حسن و قبح

دروغ مصلحتی و حسن و قبح ذاتی


سلام
مگر شیعه قائل به حسن و قبح ذاتی نیست؟
پس چرا باید دروغ در برخی موارد جایز و حتی واجب شود؟
مگر میتوان ذاتی یک چیز را از او گرفت؟
چرا بزرگان دینی مثل برخی فلاسفه اخلاق همچون کانت دروغ را در همه موارد تحریم نمی کنند؟

آیا حسن و قبح ذاتی اعمال وجود دارد؟

سلام بنده این سوال را در ضمیمه ی یک تاپیک مطرح کردم اما بهتر دانستم این را جدا مطرح کنم.
بنده به دلایل زیر معتقدم که حسن و قبح ذاتی اعمال وجود ندارد.
نقد شما به این دلایل چیست؟

یکی از مهمترین دلایل آن را بیان کنم. بنده اعتقاد دارم که اصلا حسن و قبح ذاتی وجود ندارد. یعنی هیچ عملی وجود ندارد که ذاتا بد باشد. دلیل اول این مطلب توحید افعالی است. به گفته ی شهید مطهری : (( توحید افعالی به معنای باور به این مسئله است که همه نظام‌های علّی و معلولیِ موجود در جهان و هرچیزی که در جهان اتفاق می‌افتد، فعل خدا است. همچنین هیچ موجودی مستقلا نمی‌تواند فعلی انجام دهد و همه موجودات در انجام کارهای خود به فعل خدا و اراده او وابسته‌اند.[۲]برپایه توحید افعالی همان‌طور که خداوند در ذاتش شریکی ندارد، در فاعلیت هم شریک ندارد؛ یعنی هرکاری که هر مخلوقی انجام می‌دهد، فعل خدا است. ))
مثلا بنده اگر کودکی را عمدا بکشم کار بسیار بدی انجام داده ام ولی می بینیم که در بلایای طبیعی خداوند چندین کودک را می کشد. پس معلوم است که کشتن کودک بد نیست بلکه حیثیت انتسابش به بنده بد است و گناهی بزرگ است. حتی زمانی که من هم کودک را می کشم هم ، خدا او را کشته است و خدا کار بد نمی کند اما اگر به من منتسب شود بد است. از این گونه مثال ها خیلی می توان زد . بنابراین خوبی و بدی یک عمل ربطی به ذات آن عمل ندارد یعنی حسن و قبح ذاتی وجود ندارد بلکه انتساب عمل به فاعل است که آن را بد یا خوب می کند. دلیل دیگرم هم که در یک تاپیک در مورد آن بحث کردم این است که ما می بینیم کسانی را که قبل از بلوغ و قبل از دورانی که به آگاهی برسند گرفتار چیزهایی می شوند که شارع(البته منظورم فقها هستند نه شارع اصلی) به دلیل این که متوجه است که این ها ضرر دارند و فکر می کند که ضرر داشتن این ها ، یعنی بد هستند آن ها را حرام کرده است. مثلا به مواد مخدر اعتیاد پیدا می کنند و شارع چون فکر می کند که این بد است حکم به حرام بودن آن داده است. چرا بچه باید بدون آگاهی به چیزی که ذاتش بد است یا ذاتش قبح دارد ولو برای یک بار مبتلا شود؟ یعنی چرا باید این اتفاق در جهان واقعیت بیفتد؟ پس معلوم می شود که این ، ذاتا مشکلی ندارد بلکه زمانی که بچه فهمید این برای او ضرر دارد (که ضرر داشتن لزوما به معنای بد بودن نیست) حالا انتسابش به او بد می شود.
اگر قبول کنیم که اعمال حسن و قبح ذاتی ندارند ، بنابراین شریعت و دین جعل ارزش می کند نه این که از ارزش ها پرده برداری می کند. و بایستی به نظریه اشاعره یعنی نظریه امر الهی قائل شویم. اصلا اعمال بد ، بد هستند چون خدا گفته است نه این که چون این ها بد بوده اند و حالا خدا می خواسته ما را آگاه کند.

