيرون رانده و ميدان را براى سكولاريزم خالى كنند ودين را به رابطه فردى بين بنده و خدا تقليل دهند، شريعتى دين را در متن جامعه مىخواست و از دين در حاشيه و بىمسؤوليت سخت گريزان و متنفر بود. چهرهاى كه او از اسلام ترسيم مىكند يك ايدئولوژى تمام عيار و كارامد و دستورالعمل زندگى اجتماعى بشر است.
اما نياز است نظرات دكتر شريعتى همانند هر متفكر ديگرى به عيار نقد زده شود و آنگاه نظريات سره از ناسره جدا شود و چنانچه شايسته جايگاه متفكران است با نظرات و افكار او برخود شود. اگر حجاب معاصريت و نظرات افراطى و تفريطى اجازه نمىداد كه دكتر شريعتى آنچنانچه شايسته است، شناخته شود. امروزه كه نزديك به سه دهه از درگذشت او مىگذرد، زمينه مهيا شده است. ما در اين مختصر فقط به نكته اصلى تفكرات او اشاره مىكنيم و اميدواريم كه در آينده نزديك تمام تفكرات وى در تحليلى منطقى نقد و بررسى شود.
دكتر شريعتى جامعهشناس بود و در اين رشته صاحب نظر. در عين حال از فلسفه اگزيستانس ـ نحله سارترى ـ تاثير پذيرفته بود. او با ديد جامعهشناسانه به تحليل اسلام و وضع فعلى آن و هويت ايرانى و چالشهاى پيش روى او نظر مىكرد و در اين زمينه ديدگاههاى خود را بيان مىكرد كه در اين ميان نظرات بديع و تازهاى نيز ارائه مىداد. چنانچه عرض شد اصلىترين نظريه وى «شعار بازگشت به اسلام و بازگشت به خويش» بود. از دهه چهل با تاثير عميقى كه نهضت امام خمينى در جامعه ايران برجا نهاده بود، به تدريج روشنفكرى دينى در محيط دانشگاههاى ما شكل مىگرفت. از طرفى طرح جدى مساله غربزدگى توسط مرحوم جلال آل احمد، توجه نسل فرهيخته مسلمان را به مساله اصلى جامعه ايرانى معطوف كرد. دكتر شريعتى اوج اين جريان محسوب مىشد. او مشكل اساسى جامعه ايرانى را دورى از اسلام اصيل و فرو غلطيدن در غربزدگى به همراه استعمار و استبداد و استحمار مىديد، ـ در اين راه از فرانتس فانون مبارز و انقلابى افريقايى و صاحب كتاب دوزخيان روى زمين بسيار تاثير پذيرفت ـ و راه چاره را "بازگشت به خويش" كه همان "بازگشت به اسلام" است، مىديد. دكتر شريعتى در كنار اين مساله با اشاره به تاريخ صدر اسلام و تلقى خاص جامعهشناختى خود، ديد نويى از اسلام ارائه داد، تلقىاى كه با دريافت سنتى دين تفاوت داشت و موجب درگيريها و اختلاف نظرهاى بسيارى هم در جامعه ما شد. او معتقد بود كه اسلام در حال گذر از سنت به ايدئولوژى است و اين مهمترين تحول آن روز دردرون اسلام است.(مجموعه آثار ج:23 ص: 209 ـ 210)
چالش اساسى انديشه دكتر شريعتى در همين نكته نهفته است. او با ديد جامعهشناسانه به اسلام نظر كرد و به اين ديدگاه اشكالاتى وارد است.
اولاً: اين ديدگاه شديدا يكطرفه است و نمىتواند تمام ابعاد اسلام را نشان دهد. چنانچه نگاه تنها كلامى يا فقهى به اسلام باعث مىشود كه بخشى از اسلام كنار زده شود، نگاه جامعهشناسانه به تنهايى هم دچار همين اشكال است. دكتر شريعتى نه تنها وضع موجود جامعه اسلامى يا حتى تاريخ اسلام را با اين ديدگاه مىديد، بلكه اعتقادات و مبانى معرفتى اسلام را نيز به اين معيار مىسنجيد و بدين ترتيب باعث مىشد كه اسلام آنچنانچه شايسته و بايسته است، معرفى نشود. گذشته از آن او در معارف اسلامى صاحب نظر نبود. به عبارت ديگر چنانچه جامعهشناسى را به صورت كلاسى آموخته بود، با هيچ يك از علوم اسلامى آشنايى اين چنين نداشت.
ثانيا: اشكال مهمتر اينكه ديدگاه جامعهشناسانه ديدگاهى توصيفى است. يعنى نگاهى از بيرون به دين دارد. از شاخههاى جامعهشناسى، جامعهشناسى دين و اديان است كه از بيرون حوزه دين به توصيف اديان موجود مىپردازد، بدون اينكه درصدد تحليل يا ارزشگذارى باشد. جامعهشناس در بهترين حالت، همانند گزارشگر امينى است كه آنچه را مىبيند بدون دخل و تصرف و با دقت توصيف مىكند و كارى به ارزشگذارى و صدق و كذب ديدههاى خود ندارد. جامعهشناسى هرگز در صدد داورى و قضاوت در حق و باطل بودن اديان مختلف نيست، زيرا او تمام فرهنگها و تمدنها و اديان را به يك چشم مىبيند. بلكه او تمام آنها را به عنوان دستاوردهاى بشرى محترم مىشمارد. به عبارت ديگر جامعهشناسى نسبت به دينى در مقايسه دين ديگر يا تمدنى نسبت به تمدن ديگر يا فرهنگى نسبت به فرهنگ ديگر تعهدى ندارد. اما دكتر شريعتى كاملاً نسبت به فرهنگ و تمدن و دين اسلام و مذهب تشيع متعهد بود، او توصيفگر صرف قضايا نبود، بلكه در بسيارى از موارد به تحليل مىنشست و نظريه و رهنمود ارائه مىداد. دكتر شريعتى درد دين داشت و تمام تلاش او حل پاردوكسهاى جامعه مسلمانان در روزگار تسلط تكنيك و مدرنيته بود. همان دردى كه پيش از او، اقبال لاهورى داشت. اگرچه نفس اين درد محترم است، اما با ذات علم جامعهشناسى سازگار نيست. و اين تناقضى در افكار وى ايجاد مىكرد كه تاكنون هم حل نشده است.
