yazid

يزيد در نگاه مورخين و علماي اهل سنت

انجمن: 

IMAGE(http://www.tebyan.net/Image/Big/1385/11/20057251106161187552031839267134114127179156.jpg)


آنچه در اين اين جا به آن پرداخته خواهد شد، موضوعاتى است كه هر كدام به حادثه عاشورا و عزادارى امام حسين عليه السلام به نحوى مرتبط است.

الف)گروهى بر اين باورند كه يزيد كافر است؛

به دليل همان سخن يزيد كه ابن جوزى نقل كرده كه پس از آن كه سر امام حسين را به شام بردند يزيد مردم را جمع كرد و در حالى كه با چوب بر سر و دندان امام مى‏زد، شعر زير را مى‏خواند:

ليت اشياخى ببدر شهد و اجزع الخزرج من وقع الأسل ‏لأهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا يا يزيد لا تشل... لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء ولا وحى نزل‏.

بنابراينابن جوزى مى‏گويد:

«ليس العجب من قتال ابن زياد للحسين و انما العجب من خذلان يزيد و ضربه بالقضيب ثنايا الحسين و حمله آل رسول اللّه سبايا على اقتاب الجمال و لو لم يكن فى قلبه احقاد جاهلية اضغان بدرية لاحترم الرأس لما وصل اليه و كفنه و دفنه و أحسن الى آل رسول اللّه صلي الله عليه و آله»؛ (1)

جنگ ابن زياد با حسين بن على عليه السلام تعجب‏آور نيست‏ بلكه تعجب در خوارى يزيد در زدن چوب بر دندان‌هاى امام حسين و اسير كردن خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سوار كردن آنان بر شتران، و در معرض عموم قرار دادن آنهاست. اگر در دل يزيد كينه‏هاى جاهليت و جنگ بدر نبود به امام حسين احترام مى‏گذاشت و آن حضرت را كفن و دفن مى‏نمود و با آل رسول به خوبى برخورد مى‏كرد.

ب) گروه دوم مى‏گويند يزيد كافر نيست؛

چرا كه يزيد در هنگام مشاهده سر امام حسين چنين گفت:

«رحمك اللّه يا حسين لقد قتلك رجل لم يعرف حق الارحام و قال قد زرع لى العداوة فى قلب البر و الفاجر»؛
خداوند تو را رحمت كند اى حسين، تو را مردى كشت كه حق قوميت را نشناخت و با كشتن تو كينه و بغض مرا در دل هر انسان خوب و بدى كاشت. (2)

ج) گروه سوم بر اين عقيده‏اند كه راه درست آن است كه توقف كرده و يزيد را تكفير نكنيم.

ابن جوزى در كتاب الرد على المعتصب العنيد المانع من ذم اليزيد مى‏نويسد:

«گوينده‏اى از من پرسيد، آيا لعن يزيد ابن معاويه به خاطر جنايتى كه مرتكب شده جايز است يا خير؟ گفتم: علماى پرهيزگار نظير امام احمد، لعن او را روا دانسته‏اند

در پاورقى اين مطلب شيخ محمد محمودى مى‏گويد:
«يكى از علماى بزرگ به نام شيخ عبدالكريم والدين نويسنده مجمع الفوائد و معدن الفرائد مى‏گويد:

اين كتاب را در كتابخانه حرم نبوى صلي الله عليه و آله در مدينه منوره به سال 1384 ه" ق مشاهده كردم. در آنجا نوشته بود مسلمانان اجماع دارند كه اولاد فاطمه عليهاالسلام از ذريه پيامبر صلي الله عليه و آله مى‏باشند و بايد بر آنان صلوات و درود فرستاد. آنگاه احاديثى را در فضل على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام مى‏آورد و مى‏نويسد يزيد لعين و پيروانش از كسانى بودند كه به اهل بيت رسول صلي الله عليه و آله اهانت كردند؛ از اين رو استحقاق غضب و دشمنى و لعن را دارند. هر كس مى‏خواهد از جواز لعن بر يزيد آگاه شود به آن كتاب مراجعه كند.» وى مى‏نويسد: «افرادى كه لعن يزيد را جايز نمى‏دانند از آن ترس دارند كه لعن او به پدرش معاويه سرايت كند.» (3)
چنانكه اين مطلب در شرح مقاصد تفتازانى نيز آمده است.

