انسان شناسی

آیا می توان گفت که انسان همان خداست؟

با سلام   یک سوالی که به ذهنم رسیده اینه که میگن انسان برای شناخت خودش باید خدا رو بشناسه و یا بلعکس برای شناخت خدا انسان باید خودشو بشناسه.  پس با توجه به این موضوع میشه گفت که انسان همان خداست؟

جایگاه موضوع نفس در علم عرفان

  1. با عرض سلام و تشکر فراوان – آیا موضوع نفس که در کلام و فلسفه مطرح است، در عرفان نیز به آن پرداخته شده است یا خیر؟ مثلا آیا عرفان قبول دارد که موجودات مادی توءمان از حیثیت جسم و نفس برخوردارند یا اینکه چون موجودات را جلوه حق می داند و برای آنها وجود مستقل قائل نیست به این مباحث نپرداخته است؟ به هر حال اگر چنین باشد عرفان اسلامی هیچ تفاوتی بین انسان اشرف مخلوقات و سنگ جمادی کوچک از لحاظ جلوه حق بودن قائل نیست؟ - پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگذارم

مباحثی در باب انسان سالم در حکمت عملی

انجمن: 

بسمه تعالی

نفس و روح یكی از آموزه‌های مهم ادیان الهی

یكی از آموزه‌های مهم ادیان الهی و بخصوص دین اسلام، تعریف انسان و ابعاد معنوی او و صراحت بخشیدن به بُعدی نامحسوس غیر مادی ـ یعنی نفس یا روان ـ می‌باشد. شاید بتوان ادعا كرد كه اگر تأكید وحی و ادیان آسمانی بر وجود چیزی بنام روح یا نفس و اهمیت آن در شخصیت و منش انسانی نمی‌بود تجربة نارسای بشری ـ حتی در پیشرفته‌ترین تمدنها ـ قادر نبود كه اینگونه كه امروز روشن شده است به بُعد عمیق و مؤثری در انسان بنام نفس یا روح برسد.

در اسلام (و مكاتب و ادیان آسمانی دیگر) معرفی نفس انسان، همپا و همراه تعریف سلامت نفس و آموزش روشهای ساختن انسان سالم بوده و حتی از حدیث «بُعثت لأتمم مكارم الأخلاق» می‌توان بدست آورد كه هدف اصلی اسلام نوسازی بشر و ساختن انسانهایی دارای سلامت نفس و قوت روح و روان می‌باشد؛ چه آنكه سلامت معنوی انسان، از دیدگاه اسلام، ضامن سعادت دنیوی و اخروی و فوز و فلاح او شمرده شده است و شخصیت سالم یك انسان را سكوی پرش و تعالی او بسوی كمالات انسانی و وصول به مدارج عالیة روحی و قرب یا حتی وصال حق متعال معرفی نموده است.


سلامت روانی انسان در ادیان و علوم روانشناسی

اهمیت سلامت روانی انسان و شناسایی و درمان آفات و آسیبهای آن در اسلام و ادیان با مطرح بودن آن در روان‌پزشكی و روانشناسی و روانكاوی سازگاری داشته و بررسی تطبیقی این رشته‌ها با تعالیم آسمانی مانند همیشه می‌تواند تجربه‌های بشری را غنی¬تر سازد و اگرچه تجربه و دانش بشر ناتوانتر از آن بوده كه به شناسایی روان دست یابد ولی توانسته است با آسیبها و بیماریهای آن، كه در رفتار انسان خود را نشان می‌دهد و نوعی نابسامانی و ناهنجاری رفتاری است، آشنا شود و تا حدودی به درمان آن بپردازد.سلامت روانی انسان در اسلام از یك زاویه و در پزشكی از زاویة دیگر مورد نظر و عنایت قرار گرفته است. باین صورت كه در روانپزشكی آن را فقط از نظر ناهنجاریهای شخصیتی و بیماریهای شدید آن مورد نظر قرار می‌دهند، اما در بینشهای دینی فراگیرتر می‌باشد و تمام احوال نفس انسانی را زیر نظر می‌گیرد.در این مقاله دیدگاه اسلام را از دریچۀ روایات اسلامی و بخصوص احادیث اهل بیت علیهم السلام مورد بررسی قرار می‌ گیرد، و به مرزهای مشترك حدیث و روانپزشكی و روانشناسی اشاره ای میشود.

