ملاصدرا

آیا عذاب جهنم ابدی و دائمی نخواهد بود؟

سلام در جایی نوشته شده بود :

انسانهای کافر و معاند بعد از تحمل عذاب متناسب با جرم خود، از آتش دوزخ رهایی خواهند یافت و جای آنها را کفار دیگری خواهند گرفت

این یعنی این که در جهنم همیشه نمیمونن؟
متکبرین چی ایا متکبرین هم پس از عذاب جهنم از جهنم رهایی میابند؟

سارتر و اصالت وجود

انجمن: 

سلام

درست است که سارتر هم قائل به اصالت وجود است و ماهيت را اعتباري مي داند؟

ملاصدرا هم همین را می گوید؟

فرقشون چیه؟

تفاوت قرآن با سایر کتب آسمانی از منظر ملا صدرا

انجمن: 

باسمه النور

عرض سلام و ادب و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

صدر المتألهین در کتاب اسرار الآیات می فرماید:

"بدانکه بر بیشتر پیامبران از طرف خداوند کتاب نازل شده نه کلام الهی و این قرآنی که بر محمد صلی الله علیه و آله

فرود آمده هم کلام الهی و هم کتاب اوست......"

مقصود از مطلب فوق چیست؟

با تشکر

نظر آیة الله جوادی املی درباره معاد؛ جسمانی ، یا بدنی؟

[="Tahoma"]

سلام و احترام و ارادت خدمت کارشناس محترم و کاربران گرامی

در قیامت بدن موضوعیت دارد یا جسم؟
لطف کرده بفرمایید نظر علامه جوادی آملی حفظه الله تعالی درباره معاد جسمانی چیست؟
آیا ایشان همانند جناب ابن سینا آنرا تعبدی می پذیرند یا بر نظر جناب ملاصدرا هستند و یا خود جدا ، براهینی برای آن اقامه کرده اند؟

تشکر
[/]

نقد معاد شناسی فلسفی

انجمن: 

سلام

در معاد شناسی فلسفی بویژه معادشناسی مرحوم ملاصدرا تاکید شده است که وجود بهشت و دوزخ به یک وجود وجود دارند و قاءم به نفس اند و هرکسی در ملک وجودی خویش است

سوال:
1- در چنین دیدگاهی از آخرت ..اعضای غیر از ما مثل خانواده و امامان چگونه رویت میشوند چراکه آنان نفوسی مستقل دارند و خارج از ذات ما هستند

2-مرز چنین آخرتی که در واقع تبلور ملکات و اعمال است با واقعیت کجاست؟ یعنی از اونجایی که مانند ماده دنیا بین نفوس مشترک نیست چه تفاوتی با وهم و خیال دارد؟

خواهشا سوال به کارشناس مربوط به معاد شناسی فلسفی ارجاع داده شود
باتشکر

خلود در آتش جهنم از دیدگاه ملاصدرا

با سلام

سوال بنده این بود که جناب ملاصدرای شیرازی خلود در آتش جهنم را قبول دارد یا منکر آن است ؟

سپاس ... :Rose:

چه کسانی ملاصدرا را آزار دادند؟

انجمن: 

با عرض قبولی طاعات و عبادات
سه سوال برای شروع
1-چه کسان و گروه هایی ملاصدرا را آزار دادند؟
2-مشخصات و خصیصه های این افراد چه بود؟
3-چگونه ملاصدرا را آزار می دادند؟

راه بسوی كمال، راه اهل جدل و كلام نيست!!!

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم


علّت علمزدگی و فلسفهزدگی و عرفانزدگی عدّهای از مشتغلین به این علوم


افرادي كه از علم و كشف، به علم زدگي و فلسفه زدگي و عرفان زدگي دچار گشته، راه وصول به اين حقائق را به روي خود بسته‌اند، و در دام اشتغال به اين مفاهيم و صرف عمر به بحث و درس و سمينار و كنفرانس و تأليف و نشر آن گرفتارند، اينها خسران‌زده‌ترين افرادند و بيچاره‌ترين؛ تنها حصّه و نصيب اينان از اشتغال به اين علوم، صرف عمر گرانبها و از دست دادن فرصت طلائي اوقات، و به هدر دادن استعدادات و بستن روزنه‌هاي قلب به روي انوار جمال و جلال حضرت حقّ.

