خواب

دعا برای کم خوابیدن

سلام در سایت ها برای کسی که دچار بی خوابی شده آیه و دعا هست، می خواستم بدونم آیا برای کم خوابیدن آیه یا دعایی هم هست؟

آیا پرخوری باعث خواب زیاد می شود؟

آیا پرخوری باعث خواب زیاد می شود؟ فکر می کنم چنین حدیثی را دیده بودم یا شاید اشتباه می کنم ، خیلی خوب است که اگر صرفا با کاهش خوراک خواب مان کمتر شود و بتوانیم بعد از اذان و نماز صبح بیدار بمانیم و نور علی نور است اگر خواب قیلوله هم داشته باشیم البته برای همه امکان پذیر نیست.

این خواب ها از من چه می خواهند؟

باعرض سلام و خسته نباشید  ابتدا تشکر می کنم از این سایت و کارشناسان این سایت که بدون هیچ گونه چشم داشتی به مخاطبان مشاوره می دهند. ان شالله خداوند اجرتان را بدهد . قبل از این که موضوع را برایتان بگویم باید بگویم که من اصلا با طرح این موضوع قصد ندارم اعتباری برای خود جمع کنم. این چیزهایی هم که می گویم دروغ نمی گویم. شما که مرا نمی شناسید و این نامی که این جا برای خودم انتخاب کرده ام نامی جعلی است و اسم واقعی من نیست.  اما برویم سر اصل مطلب .   آقا من حدود شش ماه است که به طور متوسط دو هفته ای یک شب خواب های عجیب و غریب در مورد شهدا می بینم. اولین خوابی که یادم میاد اینه یک شب خواب شهید حججی را دیدم. یک لباس پلنگی به تن داشت و پشت یک سلاح نشسته بود . (فکر کنم از این ضدهوایی ها بود ، من خیلی سلاح های نظامی را نمی شناسم) وسط بیابون بودیم. هیچ آدم دیگه ای اون جا نبود . من رفتم به طرفش سلامش کردم. لبخندی زد و جوابم را داد . بهش گفتم : ((تو شهید حججی هستی؟)) با لبخند گفت : آره . حالا یادم نمیاد بعدش چی بهش گفتم و اون چی به من گفت . فقط این رو خوب یادمه که با لبخند به من گفت : ((می شه یک لیوان آب برای من بیاری؟)) من هم با شوخی بهش گفتم : ((تو خودت شهید هستی ، یعنی نمی تونی یک لیوان آب برای خودت این جا دست و پاکنی؟!)) بعدش به من لبخند زد. من هم به نشانه ی خداحافظی براش دست تکون دادم و از کنارش رد شدم . اون هم دست تکون داد. ولی لبخندش قطع نمی شد. یک شب دیگه خواب شهید همدانی را دیدم. این خوابم خیلی با حال بود . خواب دیدم دارم روی ابرها راه می روم. یعنی تصویری که می تونم ارائه کنم مثل ابر هست . اون قدر اون اطراف زیبا بود که نگو. بعدش دیدم یک پیرمردی با لباس سپاه داره میاد طرف من . من از دور دیدمش متوجهش شدم و شناختمش. رفتم پیشش گفتم : ((حاج آقا سلام)) . جواب سلام من رو داد . بعد دست من رو گرفت و گفت: ((میای با هم قدم بزنیم؟)) گفتم : ((باشه حتما)) . من و ایشون با هم روی ابرها راه می رفتیم. خییییییلی خییییلی باحال بود. اصلا نمی تونم زیبایی اون فضا رو براتون توصیف کنم. توی راه که می رفتیم آدمایی رو می دیدم که برای ایشون دست تکون می دن و ایشون هم براشون دست تکون می داد و من هم براشون دست تکون می دادم. بهم گفت :((اگه یک کاری ازت بخوام برام انجام می دی؟)) من توجهی به سخن او نکردم ازش پرسیدم :((کتاب مهتاب خین رو شما نوشتید؟)) گفت : ((آره)) . بعدش درحالی که از همون اول می شناختمش بهش گفتم: ((شما شهید همدانی هستید؟)) گفت : ((آره)). بعدش دوباره بهم گفت : (( می خوام یک کاری برام انجام بدی)) من توجهی نکردم و بهش گفتم :((چقدر این جا قشنگه؟)) اون هیچی نگفت. بعد بهش گفتم : (( حاج آقا شما که تجربه اش رو دارید به من بگید که چطوری می شه که یک نفر شهید می شه ؟)) هیچ نگفت و به فکر فرو رفت و من هم یک دفعه از خواب بیدار شدم. یک شب خواب شهید مطهری را دیدم. البته سال ها پیش خوابی شبیه این خواب را دیده بودم. خواب دیدم که ایشون توی یک مجلس داشتند سخنرانی می کنند. بعد از این که سخنرانی شان تمام شد داشتند مجلس را ترک می کردند. اما وقتی به دم در رسیدند به من اشاره کردند و گفتند : ((بیا بریم.)) من با تعجب گفتم : ((با من هستید؟)) با لحن عتاب آلودی گفت : (( معلومه که با توام )) من بلند شدم و اومدم برم به طرف در ولی یکدفعه بیدار شدم. یک شب دیگر یک خوابی دیدم که بسیار وحشتناک بود. خواب دیدم که لباس پلنگی به تن داشتم و انگار که عضو ارتشی چیزی بودم. چون اطرافم پر بود از کسانی که این گونه لباس ها رو دارند. بعدش رفتیم یک سری تابوت که رویشان پرچم جمهوری اسلامی بود را برداشتیم تا ببریم جایی تحویل بدهیم. نفری یک تابوت دستمان بود. مثل حالت مراسم تشییع جنازه ی شهدا بود. یک نفر هم داشت روضه می خواند. یک دفعه به من گفت : ((آقای فلانی (اسم من روگفت) ، بفهم که شهدا از تو چه می خواهند.)) این ها چهارتا نمونه از خواب هایی بود که من دیدم. مثل این خواب ها توی این چند وقت زیاد دیدم. وجه اشتراک تمام این خواب هایی که من دیدم این بود که در اون خواب ها شهدا از من یک چیزی می خواستند. من خیلی با خودم فکر کردم. به این فکر کردم که شهدا از ما می خواهند که راهشان را برویم و تقوا داشته باشیم و از این جور صحبت ها. من هم در زندگیم سعیم بر همین چیزها بوده است. این چیزی است که شهدا از همه می خواهند . چه دلیلی دارد که من خواب هایی این چنین ببینم . هرچقدر فکر کردم ببینم آیا من دارم کار بدی انجام می دهم ، عقلم به جایی نرسید. قبلا به این خواب ها خیلی توجه نمی کردم. می گفتم خوابه دیگه. بالاخره میاد و میره. فکر می کردم شاید صرفا یک تصویر ذهنی هست که به دلیل این که مثلا من فیلم های شهدا را دیدم در خواب من ایجاد شده است . تا این که چند شب پیش خواب وحشتناک عجیبی دیدم. خواب شهید چمران را دیدم. خواب دیدم که یک لباس نظامی پلنگی تنش بود . از کنار من رد شد و با لحنی عصبانی بهم گفت : ((فلانی چرا هرچی ما بهت می گیم گوش نمی دی؟)) منم با عصبانیت بهش گفتم : (( چی از جون من می خوای؟ولم کن دیگه.)) اخم کرد و رفت. بعدش رفتم توی یک بیابان. یک مردی سوار شتر بود. از شترش پیاده شد و یک چاقوی بزرگ برداشت و به تنهایی سر این شتر را برید. از چاقوش خون می چکید. بعدش گفت : ((بگیریدش)) . دو سه نفر دست و پای من رو گرفتند و خوابوندند. این بنده خدا موهای من رو گرفت (البته من در واقعیت کچل هستم) و سرم رو داد بالا و چاقویش رو از بالا پایین آورد و زد روی گردن من . می خواست سر من رو ببره. قشنگ یک جسم تیز روی گردنم حس کردم. همچین که چاقو به گردنم خورد دادی کشیدم و بیدار شدم. از اون روز یک مقدار حس ترس بهم دست داده است. هرچی فکر می کنم عقلم به جایی قد نمی ده. به نظر شما این شهدا از من چی می خوان یا چه چیزی می خوان به من بگن؟ آیا من باید مثل سابق به این خواب ها توجه نکنم؟

