کمال الهی

کمال واجب الوجود

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و عرض ادب در این پست: http://www.askdin.com/showthread.php?t=63081 بحث شد که واجب باید کامل باشد و چون جهان هستی تغییر میکند یعنی کامل نیست! میخواستم بدونم منظور از اینکه واجب الوجود کامله چیست، و چرا باید واجب الوجود کامل باشد؟ و از کجا فهمیدین واجب کامله ؟

عدم امکان رسیدن به درجات عالی معرفت و کمال برای همه انسان ها

انجمن: 

با سلام و عرض ادب

با توجه به اینکه عموم افراد نه در طول زندگی تحت تعلیم دروس حوزوی قرار می گیرند و نه امکان و یا وقت کافی برای تعلیم و تحصیل علوم و معارف الهی را دارند ایا هرگز می توانند به درجات عالی معرفت و کمال معنوی برسند؟

یک عضو معمولی جامعه که باید 8 ساعت از وقت خود را صرف امرار معاش کند و یا مشغول به تحصیلات عالی و یا حتی هر دو باشد، و بخشی از وقت خود را نیز صرف خانواده و امور لازم دیگر دنیوی بپردازد دیگر چقدر می تواند برای ارتقاع سطح علم دینی و معرفت الهی وقت بگذارد؟ مثلا خود بنده اگر خیلی برنامه ریزی دقیق و بدون هیچ اطلاف وقتی داشته باشم اگر تازه نخواهم مشغول به تحصیل علوم دیگر باشم شاید بطور میانگین1 تا 2 ساعت در روز بتوانم وقت بگذارم، و اطمینان دارم اکثر افراد بخصوص هم مشتغل و هم متاهل و بچه دار تازه اگه مشغول تحصیلات نباشند نمیتوانند در این حد نیز وقت بگذارند، صرف نظر از اینکه امکان تحت تعلیم مستقیم اساتید خوب و برجسته قرار گرفتن برای عموم امکان پذیر نمی باشد.

در ضمن عرفای شناخته شده و انسانهایی که مراتب عالی معنوی را طی کرده اند چه در گذشته و حال تقریبا همگی به جز استثناعاتی چون مرحوم رجبعلی خیاط طلبه بوده اند و سالها شبانه روز تحت تعلیم اساتید بزرگ بوده اند و حتی بعد از فارغ التحصیلی نیز بیشتر وقت خود را صرف فعالیتهای اینچنینی کرده اند.

ایا با این وجود هرگز میشود به ان حد کمال و درجات معنوی که خداوند استعداد و میل به چنین کمال بینهایتی را در انسان قرار داده دست پیدا کرد؟

ایا با این وجود اینطور نیست که یکی از اهداف عالی خلقت انسان در این دنیا که رشد و رسیدن به کمالات والای روحی و معنوی است برای اکثر قریب به اتفاق انسانها مخصوصا در دنیای امروز حتی با وجود میل و رغبت هرگز به تحقق نخواهد رسید؟

با تشکر

خلقت جهان و صفات الهی

سلام علیکم
همانطور که مستحضرید از قرن نوزدهم میلادی چارلز داروین نظریه‌ی تکامل را مطرح کرد.
این نظریه توجیه بسیار خوبی بر بسیاری از یافته‌های دانشمندان بود. برای شخص من هم
این نظریه جالب است. قبل از طرح سوالم باید عرض کنم امیدوارم مثل من مثل کسانی نباشد
که قسمتی از قرآن را شنیده‌اند و قسمتی دیگر را نخوانده‌اند. آنچه در ادامه می‌آید صرفا یک
سوال است نه تشکیک.

خداوند اعلی در سوره‌ی یونس می‌فرماید:
(1)إِنَّرَبَّكُمُاللَّهُالَّذِيخَلَقَالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ
فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن
شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَٰلِكُمُ
اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ
أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
﴿يونس: ٣﴾
پروردگار شما همان کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید،
سپس بر عرش استیلاء یافت، کار [جهان‌] را تدبیر می‌کند، شفیعی نیست
مگر پس از اذن او، چنین است خداوند، پروردگارتان، او را بپرستید،
آیا پند نمی‌گیرید؟
(۱۰: ۳)

در این آیه خداوندکریم می‌فرماید که جهان را در شش روز آفریده است. چیزی
که به ذهن من متبادر شده است، اینست که آیا نمی‌توان از آیه چنین برداشت کرد
که خداوند جهان را به یک باره خلق نکرده است و مثلا موجوداتی را در ابتدا
آفریده است و آن‌ها را به شیوه‌ای تکامل داده است؟

قسمت دوم سوالم ممکن است به قسمت اول نا مرتبط به نظر برسد اما از جهاتی ارتباط
دارد که در جای خود آن را توضیح می‌دهم.

