جامعه

عزلت و دوری از گناه در جامعه امروز

با سلام.

از یکی از علمای اخلاق شنیدم کسی که می داند در جامعه به گناه می افتد نباید از منزل خارج شود و باید در عزلت با خدا راز و نیاز کرده و از خدا بخواهد که نیروی کافی برای مقابله با عوامل گناه را به او عطا فرماید و تا زمانی که از توانایی خود اطمینان پیدا نکرده نباید وارد جامعه شود.

همچنین در روایاتی از امام رضا (ع) نقل شده است که فرمودند:



زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن عافیت ده جزء است كه 9 جزء آن در كناره گیرى از مردم و یك جزء آن در خاموشى است.
در میان مردم بدون چشم و گوش باش يا اينكه همه روز خارج (از محيط مردم) زندگی كن. مردم چون شیرهایی هستند كه از شكار خود حمايت و نگهدارى می كنند. چنانچه يكى از اين دو كار را نكنى يا مردم را می گزی يا (توسط آنان) گزیده خواهی شد.



آیا کسی که می داند یا احتمال می دهد مقداری (هرچند کوچک) به گناه آلوده می شود نباید در جامعه یا محل کار حضور پیدا کند؟
آیا ثوابی که در ازای امرار معاش یا کمک به دیگران به دست می آورد جبران مافات را نخواهد کرد؟
آیا کسی که می ترسد دین خود را در جامعه از دست بدهد باید مثل اصحاب کهف یا برخی عرفا به اندک دارایی دنیا قناعت کرده و از مردم پرهیز کند؟
تا کجا مجازیم به جامعه و آلودگی های ناخواسته امروزی تن بدهیم؟
معیار تشخیص رضایت خداوند در انتخاب بین یکی از این دو (حضور اجتماعی یا عزلت) چیست؟
آیا احادیث فوق در زمان ما هم موضوعیت دارند؟
و اصولاً فرق آنها با رهبانیت مذموم در اسلام چیست؟

ممنون از حسن توجهو راهنمایی شما. :Gol:

کارشناس بحث: استاد

چرا نباید آرایش کنم؟

سلام
لطفا با نظرات کارشناسانه برای یک دختر اثبات کنید که بیرون از منزل نباید آرایش کند.
(غیر از اینکه گناه میشود و ... )
دلائل اخلاقی و عقلی بیاورید.
وارد مباحث مربوط به حجاب هم نشوید. فقط آرایش!
خواهش مندم قبل از ارسال پست ، خوب فکر کنید.
با تشکر.

متن های جالب و زیبای مذهبی نت ( نثر ونظم ) -چرا حال رو زمان این شد!

کودکی زشت بود که پدر معتادی داشت.

هنگام تولد، مادرش هم مرد. خودش هم با بیماری تنگی نفس زندگی را آغاز کرد.

پدرش خیلی او را می زد. یک روز در حالی که می دوید، زمین خورد و میخی در چشمش فرو رفت.

روز دیگر، سگ پایش را گاز گرفت و او بیماری هاری گرفت و بعد از مدتی فلج شد.

در موقعیتی که خیلی به پدرش نیاز داشت، پدرش در اثر تزریق بیش از حد، مرد.

بالاخره روزی از روزها، با ویلچر از جاده کنار روستا رد می شد که یک تریلی از روی او رد شد. تا مردم متوجه جنازه اش شوند، گرگ ها جسدش را خوردند.

وقتی یک فیلمنامه نویس داستانی را طراحی می کند، اتفاقات را بر اساس ذهنیت های خود خلق می نماید. شرایطی را ترسیم می نماید و در اثر آن شرایط، اتفاقی می افتد.

IMAGE(https://mail.google.com/mail/u/0/?ui=2&ik=b25fe267fb&view=att&th=133c54615596f579&attid=0.1&disp=emb&realattid=ii_133c540aaa6c167f&zw)



اما اگر معتقد به وجود خدایی قادر و حکیم باشیم که حتی سختی ها و رنج ها را برای بازگشت من به زیبایی قرار داده،

1- از نگاهی دیگر به موضوع نگاه می کنیم.
2- حتی نحوه چینش حوادث عوض می شود.

فیلم هایی هستند که انسان را در فضای خلأ و تنهایی به تصویر می کشند و به نحوی نشان می دهند که یکتا راه نجات این انسان بیچاره تنها، دست و پا زدن برای خویشتن است.

آه که آنقدر فضاسازی های اینگونه، زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده که دیگر نشانه های نهفته در هستی را کمتر می بینیم.

ما اعتقاد داریم که اگر کسی قدم هایش را درست بردارد، برایش هدایت می فرستند، دغدغه های حاشیه ای او را برطرف می کنند و از جایی که حتی تصورش را نمی کند، به او یاری می رسانند.

IMAGE(https://mail.google.com/mail/u/0/?ui=2&ik=b25fe267fb&view=att&th=133c54615596f579&attid=0.3&disp=emb&realattid=ii_133c5381c742ad96&zw)



این اعتقاد را خیلی ها تجربه کرده اند. اما در بسیاری فیلم ها، عکس این حقایق را به تصویر کشیده اند.

همین فیلم هاست که گره هایی ناخواسته نسبت به خواست خدای بزرگ در ذهن پاک مخاطبانش ایجاد کرده است.

فرزندان سرزمینمان را چنان اهل تعقل و تفکر و تحلیل و آشنایی با وحی پرورش دهیم که قدرت نقد آگاهانه فیلم‌ها و رمان‌ها و فهم حقیقت را داشته باشند.

نمونه ای از این فیلم ها که البته جنبه های مثبت زیادی هم دارد، ترسیم بدبختی برای زنی به اسم ستایش است.

زنی تنها که مصیبت های بی حکمت، رهایش نمی کنند.

و انگار خدایی نیست.

درحال که اگر قدم هایت را زیبا برداری، زندگی زیباتر آن است که تصورش را هم بتوانی کنی و خدا را زیباترین خواهی یافت.

کسی که باور ندارد، لااقل راجع به خدا دروغ نگوید.

چشم ها را باید شست.

[RIGHT]به قلم: حجت الله حاجی کاظم

[/RIGHT]

آرایش کردن و روزه داری!!!!

IMAGE(http://sl.glitter-graphics.net/pub/2507/2507126fdrkq1extp.gif)

در به در دنبال کسی می‌گشت که سؤال مهمش را از او بپرسد؛

سؤالی که ذهنش را بسیار مشغول کرده بود. نمی‌دانست با این همه زحمتی که به خود می‌دهد و با این همه صبری که می‌کند، آیا از او می‌پذیرند؟ دودلی مثل خوره در جانش رخنه کرده بود: نکند قبول نباشد؟! نکند باطلش کند؟!

و بعد سیل توجیه‌ها و دلایل: نمی‌شود که! مگه می‌شود بدون آنها بیرون رفت؟! اصلاً خدا هم زیبایی را دوست دارد!

بالاخره بعد از کلّی پرس و جو و گشتن در اینترنت، سایتی را پیدا کرد که توانست جواب سؤالش را آنجا پیدا کند.

IMAGE(http://sl.glitter-graphics.net/pub/2507/2507126fdrkq1extp.gif)