بسمه تعالی
در این تاپیک درسهائی در باب نافع ترین معارف أعنی معرفت نفس توسط کارشناسان انجمن اخلاق و عرفان خدمت مشتاقان کمال و سیر و سلوک تقدیم می گردد ،امید که مورد توجه حق تعالی قرار گیرد.
متنی که در ذیل تقدیم می شود،صحبتهای استاد معظم دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی،از شاگردان علامه طباطبائی رحمة الله علیه،در برنامه معرفت با اجرای محقق گرانقدر دکتر منصوری لاریجانی می باشد:
پرسش این است که انسان باید چه بکند تا بتواند در مسیر سیر و سلوک خودش، قله های قرب را فتح کند؟ آیا سیر عقلانی صرف یا تنها سیر عاشقانه می تواند انسان را به مقصد برساند یا اینکه تمهیدات دیگری لازم است؟ کسانی که صحبت های ما را می شنوند و آنچه را که به عنوان عقل و عشق می گوییم در ذهن خود تصور می کنند، شاید ذهن آنها به سمت مطبوعات و کتاب هایی که در این زمینه هست منعطف شود. غافل از اینکه هم عقل در آنها هست و هم عشق در آنها هست و آنچه خود دارند ز بیگانه تمنا می کنند. آنچه که از تعالیم اهل بیت ما بدست می آید دعوت به درونگرایی است. به این معنا که انسان بیش از همه، کتاب انفسی خود را مطالعه کند تا به نتایج بهتری برسد. آیا همین موضوع به عنوان یک مبنا، نشان دهنده اساس عرفان اسلامی نیست که انسان باید آن نسخه الهی که در درونش وجود دارد را بیشتر مورد تأمل قرار دهد؟
در روایت شریفی از امیر مومنان است که فرمودند: موتوا قبل ان تموتوا یعنی بمیرید پیس از آنکه شما را بمیرانند. در این روایت موت ارادی، در مقابل موت غیر ارادی به عنوان یکی از فضائل نفس انسانی شمرده شده است برای موت ارادی که غرض اصلی از این دستور العمل انسان ساز، خروج از عادات و مشاهده حقایق عالم است راهکارهای متعددی وجود دارد اما بی شک یکی از بهترین راههای حصول آن، تفکر در شئون خلقت خویشتن و جهان پیرامونمان است. در این باره مطالبی به قلم آمده است که به نظر میرسد بحث و تبادل نظر پیرامون آنها و رد یا تایید آنها میتواند برای خوانندگان محترم مفید واقع شود لذا همه دوستان خوب و وبزرگوارم را برای ادامه این بحث مفید و چکش کاری آن به این ادرس زیر دعوت میکنم. http://www.askdin.com/thread21314.html
بالاخره روي نياز به در گاه حضرت بي نياز مي آورم وضوئي و اشکي و راز و نيازي و نمازي ٬ و چه خوشست تنهايي و دل شب و چه خوشست همراه با مرغ يارب غم دل به دوست گفتن و يا رب يارب کردن ٬ سعي مي کنم غم ها را در ميان گذارم و سفره دل را بگشايم ٬ با خود عهد کرده ام که هر وقت توفيق چنين ساعاتي نصيب شد ٬ از دنيا و تعلقات آن حرفي بميان نياورم ٬ گاهي وسوسه هاي شيطاني مرا بطرف آنها مي کشاند ولي بخودم ملامت مي کنم که تو دربند چه چيزهايي هستي مگر نشنيده اي که گفته اند ؛
بنده آني که در بند آني.بالاخره بنده سبحاني يا بنده شيطان؟اگر بنده سبحاني کارهايت را به او واگذار.اگر بنده درم و ديناري واگر فريفته زرق و برق اين بازاري٬ پس لاف بندگي و عبوديت مزن واصولا اگر شيعه حضرت علي (ع) هستي توجه داشته باش که مولا در بند دنيا نبود و بارها و بارها فرمود دنيا را به دنيا دوستان وثروت اندوزان واگذاريد و مکرر مي فرمود:
اي طلاهاي زرد و اي نقره هاي سفيد غير مرا فريب دهيد که من فريب شما را نمي خورم.
به خود مي آيم و به خود مي گويم که تو کيستي و چيستي؟يا رومي روم و يا زنگي زنگ ٬ اخر در اين ساعات و دقايق معنوي و با اين اعتقاد که : بنده آني که در بندآني پس بندگي کن،عبوديت کن با خدا حرف بزن،به خدا بگو،خدايا با همه آلودگي هايي که دارم ترا دوست دارم ،بنده توهستم روزی ترا می خورم ،سر بر آستان تو می گذارم خدایا
بر تن آلوده منگر روح پاکم را نظر کن
دوست دارم تا کنم در پیشگاهت بند گیها
من بتو رو کرده ام بر آستانت سر نهادم
دوست دارم بندگی را با همه شرمندگیها
اگر قبول داری که مقام انسان بالاتر از فرشته است اگر قبول داری که حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص)مرتب می فرمود:
الفقر فخری (و این فقر که مایه فخر فخر بشریت است بی نیازی است نه تکدی )و اگر قبول داری که بزرگان دین از چهارده معصوم پاک (ع)واهل بیت بزرگوار آنها گرفته تا مراجع معظم تقلید و همه بزرگان علم و فضل و هنر هرگز بنده درم ودینار نبوده اند پس:
به پرواز آی و شاهینی بیاموز
تلاش دانه در خاشاک تا کی
این زنجیرهای دست و پاگیر تعلقات دنیائی را بشکن،آبرومند و سربلند زندگی کردن مهم است نه ثروتمند زندگی کردن.
ضمن عرض سلام
بحث معرفت نفس از چه زمانی در عرفان اسلامی مطرح شد؟
کتب و آثاری که در این باب نوشته شده است را معرفی کنید؟
قبل از اسلام هم این بحثها مطرح بوده یا نه؟مثلا در یونان یا آئین هندو
ضمن عرض سلام
با توجه به حدیث معروف (من عرف نفسه فقد عرف ربه)آیا این حدیث(اگر درست بگویم) تعلیق به محال نیست؟
مگر معرفت به معنای واقعی آن به خدا ممکن است که راهش معرفت نفس باشد؟
آیا راهی به غیر از معرفت نفس وجود ندارد؟اگر دارد پس چرا اینهمه روی معرفت نفس تأکید می شود؟