جمع بندی خلقت جهان و صفات الهی
تبهای اولیه
سلام علیکم
همانطور که مستحضرید از قرن نوزدهم میلادی چارلز داروین نظریهی تکامل را مطرح کرد.
این نظریه توجیه بسیار خوبی بر بسیاری از یافتههای دانشمندان بود. برای شخص من هم
این نظریه جالب است. قبل از طرح سوالم باید عرض کنم امیدوارم مثل من مثل کسانی نباشد
که قسمتی از قرآن را شنیدهاند و قسمتی دیگر را نخواندهاند. آنچه در ادامه میآید صرفا یک
سوال است نه تشکیک.
خداوند اعلی در سورهی یونس میفرماید:
(1)إِنَّرَبَّكُمُاللَّهُالَّذِيخَلَقَالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ
فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن
شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ
أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿يونس: ٣﴾
پروردگار شما همان کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید،
سپس بر عرش استیلاء یافت، کار [جهان] را تدبیر میکند، شفیعی نیست
مگر پس از اذن او، چنین است خداوند، پروردگارتان، او را بپرستید،
آیا پند نمیگیرید؟ (۱۰: ۳)
در این آیه خداوندکریم میفرماید که جهان را در شش روز آفریده است. چیزی
که به ذهن من متبادر شده است، اینست که آیا نمیتوان از آیه چنین برداشت کرد
که خداوند جهان را به یک باره خلق نکرده است و مثلا موجوداتی را در ابتدا
آفریده است و آنها را به شیوهای تکامل داده است؟
قسمت دوم سوالم ممکن است به قسمت اول نا مرتبط به نظر برسد اما از جهاتی ارتباط
دارد که در جای خود آن را توضیح میدهم.
خداوند کریم در سورهی مومنون میفرماید:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا
الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا
آخَرَفَتَبَارَكَاللَّهُأَحْسَنُالْخَالِقِينَ﴿المؤمنون: ١٤﴾
آنگاه نطفه را به صورت خون بسته و سپس خون بسته را به صورت گوشت پاره
درآوردیم، و سپس گوشت پاره را استخواندار کردیم و آنگاه بر استخوانها پردهای
گوشت پوشاندیم، آنگاه آن را به صورت آفرینشی دیگر پدید آوردیم، بزرگا خداوندا
که بهترین آفرینندگان است (۲۳: ۱۴)
در انتهای آیه خداوند متعال به خود تبریک میگوید.
یکی از مهمترین سوالاتی که در ذهن من از سالهای پیش شکل گرفته و هنوز هم به
طور کامل پاسخ داده نشده (نه اینکه پاسخ داده نشده، خودم دنبال پاسخ نرفته بودم)
اینست که چرا خدا کامل است.
برای من کامل قابل فهم و قابل قبول است که خداوند کریم در ابعاد جهان ما، جهان دیدنی
و غیر دیدنی، دنیا و آخرت، کامل است. اما سوالم اینجاست.
خداوند در قرآن میفرماید که وقتی میخواهد چیزی باشد، فقط میگوید باش. اما این آیه
به نظر من منافاتی با تکامل که در بالا آمده است ندارد. به علاوه اثبات نمیکند که
خداوند کامل است. شاید خداوند جهان را طوری خلق نموده و تکامل داده که
در جهان حاضر این آیه صادق است. به علاوه، اگر چنین است، و خداوند میگوید باش و
آن چیز بایسته میشود، چرا خداوند در آیهی بالا میفرماید که جهان را در شش روز آفریده
است؟ آیا در آیات و روایات اسلامی به طور کلی بحث تکامل بررسی شده است؟
پیشاپیش ممنون
و من الله توفیق
خداوند در آیه 45 از سوره نور: «و الله خلق کل دابة من ماء؛ و خداست که هر جنبنده ای را از آب آفرید.» می فرماید: «فمنهم من یمشی علی بطنه و منهم من یمشی علی رجلین و منهم من یمشی علی اربع؛ پس پاره ای از آنها بر روی شکم راه می روند، و پاره ای از آنها بر روی دو پا و بعضی از آنها بر روی چهارپا راه می روند.». این دواب، این جنبده ها مختلف اند، بعضی با شکم راه می روند و می خزند، مثل مار و بسیاری از کرمها، بعضی با دو پا راه می روند، مثل انسان و مرغها، و بعضی بر چهار پا راه می روند. در اینجا چون انسان و غیر انسان با هم در یک ردیف ذکر شده است (که) همه موجودات از آب آفریده شده اند و اول از خزندگان نام می برد و بعد از روندگان، و روندگان دو پا و روندگان چهار پا، و در روندگان دو پا در درجه اول نظر به انسان است، بعضی خواسته اند این آیه را تأییدی برای نظریه تبدل انواع (ترانسفورمیزم) بگیرند و در کتابها و مجلات مطالبی می نویسند. اصل نظریه، بسیار قدیمی است، دو هزار سال هم بیشتر از عمرش می گذرد، ولی از وقتی که تقریبا صورت علمی پیدا کرد دو قرن بیشتر نمی گذرد. نظریه ای پیدا شد در باب زیست شناسی به نام نظریه " تسلسل انواع " یا " تبدل انواع "، یعنی الان ما انواعی از حیوانات داریم، خود انسان یک نوع بالخصوص است، اسب نوع دیگری است، الاغ نوع دیگر، گاو نوع دیگر، شتر نوع دیگر، انواعی مرغها داریم، انواعی ماهیها داریم، انواعی سباع و درندگان داریم، آیا اجداد نهایی اینها چیست؟ آیا اجداد نهایی هر کدام از اینها جداست؟ اجداد نهایی شیرها در اصل یک شیر بوده؟ و اجداد نهایی گاوها در اصل یک گاو بوده؟ و طبعا اجداد نهایی انسانها یک انسان؟ و آن جد نهایی، دیگر به هیچ جانداری نسب نمی برد؟ یا نه، اینهمه انواع با اینهمه اختلافاتی که امروز می بینیم اینها در واقع یک فامیل و قبیله بزرگ اند؟ انسانها و اسبها و شترها و گاوها و میمونها و انواع مرغها و انواع ماهیها و انواع مارها و حشرات، اینها همه خانواده های مختلف یک فامیل اند و همه به یک جد اصلی می رسند، حال آن جد اصلی چه بوده، به چه شکل بوده، در چه وضعی بوده، البته فرضیه هایی در این مورد هست. یک عده که بیشتر تمایلشان این است که قرآن کریم را بر آنچه که از علوم یا غیر علوم گرفته اند تطبیق کنند گفته اند این آیه آن مطلب را می گوید، می گوید همه جاندارها از یک آبی آفریده شده اند، مقصود این است که اول از یک موجود تک سلولی (به وجود آمده اند) که آن موجود تک سلولی، مثلا در کنار مردابها برای اولین بار به وجود آمده است، پس نسب تمام جاندارها به یک حیوان تک سلولی می رسد و نسب او هم به آب می رسد، ولی تدریجا تکامل پیدا کرده است: خزندگان و روندگان (چهار پا و دو پا) و بعد هم قرآن باقی انواع را فرموده که " «یخلق الله ما یشاء»"؛ خدا هر چه بخواهد خودش خلق می کند.
