برهان شر

بهترین جهان ممکن و پاسخگویی به شبهه شرور

انجمن: 


سنت الهی بهترین جهان ممکن

سنت الهی بهترین جهان ممکن در این زمینه به این معنی است که خداوند جهان را به بهترین حالتی که ممکن است پدید آورده است، یعنی هرگونه جهان دیگری که بوجود می آمد، یا شر بیشتری در آن وجود داشت یا خیر کمتری در آن وجود می داشت.

در پاسخ به این اعتراض می توان گفت:

نخست اینکه ادعای اینکه جهان نمیتواند بهتر از اینکه اکنون است باشد ادعایی باطل است، انسانها توانسته اند با پیشرفت تکنولوژی و دانش خود از میزان شرها در جهان کم کنند. خداباوری که این ادعا را میکند باید قبول کند که تمامی چیزهای موجود در جهان در بهترین حالت خود هستند. در این صورت از او باید انتظار داشت که با دانش پزشکی بطور کلی مخالفت کند و تلاشهای انسانها را برای درمان و کاهش شر ها را باطل بداند. بعنوان مثال نباید دندان عقلش را بکشد زیرا بر اساس نظر او دندان عقل باید وجود داشته باشد زیرا این جهان به بهترین حالت خلق شده است. یا اینکه نباید در درمان بیماران روانی بکوشد. شایان ذکر است برخی از فرقه های مسیحی اینگونه رفتار میکنند و بیماران خود را درمان نمیکنند.

دوم اینکه ادعای بهترین جهان ممکن بودن این جهان ادعایی بی معنی است، زیرا درصورت وجود خدا او به دلیل کمال اخلاقی خود نمیتواند دنیایی بد تر از دنیای فعلی را بوجود بیاورد، و گفتن اینکه این دنیا بهترین حالت ممکن است به معنی این است که میتوان دنیاهای دیگری را نیز فرض کرد که بدتر از دنیای فعلی هستند، در حالی که در واقعیت نمیتوان چنین دنیاهایی را با فرض وجود خدا فرض کرد، زیرا اگر وجود چنین دنیاهایی ممکن میبود خدابواسطه ویژگیهایش باید آن دنیا را خلق میکرد، لذا «دنیاهای بدتر» بی معنی است و در نتیجه «بهترین دنیای ممکن» نیز بی معنی است. ممکن است بتوان دنیاهایی برتر از این دنیا را تصور کرد اما تصور دنیاهایی بدتر از این دنیا است با در نظر گرفتن وجود خدا میسر نیست. لذا این سنت اساساً بی معنی است.

سنت معاد و پاسخ به شبهه شر

انجمن: 

سنت الهی معاد

در اعتراض به برهان شر برخی از منتقدان بحث معاد را پیش کشیده اند. این منتقدان مدعی هستند که وجود معاد مسئله برهان شر را حل میکند زیرا اگر بعد از مرگ حیاتی وجود داشته باشد خداوند خیری بیش از شرّی که در این دنیا بر انسانها واقع شده است را تحقق خواهد بخشید.

در پاسخ به این اعتراض می توان گفت:
نخست اینکه وجود معاد مورد توافق طرفین نیست، خداباور باید ابتدا وجود خدا را اثبات کند، بعد وجود معاد را اثبات کند و تنها در آنصورت میتواند مسئله معاد را مطرح کند. بنابر این این اعتراض از ابتدا باطل است و نمیتواند مسئله برهان شر را حل کند. بحث وجود خدا مستقل از بحث معاد است، وجود خدا هرگز مستلزم این نیست که معادی نیز وجود داشته باشد.