خداوند کریم در سوره‌ی مومنون می‌فرماید:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا
الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا
آخَرَ
فَتَبَارَكَاللَّهُأَحْسَنُالْخَالِقِينَ﴿المؤمنون: ١٤﴾
آنگاه نطفه را به صورت خون بسته و سپس خون بسته را به صورت گوشت پاره
درآوردیم، و سپس گوشت پاره را استخواندار کردیم و آنگاه بر استخوانها پرده‌ای
گوشت پوشاندیم، آنگاه آن را به صورت آفرینشی دیگر پدید آوردیم، بزرگا خداوندا
که بهترین آفرینندگان است‌
(۲۳: ۱۴)
در انتهای آیه خداوند متعال به خود تبریک می‌گوید.
یکی از مهمترین سوالاتی که در ذهن من از سالهای پیش شکل گرفته و هنوز هم به
طور کامل پاسخ داده نشده (نه اینکه پاسخ داده نشده، خودم دنبال پاسخ نرفته بودم)
اینست که چرا خدا کامل است.
برای من کامل قابل فهم و قابل قبول است که خداوند کریم در ابعاد جهان ما، جهان دیدنی
و غیر دیدنی، دنیا و آخرت، کامل است. اما سوالم اینجاست.
خداوند در قرآن می‌فرماید که وقتی می‌خواهد چیزی باشد، فقط می‌گوید باش. اما این آیه
به نظر من منافاتی با تکامل که در بالا آمده است ندارد. به علاوه اثبات نمی‌کند که
خداوند کامل است. شاید خداوند جهان را طوری خلق نموده و تکامل داده که
در جهان حاضر این آیه صادق است. به علاوه، اگر چنین است، و خداوند می‌گوید باش و
آن چیز بایسته می‌شود، چرا خداوند در آیه‌ی بالا می‌فرماید که جهان را در شش روز آفریده
است؟ آیا در آیات و روایات اسلامی به طور کلی بحث تکامل بررسی شده است؟

پیشاپیش ممنون
و من الله توفیق

شبهه 1: براهین اثبات خدا

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همگی
:Sokhan:طبق قولی که به دوستان داده بودم که شبهاتی که خانم یا آقای sasan2012 گذاشته بودند و قرار شده بود که بعد از 40 روز که آنها را تفکیک کنند تا هم سنگین نباشند و هم باعث نشود درست به آنها پرداخته شود ولی این کار رو نکرد من این پست های جدا از هم رو می ذارم ان شاءالله که مفید واقع شود و خیر باشه
شبهات دینی من(sasan2012) : این شبهات سنگین بوده و خواهشا چنانچه احساس می کنید که در باعث ضعف عقائد شما می شود اکیدا از خواندن آنها اجتناب کنید . با تشکر

1- در حالی که امروزه تقریبا همه برهانهای خداشناسی به شدت زیر سوال رفته اند و بر بعضی از آنها به طور کامل خط بطلان کشیده شده است ، چگونه می توان هنوز به وجود خدا باور داشت ؟ قوی ترین برهانهای خداشناسی ، برهان نظم و علیت می باشد . این براهین در هزاره های پیشین توسط دانشمندان یونانی و بعد مسیحی ابداع شدند و از همان زمان نیز مورد مخالفت شدید قرار گرفتند . ابوعلی سینا هر دو این نظریات را رد کرده بود . دیوید هیوم 25 سال بر روی این نظریه (برهان نظم) مطالعه کرد و مطالعات خود را تحت کتابی به عنوان محاورات به تألیف در آورد و نهایتا به شکست خود در اثبات این نظریه اعتراف کرد . شهید مطهری نیز در این زمینه تحقیقاتی به عمل آورد که نهایتا به نتیجه قابل ذکری نرسید و در عصر حاضر آیت الله جوادی آملی با قاطعیت می گوید : "هرگز برهان نظم بدون استمداد از براهین دیگر، توان اثبات ذات واجب را ندارد". وقتی که بزرگترین براهین خداشناسی چنین مورد نقض قرار می گیرند ، تکلیف سایر براهین کم اهمیت تر چه می شود . کار اثبات خدا چنان به تنگنا کشیده است که شخصی مانند پاسکال ، نظریه دفع خطر احتمالی را عنوان می کند که بیشتر به سفسطه می ماند تا یک برهان علمی . طبق این نظریه اگر خدایی نباشد( البته تاکید پاسکال بر خدای مسیحی و تثلیث است ) که هیچ ، ولی اگر خدایی باشد و در آن دنیا ما را مؤاخذه کند چه ؟ پس عقل سلیم می گوید که بهتر است خدا را قبول داشته باشیم . یک مسلمان می تواند این نظریه را برای الله به کار ببرد و یک بت پرست برای بت ها و هر کس از هر دینی می تواند این نظریه را برای خدایان و الهگان خود به کار ببرد و حتی یک شیطان پرست نیز می تواند ادعا کند که اگر تابع شیطان نباشید بعد از مرگ احتمالا روح شما را مجازات خواهد کرد پس بهتر است تنها به شیطان پناه ببرید تا از مجازات احتمالی در امان بمانید ! حتی بعضی رو به برهانهای احساس و فطرت و امیال درونی و میل به پرستش و ... می آورند در حالی که هنوز موجودیت فطرت و احساس و... و همچنین ماهیت و خواستگاه آنها در هاله ای از ابهام قرار دارد و برای اثبات خدا از طریق این براهین ابتدا باید خود فطرت و احساس اثبات شوند و سپس از آنها برای اثبات خدا استفاده کرد . به عنوان مثال یک انسان درستکار ممکن است بگوید احساس می کند که باید به جامعه خدمت کند و آن را اصلاح کند و یا یک بزهکار بگوید احساس می کند که باید از همان جامعه انتقام تمام رنجهایش را بگیرد . هر دو از احساس حرف می زنند ولی نوع احساس آنها تفاوت دارد و مسلما هر دو احساس به طور همزمان و موازی نمی توانند درست باشند .