ولی انصاف این است که این آیه دلالتی و حداقل بگوییم صراحتی و یا ظهوری در این مطلب ندارد. ما نمی توانیم از این آیه قرآن استنباط کنیم که این آیه حتما نظریه تبدل انواع و تسلسل انواع را بیان می کند، ولی البته این مطلب هست: ما نباید اشتباهی را که بعضی جاهلها و نادانها و در واقع خدانشناسها مرتکب شده اند مرتکب شویم، بگوییم اگر انواع از یکدیگر اشتقاق یافته باشند پس دلیل بر این است که خلقتی و دست خالقی در کار نیست بلکه انواع از یکدیگر مشتق شده اند، یک شیر اول نبوده که بگوییم او را خدا خلق کرده است، یک اسب اول هم نبوده که بگوییم (او را) خدا خلق کرده است، یک مرغابی اول هم نبوده که بگوییم (او را) خدا خلق کرده،... چون هیچکدام از اینها یک جد اول ندارند بنابراین دلیلی نداری که بگوییم اینها را خدا خلق کرده. چه حرف عوامانه ای! اولا گیریم همه اینها برسد به یک جد و آن جد یک حیوان تک سلولی باشد، پس برای اولین بار حیات در روی زمین در یک حیوان تک سلولی پیدا شد؛ او با چه عاملی پیدا شد؟ علم هنوز نتوانسته است (نشان دهد) و بلکه ضد آن را گفته است که یک حیوان ولو یک حیوان تک سلولی خود به خود پیدا شود یعنی بدون سابقه اشتقاق از یک ذی حیات پیدا شود، و لهذا خود داروین هم که این نظریه را گفت معتقد بود که اجداد تمام حیوانات منتهی می شوند به هفت تا، ولی آن هفت تا دیگر با نفخه الهی به وجود آمده اند. خود داروین یک مرد موحدی بود، مسیحی و خیلی هم معتقد بود، می گویند در حال احتضار هم کتاب مقدس یعنی انجیل را به سینه اش چسبانده بود و آن را رها نمی کرد. داروین خودش اینقدر داروینیست نبود که این جوجه فکلیهای بی سواد که چهارتا کلمه درباره نظریه تکامل (داروینیسم) می خوانند، فورا از خدا و قیامت و همه چیز می خواهند بیگانه باشند. ثانیا مگر خدا آن وقت خالق ماست که جد اعلای ما یک انسانی باشد که آن انسان را خدا دفعتا آفریده باشد؟ آن به این مطلب ربط ندارد.
ما به هر حال مخلوق خدا هستیم. قرآن که می گوید خدا شما را خلق کرد می گوید شما ببینید یک نطفه بودید در رحم، خدا نطفه را علقه کرد و علقه را مضغه کرد، بعد مضغه را تبدیل به عظام کرد، عظام را گوشت پوشاند، چنین و چنان کرد (خلقت). همین خلقت تدریجی ما در رحم مادر و (اینکه) بعد در بیرون به صورت جنینی هستیم که دائما بزرگ می شود (نشان می دهد که) در حال خلق شدن هستیم، بلکه به قول عرفا عالم دائما در حال خلق شدن است. اگر چنین می بود که خدا یک دفعه عالم را خلق کرده و العیاذبالله کنار رفته و دیگر چیز جدیدی رخ نمی دهد، در عالم آب از آب تکان نمی خورد، هیچ تغییری پیدا نمی شد، ولی اینکه عالم دائما در گردش و حرکت است و همه چیزش از جوهرش و از عرضش همواره فانی می شود و حادث می شود، این همان معنای این است که عالم همیشه در حال خلق شدن است. از نظر خالقیت خدا و از نظر توحید، هیچ تفاوتی نمی کند که انواع دفعتا به وجود آمده باشند یا انواع از یکدیگر اشتقاق یافته باشند، یعنی نظریه داروین همان اندازه یک نظریه توحیدی است که نظریه غیر داروین توحیدی بوده.
پیش از هر چیز توجه به این نکته ضروری است که اصولا تئوری تکامل یا فرگشت به رغم همه دگرگونی های تئوریکی که از زمان مطرح شدنش تاکنون پیدا کرده و به رغم مدعیان و طرفداران بسیاری که دارد ، همواره مخالفان و منکرانی از طیف اندیشمندان و زیست شناسان و فسیل شناسان نیز داشته است . نمی توان به طور قطع به درستی آن اذعان نمود .