دوم اینکه با فرض درست بودن معاد، خداباور ادعا کرده است که در زندگی اخروی خیری به انسانی که در زندگی دنیوی متحمل شر شده است اختصاص میگیرد، این باور با باورهای دینی که در مورد قیامت وجود دارد این همانی ندارد.
باتوجه به باورهای دینی (که خود معاد یکی از آنها است) بسیاری از انسانها پس از مرگ به جهنم خواهند رفت و در آنجا شر بیشتری بر آنها تحمیل خواهد شد، بنابر این، مسئله معاد میتواند در مورد مواردی شر را به شر اخلاقی تبدیل کند، اما همچنان افرادی که در حیات اخروی خود به جهنم خواهند رفت و مورد عذاب قرار خواهند گرفت باقی خواهند ماند و شرّی که بر آنها اتفاق افتاده است غیر اخلاقی خواهد ماند.
به یاد داشته باشید که خداباور باید استدلالی را مطرح کند که اثبات کند «تمام» شر های موجود اخلاقی هستند نه اینکه بعضی از آنها اخلاقی هستند.

سوم اینکه برخی از موارد شر آنقدر شر هستند که نمیتوان تصور کرد که بتوان آنها را با خیر های دیگری جایگزین کرد، بعنوان مثال اگر فرض کنیم قربانیان هولوکاست همگی به بهشت رفته باشند، آیا آنها ترجیح میدادند که ماجرای هولوکاست اساساً اتفاق می افتاد یا نمی افتاد؟
آیا صدمات روحی و رنج روانی که قربانیان این حادثه متحمل شده اند را میتوان با خیر دیگری جایگزین کرد؟
ممکن است گفته شود ما از آخرت اطلاع نداریم، لذا نمیتوانیم در این مورد ادعایی بکنیم، این حرف میتواند درست باشد اما در این صورت خداباور نیز نباید در مورد آخرت هیچ پیشبینی بکند. این نکته یک بحث شخصی است، افرادی ممکن است باور داشته باشند که این خسارت قابل جبران است و افرادی نیز معتقد باشند که قابل جبران نیست، لذا چون اصلی قابل اثبات و محکم نیست، نمی توان آنرا اعتراض معتبری به برهان شر دانست.

نتیجه اینکه سنت الهی معاد نیز نمیتواند اثبات کند که تمامی شرهای موجود در دنیا از نوع شر های اخلاقی هستند.

استفاده از قیاس برای دفع شبهه شرور

انجمن: 

متن شبهه:
کسانی که از سنت الهی قیاس در رد برهان شر دفاع می کنند معتقدند وجود شر برای شناخت خیر لازم است. اگر شر وجود نداشته باشد خیر بی معنی خواهد بود، بنابر این وجود مقداری شر برای شناخت خیر لازم و در نتیجه اخلاقی است.

این سنت تا حدودی شبیه سنت رشد است. در پاسخ به این اعتراض میتوان گفت:
نخست اینکه خدا به دلیل قدیر بودنش باید قادر باشد کاری کند که خیر بدون وجود شر وجود داشته باشد. اگر این کار از او بر نمی آید پس قدیر نیست، و این خود برهانی میشود علیه وجود خدا، یعنی خداباور با این اعتراض خود در واقع عدم وجود خدا را اثبات کرده است.
دوم اینکه همانگونه که در پاسخ به سنت رشد گفته شد قیاس لازم نیست با شر واقعی صورت بگیرد، روشهای دیگری نیز برای نشان دادن شر وجود دارد که در آنها واقعیت یافتن شر لزومی ندارد.
سوم اینکه شاید بتوان پذیرفت مقداری از شرهای موجود در جهان برای شناخته شدن خیر باشد اما مقدار شرّی که در جهان وجود دارد بسیار بیش از آن مقداری است که برای شناخت شر میتواند وجود داشته باشد.

نتیجه آنکه سنت قیاس نمی تواند نشان دهد که تمامی شرهای موجود در جهان اخلاقی هستند، بنابراین این سنت هم نمیتواند برهان شر را رد کند.