حسن و قبح عقلی، نزاعی عینی یا علمی ؟ (عدل الهی)

انجمن: 

با سلام و احترام
آیا حسن و قبح عقلی، یک نزاع عینی است یا علمی ؟ ( عدل الهی )

بنده سعی کردم حسن و قبح عقلی را متوجه بشوم اما متاسفانه هر کس بیان خاصی ارائه می کند لذا لازم دانستم این مسئله را مطرح کنم و جواب دقیقی به بنده داده شود. تا جایی که میدانم دوستان و کاربران دیگری در این وادی سردرگم اند و شبهات زیادی به همین دلیل مطرح شده است و هر کس برداشت و تفسیری از آن ارائه می دهد. پیش از این در چند مورد در اسک دین به مشکل خوردم که متوجه شدم کلید حل مسئله اینجاست )
آیا چون خوب ، خوب است ، خدا به آن امر می کند ؟ یا چون خدا به آن امر می کند، خوب است ؟ آیا اشاعره حق می گویند یا امامیه ؟
این سوالات تکراری است و تکرار میشود و یک جواب کلی داده میشود اما همچنان ابهام دارد.
برای اینکه برای بنده یا دوستان مشخص شود که مقصود چیست، فروضی مطرح شده است.
بر اساس اینکه خوب و بد ، یک امر حقیقی است یا اعتباری ؟ آیا قابل درک است یا خیر؟ آیا یقینی است یا ظنی ؟ آیا در تضاد با حکم یقینی یا ظنی قرار میگیرد یا خیر ؟ ،فروضی مطرح شده است.
کدام فرض یا کدام فروض یا کدام قطعه از فرضها، مطابق با دیدگاه امامیه است ؟
( مثلا ممکن است کسی بگوید فرض اول و پنجم به جز جمله ی اخرشان، مطابق با دیدگاه امامیه است. )
نکته : ممکن است کسی بگوید تضادی بین عقل و شرع ایجاد نمیشود اما این را وقتی می توان از او قبول کرد که بتواند ادراک یقینی عقل را متزلزل کند و الا باید تن به تعارض و تساقط بدهد. والله العالم
نکته : مقصود از قبیح بودن ِظلم این نیست که مفهوم ِظلم، قبیح است بلکه مصادیق ِظلم قبیح است و عقل ِانسان از روی مصادیق ظلم، مفهوم ظلم را انتزاع کرده است و به قبیح بودن آن حکم کرده است یعنی حکم به قبیح بودن ظلم به حمل شایع صناعی است نه به حمل اولی
کدام یک از احکام صادر شده در فروض، مطابق با دیدگاه امامیه است ؟ ( با فرض ِقبول ِفرض )
هفده فرض داریم :
فرض اول حسن و قبح، امری حقیقی است که ما می توانیم درکش کنیم و این ادراک، یقینی است اما در برخی موارد، ادراک ِیقینی داریم و درمواردی این ادراک یقینی در تضاد با حکم یقینی شرع قرار می گیرد.
حکم : اذا تعارضا تساقطا
مثال : با توجه به فرض مسئله : بهره جنسی زوری از کنیز - عقل یقین به ظلم و قبحش دارد و حکم شرعی، یقین به جواز است ( این مثال یا مثال های دیگر را در هر مورد در نظر بگیرید )
فرض دوم حسن و قبح، امری حقیقی است که ما می توانیم درکش کنیم و این ادراک یقینی است اما در برخی موارد یقینی است و در مواردی، این ادراک یقینی در تضاد با حکم ظنی شرع قرار میگیرد.
حکم : حکم عقل مقدم میشود.
مثال : خبر واحد که ظنی است دلالت بر جواز تحلیل کنیز دارد و عقل، یقین به ظلم بودنش دارد پس حکم عقل مقدم میشود
فرض سوم حسن و قبح امری حقیقی است که ما می توانیم درکش کنیم و این ادراک ظنی است و در همه امور است و در مواردی در تضاد با حکم یقینی شرع قرار میگیرد
حکم : حکم شرع مقدم میشود.
فرض چهارم حسن و قبح امری حقیقی است که ما می توانیم درکش کنیم و این ادراک ظنی است و در همه امور است و در مواردی در تضاد با حکم ظنی شرع قرار می گیرد.
حکم : اذا تعارضا تساقطا
فرض پنجم حسن و قبح امری حقیقی است که ما می توانیم درکش کنیم و این ادراک ظنی است اما در برخی امور است و در مواردی در تضاد با حکم یقینی شرع قرار می گیرد.
حکم :حکم شرع مقدم میشود
فرض ششم حسن و قبح امری حقیقی است که ما می توانیم درکش کنیم و این ادراک ظنی است اما در برخی امور است و در مواردی در تضاد با حکم ظنی شرع قرار می گیرد.