در واقع هنوز حلقه های واسطه بین انسان و موجودات قبل از او به درستی پیدا نشده ، در فرض صحت فرضیه تکامل لااقل صدها نمونه واسطه بین انسان و شامپانزه نیاز است تا صحت این فرضیه را منطقی و قابل قبول کند ؛ در سال گذشته فسیلی پیدا شد که گفته شد نمونه ای از موجود واسطه بین انسان و حیوانات قبلی است . آن قدر طرفداران فرگشت از این کشف خوشحال شدند که تا مدتی نقاشی این فسیل به عنوان لوگوی سایت گوگل قرار داشت .
این امر نشان می دهد که هنوز فرضیه فرگشت در حد یک ترم تئوریک است که نیاز شدیدی به شواهد اثباتی دارد . هر آنچه در وضعیت موجود به عنوان دلایل اثبات این فرضیه ارائه می شود ، در واقع شواهد امکان و عدم استحاله این فرضیه است، نه دلایل ثبوت و وقوع حتمی این فرضیه و عدم امکان فرضیه های مشابه .
در هر صورت حتی اگر بنا را بر صحت صد در صد این فرضیه بگذاریم، باز از نگاه آموزه های اسلامی صحت این فرضیه هیچ منافاتی با مبانی کلی فکری و اعتقادی ما نخواهد داشت ؛ هر چند کلیسای کاتولیک از گذشته تا حال به شدت با این فرضیه به مقابله برخاست . پذیرش آن را عین مخالفت با انجیل و مبانی خداشناسی دانست ، اما ما مسلمانان هیچ گاه چنین دیدگاهی نداشته و نداریم .
این نظریه ممکن است از چند جهت با مبانی فکری ما در چالش باشد ،مانند خدشه بر برهان نظم ، وجود خداوند و خالق و ... اما یکی از مهم ترین چالش های این فرضیه داستان خلقت انسان از حضرت آدم و حواست که تقریبا در همه ادیان ابراهیمی به عنوان اصلی مسلم پذیرفته شده است و منشا سوال شما هم به همين امر بر مي گردد .
ادعا این است که این نظریه با اعتقاد مشترک همه ادیان آسمانی مبنی بر خلقت نسل بشر از حضرت آدم و حوا ( يعني خلقت دفعي يك انسان كامل)منافات دارد ، زیرا بر اساس این نظریه انسان ،نه فرزند آدم ، بلکه نوع تکامل یافته موجوداتی دیگر نظیر انسان نئاندرتال و مانند آن است که در نهایت به موجودات تک سلولی می رسد . در نتیجه داستان خلقت آدم و حوا و رانده شده آن ها از بهشت و ... هیچ کدام واقعیت نخواهد داشت .
اين فرضيه ناقض نقل هاي ديني است يا ناقض فرضيه ديني و در حقيقت كدام يك ديگري را باطل مي كند ؟
اين امر بسته به نوع نگاه و عقيده قبلي ما دارد ؛ اگر معتقد به حقانيت اديان و باورهاي درون ديني يك دين خاص باشيم و مثلا به طور قطع معتقد به شكل گيري نسل بشر از طريق توالد و تناسل دو انسان معين يعني آدم و حوا كه آن دو هم به طور اعجاز خلق شده اند باشيم ، به يقين مي گوييم كه تئوري تكامل داروين لااقل به شكل كلي و مطلق قابل قبول نيست و باطل است .
در طرف مقابل هم اگر فردي اعتقادي ديني نداشته باشد و به يقين بر درستي فرضيه تكامل معتقد شود ،مي گويد كه نقل اديان گوناگون غير قابل قبول و برخلاف شواهد تاريخي و تجربي است ؛ در نتيجه داوري صحيح در اين مقام آن است كه بدون هر نوع اعتقاد قبلي و پيش داوري در مورد درستي و صحت دو نظر متقابل ، به بررسي هر كدام و دقت در وجوه تعارض و اختلاف آن ها بپردازيم . بعد در مورد حقانيت هركدام به داوري بنشينيم .
بر اين اساس اگر ديدگاه خلقت آدم و حوا را بر اساس منابع ديني خود مطرح نماييم، دليلي بر باطل بودن نظريه تكامل از نظر يك انسان غير مسلمان نخواهد بود . ابطال نظريه او نيازمند ارائه شواهد خاص تجربي است ،نه روايات و آیات درون ديني .
اما فارغ از اين مساله وقتي به منابع ديني اسلام رجوع مي كنيم ،مي بينيم كه تعارض مطلق و كاملي بين اين دو نظريه وجود ندارد . به نوعي مي توان اين دو را با هم جمع نمود :
اصولا عقل مي گويد كه تکامل و پذیرش اجداد حیوانى براى انسان هیچ گونه مخالفتى با اینکه انسانهاى موجود همه داراى پدر و مادر واحدى به نام آدم و حوا باشند ندارد ، يعني هیچ اشکالی ندارد که همه انسان های موجود فرزندان دو انسان به نام آدم و حوا باشند و همه ما نسلی معین از انسان ها باشیم که منشا آن مربوط به چند هزار سال قبل و والدینی مشخص است .
البته در این صورت این سوال پدید مىآید که خود آدم و حوا چگونه خلق شده و آیا خلقت آن ها از گل بوده و از هیچ حیوان دیگری نبوده یا از حیواناتی انسان نما به وجود آمده اند؟
ظاهر آیات قرآن موید نظریه اول است ، ولى در عین حال آیات نفى کلى نظریه ترانسفورمیسم را در مورد انسانهاى قبل از این نسل بشر (مانند انسانهاى نئاندرتال) نمىکند . ممکن است آیات قرآن در مورد آفرینش انسان از خاک چنین تفسیر شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل انسان در آمده است. همان گونه که برخی نویسندگان آیات قرآن را با نظریه تکامل تطبیق داده اند.
بحث آفرینش انسان در قرآن کریم به صورت های مختلفی بیان شده است. برخی آیات بیانگر کیفیت و منشأ آفرینش حضرت آدم است.
دسته دوم، در مورد آفرینش نوع انسانی بحث می کند.