(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالا*الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُُمْ فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يحَْسَبُونَ أَنهَُّمْ يحُْسِنُونَ صُنْعًا).[6]

مرحوم صدرالمتألّهين شيرازي در اين باره چنين مي‌فرمايد:

و ليعلم أنّ معرفةَ الله تعالی و علمَ المعاد و علمَ طريق الآخرة ليس المرادُ بها الاعتقادَ الّذي تلقاه العاميّ أو الفقيهُ وراثةً و تلقفًا، فإنّ المشعوفَ بالتقليد و المجمود علی الصّورة لم يَنفتِحُ له طريقُ الحقائق كما ينفتح للكرام الإلهيين. و لا يتمثّل له ما ينكشف للعارفين المستصغرين لِعالَمِ الصّورةِ و اللّذّات المحسوسة من معرفةِ خلاّقِ الخلائق و حقيقةِ الحقائق، و لا ما هو طريقُ تحريرِ الكلام و المجادلَةِ في تحسينِ المرام كما هو عادةُ المتكلِّمِ؛ و ليس أیضًا هو مجرَّدُ البَحْثِ البَحْتِ كما هو دَأبُ أهلِ النّظرِ و غايةِ أصحاب المُبَاحَثةِ و الفكرِ، فإنّ جميعَها

(ظُلُمَاتُ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَئهَا وَ مَن لَّمْ يجَْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّور).[7]

بل ذلك نوعُ يقينٍ، هو ثمرةُ نورٍ يقذفُ في قلبِ المؤمن بسببِ إتّصاله بعالم القُدْسِ و الطّهارةِ و خُلوصِه بالمجاهدةِ عن الجهلِ و الأخلاق الذَّميمةِ و حُبِّ الرئاسة و الإخلاد إلی الأرض و الرّكونِ إلی زخارفِ الأجساد.

و إنّي لأستغفر الله كثيرًا ممّا ضيّعتُ شطرًا من عُمري في تتبّع آراء المتفلسفةِ و المجادلين من أهل الكلام و تدقيقاتهم و تعلّم جُربُزَتِهِم في القول و تفنّنهم في البحث، حتّی تبيّنَ لي آخر الأمر بنور الإيمان و تأييد الله المنّان: أن قياسهم عقيمٌ و صراطهم غيرُ مستقيم؛ فألقينا زمامَ أمرنا إليه و إلی رسوله النّذيرِ المنذر، فكلّ ما بلغنا منه آمنّا به و صدّقناه، و لم نحتل أن نخيّل له وجهًا عقليًّا و مسلكًا بحثيًّا، بل اقتدينا بهداه و انتهينا بنهيه، امتثالاً لقوله تعالی:
(وَ مَا ءَاتَئكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهََئكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا)[8].
حتّی فتح اللهُ علی قلبنا ما فتح، فأفلح ببركة متابعته و أنجح... . [9]


استغفار ملاصدرا از گذراندن مقداری از سرمایۀ عمر در فراگیری آراء متفلسفه


«بايد اين نكته دانسته شود كه مقصود از شناخت خداي متعال و شناخت معاد و معرفت راه و سير آخرت، همان اعتقاد و باورهاي بسيط مردم عوام و يا فقيهي كه نصيبي از معارف الهي و حقائق عالم وجود ندارد نيست؛ باورها و مدركاتي كه بر اساس تقليد كوركورانه از گذشتگان بدون هيچ تأمل و تدبّري صورت پذيرفته است.

زيرا افرادي كه دل‌خوش به اينگونه از معرفت تقليدي و بي‌اساس نموده‌اند و صرفاً بر ادراك صوري و تخيّلي و احساسي از عالم وجود و معارف الهي بسنده نموده‌اند، راه بسوي عالم ماوراء طبيعت و مراتب اسماء و صفات نخواهند گشود، همچنان كه براي بزرگان از اولياي الهي گشوده شده است.
و همچنان كه براي عرفاي بالله اين عوالم روشن و اين حقائق آشكار شده است براي آنان روشن و آشكار نخواهد شد؛ عرفائي كه دل به اين دنياي دنيّ نبسته‌اند، و از تمام لذّات و هوسهاي نفساني چشم پوشي نموده‌اند، و آنچه كه از اين دنيا در نزد دنياپرستان بزرگ و ارزشمند مي‌نمايد خار و پست شمرده‌اند، و عوض حطام دنيوي و زخارف آن معرفت ذات اقدس حقّ و حقيقت و سرّ عالم وجود را برگزيده‌اند.