چگونگی شناسایی انسان ها

باسلام
ما در احادیث گوناگون به ویژه در نحج البلاغه از ائمه اطهار بهمان سفارش شده است که افراد را تا امتحان کرده و بعد به عنوان دوست و یا فردی مطمئن بهشان اطمینان کرده و اعتماد کنیم.
ولی بنده تا به حال نتوانسته ام آن روش ها را به دست آورم و به کار بندم.
خواهشمند است کمک و راهنمایی فرمایید.
باتشکر فراوان
من الله التووفیق

مقالات قرآنی

انجمن: 

[="Arial"][="Blue"]رسالت قرآن در معرفت
[/]:Gol:قرآن كه خود، علم ممثَّل است، بيش از هر چيز جوامع بشري را به دانش فرا مي‌خواند چون با سرمايه‌ي بينش علمي، فروغ هدايت آن روشن‌تر مي‌شود، زيرا گر چه رهنمود قرآن در بشارت دادن و بيم‌دادن عالم است... «لِيَكُونَ لِلعالَمينَ نَذيراً»[1]، ليكن سودمندان از آن، كساني‌اند كه از زبانه دوزخ هراسناك‌اند: «انّما اَنتَ مُنذرٌ مَن يخْشاها»[2] و هراسناكان از شعله جهنم، زياد نيستند و مهم‌ترين آنان عارفان به خداي سبحان و عالمان به احكام و حكم اويند: «اِنَّما يَخْشَي الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[3] و در پرتو خدا باوري و خدا پروائي، شايسته‌ي هم‌نشيني فرشته‌ها شده و در صحنه‌ي برجسته‌ترين معارف الهي يعني توحيد به شهادت نشسته و اداي شهادت آنان مسموع گوش دل صاحبدلان شده، و مُهر تأييد و امضاء خداي واحد را به همراه خود دارد: «شَهِدَ الله اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ المَلائِكهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسطِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الله العَزيزُ الحَكيمُ»[4].
رسالت قرآن در دعوت به معرفت، شامل همه اركان آنست؛ يعني هم مبدء را كه خداي سبحان و نام‌هاي نيكو او ومظاهر گوناگون آنهاست به عنوان مبدء شناسي عنوان مي‌كند و هم معاد را كه همان مبدء‌است با نام‌هاي نيكو ديگر ارائه مي‌دهد و هم رابط بين آغاز و انجام را كه مظاهر نام‌هاي نيكو ديگر خداي سبحان‌اند هدايت مي‌كند، ضمنا جهان‌شناسي و انسان‌شناسي را كه هر كدام بنوبه‌ي خود مظهر نامي از نامهاي مبارك الهي‌اند تعليم مي‌نمايد، و نحوه پيدايش و پرورش بسياري از موجود‌هاي روح‌دار يا بدون روح را به منظور تشريح آيات آفاقي وانفسي گزارش مي‌دهد.
در تحليل مسائل شناخت‌شناسي، گذشته از آنكه مباحث را به صورت اشكال منطقي دقيق طرح مي‌كند و شرائط منطق صوري را رعايت مي‌كند به قسمت مهم منطق كه صاحب‌نظران روش شناسي آن را جزء فريضه‌ي مباحث منطق مي‌شمارند و بخش‌هاي ديگر را جزء نافله‌ي مسائل منطق محسوب مي‌دارند كاملا عنايت مي‌نمايد و از اين رهگذر نه تنها حِسْبان و زَعْم و پندار واهي را كافي نمي‌داند بلكه گمان را كه بسياري از دانشمندان به آن مبتلا هستند ناقص مي‌شمارد، و مظنّه را در تحقيق مسائل جهان‌بيني سودمند نمي‌داند، و آيات فراواني در اين زمينه نازل شده است كه ظنّ را چون خَرْص و تخمين دانسته و پيروي از آنها را ضلالت مي‌داند و گمان‌ پرستي را همراه با هواپرستي محكوم مي‌شمارد، آيات ذيل نمونه‌اي از ذمّ ظّن و سلب حجّيت آن در مسائل اعتقادي و نفي اعتماد بر آن در مباحث جهان‌بيني است: «اِنْ يتَّبِعُونَ اِلّا الظّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلّا يَخْرِصُونَ»[5] «وَ ما يَتَّبِعُ اَكثَرُهُمْ اِلّا ظَنّا اِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الحَقّ شَيئاً»[6] «اِنْ يِتَّبِعُونَ اِلّا الظّنّ و ما تهوي الاَنْفَسَ»[7].