دسته سوم: آفرینش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است. اما در خصوص کیفیت خلقت حضرت آدم علیه السلام باید گفت : آیاتی که در مورد حضرت آدم بحث کرده، دو گونه است:
یک قسم به صراحت کیفیت خلقت حضرت آدم را توضیح داده است. مثل:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ؛ (1) همانا مثال عیسی نزد خدا همانند آدم است که او را از خاک خلق نمود" .
در قسم دیگر، از سیاق آیات میتوان فهمید که منشأ آفرینش آدم چه بوده است. نظیر داستان شیطان (2) که به خدا میگوید: "آیا به کسی که از خاک آفریدی، سجده کنم؟!" . (3)
در سوره الرحمن می فرماید: "خَلَقَ الْانسَانَ مِن صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار ؛ (4) او انسان را از گل خشکیده اى که همچون سفال بود آفرید".
این آیه اختصاص به حضرت آدم دارد، زیرا ما انسان ها، اگر از خاک خلق شده باشیم، از "صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار" خلق نشدیم، چون مواد خاکی که تبدیل به غذا و سپس تبدیل به نطفه می شود، صلصال نبوده است، چون اگر چنان خشک باشد، گیاه در آن نمی روید. بنابراین آفرینش از صلصال کالفخار ویژه حضرت آدم است . اگر به دیگران نسبت داده می شود، به اعتبار حضرت آدم است. (5)
در سوره سجده آیات 7 و 8 کیفیت و ماده اولیه آفرینش نخستین انسان را از سایر انسان ها به تفکیک بیان کرده :
" وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ/ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِين؛
انسان اولیه یا آدم را از "طین" ولی نسل او را از "ماء مهین" یا نطفه آفریده است".
اگر حضرت آدم نیز از نطفه بود، یعنی از انسان تکامل نیافته ای مانند انسان های "نئاندرتال" یا میمون خلق شده بود، ذکر کردن نسل بعد از خود انسان، وجهی نداشت. پس کاملاً روشن است که آیه در مقام تفصیل است. بین خلق انسان اولیه و دیگر انسان ها تفاوت وجود دارد (6) . در هر حال مسلم است . از آیات گوناگون قرآن به دست می آید که حضرت آدم از نوعی خاک آفریده شده است.
تعابیر آیات و روایات در خصوص خلقت ایشان متفاوت و مختلف است . جمع بندی در خصوص آن ها قدری دشوار است ؛ اما در میان آیات قرآن، آیه ای که به روشنی دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقیم از خاک آفریده شده، آیه ای است که برخی افراد جهت رد نظریه داروین و ترانسفورمیسم به آن تمسک جسته اند، یعنی آیه 59 از سوره آل عمران:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَاب".
این آیه نشان می دهد که اگر حضرت آدم از چیزهایی آفریده شده که منتهی به خاک می شود، این استدلال نمی تواند کامل باشد، زیرا اگر بپذیریم آدم از نسل میانی و واسطه ای بین خاک و خود، مثلاً از انسان های نئاندرتال به وجود آمده، حضرت آدم از نطفه حیوانی به وجود آمده است، بنابراین چگونه می توان آفرینش بدون پدر عیسی را به آفرینش آدم تشبیه نمود؟! چه بسا اگر ما این استدلال را تمام بدانیم، ناچار باید بپذیریم که حضرت آدم از نسل موجود دیگری به وجود نیامده است.
در مجموع می توان گفت تئوری خلقت دفعی حضرت آدم از خاک بیش تر مورد تایید و توافق آیات و روایات است. اما کیفیت این تبدیل و تغییر ماهیتی برای ما روشن نیست.
در هر حال هیچ منعی وجود ندارد که قبل از نسل کنونی بشر که به حضرت آدم و حوا علیهما السلام منتهی می گردد ،نسل هایی از موجوداتی شبیه انسان های کنونی هم وجود داشته اند که آثار به جای مانده از آن ها هر از گاهی به دست می آید. اما نسل آن ها قبل از آغاز نسل کنونی بشر منقرض شده باشد .
می توان به یقین گفت نسل کنونی بشر ناشی از خلقت اعجازگونه یک زن و مرد و توالد و تناسل آن دو است ، اما قبل از این نسل موجودات دیگری همچون انسان روی زمین می زیستند که از کیفیت خلقت و زندگی آن ها اطلاع چندانی نداریم . چه بسا خلقت آن ها نتیجه تطور انواع و تکامل و فرگشت موجودات باشد . در نتیجه با این فرض هم می توان نظریه فرگشت را درست دانست و هم خلقت دفعی آدم و حوا(فیکسیسم) را .
اتفاقا ممکن است از بعضى آیات قرآن هم استفاده کرد که قبل از آفرینش حضرت آدم، ابوالبشر و نسل او، انسانهایى دیگر در زمین زندگى مىکردهاند؛ مانند آیه « وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىِّ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ .. (7)؛ زمانى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: مىخواهم در زمین جانشینى بگذارم، گفتند [باز] در زمین کسانى مىگذارى که در آن فساد کنند و خونها بریزند» که از آن برمىآید قبل از آفرینش بنى آدم، دوره دیگرى بر انسانیت گذشته است که فرشتگان از نتیجه اعمال و رفتار آن ها ناراحت بودند . همچنین در بعضى از روایات وارده از ائمه (ع) مطالبى آمده که سابقه ادوار بسیارى از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مىکند.
امام صادق به راوى فرمود : شاید گمان مىکنید که خدا غیر از شما هیچ بشر دیگرى را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آن ها هستید. (8)
پی نوشت ها :
1. آل عمران (3) ، آیه 59.
2.ص (38) آیات 76 و اعراف (7) 12 وحجر(15) 26 و 28 و 33 .
3. اسراء (17)، آیه61.
4. الرحمن (55)، آیه14.
5. محمد تقی مصباح یزدی ، معارف قرآن، انتشارات موسسه امام خميني ، قم .بيتا، ج 3 - 1ص 237
6. همان، .
