اصالت وجود

سارتر و اصالت وجود

انجمن: 

سلام

درست است که سارتر هم قائل به اصالت وجود است و ماهيت را اعتباري مي داند؟

ملاصدرا هم همین را می گوید؟

فرقشون چیه؟

مفهوم وجود و اصالت وجود؟

با سلام
یک بحث مهمی در فلسفه اسلامی مطرح هست تحت عنوان اصالت وجود. بنده چند سوال در مورد وجود و اصالتش دارم
اول اینکه چه دلیلی بر این مسئله هست که وجود و ماهیت فقط دو مفهوم ذهنی نباشند؟ در واقع بحث این هست که ما در عالم خارج موجود داریم یعنی چیزی که هست و ویژگی هایی خاصی دارید.( چرا ویژگی های خاصی دارد چون اثرات متفاوتی بر حواس ما میگذارد) بنابرین گویا مفهوم اصالت وجود مفهوم درستی نیست.
همچنین خود مفهوم وجود رو سوال دارم ازش در فلسفه اسلامی این عبارت وجود رو زیاد میبینیم اما معنای دقیق اون چیه؟
آیا وجود به معنی بودن و هستن هستش. یا نه وجود در ادبیات فلسفی ما به معنی واقعیت داشتن هست. از نظر بنده واقعیت داشتن یعنی بودن به همراه داشتن یک سری ویژگی در واقع موجود بودن. این بحث وجود اگر به معنی بودن باشه واقعا قابل تصور نیست ولی در عین این سختی درک کاملا بدیهی به نظرم میاد.
سوم اینکه اصالت وجود رو بر چه مبنایی اثبات میکنید. آیا چون ماهیت یک مفهوم ذهنی هست مفهوم وجود رو بهش اصالت میدید؟
ممنونم

برهان صدیقین را توضیح دهید و بفرمایید در برهان علت العلل کجا تسلسل صور

برهان صدیقین را توضیح دهید و بفرمایید در برهان علت العلل کجا تسلسل صورت می گیرد؟


برای اثبات خدا به برهان هایی استدلال شده , از جمله : برهان حرکت , برهان حدوث عالم ,برهان نظم و برهان صدیقین .
برهان صدیقین به دو طریق مطرح شده ; یکی طریقه ای که بوعلی سینا مطرح کرده و دیگری طریقه ای که ملاصدرا بیان کرده است .
برهان صدیقین بر طریقهء بوعلی سینا:
بوعلی سینا برهان معروف خود را از راه تقسیم موجود به واجب و ممکن و نیازمندی ممکن در وجود به مرجّح و امتناع دور و تسلسل علل , وارد شده است و مدعی است این برهان بر سائر براهین شرافت دارد, زیرا اشیا و مخلوقات واسطه برای اثبات حق قرار نگرفته است . در این برهان اشیا واسطه ءاثبات ذات واجب قرار نگرفته اند, آن چنان که متکلمان و ارسطوئیان اشیا را از این جهت که حادث یا متحرکند,واسطه قرار داده اند. در این برهان یک تقسیم عقلی به کار برده شده که موجود یا واجب است یا ممکن و قسم سوم محال است و نیازمندیِ ممکن به مرجح بدیهی است و بعد با امتناع دور و تسلسل به این نتیجه می رسیم موجودی که واجب است , دیگر احتیاجی به موجود دیگر ندارد و علتی نمی خواهد; پس هر ممکنی به علتی که واجب است ,منتهی می شود, ولی هر واجبی دیگر علت نمی خواهد, زیرا اگر علّت بخواهد, آن علّت اگر دوباره واجب باشد, بازعلت می خواهد و همین طور این تسلسل در علل است که محال می باشد. بو علی سینا این نحوه استدلال را بر این که خداوند متعال واجب الوجود است و نیازی به علّت ندارد, می نامند.
اما صدرالمتألهین این برهان را کمال مطلوب نمی داند, زیرا درست است که در این برهان , مخلوقات واسطه قرارنگرفته اند, ولی از جهتی مانند برهان متکلمان (برهان از طریق حدوث ) و برهان طبیعیون (برهان از طریق حرکت )است , زیرا در واقع در این برهان که از خواص ماهیات است , واسطه شده است .
لذا ملاصدرا برهان صدیقین را به نحو دیگری مطرح کرده که هیچ واسطه ای در آن به کار نرفته است .
ایشان برای تبیین برهان خود چند اصل را به عنوان مقدمه لازم می داند:

1 اصالت وجود; یعنی آن چه که تحقق دارد, حقیقت وجود است , و ماهیات موجودات بالعرض و مجازی هستند.
2 وحدت وجود; به این معنا که حقیقتِ وجود کثرت بردار نیست و وجود یک واقعیت است , امّا دارای مراتبی مثل نور است که شدت و ضعف دارد, اما همه اش نور است .
3 حقیقت وجود عدم برادر نیست . موجود از آن جهت که موجود است , دیگر معدوم نیست و معدوم نمی شود
4 حقیقت وجود مساوی با کمال است و هیچ نقصی در حقیقت وجود نیست و اگر در مواردی نقصی پندارمی شود, از عدم ناشی می شود, مثلاً بیماری در انسان ناشی از عدم است و این نقص مربوط به وجود از آن جهت که وجود است , نیست
. انسان چون سالم نیست , بیمار و نقص است و سالم نبودن عدمی است . اکنون پس از طی این مراحل و قبول این اصول می گوییم : حقیقت هستی موجود و عدم بر آن محال است و این حقیقت وجود مشروط به هیچ شرطی نیست , چون که هستی است , موجود است و هیچ علت و ملاکی نمی خواهد. خدا که مصداق تمام هستی و عین وجود است , موجود است و هیچ دلیل و علتی بر وجودش نمی خواهد. بنابراین احتیاج به علت یا عللی نیست و دور و تسلسل لازم نمی آید. سپس بنابر نظریهء مرحوم ملاصدرا حقیقت هستی در ذات خود مساوی است با ذات لایزال الهی ; پس اصالت وجود, عقل ما را مستقیماً به ذات حقّ رهبری می کند و احتیاج به واسطه ای نیست .(1)

پاورقی:
1) .مرتضی مطهری , مجموعهء آثار, ج 6 ص 987