چون از صورتهاي فاقد شرائط انتاج هرگز قطع حاصل نمي‌شود و از مادّه‌هاي ظنّي هرگز تعيين پديد نمي‌آيد هدايت قرآن كريم و رسالت آن در تبيين معرفت شناسي اينست كه اساس را بر صورتهاي واجد شرائط نتيجه گرفتن قطعي و مادّه‌هاي صالح جهت افاده، يقين قرار مي‌دهد و بهره‌مندان از خود را متّقياني مي‌داند كه بر محور حسّ نگشته و در ديوارهاي تنگ طبيعت محبوس نشدند و به ماوراء آن كه قلمرو غيب و عقل است ايمان دارند: «يُؤمِنُونَ بِالغَيْبِ»[8]، و درباره‌ي قيامت به گمان اكتفاء نكرده بلكه به مرز يقين رسيده‌اند، «و بِالآخرَهَ هُمْ يوُقِنُونَ»[9] اينان در پرتو معرفت شناسي بين گمان نزديك به علم كه نفوذ شبهه در آن بعيد است نه محال، و بين يقين كه رخنه ترديد در آن مستحيل است نه بعيد، فرق گذاشته‌اند وهرگز گمان‌هاي پراكنده را يقين نمي‌پندارند و بعيد را ممتنع نمي‌شمارند.
قرآن كريم همانطوري كه فكر ناب را زمينه‌ي حصول يقين صاحب‌نظران مي‌داند، ذكر خالص و شكر بي‌شائبه را وسيله حصول يقين صاحبان بصيرت مي‌شمارد، زيرا بعد از جريان حضرت خليل ـ عليه السّلام ـ كه نمونه‌ي كامل صاحبان بصيرت است و اينكه آن حضرت شاهد ملكوت آسمانها و زمين بوده و از بين رهگذر به مقام يقين شهودي و قطع با بصيرت رسيده است: «وَ كَذلِكَ نُري اِبراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ ليَكُونَ مِنَ المُوقنين»[10] همه‌ي صاحب نظران را به نگاه در ملكوت آسمانها فرا مي‌خواند تا از اين سكوي پرش به مقام يقين مفهومي و قطع‌ نظري برسند، گر چه رسيدن به مقام قطع با بصيرت به نوبه‌ي خود ممكن خواهد بود: «اَوَ لَمْ يَنظُروُا في ملَكوتِ السََّمواتِ وَ الاَرضِ»[11].
و نيز همه‌ي سالكان كوي حق را به ذكر و پرستش خالص دعوت مي‌نمايد تا از راه ذكر و شكر چون طريق فكر و شعور به مقام والاي يقين برسند: «وَ اعبُدْ رَبَّكَ حتّي يَأتِيكَ اليَقينَ»[12].
و به صاحبان علم اليقين كه از رهگذر كوي فكر و شعور يا سحر خيزي ذكر و شكر به مقام يقين رسيده‌اند اعلام مي‌دارد كه هنوز در بين راه‌اند و مقصد‌هاي والا همچنان به انتظار آنها است كه از علم اليقين به عين اليقين بار يابند. از علم به عين آمد و از گوش به آغوش: «كَلّا لَو تَعلمُونَ عِلمَ اليَقينِ لَتَروُنَّ الجَحيمَ ثُمَّ لَتَروُنّها عَيْنَ اليَقينِ.»[13].
يقين عامل مؤثّر است تا عبد صالح سالك از مقام محبّ بودن به درجه‌ي بالاي محبوب حق شدن نائل آيد، كه نه تنها لذّت محبت را مي‌چشد، بلكه از ناحيه‌ي محبوب شدن مي‌بالد و فخر مي‌كند، و اگر تاكنون از لذت مناجات با حق بهره‌مند بود اكنون از شوق مناجات خداي سبحان با وي غرق نشاط مي‌شود: «قُل اِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُوني بُحْبِبْكُمُ الله»[14] ـ «ما بَرحَ لِلّه عزّت آلائه في البرهة بعد البرهة و في ازمان الفترات عبادٌ ناجاهم في فكرهم و كلّمهم في ذات عقولهم»[15]...