7. بقره (2) ، آیه 30 .
8 . شيخ صدوق ، توحید ، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق.، ج 1، ص 277
سوال:
همانطور که مستحضرید از قرن نوزدهم میلادی چارلز داروین نظریهی تکامل را مطرح کرد. این نظریه توجیه بسیار خوبی بر بسیاری از یافتههای دانشمندان بود. برای شخص من هم این نظریه جالب است. قبل از طرح سوالم باید عرض کنم امیدوارم مثل من مثل کسانی نباشد که قسمتی از قرآن را شنیدهاند و قسمتی دیگر را نخواندهاند. آنچه در ادامه میآید صرفا یک سوال است نه تشکیک.
خداوند اعلی در سورهی یونس میفرماید: (1)إِنَّرَبَّكُمُاللَّهُالَّذِيخَلَقَالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿يونس: ٣﴾ پروردگار شما همان کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلاء یافت، کار [جهان] را تدبیر میکند، شفیعی نیست مگر پس از اذن او، چنین است خداوند، پروردگارتان، او را بپرستید، آیا پند نمیگیرید؟ (۱۰: ۳)
در این آیه خداوندکریم میفرماید که جهان را در شش روز آفریده است. چیزی که به ذهن من متبادر شده است، اینست که آیا نمیتوان از آیه چنین برداشت کرد که خداوند جهان را به یک باره خلق نکرده است و مثلا موجوداتی را در ابتدا آفریده است و آنها را به شیوهای تکامل داده است؟
قسمت دوم سوالم ممکن است به قسمت اول نا مرتبط به نظر برسد اما از جهاتی ارتباط دارد که در جای خود آن را توضیح میدهم. خداوند کریم در سورهی مومنون میفرماید: ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَاالْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَفَتَبَارَكَاللَّهُأَحْسَنُالْخَالِقِينَ﴿المؤمنون: ١٤﴾
آنگاه نطفه را به صورت خون بسته و سپس خون بسته را به صورت گوشت پاره درآوردیم، و سپس گوشت پاره را استخواندار کردیم و آنگاه بر استخوانها پردهای گوشت پوشاندیم، آنگاه آن را به صورت آفرینشی دیگر پدید آوردیم، بزرگا خداوندا که بهترین آفرینندگان است (۲۳: ۱۴) در انتهای آیه خداوند متعال به خود تبریک میگوید. یکی از مهمترین سوالاتی که در ذهن من از سالهای پیش شکل گرفته و هنوز هم به طور کامل پاسخ داده نشده (نه اینکه پاسخ داده نشده، خودم دنبال پاسخ نرفته بودم)
اینست که چرا خدا کامل است. برای من کامل قابل فهم و قابل قبول است که خداوند کریم در ابعاد جهان ما،جهان دیدنی و غیر دیدنی، دنیا و آخرت، کامل است. اما سوالم اینجاست. خداوند در قرآن میفرماید که وقتی میخواهد چیزی باشد، فقط میگوید باش. اما این آیه
به نظر من منافاتی با تکامل که در بالا آمده است ندارد. به علاوه اثبات نمیکند که
خداوند کامل است. شاید خداوند جهان را طوری خلق نموده و تکامل داده که
در جهان حاضر این آیه صادق است. به علاوه، اگر چنین است، و خداوند میگوید باش و
آن چیز بایسته میشود، چرا خداوند در آیهی بالا میفرماید که جهان را در شش روز آفریده
است؟ آیا در آیات و روایات اسلامی به طور کلی بحث تکامل بررسی شده است؟
جواب:
خداوند در آیه 45 از سوره نور: «و الله خلق کل دابة من ماء؛ و خداست که هر جنبنده ای را از آب آفرید.» می فرماید: «فمنهم من یمشی علی بطنه و منهم من یمشی علی رجلین و منهم من یمشی علی اربع؛ پس پاره ای از آنها بر روی شکم راه می روند، و پاره ای از آنها بر روی دو پا و بعضی از آنها بر روی چهارپا راه می روند.». این دواب، این جنبده ها مختلف اند، بعضی با شکم راه می روند و می خزند، مثل مار و بسیاری از کرمها، بعضی با دو پا راه می روند، مثل انسان و مرغها، و بعضی بر چهار پا راه می روند. در اینجا چون انسان و غیر انسان با هم در یک ردیف ذکر شده است (که) همه موجودات از آب آفریده شده اند و اول از خزندگان نام می برد و بعد از روندگان، و روندگان دو پا و روندگان چهار پا، و در روندگان دو پا در درجه اول نظر به انسان است، بعضی خواسته اند این آیه را تأییدی برای نظریه تبدل انواع (ترانسفورمیزم) بگیرند و در کتابها و مجلات مطالبی می نویسند. اصل نظریه، بسیار قدیمی است، دو هزار سال هم بیشتر از عمرش می گذرد، ولی از وقتی که تقریبا صورت علمی پیدا کرد دو قرن بیشتر نمی گذرد. نظریه ای پیدا شد در باب زیست شناسی به نام نظریه " تسلسل انواع " یا " تبدل انواع "، یعنی الان ما انواعی از حیوانات داریم، خود انسان یک نوع بالخصوص است، اسب نوع دیگری است، الاغ نوع دیگر، گاو نوع دیگر، شتر نوع دیگر، انواعی مرغها داریم، انواعی ماهیها داریم، انواعی سباع و درندگان داریم، آیا اجداد نهایی اینها چیست؟ آیا اجداد نهایی هر کدام از اینها جداست؟ اجداد نهایی شیرها در اصل یک شیر بوده؟ و اجداد نهایی گاوها در اصل یک گاو بوده؟ و طبعا اجداد نهایی انسانها یک انسان؟ و آن جد نهایی، دیگر به هیچ جانداری نسب نمی برد؟ یا نه، اینهمه انواع با اینهمه اختلافاتی که امروز می بینیم اینها در واقع یک فامیل و قبیله بزرگ اند؟ انسانها و اسبها و شترها و گاوها و میمونها و انواع مرغها و انواع ماهیها و انواع مارها و حشرات، اینها همه خانواده های مختلف یک فامیل اند و همه به یک جد اصلی می رسند، حال آن جد اصلی چه بوده، به چه شکل بوده، در چه وضعی بوده، البته فرضیه هایی در این مورد هست. یک عده که بیشتر تمایلشان این است که قرآن کریم را بر آنچه که از علوم یا غیر علوم گرفته اند تطبیق کنند گفته اند این آیه آن مطلب را می گوید، می گوید همه جاندارها از یک آبی آفریده شده اند، مقصود این است که اول از یک موجود تک سلولی (به وجود آمده اند) که آن موجود تک سلولی، مثلا در کنار مردابها برای اولین بار به وجود آمده است، پس نسب تمام جاندارها به یک حیوان تک سلولی می رسد و نسب او هم به آب می رسد، ولی تدریجا تکامل پیدا کرده است: خزندگان و روندگان (چهار پا و دو پا) و بعد هم قرآن باقی انواع را فرموده که " «یخلق الله ما یشاء»"؛ خدا هر چه بخواهد خودش خلق می کند.