حکم خواب بعد از جنب شدن

سلام علیکم.اگر قبل از دیدن یک خواب جنب شده باشیم واز این مسئله مطمعا باشیم وبعد از ان یک خواب ببینیم حکم ان خواب چیست؟ایا خواب باطل است؟

برچسب: 

ضمیر ناخود آگاه و علم حضوری

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی
بنده دو سوال در مورد علم حضوری داشتم
اول اینکه روانشناسی از بعدی از انسان سخن میگه به نام ضمیر ناخود آگاه و وجود این ضمیر گویا ثابت شده هست. بنده حقیقتا در این مورد کاملا کوتاهی کردم و اطلاعاتی ندارم ولی گویا وسعت این بعد انسان بسیار بیشتر از بعد خود آگاه هست. در هر صورت سوال اولم این هست که چطور انسان با علم حضوری نمیتوان این بعد خود را به صورت اختیاری درک کند چطور میشود در نفس انسان چیزی باشد که قابل درک با علم حضوری نباشد؟
سوال دوم بنده این هست که در حالت خواب انسان آگاهی خود را از دست میدهد این چطور ممکن هست اگر ما برای نفس حالت غیر مادی قائل باشیم قاعدتا باید نفس با علم حضوری خود را درک کند نه اینکه با تغییر رفتار مغز در حالت خواب این علم قطع شود
سپاس