حکم : اذا تعارضا تساقطا
فرض هفتم حسن و قبح امری حقیقی است که ما نمی توانیم درکش کنیم اما شارع ما را نسبت به همه آنها آگاه کرده است و این آگاهی از نوع حکم یقینی شرع است.
حکم : حکم شرع مقدم میشود ( تضادی بین عقل و شرع فرض نشده است)
فرض هشتم حسن و قبح امری حقیقی است که ما نمی توانیم درکش کنیم اما شارع ما را نسبت به همه آنها اگاه کرده است و این آگاهی از نوع حکم ظنی شرع است.
حکم : حکم شرع مقدم میشود. ( تضادی بین عقل و شرع فرض نشده است )
فرض نهم حسن و قبح امری حقیقی است که ما نمی توانیم درکش کنیم اما شارع ما را نسبت به برخی از انها اگاه کرده است و این آگاهی از نوع حکم یقینی شرع است.
حکم : به حکم شرع عمل میشود ( تضادی بین عقل و شرع فرض نمیشود )
فرض دهم حسن و قبح امری حقیقی است که ما نمی توانیم درکش کنیم اما شارع ما را نسبت به برخی از انها اگاه کرده است و این آگاهی از نوع حکم ظنی شرع است.
حکم : به حکم شرع عمل می شود ( تضادی بین عقل و شرع فرض نمیشود )
فرض یازدهم حسن و قبح امری حقیقی است که ما نمی توانیم درکش کنیم و شارع ما را نسبت به برخی از انها اگاه نکرده است.
حکم : نسبت به همان برخی از موارد هر طور تشخیص می دهیم عمل می کنیم ( تضادی بین عقل و شرع فرض نمی شود )
فرض دوازدهم حسن و قبح، امری حقیقی است که ما نمی توانیم درکش کنیم و شارع ما را نسبت به حسن و قبح هیچ امری اگاه نکرده است.
حکم : هر طور تشخیص می دهیم عمل می کنیم ( تضادی بین عقل و شرع فرض نمیشود )
( آیا چنین فرضی امکان دارد؟ )
فرض سیزدهم حسن و قبح امری اعتباری است که ما می توانیم در برخی موارد از شناختن ذات و صفات ِشخص معتبر ( = اعتبار کننده = خدا ) به امر و نهی اش پی ببریم. و در مواردی این حکم یقینی است و در تضاد با حکم یقینی شرع است.
حکم : اذا تعارضا تساقطا
مثال : ( کس یا کسانی هستند از اصولیین و غیره که تابع این دیدگاه هستند )
مقدمه اول : ما خدا ( اعتبار کننده یا معتبر ) را به صفت حکمت میشناسیم ( = حکم یقیینی )
مقدمه دوم : و حکیم بر اساس حکم عقلا و متناسب با آنها حکم می دهد نه بر خلاف آنها ( و به نوعی شارع خودش از عقلا است آن طور که در اصول فقه نیز گفته اند ) ( = حکم یقینی )
پس نتیجه می گیریم
خداوند اگر بخواهد درباره بهره بری و تحلیل جنسی کنیزان حکم کند، حتما از ان نهی خواهد کرد چون این کار خلاف مشرب عقلا است. لذا حکم خداوند متناسب با حکم عقلا خواهد بود به دلیل حکمت.
این حکم می تواند با دلیل قطعی شرع یا ظنی شرع در تضاد قرار بگیرد و خودتان در فروض بعدی پیاده کنید
فرض چهاردهم حسن و قبح امری اعتباری است که ما می توانیم در برخی موارد از شناختن ذات و صفات شخص معتبر به امر و نهی اش پی ببریم و در مواردی این حکم یقینی است و در تضاد با حکم ظنی شرع است.
حکم : حکم عقل مقدم میشود ( مثال فرض سیزدهم )
فرض پانزدهم حسن و قبح امری اعتباری است که ما می توانیم در برخی موارد از شناختن ذات و صفات شخص معتبر به امر و نهی اش پی ببریم و در مواردی این حکم ظنی است و در تضاد با حکم یقینی شرع است.
حکم : حکم شرع مقدم میشود ( مثال فرض سیزدهم )
فرض شانزدهم حسن و قبح امری اعتباری است که ما می توانیم در برخی موارد از شناختن ذات و صفات شخص معتبر به امر و نهی اش پی ببریم و در مواردی این حکم ظنی است و در تضاد با حکم ظنی شرع است.
حکم : اذا تعارضا تساقطا ( مثال فرض سیزدهم )
فرض هفدهم حسن و قبح امری اعتباری است که ما نمی توانیم در هیج موردی از شناختن ذات و صفات شخص معتبر به امر و نهی اش پی ببریم.
حکم : به حکم شرع، چه یقینی و چه ظنی عمل می کنیم. ( تضادی شکل نمی گیرد )