ولی انصاف این است که این آیه دلالتی و حداقل بگوییم صراحتی و یا ظهوری در این مطلب ندارد. ما نمی توانیم از این آیه قرآن استنباط کنیم که این آیه حتما نظریه تبدل انواع و تسلسل انواع را بیان می کند، ولی البته این مطلب هست: ما نباید اشتباهی را که بعضی جاهلها و نادانها و در واقع خدانشناسها مرتکب شده اند مرتکب شویم، بگوییم اگر انواع از یکدیگر اشتقاق یافته باشند پس دلیل بر این است که خلقتی و دست خالقی در کار نیست بلکه انواع از یکدیگر مشتق شده اند، یک شیر اول نبوده که بگوییم او را خدا خلق کرده است، یک اسب اول هم نبوده که بگوییم (او را) خدا خلق کرده است، یک مرغابی اول هم نبوده که بگوییم (او را) خدا خلق کرده،... چون هیچکدام از اینها یک جد اول ندارند بنابراین دلیلی نداری که بگوییم اینها را خدا خلق کرده. چه حرف عوامانه ای! اولا گیریم همه اینها برسد به یک جد و آن جد یک حیوان تک سلولی باشد، پس برای اولین بار حیات در روی زمین در یک حیوان تک سلولی پیدا شد؛ او با چه عاملی پیدا شد؟ علم هنوز نتوانسته است (نشان دهد) و بلکه ضد آن را گفته است که یک حیوان ولو یک حیوان تک سلولی خود به خود پیدا شود یعنی بدون سابقه اشتقاق از یک ذی حیات پیدا شود، و لهذا خود داروین هم که این نظریه را گفت معتقد بود که اجداد تمام حیوانات منتهی می شوند به هفت تا، ولی آن هفت تا دیگر با نفخه الهی به وجود آمده اند. خود داروین یک مرد موحدی بود، مسیحی و خیلی هم معتقد بود، می گویند در حال احتضار هم کتاب مقدس یعنی انجیل را به سینه اش چسبانده بود و آن را رها نمی کرد. داروین خودش اینقدر داروینیست نبود که این جوجه فکلیهای بی سواد که چهارتا کلمه درباره نظریه تکامل (داروینیسم) می خوانند، فورا از خدا و قیامت و همه چیز می خواهند بیگانه باشند. ثانیا مگر خدا آن وقت خالق ماست که جد اعلای ما یک انسانی باشد که آن انسان را خدا دفعتا آفریده باشد؟ آن به این مطلب ربط ندارد.
ما به هر حال مخلوق خدا هستیم. قرآن که می گوید خدا شما را خلق کرد می گوید شما ببینید یک نطفه بودید در رحم، خدا نطفه را علقه کرد و علقه را مضغه کرد، بعد مضغه را تبدیل به عظام کرد، عظام را گوشت پوشاند، چنین و چنان کرد (خلقت). همین خلقت تدریجی ما در رحم مادر و (اینکه) بعد در بیرون به صورت جنینی هستیم که دائما بزرگ می شود (نشان می دهد که) در حال خلق شدن هستیم، بلکه به قول عرفا عالم دائما در حال خلق شدن است. اگر چنین می بود که خدا یک دفعه عالم را خلق کرده و العیاذبالله کنار رفته و دیگر چیز جدیدی رخ نمی دهد، در عالم آب از آب تکان نمی خورد، هیچ تغییری پیدا نمی شد، ولی اینکه عالم دائما در گردش و حرکت است و همه چیزش از جوهرش و از عرضش همواره فانی می شود و حادث می شود، این همان معنای این است که عالم همیشه در حال خلق شدن است. از نظر خالقیت خدا و از نظر توحید، هیچ تفاوتی نمی کند که انواع دفعتا به وجود آمده باشند یا انواع از یکدیگر اشتقاق یافته باشند، یعنی نظریه داروین همان اندازه یک نظریه توحیدی است که نظریه غیر داروین توحیدی بوده.
پیش از هر چیز توجه به این نکته ضروری است که اصولا تئوری تکامل یا فرگشت به رغم همه دگرگونی های تئوریکی که از زمان مطرح شدنش تاکنون پیدا کرده و به رغم مدعیان و طرفداران بسیاری که دارد ، همواره مخالفان و منکرانی از طیف اندیشمندان و زیست شناسان و فسیل شناسان نیز داشته است . نمی توان به طور قطع به درستی آن اذعان نمود .
در واقع هنوز حلقه های واسطه بین انسان و موجودات قبل از او به درستی پیدا نشده ، در فرض صحت فرضیه تکامل لااقل صدها نمونه واسطه بین انسان و شامپانزه نیاز است تا صحت این فرضیه را منطقی و قابل قبول کند ؛ در سال گذشته فسیلی پیدا شد که گفته شد نمونه ای از موجود واسطه بین انسان و حیوانات قبلی است . آن قدر طرفداران فرگشت از این کشف خوشحال شدند که تا مدتی نقاشی این فسیل به عنوان لوگوی سایت گوگل قرار داشت .
