حسادت

پیراهن حضرت یوسف و گرگ

چرا برادران یوسف به پدر گفتند گرگ یوسف راخورده وپیراهن خونی به اونشان دادنداگرگرگ کسی راخوردمگر پیراهن برای او باقی می گذارد؟

چطور کودک درونم را بمیرانم؟!

انجمن: 

سلام و عرض ادب خدمت اسک دینی های محترم@};-
در یک حرکت انتحاری می خواهم کودک درونم را بکشم:>
گستاخ شده!!!:-sو زیادی هم فعال هست...
از میل و خواسته هایی که دارم تا زودرنجی و نبود عزت نفس و گاهی هم حسادت چاشنی اش می شود
عین بچه ها...
بزرگ که نمیشه پس بکشمش خلاص
پیش روانشناس های مختلف رفتم متأسفانه به علت نابلدی و ناپختگی نتیجه نگرفتم و دلسرد شدم
کودکی خیلی بد و عذاب آوری داشته ام و بسیار رنج دیدم هم جسمی و هم روحی...
کمتر کسی این موضوع را درک می کند و بیان میکند کسانی هستند با مشکلات شدید اما حالشان خوب هست
من جزو آن دسته افراد با حال خوب نیستم...خیلی سعی کردم
بارها هم اینجا تاپیک ایجاد کردم
پیش روانپزشک رفتم مدتی دارو مصرف کردم
این ها همه ش بی فایده ست
مشکلم ریشه در کودکی و نوجوانی ام دارد که شخصیتم شکل گرفته است و تغییرش خیلی سخته
از جهاتی بهتر شدم البته بیشتر سرکوب می کنم تا درمان...
حالا میخوام کودک درونمو از بین ببرم

چگونه می توان ذات مان را تغییر دهیم؟

سلام
من خصوصیات مومن رو خوندم و برای خودم نوشتم، ولی چه کنیم ذاتمون تغییر کنه؟
مثلا حسودی در بعضی موارد یا کینه یا سکوت و حرف نزدن وقتی میشه جواب داد؟
تازه اینها همه اش باید واقعا واسه خدا باشه.
درصورتی که الان اگه کاری میکنم بعدا هی میگم و نمیتونم کامل موفق بشم

حسادت به خانواده

سلام
می‌خواستم بدانم اگر انسان با حسادت خودش به دیگران آسیب رساند باشد، آیا احتمال بخشش برای اون هست؟
من در کودکی به برادر خود حسادت میورزیدم چون اون بسیار زیبا بود و همه به اون توجه داشتند.دوست داشتم اون زشت شود.
من درسم خوب بود و همه من را به این خاطر تحسین میکردند. دوست داشتم اون درس نخواند که این مزیت را به او داشته باشم.
از مدرسه پیشش بد می‌گفتم. تو درسها هم کمکش نمیکردم. اون هم درس خون نشد.

بعدا سر این موضوع عذاب وجدان گرفتم هر چند در زمان کنکور سعی‌ کردم کمکش کنم ولی‌ دیگه دیر بود
باید از همون دبستان کمکش می‌کردم. بالاخره به زور دانشگاه قبول شد بعد خودش هم به درس علاقمند شد ولی‌ پایه قوی ای نداره.

بعدا فهمیدم اگه اون آینده درخشان تری داشت برای منم مایه افتخار بود و تمام این حسادت ها بیخود بود. چون من آدمی‌ بودم که اگه می‌خواستم می‌تونستم با حرفم یا کمکم خیلی‌ روش تاثیر بذارم.
علاوه بر اون من به یکی‌ از دخترهای فامیل که بهتر از من بود هم حسادت می‌کردم. چون همه از اون تعریف میکردند.
اون دختر با یه پسر دوست شد که زیاد خوب نبود. من نگفتم که این پسر بدرد تو نمیخوره و کمکش نکردم
تازه بعضی‌ وقتها با خودم می‌گفتم فقط من نیستم که ازدواج نکردم (چون همه میگفتن اون داره ازدواج می‌کنه ولی‌ تو نه)
متاسفانه اونم خوشبخت نشد چون اونها بعدا ازدواج کردند ولی بعدش طلاق گرفتند.
نمیدونم حالا باید با این همه عذاب وجدان چی‌ کار کنم؟؟

