تردید

چرا دختران در تصمیم گیری منفعلانه عمل می کنند؟

انجمن: 

با سلام خدمت همه

دختران در جامعه ما در بسیاری از تصمیمات مهم زندگیشان هدف روشن و مشخص و قاطعی ندارند.
مثلاً:
۱-برای دانشگاه بدون هدف انتخاب رشته می کنند و درس می خوانند.( البته نه همه آنها).
۲-وقتی سر کار می روند به آن نه به عنوان وظیفه بلکه یک سرگرمی و وقت پرکنی نگاه می کنند ( باز هم معمولاً و نه همه).
۳-حقوقی که می گیرند را نه برای آینده و خرج و مخارج زندگی بلکه به عنوان پول تو جیبی نگاه می کنند.
۴-تا وقتی دنبال درس و کارند که شوهر نکرده اند اما به محض ازدواج ناگهان همه چیز را فراموش می کنند...

چرا یک دختر تکلیفش با خودش معلوم نیست. چرا منتظر می نشیند تا یک نفر ( همسرآینده) از راه برسد و به او بگوید چه کار بکن چه کار نکن؟
در حالیکه یک پسر از همان اول میداند دنبال چه چیزیست. اگر درس به دردش نخورد اصلا دنبالش نمی رود. نه اینکه وقتش را در دانشگاه تلف کند بعد بیاید ببیند هیچ خبری نیست.
چرا دخترها برای سرنوشتشان خودشان تصمیم نمی گیرند؟
یا اگر تصمیم می گیرند متزلزلند؟
دختران بیشتر به دنبال ازدواج و بچه دارشدن هستند یا به دنبال موفقیت تحصیلی و شغلی؟
اگر فکر ازدواجند پس چرا تا خواستگار میاید سریع بحث تحصیل و کار را پیش می کشند و جواب سربالا می دهند؟
اگر هم فکر کار و پیشرفتند پس چرا در کارکردن به جدیت مردان نیستند؟(معمولاً نه همه)

می گویند وظیفه زن انسان سازیست. این جمله این باور را القا می کند که یک زن وظیفه اش ساختن زندگی دیگران و به موفقیت رساندن آنهاست و خودش دیگر فرقی نمی کند به جایی برسد یا نرسد انسان بشود یا نشود. یعنی خودش را وقف خوشبختی و موفقیت دیگران ( همسر و فرزندان) کند و خودش دیگر اهمیتی ندارد. همین صفت فداکاری را برای همین روی مادرها گذاشته اند یعنی کسی که خودش را فدای خانواده کرده خودش را نادیده گرفته.
من فکر می کنم زنان در زمانهای قدیم با وجود اجحاف هایی که در حقشان می شده تکلیفشان با خودشان روشن تر بوده و می دانستند از زندگی چی می خواهند اما الان در زمانه ما با وجود رفع بسیاری از تبعیض ها و وجود امکانات برای رشد و پیشرفت خانمها آنها بیشتر دچار سردرگمی و بلاتکلیفی هستند.
مثلا در زمانهای قدیم کسی از زنان توقع کارکردن نداشت اما در زمان ما بعضی مردها تمایل دارند همسرشان سر کار برود. یا خانواده ها همانطور که از پسرشان انتظار کار دارند از دخترها هم دارند.
اما یک زن گاهی با ازدواج، ثمره سالها تلاش و زحمت خودش را کنار می گذارد. ( من پزشک متخصص خانم یا خانم دکتر داروساز می شناسم که سر کار نمی روند). البته که حفظ کانون خانواده اهمیت بسیار دارد اما چرا یک زن اول همه این راه های پرفراز و نشیب درس و کار را پشت سر گذاشته و بعد همه را به یکباره رها می کند؟ یعنی وقت و پول و انرژی و بودجه مملکت و ... که این خانم در دانشگاه و محل کار هزینه کرده همه باید بر باد برود؟

برعکس این قضیه را هم در جامعه می بینیم: زنانی که سر کار می روند و گله و شکایت می کنند و حسرت زنان خانه دار را می خورند.