ادعای دیدن امام زمان (عج)

سلام علیکم.
اگر کسی بگوید که من امام زمان(علیه السلام) را دیدم،حرف اشتباهی زده؟
چون من در کتاب یکی از عرفا خواندم که نوشته بود امام زمان ع را بصورت یکی از عالمان بزرگ دیده بوده (احتمالادرخواب).
انشاالله بیشتر جزییات مینویسم

نماز شب

انجمن: 

سلام ببخشید بحث نماز شب شد من یه سوال دارم
میشه که یه نفر خیلی دوست داشته باشه نماز شب بخونه اما نتونه از خواب بیدار بشه؟
من هر شب که میخوام بخوابم آرزومه که بیدار شم و نماز شب بخونم و با خدا حرف بزنم
اما وقتی چشمامو باز میکنم میبینم دیر شده خیلی ناراحت میشم
با وجود این که ساعت هم کوک میکنم اما اصلا متوجه زنگ ساعت نمیشم

لطفا کمکم کنید

برای نماز شب به سختی بیدار می شوم

با سلام
با وجو اینکه احادیث و کتابهای زیادی در باب فضیلت نماز شب خوانده ام و میخانم در موقع سحر با وجود تنظیم ساعت در موقع مقرر بیدار میشوم اما آن را خاموش میکنم و در بیشتر مواقع دوباره میخوابم با اینکه در همان لحظه با خود میگویم که در حال از دست دادن چه فظیلتی هستی باز نمیتوانم جلوی خود را بگیرم و میخوابم . امروز به این فکر میکردم که وقتی برای به سر کار رفتن در شیفت صبح حاضرم ساعت 4.5 بیدار شوم و صبحانه بخورم و در آخر ماه فقط 1 تا 1.5 میلیون حقوق بگیرم اما برای بدست آوردن دنیا و آخرت چرا حاضر نیستم نماز شب بخوان . در طول روزهایی که نماز شب نمیخوان خاطرم مکدر و تمام طول روز یک حس ناراحتی پنهان با من است . فکر میکنم در مسایل اعتقادی و پایه ایی هنوز دچار ضعف هستم چون هنوز به خدا آنقدر اعتقاد پیدا نکردم که به اعتبار حرفش از خواب خود نمیگذرم
این مشکل را در مصرف غذا هم دارم با وجود اینکه آدم پرخوری هم نیستم و اگر مثلا شام برای خوردن در دسترس نباشد با یک سیب یا حتی نان خالی هم گرسنگی خود را برطرف میکنم اما اگر غذا به میزان کافی باشد تقریبا تمام آن را میخورم با وجود آنکه میدانم باید در حالی که هنوز مشتاق به غذا هستم باید دست بکشم در لحظه عمل کردن بر خود نمیتوانم کنترل داشته باشم
لطفا این بنده گناهکار را راهنمایی کنید آیا باید کتاب های خاصی بخوانم یا سخنرانی های اساتیدی را در این زمینه گوش کنم و یا راه حل دیگری پیشنهاد میکنید

خوابهای همسرم

با سلام و عرض خسته نباشید بنده سنم 32 جنسیت مونث شغلم کارمند متاهل هستم میزان تحصیلات بنده لیسانس حقوق و سابقه بیماری روحی و جسمی ندارم دینم اسلام و مذهب شیعه . میزان تقیید به اعتقادات مذهبی در حد نماز و روزه و انجام واجبات و ترک محرمات می باشد در حد متوسط رو به بالا است . میزان اختلاف سنی با همسرم 10 سال هست تحصیلات همسرم مهندس عمران . نحوه اشنایی ما به صورت سنتی ازطریق معرفی یکی از دوستان .
همسرم سابقه بیماری روحی و جسمی ندارن و داروی خاصی هم استفاده نمی کنن. در ضمن نه سیگار و نه هر نوع ماده مخدر مصرف نمی کنن. سابقه اضطراب ندارند این خوابها درست از آبان سال 93 شروع شده و ما حدود یک سالی می شه می خواستیم برای بچه اقدام کنیم و این خوابها بعد از نزدیکی اتفاق می افتد یعنی اگه نزدیکی نداشته باشیم حتی ماهها این خواب را نمی بینند . خواب می بینه یه نفر زن میاد کتکش می زنه و اثار سوختگی بعد از بیداری روی شونه چپش مشخص هست نمی دونیم چکا رکنیم
اگر منظور شما از مشاور مذهبی هست بله خودم صبحت کردم و من را با این سایت آشنا کردن . من تا الان صوت قران ، ختم قران ، آیه الکرسی ، چهار قل و هر کاری که شما فکرش را بکنید انجام دادیم حتی همسرم دو تا انگشتر عقیق و لعل اصل هم داشت که یه سری دعا حک شده بود از منزلمان مفقودشدن. تو را به خدا من و همسرم زندگیمان را دوست داریم تو رو خدا کمکمون کنید . ممنون از توجه شما