با سلام خدمت کارشناس محترم سایت و سایر دوستان ...
ابتدائا خدمتون عرض کنم که من این مطلب رو در قسمت مهارت های زندگی عنوان کردم ... چون به نظرم قمار بازی و یاد گرفتن اون تو زندگی مهم هست ... بنابراین دوست دارم نظره کارشناس محترم سایت رو در موردش بدونم ... ابتدائا به این مساله اشاره میکنم که هر چیزی اگر از حد بگذره ... خوب مشگل پیدا میکنه ... مثله غذا خوردن ... مثله آب خوردن ... مثله تفریح کردن ... مثله خندیدن ... مثله خوابیدن و ...
اما سوالی که برای من پیش اومده این هست که مگر نه این هستش که خدا ما رو پایه میز قمار نشونده پس چرا ما نباید قمار بازی رو یادبگیریم ...
مثال اول :
مثلا همین چند وقت پیش مهلت اجاره من تموم شده بود ...
اون هایی که مستاجر هستن تقریبا میدونن منظورم چی هست ...
در اینصورت مالک میخواد اجاره خونه رو ببره بالا ...
مالک من امسال در حدود 250 هزار تومن خواست بزاره رو اجاره ....
من میدونستم که
محدودیت های مالک :
1- اگر من رو از جام بلند کنه حداقل 1 ماه خونش خالی میمونه ... ( 700 هزار تومن پول)
2- اگر من رو از خونش بلند کنه باید هزینه نقاشی مجدد ساختمون رو بده ... ( 1 میلیون تومن پول )
3- اگر من رو از جام بلند کنه باید هزینه املاکی رو پرداخت کنه ... ( 300 هزار تومن پول )
4- اگر نزدیک های ماه زمستون باشه ... شاید نتونه تا 3 ماه برای خونش مستاجر پیدا کنه ... (... )
5- ممکن هست پوله پیش من رو نداشته باشه که به من بده ... ( به ازای هر روز دیرکرد پرداخت باید 80 هزار تومن بده )
و محدودیت های مستاجر :
1- هزینه نقل مکان ... ( 300 هزار تومن )
2- هزینه مجدد املاکی ... ( 300 هزار تومن )
3- هزینه های اضافی که خونه جدید به من تحمیل میکنه ... ( 300 هزار تومن )
4- سختی های نقل و انتقال که تا یک ماه آدم خستگی هاش رو تو تنش احساس میکنه ...
خوب ... اگر من بلد نباشم بلوف بزنم ... اگر بلد نباشم از جنبه قدرت حرف بزنم ... باید هر چی اون میگه رو قبول کنم ... در حقیقت این مساله یه نوع قمار هست ... مثلا شما باید بشینی تجزیه و تحلیل کنی ... که تا چه میزان بلوف بزنی ... که قابله قبول باشه ... مثلا من احتساب همین چیزها رو کردم و گفتم 100 هزار تومن میتونم بیشتر بدم ... میخوای بمونم ... میخوای برم ... و مالک من دست از پا دراز تر اومد و یه باره دیگه زیر قولنامه رو امضا کرد ...
یا در مورده ... روابطه عاشقانه ...
شاعر میفرماید ... در قمار زندگی ما باختیم ... بس که تک خاله محبت بر زمین انداختیم ...
اولا شاعر فهمیده که زندگی یه نوع قمار بازی هست ... و باید بدونه تا چه اندازه بالاتر از خودش رو انتخاب کنه ... چجوری بلوف موفق بودن بزنه ... چجوری متوجه بلوف طرف بشه ... کجاها بی خیال طرف بشه و ...
یا در مورده روابط دیپلماتیک هسته ای ایران ...
که در حقیقت یه قمار هست ... یه طرفش حمله نظامی به ایران و تحریم و جنگ و..
و طرف دیگرش هسته ای شدن ایران هست ....
و به حق و الانصاف خوب هم داریم قمار بازی میکنیم ...
خوب سوال من این هست ... اگر این مهارت ها رو من به فرزندم یاد بدم ...
که چجوری حرف بزنه که موفق باشه ...
چجوری خودش رو بالا نشون بده ... تا روز به روز موفقیت های جدید تری بدست بیاره ...
کی و چه زمانی تک خاله محبتش رو رو زمین بندازه ... که تک خاله محبتش خاکی نشه ...
آیا کارم مشگل داره ؟؟؟
چجوری هست که برای اسب سواری ... میگن قمار بازی مشگل نداره ... ولی وقتی بحث سر قدرت پیدا کردن تو مذاکرات پیش میاد ... این بحث ایراد پیدا میکنه ...
با تشکر .