ابن حجر مى‏نويسد: «قاضى ابويعلى كتابى دارد به نام چه كسانى استحقاق لعن دارند، در آن كتاب يزيد را جزو كسانى به شمار آورده كه استحقاق لعن دارند و دليلش روايتى است از پيامبر صلي الله عليه و آله كه فرمود:

من اخاف اهل المدينة ظلماً اخافه اللّه و عليه لعنة اللّه و ملائكة و الناس اجمعين؛
آن كس كه مردم مدينه را بترساند، خداوند او را خواهد ترساند و مورد لعن خدا و فرشتگان و تمام مردم قرار مى‏گيرد.»

آنگاه مى‏نويسد:

«شكى نيست كه يزيد با لشكر و نيروهاى مسلح خويش به جنگ مردم مدينه رفت و اهل مدينه را با جناياتى كه انجام داد به شدت مضطرب و نگران كرد و در دل آنها ترس ايجاد نمود؛ چرا كه او مدينه را براى خود مباح كرد.»

نقل شده است كه حدود 300 دختر مورد تجاوز قرار گرفته و گروهى از صحابه را به قتل رساندند و نماز جماعت را در مسجد النبى تعطيل كردند. پس از آن براى جنگ با عبداللّه زبير آماده شدند و كعبه را با منجنيق مورد حمله قرار داده و آتش زدند. (4)

در اينجا ذكر اين نكته شايسته است كه از ديد اهل سنت جواز لعن قاتلان امام حسين به صورت كلى - يعنى بدون اين كه نام شخصى برده شود - اشكالى ندارد و مورد اتفاق است. به طور مثال اگر گفته شود خداوند قاتلان امام حسين يا كسى كه دستور قتل و شهادت آن حضرت را صادر كرده است لعنت كند رواست؛ از اين رو برخى به صورت كلى او را لعن كرده‏اند.

سعدالدين تفتازانى مى‏گويد:

«و اما ما جرى بعدهم من الظلم على اهل بيت النبى صلي الله عليه و آله فمن الظهور بحيث لا مجال للاخفاء و من الشناعة بحيث لااشتباه على الآراءاذ تكاد تشهد به الجماد و العجماء و يبكى له من فى الارض و السماء و تنهد منه الجبال و تنشق الصخور و يبقى سوء عمله على كرّ الشهور و مر الدهور و لعنة اللّه على من باشر او رضى او سعى و العذاب الآخرة أشد و أبقى»؛ (5)

ظلم و ستمى را كه بر اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله وارد كردند، به اندازه‏اى روشن و آشكار است كه جاى هيچ گونه نكته ابهامى براى كسى نمى‏گذارد؛ بلكه تمام جمادات و حيوانات بر آن گواهى مى‏دهند و هر كسى كه در زمين و آسمان است بر آنها اشك مى‏ريزد، كوه‌ها متزلزل و صخره‏ها متلاشى مى‏شود و آثار زشت اين اعمال همواره بر تارك تاريخ باقى خواهد ماند. خداوند كسانى را كه اين اعمال را به وجود آورده و يا به آن خشنود و در مقدمات آن همكارى داشته‏اند لعنت كند. به يقين عذاب آخرت شديدتر است.

مسعودى درباره يزيد مى‏نويسد:

«مردى خوشگذران و عياش بود. مردى بود كه حيوانات شكارى داشت، سگ‌ها و ميمون‌ها داشت و پيوسته مجالس ميگسارى برگزار مى‏كرد. روزى در مجلس ميگسارى خود نشست و ابن زياد هم در طرف راست او بود و اين واقعه بعد از آن بود كه حسين ابن على را كشته بود، پس به ساقى مجلس خود رو كرد و گفت:

اسقنى شربة تروى مشاشى ثمّ صل فاسق مثلها ابن زياد صاحب السر والامانة عندى ولتسديد مغنمى و جهادى؛

جامى از شراب به من بنوشان كه استخوان‌هاى نرم را سيراب كند، سپس برگرد و ابن زياد را چنان جامى بنوشان. همان كس كه رازدار من است، همان كسى كه امين كار من است، همان كسى كه اساس خلافت من به دست او محكم و استوار شد، يعنى حسين بن على را كشت -... .»