آیا والدینی که فرزند بیمار به دنیا بیاورند، ظالم هستند؟

با سلام

دوستان مطلع هستند که بسیاری از زوج ها قبل از ازدواج و قبل از بچه دار شدن، مشاوره انجام میدهد. برای اینکه بدانند فرزند آنها سالم خواهد بود یا خیر.
مثلا در ازدواج های فامیلی این مسئله اهمیت بیشتری دارد. یا وقتی یکی از والدین بیماری خاصی داشته باشد.
باز به عنوان مثال یکی از مناطقی که بیشترین بیماریهای نادر ژنتیکی را دارد مربوط به استان سیستان است و علت عمده ی آن ازدواج های فامیلی می باشد.
و پزشک ممکن است از صفر تا صد احتمال مشکل یا بیماری در فرزند بدهد.

طرح سوال
اگر ما درصد اعلام شده توسط پزشک را به چهار دسته تقسیم کنیم
یقین و ظن و شک و احتمال
یعنی صد درصد یا 80 درصد یا 50 درصد یا 25 درصد

آیا پدر و مادر در هر یک از صور، ظالم هستند؟
مثلا پزشک بگوید قطعا فرزند شما بیماری عصبی خواهد داشت و درد خواهد کشید.
یا فلج خواهد بود یا فلان بیماری را خواهد داشت که بیش تر از ده سال زنده نخواهد ماند.
یا سندروم داون خواهد داشت یا کوتاه قامت خواهد بود.

مثلا در یک مستند خانمی از پزشکش پرسیده بود چند درصد احتمال دارد فرزندش کوتاه قامت باشد و مثلا گفت 25 درصد و ان خانم گفت من بچه دار نمیشوم چون دوست ندارم فرزندم مانند من باشد و ...
یا در مستند دیگری چهار فرزند متوالی خانواده فکر کنم سندروم داون یا ... داشت. آیا چنین خانواده ای در صورت اوردن فرزند پنجم ظالم است؟

چکیده سوال

اکنون آیا پدر یا مادری که میداند یا احتمال قوی یا حتی ضعیف میدهد که فرزندش زجر خواهد کشید، اگر فرزند بیاورد کار غیر اخلاقی انجام داده است یا خیر؟ آیا احتیاط کردن در این زمینه، شرط عقل است؟!

حسن و قبح عقلی یا شرعی؟

انجمن: 

سلام
چرا ما میگیم حسن و قبح عقلیه ولی وقتی بعضی جاها که خدا حکمی را بیان کرده و با عقل سازگار نیست یه جورایی ما هم قائل میشیم به حسن و قبح شرعی، یعنی میگیم چون خدا این حکم را بیان کرده پس معلومه که خوبه و میگیم عقل درک نمی‌کنه!
چرا تا قبلش عقل درک می‌کنه و میگیم حسن و قبح عقلیه؟ خب از همون اول بگیم حسن و قبح شرعیه و خلاص!