رشد و کمال و دفع شبهه شرور

سنت الهی رشد

سنت دیگری که برخی از خداباوران برای رد برهان شر از ان استفاده میکنند سنت رشد است. این سنت بر این ادعا اصرار دارد که خدا میخواسته است از خلق زمین محیطی را فراهم کند تا انسانهای مستعدی که استعداد رشد را دارند در جهت رشد اخلاقی و روانی پیشرفت کنن و به ارزشهایی دست یابند که بدون ریاضت کشیدن و سختی نمیتواند به انها دست یافت. بعنوان مثال برای تشویق و ایجاد ارزشهایی همچون شهامت، فداکاری، صبر، بخشش و سخاوت باید شرهایی همچون جنگ، سختی، بیماری، جرم و فقر وجود داشته باشد. لذا وجود مقداری شر برای ممکن بودن رشد ضرورت دارد و در نتیجه شرهای روی زمین اخلاقی هستند نه غیر اخلاقی.

در پاسخ به این اعتراض میتوان گفت:
نخست اینکه همه سنت ها را نمیتوان برای رشد انسانها دانست، کسی که بواسطه شرّی کشته میشود چگونه به رشد روانی میرسد؟ مسئله شر تنها مربوط به انسانها نمیشود، حیوانی که در جنگل بواسطه آتش سوزی های طبیعی سوخته میشود و از بین میرود و هیچ کس نیز از مرگ او آگاه نمیشود چگونه میتواند چیزی را به کسی بیاموزد؟ همچنین است انسانی که تنها است و بواسطه شرّی کشته میشود. دوم اینکه برای رشد روانی و ترویج و تشویق ارزشها در انسانها لازم نیست شر بطور واقعی وجود داشته باشد. خدا میتوانسته است با تغییرات روانی در انسانها این مسئله را ایجاد کند.
بعنوان مثال فرض کنید شخص الف شخص ب را هیپنوتیزم کند و به او بگوید که شخصی فقیر است، از این طریق نیز احساس ترحم و سخاوت را میتوان در شخص ب تقویت کرد. همچنین با خواندن داستانها و روایت ها نیز میتوان این ارزشهای اخلاقی را ترویج و تشویق کرد و موجب رشد انسانها شد، هیچ لزومی ندارد شر بصورت واقعی وجود داشته باشد تا موجب رشد انسانها شود. سوم اینکه در نهایت اگر اینکه وجود مقداری شر برای رشد انسانها میتواند مفید واقع شود، این مسئله به نمونه هایی اندک محدود میشود. میزان شرّی که در دنیا وجود دارد بسیار بیشتر از مقدار مورد نیاز برای رشد روانی انسانها است و شر موجود در دنیا بیش از حد شر است.
فرض کنید پدری فرزند خود را در حالی که بداند او خفه خواهد شد به رودخانه بیاندازد، و بگوید هدف من این است که خود فرزند یا دیگران با دیدن صحنه مرگ این کودک به رشد روانی برسند و ارزشهایی همچون ترحم و دلسوزی در آنها تشویق شود، آیا میتوان کار این پدر را با توجه به استدلالش اخلاقی نامید؟ آیا شرّی که او باعث وقوعش شده است شرّی اخلاقی است یا غیر اخلاقی؟ آشکار است که این شر کاملا غیر اخلاقی است.
نتیجه آنکه این سنت نمی تواند شبهه شر را رد کند.

آیا شرور ، نتیجه و مکافات گناهان انسان در این دنیا هستند؟

انجمن: 

سنت الهی تنبیه و مجازات

یکی دیگر از پاسخ های رایجی که به برهان شر داده میشود، سنت الهی تنبیه است.
افرادی که از این سنت برای رد برهان شر استفاده میکنند معتقدند شرّی که در دنیا وجود دارد نتیجه گناهانی است که انسانها مرتکب شده اند و شر موجود در دنیا تنها مکافات آن گناهان است. از نظر این افراد این کاملاً عادلانه است که خداوند مجرمین را مکافات کند. این دیدگاه بویژه در میان مسیحیان رایج است، چون آنها معتقدند هر آنچه مشکل در دنیا وجود دارد نتیجه گناهان انسانها است، انسانها گناهکار به دنیا می آیند و برای بخشیده شدن گناهانشان باید به مسیح ایمان بیاورند، این دیدگاه ممکن است از ریشه های زرتشتی مسیحیت گرفته شده باشد.