سپس مسعودى مى‏نويسد: «در دستگاه خلافت اسلامى و جانشينى پيغمبر، مردى كه مقام خلافت را اشغال كرده بود، ميمونى داشت كه به او بوقيس مى‏گفتند. اين ميمون را در مجلس ميگسارى خود حاضر مى‏كرد و براى او تشكى مى‏انداخت و او را مى‏نشانيد و او را بر گرده خر ماده‏اى كه براى مسابقه و اسب دوانى تربيت شده بود سوار مى‏كرد، زين و لجام بر گرده آن ماده خر مى‏بستند و اين ميمون را بر او سوار مى‏كردند و با اسب‌ها به اسب دوانى و مسابقه مى‏بردند. در يكى از روزها ابوقيس مسابقه را برد. بر تن اين ميمون جامه و قبايى از حرير سرخ و زر پوشانده و دامن‌ها را به كمرش زده بودند و بر سر او كلاهى نهاده بودند كه نقش‌هاى درشت داشت و به رنگ‌هاى مختلف آراسته گشته بود.» (6)

پي‌نوشت‌ها:
===========
1- صواعق المحرقه، ص 218.
2- همان.
3- الرد على المعتصب العنيد المانع من ذم اليزيد، ابن جوزى، ص 13.
4- صواعق المحرقه، ص 222.
5- شرح المقاصد، سعد الدين تفتازانى، ج 5، ص 311.
6- بررسى تاريخ عاشورا، مرحوم آيتى، ص 77.

منبع:
کتاب پاسخ به شبهات عزادارى، حسين رجبى.

نظر اهل سنت درباره یزید چیست؟

انجمن: 

در میان خانواده‌ی اموی،ابوالفرج اصفهانی، یزید را لعن می کند. بعد از او جاحظ و قبل از جاحظ، از حسن بصریاین مسأله‌ء لعن آغاز می شود. میان بزرگان اهل سنت کسانی مثل حسن بصری، ابوحنیفه،عبدالحمید جعفر، ابن عجلا‌ن،‌عمربن جاحز، عبدالقاسم سلیمان طبرانی، قاضی ابوالعلا‌یحنبلی، ابوالقاسم شافعی، محمدبن طلحه دمشقی، عبدالفرج بن جوزی،‌ابومظفر شمس الدینسبط جوزی،‌سعدالدین تفتازانی، شمس الدین ذهبی،‌جلا‌ل الدین محمد مولویبلخی،‌حمدالله مستوفی، عبدالرحمن بن خلدون،‌علی بن محمد مالکی، ابن صباغ، عبدالرحمنجامی، ‌فضل‌الله روزبهانی، خونجی، شمس الدین،‌ابن حجر و سیوطی از مهم‌ترین شخصیت هاییهستند که لعن یزید را مطرح کرده اند و به صورت علنی یزید را واجب اللعن دانستهاند"


حادثه کربلا در ميان اهل تسنن موجى ايجاد کرد که زبان و قلم‏دانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانى با شجاعت‏به توصيف وتجزيه و تحليل آن پرداخته است. شوکانى در کتاب «نيل الاوطار»در رد بعضى از سخنوران دربارى مى‏گويد: به تحقيق عده‏اى از اهل‏علم افراط ورزيده، چنان حکم کردند که:
حسين(ع)نوه پيامبر که خداوند از او راضى باشد. نافرمانى‏يک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت‏شريعت‏يزيد بن معاويه را هتک‏کرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجيبى که از شنيدن‏آنها مو بر بدن انسان راست مى‏گردد.
تفتازانى در کتاب «شرح العقايد» مى‏نويسد:حقيقت اين است که رضايت‏يزيد به قتل حسين(ع)و شاد شدن اوبدان خبر و اهانت کردنش به اهل‏بيت پيامبر(ص)از اخبارى است که‏در معنى متواتر است; هر چند تفاصيل آن متواتر نيست. درباره‏مقام يزيد بلکه درباره ايمان او که لعنت‏خدا بر او و يارانش‏باد. توافقى نداريم.
جاحظ مى‏گويد: منکراتى که يزيد انجام داد، يعنى قتل حسين(ع)وبه اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدينه و منهدم‏ساختن کعبه، همه اينها بر فسق و قساوت و کينه و نفاق و خروج ازايمان او دلالت مى‏کند.
بنابراين، يزيد فاسق و ملعون است و کسى که از لعن او جلوگيرى‏کند، نيز ملعون است.
ابن حجر هيثمى مکى در کتاب «الصواعق المحرقه‏» مى‏نويسد: پسرامام حنبل در مورد لعن يزيد از وى پرسيد. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسى که خداوند او را در قرآن لعن کرده است.