این امر نشان می دهد که هنوز فرضیه فرگشت در حد یک ترم تئوریک است که نیاز شدیدی به شواهد اثباتی دارد . هر آنچه در وضعیت موجود به عنوان دلایل اثبات این فرضیه ارائه می شود ، در واقع شواهد امکان و عدم استحاله این فرضیه است، نه دلایل ثبوت و وقوع حتمی این فرضیه و عدم امکان فرضیه های مشابه .
در هر صورت حتی اگر بنا را بر صحت صد در صد این فرضیه بگذاریم، باز از نگاه آموزه های اسلامی صحت این فرضیه هیچ منافاتی با مبانی کلی فکری و اعتقادی ما نخواهد داشت ؛ هر چند کلیسای کاتولیک از گذشته تا حال به شدت با این فرضیه به مقابله برخاست . پذیرش آن را عین مخالفت با انجیل و مبانی خداشناسی دانست ، اما ما مسلمانان هیچ گاه چنین دیدگاهی نداشته و نداریم .
این نظریه ممکن است از چند جهت با مبانی فکری ما در چالش باشد ،مانند خدشه بر برهان نظم ، وجود خداوند و خالق و ... اما یکی از مهم ترین چالش های این فرضیه داستان خلقت انسان از حضرت آدم و حواست که تقریبا در همه ادیان ابراهیمی به عنوان اصلی مسلم پذیرفته شده است و منشا سوال شما هم به همين امر بر مي گردد .
ادعا این است که این نظریه با اعتقاد مشترک همه ادیان آسمانی مبنی بر خلقت نسل بشر از حضرت آدم و حوا ( يعني خلقت دفعي يك انسان كامل)منافات دارد ، زیرا بر اساس این نظریه انسان ،نه فرزند آدم ، بلکه نوع تکامل یافته موجوداتی دیگر نظیر انسان نئاندرتال و مانند آن است که در نهایت به موجودات تک سلولی می رسد . در نتیجه داستان خلقت آدم و حوا و رانده شده آن ها از بهشت و ... هیچ کدام واقعیت نخواهد داشت .
اين فرضيه ناقض نقل هاي ديني است يا ناقض فرضيه ديني و در حقيقت كدام يك ديگري را باطل مي كند ؟
اين امر بسته به نوع نگاه و عقيده قبلي ما دارد ؛ اگر معتقد به حقانيت اديان و باورهاي درون ديني يك دين خاص باشيم و مثلا به طور قطع معتقد به شكل گيري نسل بشر از طريق توالد و تناسل دو انسان معين يعني آدم و حوا كه آن دو هم به طور اعجاز خلق شده اند باشيم ، به يقين مي گوييم كه تئوري تكامل داروين لااقل به شكل كلي و مطلق قابل قبول نيست و باطل است .
در طرف مقابل هم اگر فردي اعتقادي ديني نداشته باشد و به يقين بر درستي فرضيه تكامل معتقد شود ،مي گويد كه نقل اديان گوناگون غير قابل قبول و برخلاف شواهد تاريخي و تجربي است ؛ در نتيجه داوري صحيح در اين مقام آن است كه بدون هر نوع اعتقاد قبلي و پيش داوري در مورد درستي و صحت دو نظر متقابل ، به بررسي هر كدام و دقت در وجوه تعارض و اختلاف آن ها بپردازيم . بعد در مورد حقانيت هركدام به داوري بنشينيم .
بر اين اساس اگر ديدگاه خلقت آدم و حوا را بر اساس منابع ديني خود مطرح نماييم، دليلي بر باطل بودن نظريه تكامل از نظر يك انسان غير مسلمان نخواهد بود . ابطال نظريه او نيازمند ارائه شواهد خاص تجربي است ،نه روايات و آیات درون ديني .
اما فارغ از اين مساله وقتي به منابع ديني اسلام رجوع مي كنيم ،مي بينيم كه تعارض مطلق و كاملي بين اين دو نظريه وجود ندارد . به نوعي مي توان اين دو را با هم جمع نمود :
اصولا عقل مي گويد كه تکامل و پذیرش اجداد حیوانى براى انسان هیچ گونه مخالفتى با اینکه انسانهاى موجود همه داراى پدر و مادر واحدى به نام آدم و حوا باشند ندارد ، يعني هیچ اشکالی ندارد که همه انسان های موجود فرزندان دو انسان به نام آدم و حوا باشند و همه ما نسلی معین از انسان ها باشیم که منشا آن مربوط به چند هزار سال قبل و والدینی مشخص است .
البته در این صورت این سوال پدید مىآید که خود آدم و حوا چگونه خلق شده و آیا خلقت آن ها از گل بوده و از هیچ حیوان دیگری نبوده یا از حیواناتی انسان نما به وجود آمده اند؟
ظاهر آیات قرآن موید نظریه اول است ، ولى در عین حال آیات نفى کلى نظریه ترانسفورمیسم را در مورد انسانهاى قبل از این نسل بشر (مانند انسانهاى نئاندرتال) نمىکند . ممکن است آیات قرآن در مورد آفرینش انسان از خاک چنین تفسیر شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل انسان در آمده است. همان گونه که برخی نویسندگان آیات قرآن را با نظریه تکامل تطبیق داده اند.
بحث آفرینش انسان در قرآن کریم به صورت های مختلفی بیان شده است. برخی آیات بیانگر کیفیت و منشأ آفرینش حضرت آدم است.
دسته دوم، در مورد آفرینش نوع انسانی بحث می کند.