در پاسخ به این اعتراض میتوان گفت: نخست اینکه چرا خدا از اول اجازه گناه را داده است که بعد بخواهد بواسطه آن موجب تحقق شر شود؟ اجازه دادن به انسانها برای مرتکب شدن گناهان با علم به اینکه این گناهان سر انجام موجب وقوع شر میشود هیچ معنی جز شرور بودن خداوند نمیدهد، و این دقیقاً چیزی است که این برهان برای اثبات آن تلاش میکند.
دوم اینکه عادلانه بودن تنبیه الهی چه در این دنیا و چه در آخرت مورد توافق نیست و این نکته جای شک است. خداباور باید اثبات کند که اینکار عادلانه است (1).

سوم اینکه شرهایی در این جهان وجود دارد که وقوع آنها باعث رنج دیدن افراد بیگناه نیز میشود. گناه کودکانی که در بلایایی طبیعی (مثلا در افسانه طوفان نوح) کشته میشوند چیست؟ حتی اگر از خداباور بپذیریم که وقوع شر برای تنبیه افراد مجرم میتواند تا حدودی موجه باشد و لذا وقوع مقداری شر، اخلاقی باشد به هیچ عنوان نمی توان از او پذیرفت که رنج کشیدن و کشته شدن افراد بیگناه نیز بواسطه سنت الهی تنبیه اخلاقی است.
مسیحیان و برخی از سایر خداباوران معتقدند انسانها بواسطه ماجرای آدم و حوا با گناه ذاتی بدنیا می آیند و همگی گناهکارند و از این طریق میتوانند به این مسئله پاسخ دهند. اما این مسئله نیز چیزی را حل کند زیرا نمی توان پذیرفت که ژنتیکی و ارثی بودن گناه عادلانه باشد و از این گذشته واقعیت داشتن ماجرای آدم و حوا مورد توافق نیست و این ماجرا از نظر بی خدایان و خداباوران عاقل و بالغ کاملاً اسطوره ای است و افسانه ای بیش نیست، لذا خداباور ابتدا باید حقیقی بودن آن ماجرا را اثبات کند بعد از آن استفاده کند هر چند اگر چنین بکند نیز مسئله بطور کامل حل نخواهد شد.

نتیجه آنکه سنت تنبیه نمی تواند نشان دهد که تمامی شرهای موجود در جهان اخلاقی هستند، بنابر این این سنت نمی تواند برهان شر را رد کند.

آیا اختیار بشر می تواد پاسخگوی شبهه شر باشد؟

انجمن: 

سنت های الهی

عمده ترین پاسخی که منتقدین برهان شر به آن چنگ زده اند مسئله سنت های الهی است که در زبان انگلیسی از آن با فرنام «Theodicy» یاد میشود. کلمه تئودیسی از ریشه یونانی تئو به معنی خدا و دیسی به معنی عدالت می آید.
منتقدین با مطرح کردن این سنت ها تلاش میکنند نشان دهند که شرهای موجود در دنیا از نوع شرهای اخلاقی هستند نه غیر اخلاقی و یا اینکه وقوع این شر ها بایسته و عادلانه است. به عبارت دیگر این سنت های الهی در واقع تلاشهایی هستند برای اثبات سازگاری وجود شر با وجود خدا.
سنت های الهی متعددی در اعتراض به برهان شر مطرح میشوند که لازم است به آنها پرداخته شود و درستی یا نادرستی آنها تحقیق شود. توجه داشته باشید که خداباوران باید اثبات کنند «تمام» شرهای موجود در دنیا شرهای اخلاقی هستند، زیرا وجود حتی یک مورد شر غیر اخلاقی باعث میشود برهان شر موفق باشد و ممتنع الوجود بودن خدا اثبات و محکوم شود. همچنین اعتراضات آنها باید تمام شر ها را چه طبیعی و چه مصنوعی دربرگیرد.