اينان هر لحظه با عبادت بهره‌ي تازه‌ي از يقين مي‌برند و با يقين برتر عبادت بهتر انجام مي‌دهند چنانكه صاحب‌نظران با فكر بهره‌ي جديدي از يقين نظري مي‌برند و با آن يقين كليد حلّ دشواري‌هاي نظري را بدست مي‌آورند.
و چون نظام آفرينش بر اساس علت و معلول است و همه‌ي سلسله علّت‌ها را خداي سبحان كه مسبب همه اسباب است اداره مي‌نمايند و آنها فقط مجاري فيض‌اند، درخواست هرگونه فيضي با حفظ مبادي و مجاري آن خواهد بود، و هرگز توسّل‌ها مخالف حكمت حق نبوده و آن را تغيير نمي‌دهند، بلكه هماهنگ با آن اثر مي‌كنند: يا مَن لا تُغَيَّرُ حِكمَته الوسائلُ[16]، و از آنجهت كه علم گاهي از فكر و دانش و زماني از ذكر و نيايش حاصل مي‌شود تقاضاي افزايش آن همراه با درخواست توفيق فكر و حدس و سعادت عبادت و پرستش خواهد بود، بنابراين معناي «ربِّ زِدْني عِلماً» همراه با تقاضاي توفيق كوشش و تفكر عقلي يا كشش و تهجد قلبي مي‌باشد كه جمع هر دو، نه تنها ممكن، بلكه مطلوب خواهد بود.
و از آنجهت كه بناي اين مقالت بر اختصار است و از طرفي برخي از مباحث عبادي در اين فصل آمده است لذا فصل مستقلي براي تبيين رسالت قرآن در عبادت منعقد نخواهد شد، همانطوري كه براي رسالت قرآن در تربيت منعقد نشد.:Gol:
__________________________________________________________________
[1] . سوره‌ي فرقان، آيه‌ي 1؛ تا براي جهانيان بيم‌دهنده باشد.
[2] . سوره‌ي نازعات، آيه‌ي 45.
[3] . سوره‌ي فاطر، آيه‌ي 28.
[4] . سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 18گ خداوند گواهي مي‌دهد كه مبعودي جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش گواهي مي‌دهند (خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد و معبودي جز او نيست كه هم توانا و هم حكيم است.
[5] . سوره‌ي انعام، آيه‌ي 116؛ آنها تنها از گمان پيروي مي‌كنند و تخمين و حدس مي‌زنند.
[6] .سوره‌ي يونس، آيه‌ي 36؛ اكثر آنها جز از گمان پيروي نمي‌كنند و گمان انسان را از حق بي‌نياز نمي‌كند.
[7] . سوره‌ي والنجم، آيه‌ي 23؛ آنها فقط از گمان‌هاي بي‌اساس و هواي نفس پيروي مي‌كنند.
[8] . سوره‌ي بقره، آيات 4ـ2؛ به غيبت ايمان مي‌آورند.
[9] . سوره‌ي بقره، آيات 4ـ2؛ به آخرت يقين دارند.
[10] . سوره‌ي انعام، آيه‌ي 75.
[11] . سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 185؛ آيا در ملكوت آسمانها و زمين نگاه نمي‌كنند؟
[12] . سوره‌ي حجر، آيه‌ي 99.
[13] . سوره‌ي تكاثر، آيه‌ي 5؛ چنان نيست (كه شما خيال مي‌كنيد) اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشته باشيد، قطعا شما جهنم را خواهيد ديد، سپس (با ورود در آن) آن را به عين اليقين خواهيد ديد.
[14] . سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 31؛ بگو اگر خدا را دوست داريد پيروي كنيد مرا تا خدا شما را دوست دارد.
[15] . نهج البلاغه، خطبه‌ي 222؛ همواره براي خدا ـ كه نعمتها و بخششهايش ارجمند است ـ در پاره‌ي از زمان پاره‌ي ديگر و در روزگارهايي كه آثار شرائع در آنها گم‌ گشته، بندگاني است كه در انديشه‌هاشان با آنها راز مي‌گويد و در حقيقت عقل‌هاشان با آن‌ها سخن مي‌فرمايد.
[16] . صحيفه سجاديه.[/]