آنجا که مى‏فرمايد: «فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم‏اولئک الذين لعنهم‏الله‏» و چه مفاسدى و قطع رحمى از آنچه يزيدانجام داد، بالاتر است؟!
عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسين‏مى‏گويد: به تحقيق‏گروهى از علما از جمله قاضى ابويعلى و حافظ ابن الجوزى وتفتازانى و سيوطى در مورد کفر يزيد نظر قطعى داده‏اند و باصداقت تمام لعن او را جايز شمرده‏اند.
مولف کتاب «شذرات الذهب‏» مى‏نويسد: در مورد لعن يزيد، احمدبن حنبل دو قول دارد که در يکى تلويح و در ديگرى تصريح به لعن‏او مى‏کند. مالک و ابوحنيفه نيز هر کدام هم‏تلويحا و هم تصريحايزيد را لعنت کرده‏اند; و به راستى چرا اين‏گونه نباشد و حال‏آنکه او فردى قمار باز و دائم الخمر بود.
شيخ محمد عبده مى‏گويد: هنگامى که در دنيا حکومت عادلى وجوددارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهى است و در برابر آن‏حکومتى ستمگر است که مى‏خواهد حکومت عدل را تعطيل کند، بر هرفرد مسلمانى کمک کردن حکومت عدل واجب است; و از همين باب است‏انقلاب امام حسين که در برابر حکومت‏يزيد که خدا او را خوارکند. ايستاد.
از سبط بن جوزى در مورد لعن يزيد پرسيده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجويز کرده است، ما نيز به خاطر جناياتى‏که درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداريم; واگر کسى به اين حد راضى نمى‏شود، ما هم مى‏گوييم اصل، لعنت کردن‏يزيد است.

حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسيارى از بزرگان اهل‏تسنن آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خويش را ابرازکردند. امام شافعى که در دوستى اهل‏بيت زبانزد است. درباره‏نهضت کربلا چنين سروده است:
قتيل بلا جرم کان قميصه صبيغ بماء الارجوان خصيب نصلى على المختار من آل هاشم و نوذى بنيه ان ذاک عجيب لئن کان ذنبى حب آل محمد(ص) فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعائى يوم حشرى و موقفى و بغضهم للشافعى ذنوب
حسين(ع)کشته‏اى بى گناه است که پيراهن او به خونش رنگين شده وعجب از ما مردم آن است که از يک طرف به آل پيامبر درودمى‏فرستيم و از سوى ديگر فرزندانش را به قتل مى‏رسانيم و اذيت‏مى‏کنيم!
اگر گناه من دوستى اهل‏بيت پيامبر است، پس من هيچ‏گاه از آن‏توبه نمى‏کنم.
اهل‏بيت پيامبر(عليهم السلام)در روز محشر شفيعان من هستند واگر نسبت‏به آنان دشمنى داشته باشم، گناهى نابخشودنى است.


البته در این میان کسانی بوده اند که به علت جیره خواریشان بر سر سفره بنی امیه به حمایت از یزید پرداخته اند و در صدد تقبیح قیام سبط پیامبر برخواسته اند که به علت اینکه هر انسان آزاده ای از این تفکر برایت می جوید از ذکر نام انها خودداری می نماییم و برای انها وکسانی که امروزه از انها دفاع می کنند دعا می کنیم خداوند انها را با اربابشان یزید و بنی امیه محشور فرماید که کلام ما همان کلام الهی است انگاه که می فرماید (لکم دینکم ولی دین

يزيد كيست؟

انجمن: 

نسب يزيد

شناسنامه و نسب يزيد اين چنين است: او فرزند معاوية بن صخر، أبو سفيان بن حرب بن أميّة بن عبد شمس است.
مادرش: ميسون بنت بَحدل بن دُلجة بن قُناعة بن عدي بن زهير بن حارثة بن جَناب.
سال تولد: در سال 26 يا 27 هـ ق. متولّد شده است.
سال و روز و ماه وفات: در 14 ماه ربيع الأوّل سال 64 در يكى از روستاهاى دمشق به نام «حوارين» از دنيا رفت.
شرايط و محيط تربيتى يزيد