سلسله ایرادات ما بر اصل وجود خدا (مسأله شر)

انجمن: 

با درودی دیگر
این مسئله ای را که امروز خواهیم پرداخت مسئله شر میباشد
که نیازمند است بارها و بارها تکرار شود
که از استوار ترین استدلالاتی است که علیه وجود خدا مطرح شده است
پیش از ورود به این موضوع باید توضیحاتی را عرض کنم
که دیده ام برخی دوستان اشتباه میکنند
تاکید اصلی مسئله شر بر تناقض است
یعنی یک جسم کروی است دیگر نمیتواند مربع باشد
در منطق تضاد و تناقض مانعة الجمع هستند،یعنی یک برگ اگر سبز است دیگر قرمز نیست
موضوع بعدی مفهوم مطلق است
یک خط بینهایت را تصور کنید
. . . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . . .
این همان صفت خیر خداست(انتها هم ندارد مانند صفت خیر خدا بینهایت است)
اگر کسی بگوید این خط آبی مطلق است حرفش اشتباه است چرا که قسمتی از آن قرمز است
اپیکور میگوید خدا خیر خواه عالم و توانای مطلق است
پس در دنیا چرا شر وجود دارد؟ وجود شر هرچقدر کم متناقض است با خیر
در اینجا دو راهکار وجود دارد
یک اینکه اساسا شری در عالم نیست
دو اینکه شر است
اگر شر باشد طبق همان قاعده منطقی متناقض است با خیر
ممکن است گفته شود چیزی برای یکی خیر است برای دیگری شر،فرقی ندارد هر مقدار شر باشد نافی خیرخواهی خداست
اگر کسی اولی را بگوید پس برای جهنم عذاب و درد شر نیست
ادامه دارد...

نگاهی دیگر به مسأله شر

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب .

توی این انجمن داشتم مباحث رو دنبال میکردم که دیدم یکی از کاربران نوشته بود کافیست به بیمارستان اعصاب و روان کودکان مراجعه کنید تا فطرتا درک کنید که خدا نیست !

بنده یکم این مساله منو به فکر فرو برد و گفتم یه مروری به مسئله شر بکنم .

ابتدا نگاهی بندازیم به یک تقریر مسئله ی شر :

  • حالت اول: شر در جهان وجود دارد، چون خدا از وجود شر بی خبر است؛ در این صورت خدا عالم مطلق نیست.
  • حالت دوم: شر در جهان وجود دارد، زیرا گرچه خدا از وجود شر باخبر است، اما نمی‌تواند آن را نابود کند؛ در این صورت خدا قادر مطلق نیست.
  • حالت سوم: شر در جهان وجود دارد، در حالی که خدا از وجود شر باخبر و نسبت به دفع آن تواناست؛ در این صورت خدا خیرخواه مطلق نیست.

آنطور که من فهمیدم اختلاف سر این است که خداوند از وجود شر با خبر است و نسبت به دفع آن هم تواناست اما از اینکار امتناع میکند بنا بر مصلحت و خیر بزرگتر !

اما سوال اینجاست که چه خیری میتواند بزرگتر از عذاب چند ساله ی یک کودک برای او باشد ؟ چه خیری میتواند در این باشد که یک ساعقه بزند و صدها گوزن را بکشد ؟

البته ممکن است خیرهایی برای دیگران باشد ولی آیا این افراد قربانی جامعه شده اند ؟ یا نه نیک خودشان هم در همین بوده که بیمار باشند ؟

---
از نظر خوده بنده اینجا نه تنها وجود خداوند رد نمی شود ، بلکه بیشتر ضروری تر می باشد که خداوندی باشد تا در برابر این ضعف ها و نیازها ( بیماری و ... ) از ما حمایت کند و همچنین در جهان دیگر پاداش این موجوداتی که در این جهان تنها عذاب نسیبشان شده را در صورت موفقیتشان در امتحان الهی اگر خدا بخواهد بدهد .