ریشه این دوگانگی کجاست و راه حل آن چیست؟
دخترها و زنان بالاخره در زندگی دنبال چه چیزی هستند ( و بهتر بگویم دنبال چه چیزی باید باشند)؟

و یک نکته قابل تامل اینکه با وجود تلاش زن در کار و تحصیل هنوز باور عمومی جامعه در مورد کار زنان منفی است حتی خود خانمها هم در بسیاری موارد خودشان را قبول ندارند و ترجیح می دهند یک مرد کارشان را حل کند. ( مثلا مراجعه به پزشک مرد یا ترجیح دادن تدریس دبیر یا اساتید مرد)
من منکر وظایف و مسئولیتهای زن در خانه نیستم و نمی خواهم ارزش خانه داری و مهم تر از آن همسرداری و بچه داری را پایین بیاورم اما می خواهم بدانم آیا همین ها برای مفیدبودن کافیست؟ وقت باقیمانده ای که برای یک زن می ماند چگونه میگذرد؟
آیا حاصل یک عمر زندگی یک زن باید پختن غذا و ظرف شستن باشد اگر هم در جواب بگویید نخیر حاصل عمر زن اینها نیست بلکه فرزندان صالح و مفیدی است که به جامعه داده من می گویم پس خود آن زن چه فایده مستقیمی داشته برای جامعه؟ اصلا شاید یک زن هیچ وقت بچه ای نداشت یا ازدواج نکرد حاصل عمر این زنی که بچه ندارد چیست؟
من می خواهم تکلیف خودم را بدانم. چون تا الان تکلیف مرا اجبار خانواده و جامعه معلوم کرده در حالیکه من می خواهم خودم برای خودم تصمیم بگیرم.

یکی از دلایلی که باعث شد این موضوع را مطرح کنم عدم خودباوری و اعتماد به نفس در خودم هست( که البته فکر می کنم در بسیاری از دختران هم وجود داشته باشد)

در واقع "نتوانستن" یک مساله ایست که دختران جامعه را در دوراهی پیشرفت و درجازدن قرار می دهد. من می خواهم بدانم این نتوانستن ها کجایش حقیقت دارد و کجایش فقط یک باور غلط است.

دو نکته مهم:
۱- من تعصبی روی جنسیتم ندارم نه به آن افتخار می کنم و نه از آن شرمنده هستم‌ . پس از کارشناس محترم و کاربران بزرگوار می خواهم که آن چیزی را که به واقعیت نزدیک تر است بگویند نه مطالبی که به من تسلی بدهد که بله زنها هم توانمندند و چنین اند و چنان. من طالب حقیقتم و می خواهم بدانم دقیقا نقش یک زن در خانواده و جامعه چیست؟ ( غیر از فرزندآوری و بچه داری).

۲- دنبال جواب های کلیشه ای و قالبی نیستم از کارشناس محترم و کاربران گرامی می خواهم روی سوالاتم فکر کنید و جواب بدهید. من حاضرم تا چند هفته هم صبر کنم اما پاسخ تازه و قانع کننده دریافت کنم.

زیرنویس( برای کسانی که سریع بهشان برمیخورد و جبهه میگیرند):
۱- دخترهایی هم هستندکه از درس خواندن و کارکردن هدف دارند .
۲-دخترهایی هم هستند که می دانند از زندگی چی می خواهند و منتظر تصمیم بقیه نیستند.
پس لطفا نیایید اعتراض کنید که چرا دخترها را تحقیر کردید و از این حرفها...
من خودم یک دخترم و فقط دنبال یافتن وظیفه و مسئولیت های واقعی خودم هستم.
با سپاس

فراموشی یا تردید در سال خمسی

سلام علیکم
با احترام
فردی که به طور کامل سال خمسی خود را فراموش کرده وظیفه اش چیست؟

سوال دوم فردی در مورد سال خمسی خود بین چند روز مثلا اول مهر یا اول آبان یا اول آذر مردد است وظیفه اش چیست؟

لطفا نظر مقام معظم رهبری و آیت الله مکارم را بفرمایید.

مفهوم توکل

با سلام و احترام
در تاپیکی، میان پستها، سوالاتی مطرح کردم اما جوابی داده نشد.
پس گفتم بهتر است در یک تاپیک جدید آنها را مطرح کنم تا به کمک کارشناس محترم و دوستان بتوانم به جواب سوالاتم برسم.