و نيز راهِ بسوي كمال و معرفت حضرت حقّ، راه اهل جدل و بحث و مناظره و كلام نيست؛ زيرا او تمام همّت و دقّت خود را در اشتغال به اين امور مي‌گذراند، و خود نصيبي از معاني و مفاهيم آن ندارد، (و همانطور كه قبلاً گذشت بجاي ادراك و تلقّي معاني و حقائق علوم، به خود علم و تحقيق و تفحّص و سرگرمي‌هاي مربوط به آن وقت مي‌گذراند) همچنان كه طريق و دَيدن اهل كلام اين چنين است.

و نيز راه شناخت پروردگار به صرف درس و بحث و مطالعه و تدقيقات غير متعارف و تحقيقات خارج از ضابطه و افاده كه دأب و روش اهل تحقيق است نيست؛ زيرا جميع اين طرق و مكاتب ظلماتي هستند بعضي بالاي بعض ديگر، آن چنان ظلمتي كه انسان حتّي قادر نيست دست خود را تشخيص دهد. و كسي كه خداي متعال براي او نور هدايت و بصيرت قرار نداده است، هيچ نوري در او وجود نخواهد داشت (و راه او در ظلمات، و اطوار و گفتار و منش او در عالم ظلمت و انانيّت خواهد بود).

بلكه اين نوع از معرفت بر اساس يقين و شهود است، و نتيجه همان نور و ضيائي خواهد بود كه خداي متعال در قلب مؤمن قرار مي‌دهد و با آن حقّ را از باطل، مجاز را از واقع، و اصل را از اعتبار، و نور را از ظلمت، و خدا را از شيطان تمييز مي‌دهد.

بواسطۀ اتّصال او به عالم طهارت و قدس، و خلوص باطن و صفاي قلب او به جهت رياضات و مجاهدات شرعيّه، از جهل و اخلاق نكوهيده و حبّ رياست‌ها و بلندمنشي‌ها و توجّه به مادّه و خلود در آن و سرسپردگي به زخارف عالم دنيا رسته و پا به عرصۀ حقيقت و اتقان ميگذارد.

و به تحقيق من بسیار استغفار مي‌كنم از خداي رؤوف و آمرزنده، بواسطۀ از دست دادن مقداري از سرمايۀ عمر و نعمت حيات خود را در فراگيري آراء و افكار بي‌مايه عدّه‌اي فيلسوف‌نما و اهل جدل از متكلّمين، و دقّت در مطالب سست و بي‌اساس آنان و يادگيري روش ناپسند آنان در مقام بحث و جدل، تا اينكه در آخر الأمر توفيق و هدايت الهي شامل حالم گرديد، و بنور ايمان و تأييد خداي منّان دريافتم كه طريق ادلّه و قياسات آنها ناتمام و مسير و مكتب آنان غير مستقيم و منحرف است.

پس زمام امر خود را به خداي سبحان سپردم و به رسول بزرگوار و گرامي او كه براي وعده و وعيد و پند و انذار و بيم فرستاده شده است. پس به آنچه از پيامبرش به ما رسيد ايمان آورديم و او را تصديق نموديم؛ و در مقام توجيه و تأويل دستورات و اعتقادات او بر نيامديم و به عقل ناقص خود در اين جهت مجال نظر و رأي نداديم، و مسلك و مكتب اهل جدل را در تغيير و توجيه كلمات او بكار نبستيم؛ بلكه همّت خود را در اقتداي به دستورات عرش بنيان و هدايت‌گر او قرار داديم، و از آنچه بيم و انذار فرمود دست برداشتيم، و در اين مقام به كلام خداي متعال در قرآن كريم مدد جستيم كه فرمود: (آنچه را كه پيامبر به شما بگويد عمل نمائيد و از آنچه نهي كند بپرهيزيد).

تا اينكه لطف و توفيق الهي ما را دريافت، و بر قلب و ضمير ما درهاي معرفت و علوم را گشود، پس به بركت متابعت از او و رسولش به فلاح و رستگاري رسيد و به سعادت ابدي نايل آمد.»