ثالثا: مهمترين اشكال دكتر شريعتى كه موجب عكسالعمل برخى از علماء اسلام هم شد، اينكه جامعهشناسى علمى كاملاً غربى است كه در قرن هجدهم توسط اوگوست كنت پايه گذارى شد. اين علم در چهارچوب بنيانهاى معرفت حسى سازمان يافته است و نگاهش متوجه زمين و طبيعت است. اين علم با عالم قدس سرو كار ندارد و هرگز به آن توجه نمىكند و در حقيقت نمىتواند، به آن نظر بيافكند. اين علم محدوديت عقل بشرى را در بند محسوسات و پديدارها پذيرفته و سعى دارد از راه تجربه به توصيف جهان پيرامونى بپردازد، چنانچه فيزيكدان با ماده رفتار مىكند، او نيز با جامعه و تمدن و دين رفتار مىكند. و طبيعى است كه اين طرز تلقى به هيچ وجه مورد تاييد اسلام نيست. با اين تحليل و توصيف از اسلام فقط ظاهرى مىماند و راه به حقيقت آن ناممكن مىشود. خلاصه كلام نظر به دين از نظرگاه جامعهشناسى ـ كه مرحوم دكتر شريعتى بر آن تاكيد داشت ـ نگاه به آن از منظر تنگ حسى و نظرگاهى كاملاً غربى است و اسلام با اين نگاه از حقيقت متعالى خود تهى مىشود. شايد همين نكته است كه دكتر شريعتى واداشت كه وصيت كند كه كتابهاى او توسط استاد محمد رضا حكيمى بازنگرى و اصطلاح شود.
آرا و انديشههاى دكتر سروش در يك نامه قابل ذكر و بررسى نيست؛ ليكن به ناچار به طور گذرا برخى از انديشههاى ايشان را برمىشماريم:
هر يك از مسايل ياد شده و نيز ديگر آراى ايشان، نيازمند مباحث بسيارى است و اشكالات بسيارى بر آنها وارد مىباشد. اساسا همه اين آرا، برگرفته از گرايش ويژهاى در باب معرفتشناسى و دينشناسى غرب است و دهها سال است كه اين آرا در خود جهان غرب مورد نقد و چالش قرار گرفته است.
انديشمندان مسلمان نيز در رابطه با اين مسائل، نگاشتههاى زيادى به يادگار گذاشتهاند.
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
ـ كتاب نقد موسسه فرهنگى انديشه معاصر (شماره 1 ـ6)
ـ شريعت در آينه معرفت آيت اللّه جوادى آملى
ـ معرفت دينى صادق لاريجانى
ـ قبض و بسط در قبض و بسطى ديگر صادق لاريجانى
ـ تحول فهم دين احمد واعظى
- كلام جديد، عبدالحسين خسروپناه
- سكولاريزم در مسيحيت و اسلام، محمد حسن قدردان قراملكى
- سويههاى پلوراليزم، محمد حسن قدردان قراملكى
- تحليل و نقد پلوراليزم دينى، على ربانى گلپايگانى
- باورها و پرسشها، مهدى هادوى تهرانى
- از قبض معنا تا بسط دنيا، داوود مهدىزادگان
- انتظار بشر از دين، عبدالله نصرى 1ـ در باب معرفت شناسى دينى، ايشان قائل به نسبيت معرفت و تهى بودن نصوص دينى از معنا (صامت بودن شريعت) مىباشند. اين ديدگاه، موجب تشكيك در كل معارف دينى و بىاعتبارى آنها و عدم امكان دسترسى به مقصود شارع در همه زمينهها مىشود. 2ـ در باب قلمرو دين، ايشان معتقدند، دين اساسا داراى برنامهاى جهت تنظيم امور دنيوى بشر نيست و از اقتصاد، سياست و مديريت و تعاليمى در اين زمينه تهى است و اگر هم دارا باشد فاقد مرجعيت است. اين امور را بايد به سبك سكولار اداره كرد. 3ـ در باب معارف و عقايد دينى، ايشان مىگويند كه دين فاقد محتواى هستى شناختى است و اساسا جوهر دين، راز افكنى و حيرتزايى است، نه راز زدايى و آگاهىبخشى. 4ـ از نظر صدق و حقانيت دين، ايشان قائل به حقانيت اديان در عرض يكديگر مىباشند. بنابراين شيعه و سنى و يا مسيحى، يهودى و مسلمان بودن فرقى ندارد(پلوراليسم دينى). 5ـ در باب روششناسى قلمرو دين، ايشان معتقدند كه نبايد قلمرو دين را از متن دين و با معيارهاى دينى جست و جو كرد؛ بلكه منحصرا بايد از بيرون دين و با ملاكهاى برون دينى قضاوت كرد. 6ـ در فلسفه علوم اجتماعى، ايشان معتقدند كه دين در مقام داورى، هيچ نسبتى با علوم انسانى و اجتماعى ندارد. 7- در باب وحى و نبوت ايشان وحى را به تجربه دينى كه امرى بشرى و خطاپذير است فرو مىكاهد.