سوالات من دو بخش است.
یک بخش مربوط به مفهوم توکل است
یک بخش مربوط به تقابل توکل با موانع یا نشانه هایی است که دارای حکمت هستند.

فعلا سوالات بخش اول برایم مهم هستند پس همان ها را مطرح می کنم تا مفهوم واقعی توکل را متوجه شوم.

توکل کدام یک از این معانی را دارد ؟( تنها یکی از اینها درست است یا دو تا یا سه تا یا هیچ کدام؟) :

آیا توکل تنها یک باور است؟ باور به اینکه هیچ وسیله ی شرور یا نیکی جز به قدرت خدا کاری نمیکند

(خدایا همه چیز به اذن و نیروی تو است ... توکلت علی الله)

یا
توکل به این معناست که انسان از خداوند میخواهد مسیر مقصود را برای او هموار کند و در این مسیر خداوند از او حمایت کند و همچون وکیل به او کمک برساند؟ و اگر کمک نرسید چه؟ آیا خداوند کمکهایش محدود به اسبابش خواهد بود؟ آیا در جایی قوانین جهان به نفع متوکل تغییر خواهد کرد؟و ...

(خدایا کمکم کن ..... توکلت علی الله)

یا
توکل نشان از تردید دارد تردید نسبت به دست یابی به نتیجه یا اصل راه، چون فرد از عاقبت به خیری یا اصل راه میترسد و اطمینان ندارد، دل به دریا میزند و آن را به خدا میسپارد و به او توکل میکند. زیرا با تلاشی که کرده است، همین راه را درست تشخیص داده است پس اگر اشتباه باشد، به گردن خداست؟

(خدایا من شروع میکنم اگر اشتباه بود یا به نتیجه نرسید...توکلت علی الله)

یا
....

لطفا متقاعدم کنید (شک در اعتقادات و باورهای دینی)

انجمن: 

سلام خدمت شما بزرگوارانمن همه عمرم به اصول پایبند بودم تا این که در سال های اخیر کم کم با بیشتر شدن اطلاعاتم نسبت به اوضاع و احوال دنیا و دیدن، خوندن و شنیدن باور های ملت های دیگه، فرهنگ های دیگه، سبک زندگی های دیگه و خدایان دیگه (به خصوص ملل شرقی) ابتدا دچار تردید نسبت به باور های پیشین خودم شدم، و سوال برای من پیش اومد که چرا زنان ملل دیگه (حدودا چهار پنجم جهان) انقدر ساده تر از مسلمونا زندگی می کنن؟ (لطفاً از آثار سوء بی حجابی نفرمایید، بحث من آثار نیست، زندگیست. کمااینکه آمار تعدیات در کشور هایی که حجاب در اونها اجباریست بسیار بیشتر از دیگر کشور هاست.) چرا با این که از حرام خوراک می خورند، حرام انجام می دهند و حرام درآمدزایی می کنند همچنان سیر صعودی پیشرفت خودشون رو طی می کنن. (مثلاً کره جنوبی و چین) اگر از بالا به کره زمین نگاه کنیم، متوجه می شیم که هر ملت، دین و فرهنگی خودش رو برتر از بقیه میدونه و هر باوری خودش رو تنها راه نجات (چه از آتش جهنم، طبق ادیان ابراهیمی، چه از شیطان و زندگی بدِ بعدی روی زمین در ادیان شرقی) چطور می تونم با وجود این همه نشانه علیه باور های پیشینم، هنوز هم به اونها اعتقاد داشته باشم؟ متقاعدم کنید، خواهش می کنم.بسیار ممنونم

مشکلی مهم در ایمان

انجمن: 

با سلام
سنده یک مشکلی پیدا کرده ام اخیرا
از کسی شنیدم که دین ابزاری است برای حکومت ها تا خود ان ها به راحتی بر ما تسلط یابند...
خودم دوست ندارم قبول کنم این قضیه رو و به خودم هم همش میگویم که غلط است ولی به هر حال شکی در من به وجود اورده که نکند همه این دین و پیامبر ساختگی است و برنامه ریزی شده؟
چه کنم؟