منبع: کتاب حریم قدس از علامه سید محمد محسن حسینی طهرانی

[6]ـ سوره الكهف (18) آيه 103 و 104.
[7] ـ سوره النّور (24) ذیل آیه 40.

[8] ـ سوره الحشر (59) قسمتی از آیه 7.


[9] ـ الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج 1، ص 11 و 12.

برهان صديقين در شناخت خدا یعنی چی؟؟؟؟

با سلام در بحث توحید وخداشناسی به بحثی برخورد کردم که منظور از آن را نفهمیدم و سوالی برایم پیش آمد وآن اینکه «برهان صديقين» در شناخت خدا به چه معني مي‏باشد؟

به مناسبت روز بزرگداشت ملاصدرا ---> مکتب ملاصدرا

پيشگفتار

براساس روايات ديني و تاريخ اديان هيچگاه بشر بدون پيامبر نبوده و همواره دين، يا فرهنگ باقيمانده از پيامبران، براي مردم هر زمان برنامه زندگي بوده است. يكي از آموزه هاي مهم پيامبران، درس «انديشيدن» بود; انديشيدن درباره جهان و ارتباط انسان با آن و با پديده هاي شگفت آن. پيامبران، هم به انديشه بشر شكل مي دادند و هم درس اخلاق و قانون در روابط اجتماعي را به آنها مي آموختند.

فلسفه يا ـ درستتر بگوييم ـ حكمت نتيجه درسهاي انبياء بود كه قرنها در دست روحانيون قديم پارس ـ كه به آنها مغ مي گفتند ـ و برخي مناطق شرق و خاورميانه، ترقي و رشد بسيار كرد و امروز به آن حكمت مشرقي يا اشراقي نام مي دهند.

بسبب فتوحات كورش و پادشاهان ديگر ايراني در حدود 5 قرن پيش از مسيح، اين فلسفه رواج بسيار يافت و از راه تركيه و سوريه كنوني به ايونيان و آتن و نقاط ديگر نفوذ كرد و كساني مانند طالس و فيثاغورس كه به ايران سفر كرده بودند آن را به نواحي غرب دنياي آنروز بردند و بعدها نيز با وجود ارسطو ـ كه مكتب ديگري بنام مشائين را تأسيس كرد و گويا سعي بر برهم زدن آن داشت ـ اين مكتب قرنها در رم و مصر و سوريه و نواحي ديگر باقي ماند تا در قرن دوم هجري (قرن 8 مسيحي) بدست مسلمين رسيد.

با آشنايي مسلمين با فلسفه اشراقي و مشائي يوناني و ترجمه كتابهاي آنان به عربي، فلسفه جهش و رشد چشمگيري پيدا كرد و هنوز يك قرن نگذشته بود كه فيلسوفان بزرگ ايراني ـ يعني فارابي و ابن سينا ـ آنرا به اوج خود رساندند. در قرون بعد نيز اين رشد بيسابقه ادامه داشت و فيلسوف اشراقي معروف بنام سهروردي (578 ـ 549 هـ / 1191 ـ 1153 م) و فيلسوف ديگر مشائي بنام نصيرالدين طوسي (672 ـ 597 هـ / 1201 ـ 1185م) از چهره هاي معروف اين دوره هاي سير فلسفه در ايران و اسلام مي باشند.

سبب اين رشد فوق العاده، وجود معارف و فرهنگي خاص و عقلي بود كه اسلام و قرآن و حديث پيامبر(صلي الله عليه وآله)به مسلمين داده بود و در آن، انديشه فلسفي از جمله شناخت خدا به نازك انديشي بسيار رسيده بود و همين سبب شد كه حتي پيش از ترجمه و آشنايي مسلمين با فلسفه، خود آنها مسائل و مكاتب فلسفي (بنام علم كلام) بسازند و مسائل مشكل فلسفي را طرح و بحث نمايند.

اين ويژگي قرآن و حديث بعدها ـ يعني در زمان عرفاي صوفي مسلمان و فيلسوف ما ملاصدرا و اساتيدش ـ باز خود را نشان داد و سبب گرديد كه دو مكتب مهم در تاريخ انديشه و فلسفه بوجود آيد: يكي مكتب تصوف و ديگري مكتب حكمت متعاليه (Transcendent Philosophy)، كه بوسيله ملاصدرا بوجود آمد.