کدام یک از این دو را تایید می کنید؟

سلام دوستان

من دو تا برادر در محلمون می شناسم که اولی (کوچکتره)

- نماز می خونه_مسائل دینی و رعایت میکنه (مثلا دروغ صفر_غیبت صفر_فحش و ناسزا صفر_چش چرانی صفر_ و ...)
به انقلاب و رهبر و ائمه و ... هم وفادار هست و تا حدودی هم اخلاقش (با مردم) خوبه اما چندان با پدرش و خانوادش جور نیست و سر ناسازگاری داره!(دستورات پدر رو کمتر انجام میده و با اون هیچ جا نمیره! چون میگه آدم بد اخلاقی هست و نمی خواد شبیه اون بشه!)

پدرش هم دائم اونو نفرین میکنه!!(نمی دونم حق بجانب هست یا نه!)

---------------------
اما دومی (بزرگتره)

نماز صفر _قرآن صفر _دین صفر_زبان صفر_ اعمال صفر و ...

اما اخلاق 20-کمک کردن به دیگران 20-احترام به پدر و مادر 20-شوخ طبعی 20-صله رحم 20 و ...پدر و مادرشم دائم از تعریف می کنند!

حالا من برام سوال هست اگه خدای نکرده یکی ار اینها فوت کنه تکلیفشون در برزخ و اخرت چی میشه؟

یعنی کدوم قابل تایید هست؟

اولی که اخلاق نداره اما خدا داره!
یا دومی که اخلاق داره و خدا نداره!

کارشناس بحث : استاد

اعتقاد به وجود خداوند در هنگام تولد

یک استاد دانشگاه می‌گوید کودکان با باور وجود خداوند متولد می‌شوند، و این باور از طریق تعالیم آموزه‌های دینی نیست.
پایگاه خبری «دیلی تلگراف» در مقاله‌ای نوشت دکتر جاستین برت، محقق ارشد ذهن و انسان‌شناسی در دانشگاه آکسفورد معتقد است که افراد کم‌سن تمایل به باور یک وجود متعالی دارند، چرا که آنها اینگونه می‌پندارند که همه چیز در جهان با هدف خلق شده است. او می‌گوید: «کودکان کم سن و سال حتی زمانی که هنوز از طرف خانواده و مدرسه، چیزی راجع به وجود خداوند نیاموخته‌‌اند، وجود او را باور دارند. دکتر برت دلایلی ارائه می‌دهد که حتی افرادی که به تنهایی در یک جزیره دورافتاده بزرگ می‌شوند نیز احتمال دارد به خداوند ایمان داشته باشند.»
وی در برنامه رادیو 4 شبکه BBC گفت شواهد علمی زیادی در ده سال گذشته نشان می‌دهد که رشد طبیعی ذهن کودکان، بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما زمانی می‌پنداشتیم. برای مثال آنها به این تفکر گرایش دارند که جهان طبیعت هدفمند و طراحی شده است و معتقدند ذی‌شعوری ورای این اهداف وجود دارد. «اگر آنها به تنهایی در جزیره‌ای بزرگ شوند، به عقیده من به خداوند ایمان خواهند داشت.»
در یکی از تحقیقات انجام شده در این خصوص، از کودکان 6 و 7 سال پرسیده بودند «اولین پرنده چرا به وجود آمده است؟» آنها در پاسخ ‌گفته‌اند: «برای صدای قشنگش» و «برای زیباتر کردن جهان.»


آزمایش دیگری بر روی کودکان دوازده ماهه نشان داد آنها با نمایش فیلمی که در آن یک توپ غلتان از یک توده نامنظم، یک توده بلوک منظم می‌سازد، متعجب شده بودند.
دکتر برت گفت شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد حتی کودکان 4 ساله نیز اگر چه می‌دانند برخی چیزها ساخته دست بشر است، اما در عین حال می‌دانند جهان طبیعت تفاوت دارد. در واقع کودکان برخلاف تعالیم والدین یا آموزگارانشان، بیشتر از فرضیه تکامل تدریجی، گرایش به باور خلقت آفرینش دارند.نکته جالب آنکه وی اظهار می‌کند متخصصان علم انسان‌شناسی دریافته‌اند که کودکان در برخی فرهنگ‌ها با وجود ممنوعیت تعالیم مذهبی، همچنان خدا را باور دارند. ذهن کودکان بطور طبیعی با رشد تمایل به وجودی مقدس و طراحی هوشمند همراه است؛ در حالی که فرضیه تکامل تدریجی با سرشت طبیعی انسان سازگار نبوده و باور آن نسبتا کار دشواری است.منبع