دسته سوم: آفرینش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است. اما در خصوص کیفیت خلقت حضرت آدم علیه السلام باید گفت : آیاتی که در مورد حضرت آدم بحث کرده، دو گونه است:
یک قسم به صراحت کیفیت خلقت حضرت آدم را توضیح داده است. مثل:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ؛ (1) همانا مثال عیسی نزد خدا همانند آدم است که او را از خاک خلق نمود" .
در قسم دیگر، از سیاق آیات میتوان فهمید که منشأ آفرینش آدم چه بوده است. نظیر داستان شیطان (2) که به خدا میگوید: "آیا به کسی که از خاک آفریدی، سجده کنم؟!" . (3)
در سوره الرحمن می فرماید: "خَلَقَ الْانسَانَ مِن صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار ؛ (4) او انسان را از گل خشکیده اى که همچون سفال بود آفرید".
این آیه اختصاص به حضرت آدم دارد، زیرا ما انسان ها، اگر از خاک خلق شده باشیم، از "صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار" خلق نشدیم، چون مواد خاکی که تبدیل به غذا و سپس تبدیل به نطفه می شود، صلصال نبوده است، چون اگر چنان خشک باشد، گیاه در آن نمی روید. بنابراین آفرینش از صلصال کالفخار ویژه حضرت آدم است . اگر به دیگران نسبت داده می شود، به اعتبار حضرت آدم است. (5)
در سوره سجده آیات 7 و 8 کیفیت و ماده اولیه آفرینش نخستین انسان را از سایر انسان ها به تفکیک بیان کرده :
" وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ/ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِين؛
انسان اولیه یا آدم را از "طین" ولی نسل او را از "ماء مهین" یا نطفه آفریده است".
اگر حضرت آدم نیز از نطفه بود، یعنی از انسان تکامل نیافته ای مانند انسان های "نئاندرتال" یا میمون خلق شده بود، ذکر کردن نسل بعد از خود انسان، وجهی نداشت. پس کاملاً روشن است که آیه در مقام تفصیل است. بین خلق انسان اولیه و دیگر انسان ها تفاوت وجود دارد (6) . در هر حال مسلم است . از آیات گوناگون قرآن به دست می آید که حضرت آدم از نوعی خاک آفریده شده است.
تعابیر آیات و روایات در خصوص خلقت ایشان متفاوت و مختلف است . جمع بندی در خصوص آن ها قدری دشوار است ؛ اما در میان آیات قرآن، آیه ای که به روشنی دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقیم از خاک آفریده شده، آیه ای است که برخی افراد جهت رد نظریه داروین و ترانسفورمیسم به آن تمسک جسته اند، یعنی آیه 59 از سوره آل عمران:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَاب".
این آیه نشان می دهد که اگر حضرت آدم از چیزهایی آفریده شده که منتهی به خاک می شود، این استدلال نمی تواند کامل باشد، زیرا اگر بپذیریم آدم از نسل میانی و واسطه ای بین خاک و خود، مثلاً از انسان های نئاندرتال به وجود آمده، حضرت آدم از نطفه حیوانی به وجود آمده است، بنابراین چگونه می توان آفرینش بدون پدر عیسی را به آفرینش آدم تشبیه نمود؟! چه بسا اگر ما این استدلال را تمام بدانیم، ناچار باید بپذیریم که حضرت آدم از نسل موجود دیگری به وجود نیامده است.
در مجموع می توان گفت تئوری خلقت دفعی حضرت آدم از خاک بیش تر مورد تایید و توافق آیات و روایات است. اما کیفیت این تبدیل و تغییر ماهیتی برای ما روشن نیست.
در هر حال هیچ منعی وجود ندارد که قبل از نسل کنونی بشر که به حضرت آدم و حوا علیهما السلام منتهی می گردد ،نسل هایی از موجوداتی شبیه انسان های کنونی هم وجود داشته اند که آثار به جای مانده از آن ها هر از گاهی به دست می آید. اما نسل آن ها قبل از آغاز نسل کنونی بشر منقرض شده باشد .
می توان به یقین گفت نسل کنونی بشر ناشی از خلقت اعجازگونه یک زن و مرد و توالد و تناسل آن دو است ، اما قبل از این نسل موجودات دیگری همچون انسان روی زمین می زیستند که از کیفیت خلقت و زندگی آن ها اطلاع چندانی نداریم . چه بسا خلقت آن ها نتیجه تطور انواع و تکامل و فرگشت موجودات باشد . در نتیجه با این فرض هم می توان نظریه فرگشت را درست دانست و هم خلقت دفعی آدم و حوا(فیکسیسم) را .
اتفاقا ممکن است از بعضى آیات قرآن هم استفاده کرد که قبل از آفرینش حضرت آدم، ابوالبشر و نسل او، انسانهایى دیگر در زمین زندگى مىکردهاند؛ مانند آیه « وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىِّ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ .. (7)؛ زمانى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: مىخواهم در زمین جانشینى بگذارم، گفتند [باز] در زمین کسانى مىگذارى که در آن فساد کنند و خونها بریزند» که از آن برمىآید قبل از آفرینش بنى آدم، دوره دیگرى بر انسانیت گذشته است که فرشتگان از نتیجه اعمال و رفتار آن ها ناراحت بودند . همچنین در بعضى از روایات وارده از ائمه (ع) مطالبى آمده که سابقه ادوار بسیارى از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مىکند.
امام صادق به راوى فرمود : شاید گمان مىکنید که خدا غیر از شما هیچ بشر دیگرى را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آن ها هستید. (8)
پی نوشت ها :
1. آل عمران (3) ، آیه 59.
2.ص (38) آیات 76 و اعراف (7) 12 وحجر(15) 26 و 28 و 33 .
3. اسراء (17)، آیه61.
4. الرحمن (55)، آیه14.
5. محمد تقی مصباح یزدی ، معارف قرآن، انتشارات موسسه امام خميني ، قم .بيتا، ج 3 - 1ص 237
6. همان، .
7. بقره (2) ، آیه 30 .
8 . شيخ صدوق ، توحید ، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق.، ج 1، ص 277