انتساب به دستگاه خلافت و حضور در دربار شاهانه معاويه و آماده بودن همه ابزارهاى لازم براى عيش و نوش و خوش گذرانى زمينه را براى يزيد از هر جهت فراهم كرده بود تا از ادب اسلامى و تربيت قرآنى فاصله بگيرد و حتّى حرمت حريم قانون خدا را در هم بشكند و دست به مى و شراب و قمار و ديگر ناشايست‌ها بزند.
شيوه به قدرت رسيدن يزيد

يزيد با تعيين خليفه سابق، يعنى پدرش معاويه، و بدون دخالت مردم و رأى و مشورت آنان به حكومت رسيد.
حال آيا آن‌گونه كه اهل سنّت مى‌گويند يزيد واقعاً با رأى و مشورت و رضايت مردم، يا لااقل يك يا دو نفر از صحابه به خلافت رسيد؟
تاريخ در اين زمينه پاسخ مي‌دهد:
وى با مصلحت سنجى و علاقه پدر بر تخت سلطنت نشست، زيرا قدرت به ‌دست آمده پس از او بايد در اختيار فرزندان اميّه قرار مى‌گرفت.
نويسنده كتاب تاريخ دمشق مى‌گويد:
بويع له بالخلافة بعد أبيه بعهد منه
خلافت و ولايتعهدى يزيد توسّط معاويه شكل گرفت.
تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 65، ص 394.
و به نقل از زبير بن بكّار مى‌نويسد:
بايع له معاوية من بعده، وكان أوّل من جعل وليّ عهد في صحّته، وكان معاوية يقول: لولا هوائى في يزيد لأبصرت قصدي.
معاويه در حياتش بر جانشينى و خلافت فرزندش يزيد از مردم بيعت گرفت، و اين اوّلين قرار داد وليعهدى در اسلام بود، و معاويه مى‌گفت: اگر علاقه من به يزيد نبود نظرم را تغيير مى‌دادم.
تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 65، ص 395
آنان كه مى‌گفتند: امر جانشينى پيامبر به مردم واگذار شده است و با افتخار آن را دمكراسى اسلامى و مظهر تقدّم مسلمانان بر اروپائيان در تشكيل حكومت مردمى مى‌دانستند، بايد جواب بدهند كه مگر فاصله زمانى معاويه و يزيد با صدر اسلام و دوران زندگى پيامبر اسلام چقدر است، كه با اين سرعت همه چيز حتّى شيوه انتخاب خليفه فراموش مى‌شود؟
روش زمامدارى يزيد

ادامه روش پدر، يعنى با زور و قتل و تبعيد و اختناق.

يزيد بن معاويه چگونه مرد؟

انجمن: 

يزيد پسر معاويه چگونه مرد؟‌ هر كسي يه چيزي مي گه. به نظر شما چطوي مرده؟

(هشدار) بی سابقه و تکان دهنده بود...!؟

(هشدار..............!!!)

باسلام خدمت تمامی دوستان عزیزم

بی مقدمه سراغ اصل بحث می رم

در محرمی که گذشت بر خلاف ماه محرمهای سال های پیش چیزهایی دیده شد(خصوصا در تهران بزرگ!) که بسیار تأمل بر انگیز و تا حدودی نیز نگران کننده بود.

همونطور که گفتم اصلا چنین حرکاتی سابقه نداشت ، که افرادی با ظاهری عزادارانه و باطنی ... (خدا میداند) ، دست به لوث کردن و مسخره کردن عزای حسینی بزنند و با نوشتن شعارهای رکیک بر علیه یزید و امثالهم بر روی لباسها و شیشه ماشین ها یشان محرم را به مسخره بگیرند.

از آنجا که این جریان یکباره و در بعد وسیع در محرم 89 به وقوع پیوست می توان حدس زد که این جریان یک جریان سازماندهی شده و برنامه ریزی شده بود که اگر فکری برایش نشود در محرمهای بعد نیز تکرار خواهد شد.

هدف سبک کردن و به شوخی گرفتن عزای حسینی و در نتیجه لوث کردن نام حسین(ع) و از میان بردن تمامی اثرات معنوی این ایام است.

خوشحال میشم نظر شما رو هم بدونم.

★★★(( muharram and ashura )) ★★★