مدعیان میگویند اگر خداوند مهربان و عالم و قادری بود این کودکان مریض را شفا میداد و همه جا گل و بلبل بود ولی ما از آنها میپرسیم کجای این عادلانه است که یک انسانی که در ذات خود خیری ندارد به فیض الهی برسد ؟

بنابر این از ضرورت خلق دنیای قبل بهشت و جهنم ( جهان امتحان بشر ) و همچنین اینکه چرا خداوند یک دفعه همه را به بهشت نبرده ( تا این عذاب ها که انسان خیری در آن نمی بیند نباشد ) نیز در بین سخنان خود لطفا بنویسید .

و هم از اینکه فلسفه ی این رنج ها و عذاب ها چیست و چه سودی برای ما دارد .

با تشکر .

نگاهی دیگر به برهان شر

انجمن: 

سلام....فرض کنید برگردیم به هزار سال پیش...نوزادی که مادرزادی بیماری نا علاج و طاقت فرسا و درد آور و زجر آوری دارد به دنیا می آید...کودک آنقدر درد و زجر می کشد تا بمیرد.
حالا سوال بنده این است که، آیا این جا به کودک ظلم شده؟شر وارد شده؟ اگر بله چه چیز و یا چه کسی عامل این ظلم یا شر است....ببینید معروف است که هر نظمی ناظمی دارد...همانطور که هر نظمی ناظمی دارد یا در کل هر معلولی علتی دارد، این شر و رنج و ظلمی که به کودک وارد شده هم، علتی دارد...شروری دارد، ظالمی دارد...حالا سوالم این است که در این مثال خاص که اشاره شد، شرور کیست.؟یا ظالم کیست؟شما ظالم یا شرور را نشان دهید بنده پدرش را در می آورم.happy
با تشکر

آیا خدا دروغ می گوید؟ (قسمت دوم)

انجمن: 

سلام....
استاد صدیق اعتقاد دارند که خدا به هیچ وجه دروغ نگفته و نخواهد گفت...استاد صدیق اعتقاد دارند، آنطور که در تاپیک های پیشین به بنده فرمودن، که هیچ بهانه ای، هیچ توجیه ای، هیچ حکمتی و خلاصه هیچی و هیچی عاملی بر دروغ گفتن خدا نیست...و خدا هیچگاه دروغ نمی گوید....می خواستم...اگر می شود بیشتر در این باره صحبت کنند...حتی ائمه ی معصوم ما هم اشتباه نکنم، گاهی دروغ های به قول معروف مصلحتی به زبان می آوردند....چرا خدا دروغ های مصلحتی نگوید؟ فرض کنید که جایی، دروغ گفتن خدا خیر بزرگی را سبب می شود به نحوی که اگر راست می گفت، به هیچ وجه، آن خیر بزرگ، شانس ظهور نداشت، و بر عکس شر بزرگی را شاهد بودیم....در اینجا حدا باز دروغ نمی گوید؟؟وقتی دروغ گفتن خدا در جایی می تواند شری بزرگ را بپوشاند، و خیر بزرگ و کثیری را بوجود بیاورد، چرا خدا دروغ نگوید؟؟مثلا فرض کنیم، لازمه خلقت این چند میلیارد انسان دو پا این باشد، که خدا در جایی به موجودی و شخصی، یک دروغی بگوید، آیا خدا به خاطر آنکه آن یک دروغ را نگوید، از خلق کردن میلیارد ها انسان منصرف می شود؟؟...
شاید بگویید، اگر خدا خداست، قادر و توانا می تواند دروغش را نگوید و یا به عبارتی خدا مجبور نشود دروغی بگوید ولی در عین حال، میلیارد ها انسان را هم خلق کند...می گوییم، که خدا که به قول خود شما کارهای محال نمی تواند، انجام دهد، شاید جایی محال عقلی باشد که خدا بی آنکه دروغ بگوید، بتواند میلیارد ها انسان که ما باشیم را خلق کند...در این زمان، خدا چه می کند؟دروغش را می گوید و یا از خلق کردن ما که به قول کارشناسان،در آن خیر کثیری نصیب خیلی ها می شود، منصرف می شود؟آیا محال است که خدا در چنین تنگناها و یا به قولی دو راهی انتخاب بین دروغ گفتن، یا نگفتن قرار بگیرد؟

با تشکر