كرامات در هنگام موت توسط امام
ارسال شده توسط غریبه آشنا در یکشنبه, ۱۳۹۳/۰۶/۰۲ - ۱۹:۴۰سلام
اينكه امام معصوم بعد از رحلت صداي متوسلين را ميشنود و ميتواند كرامت كند..چقدر معتبر است؟
سلام
اينكه امام معصوم بعد از رحلت صداي متوسلين را ميشنود و ميتواند كرامت كند..چقدر معتبر است؟
class: cke_show_border | align: right | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[/TD] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[/TR] |
با عرض سلام و خسته نباشید
خانمی رو میشناسم، ادعا میکنه که صدای دخترش رو گاهی میشنوه که قرآن میخونه در صورتی که وقتی سراغ دخترش میره ، دخترش خوابیده و یا اصلا خونه نیست و یا در حال قرآن خوندن نیست
طبق گفته اون خانم این موضوع خیلی کم پیش میاد یه مدت حدود تابستون 94 میشنید و اخیرا هم میشنوه ولی خیلی به ندرت و کم که جمعا شاید ده بار بشه اما واضح میشنوه و معمولا سپیده دم و بامداد نزدیک اذان صبح(قبل یا بعد اون) میشنوه بعضی اوقات تا چند دقیقه هم ادامه پیدا میکنه
خانومه خودش حدود 50 سالشه و در جوانی(شاید بشه گفت) کراماتی شاهد بوده،چندان پاک و با ایمان نیست که به مومن بودن و پاکی شهرت داشته باشه،یه خانم عادی
دخترش هم میشناسم، میدونم نماز صبح هاش بموقع است و شاید اعتقاداتش نسبت به مادرش قوی تر باشه، قرآن میخونه ولی عادت نداره تو جمع یا پیش کسی یا حتی تو اتاق تنها، بلند بخونه، آرومه
میخوام بدونم چه دلایلی می تونه داشته باشه؟!
آیا توهم خانمه است؟
یا برای دیگران هم اتفاق افتاده!؟
مدتی است که کتاب ها و مقالاتی را درباره ولایت تکوینی مطالعه می کنم و در اکثر انها هر جا که ولایت تکوینی توضیح داده می شود معجزات را مثال ان می اورند. این سوال برای من مطرح شده است که ایا ولایت تکوینی همان توانایی انجام معجزه است که خداوند به اولیای خود عطا می کند؟ به نظر می رسد که ولایت تکوینی یک مساله کلی و جامع تر می باشد و تنها به انجام معجزات محدود نمی شود ولی از ان جا که بنده اطلاعات کافی در این زمینه ندارم خواهش می کنم دوستان عزیز مرا راهنمایی کنند و توضیح دهند دامنه ولایت تکوینی چیست و تجلی ان در چه مواردی است؟
عبدالله بن سوقه مىگوید:
امام رضا(ع) از کنار ما گذشت و با ما درباره امامت خویش بحث کرد، من و تمیم بن یعقوب سرّاج به امامت او قائل نبودیم و زیدى مذهب بودیم.
وقتى که با آن حضرت به صحرا رفتیم، چند آهو دیدیم و امام(ع) به یکى از بچه آهوها اشاره کرد و بچه آهو آمد و نزد حضرت ایستاد، ایشان دست مبارکش را به سر بچه آهو کشید و آن را به غلامش داد.
بچه آهو، مضطرب و ناراحت بود و مىخواست به چراگاه برگردد، حضرت با او طورى سخن گفت که ما نفهمیدیم و آهو ساکت شد.
آنگاه فرمود: اى عبدالله! آیا باز هم ایمان نمىآورى؟ گفتم: چرا اى آقاى من! تو حجّت خدا بر خلقش هستی و توبه مىکنم.
سپس حضرت به بچه آهو فرمود: به چراگاهت برو.
بچه آهو در حالى که اشک از چشمانش سرازیر بود آمد و بدن خودش را به پاهاى امام(ع) مىکشید و صدا مىکرد.
حضرت فرمود: مىدانى چه مىگوید؟ گفتیم: خدا و پیامبر و فرزند پیامبرش داناترند.
فرمود: این آهو مىگوید: اول که مرا خواندى، خوشحال شدم و خیال کردم گوشت مرا خواهى خورد و دعوتت را پذیرفتم، ولى اکنون که مرا امر به رفتن کردی، مرا غمگین کردى.
بحار: 52/49، حدیث 60
به نقل از خبرگزاری فارس
class: grid | width: 500 | align: center |
---|---|---|
![]() ![]() | ||
![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[/TD] | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"] ![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[/TD] | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
[TD="align: right"]![]() | ||
آگاهى از درون اشخاص
مرحوم شيخ طوسى ، راوندى و ديگر بزرگان به نقل از اسحاق بن عبداللّه علوى حكايت كند:
روزى از روزها پدرم با عمويم با يكديگر اختلاف كردند، درباره آن چهار روزى كه در طول سال براى روزه گرفتن ، نسبت به بقيّه روزها فضيلت و اهمّيتى بيشتر دارد.
لذا براى حلّ اختلاف و گرفتن جواب صحيح تصميم گرفتند تا به ملاقات و زيارت حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام بروند.
و در آن روزها، حضرت در محلّى - به نام صريا - نزديك مدينه ساكن بود؛ و هنوز به شهر سامراء منتقل نشده بود.
به همين جهت ، به قصد زيارت و ملاقات آن حضرت حركت نمودند، هنگامى كه وارد منزل امام هادى عليه السلام شدند و در محضر شريفش نشستند، حضرت قبل از هر سخنى اظهار فرمود: نزد من آمده ايد تا از روزهائى كه در طول سال بهتر است ، در آن ها روزه گرفته شود، سؤ ال نمائيد؟
عرضه داشتند: بلى ، ياابن رسول اللّه ! ما از محلّ خود فقط براى همين موضوع ، آمده ايم .
حضرت فرمود: پس بدانيد كه آن ها چهار روز است :
روز هفدهم ربيع الاوّل سالروز ميلاد مسعود پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ، روز بيست و هفتم رجب سالروز بعثت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله ، روز بيست و پنجم ذى القعده سالروز دَحْو الاْ رض ؛ و آن روزى است كه زمين از زير كعبه الهى پهن و گسترده شد - .
و روز هيجدهم ذى الحجّه سالروز غدير خُمّ - كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله از طرف خداوند متعال ، حضرت علىّ بن ابى طالب عليه السلام را به عنوان ((اميرالمؤ منين )) و خليفه بلافصل خويش ، منصوب و معرّفى نمود -.
کار جديدي از اسک دين - بدون نياز به نصب - ويژه رايانه
از اينجا دريافت کنيد
از اينجا دريافت کنيد
از اينجا دريافت کنيد