نسبت به حسادت مادرم چه رفتاری داشته باشم؟

انجمن: 

سلام و خدا قوت خدمت اسک دینی های محترم@};-

مادرم به دلیل آزارهایی که دیده دچار خلأهای خیلی زیادی شده و این موجب شد از نظر روحی بشدت برآشفته هست و موضوعی که تو عنوان مطرح کردم اینه که خیلی نسبت به من و برخی افراد حسادت می کنه بارها خودش هم اقرار داشته

مثلا کسی از من یا ظاهرم یا از استعدادم تعریف کنه مادر برافروخته میشه و همان لحظه سعی در تحقیر من داره یا از طریق مرثیه سرایی میخواد جلب توجه کنه!

بارها خودمو در برابرش ضعیف نشون دادم ، اگر مسابقه بذاریم من از قصد میبازم و میذارم مادر برنده بشه!

همیشه پیشش از خودم متأسفانه بدگویی می کنم که حافظه م ضعیفه و استعداد ندارم و...
و مادر خوشحال میشند !

هر کاری می کنم هر چیزی می خرم هر کانالی عضو باشم هر موسیقی گوش بدم دلش میخواد اونم همون کارو بکنه!
به گوشیم ، لباسام ، به هر چیزی که فکرشو می کنید
حتی به علاقه خواهرزاده م به من!! برای خواهرزاده م هدیه بخرم ناراحت میشه و بروز میده!

میخوام استخر برم ، پیاده روی و... خیلی کارهای دیگه اما بخاطر این که مادر ناراحت نشند نمیرم خودش نمیاد به منم این اجازه رو نمیده ! یعنی ناراحت میشه و غصه میخوره

من کلاس قلاب بافی ثبت نام کردم مادر خیلی ناراحت شدند و این هم بگم فقط نسبت به من این حسو دارند ! تا از خواهرم تعریف بشه مادرم ذوق میکنه و میگند آره صحیحه و بالعکس دوست ندارند کسی از استعداد و ظاهر من تعریف کنه

این که تاپیک زدم برای خودم نبود چون من اصلا بابت تحقیراش ناراحت نمیشم من از حسادتش از اینکه خودشو زجر میده واقعا ناراحت میشم

اگر اعضای خانواده در مورد ظاهرم صحبت مثبت کنند مادرم بهش برمیخوره و باهاشون درگیر میشه!

حتی نسبت به خواهر همسرمم حسادت میکنند!!! که خوشبخته ، راننده ست و ....

شخصیت وابسته دارند

بارها باهاش صحبت کردم آروم میشه اما دوباره حالش بد میشه خیلی درگیری ذهنی داره و همه رو با خودش مقایسه میکنه

پدرم !!! خیلی زجرش داد و هنوزم کوچک ترین محبت به مادرم نمی کنه ! و فقط مادرم با اون حالش خدمت گذارش هست...

سنش هم 48 سال شون هست ، چند باری سعی داشتم پیش روانشناس ببرمشون اما مقاومت کردند ! یک باری که رفتند بدشون اومد چون روانشناس همه ش از بازسازی رابطه بین مادرم و پدرم صحبت می کرد که چنین چیزی با توجه به روحیات و بیماری های مادرم امکان پذیر نبود یعنی خودشم انگیزه برای تلاش نداشت

دلم برای این مادر خونه... خیلی خودشو عذاب میده من چطوری کمکش کنم!

چگونگی رفتار با آدم حسود و بد زبان

سلام
من قبلا هم مزاحمتون شدم و درباره مادر شوهرم و اینکه با ایشون زندگی می کنیم ازتون راهنمایی خواستم بابت راهنمایی تون. ممنون.بسیار استفاده کردم .
راستش من به تازگی متوجه شدم که مادر شوهرم پیش خواهر شوهرام خیلی بدگویی من را می کنن ٰٰٔ؛ همه اسرار زندگی من را به اونها میگن حتی اگه بگو مگویی هم بکنیم فورا اونها متوجه می شوندحتی گاهی خودم شنیدم شاید باورتون نشه اما به نوعی دارن تخریب شخصیتی می کنند این را از طعنه هایی که متعاقبا می شنوم می گم خیلی سردر گم هستم بیشتر اوقات نفرینشون میکنم همین باعث شده از خودم بدم بیاد خواهش می کنم کمکم کنید با این آدم حسود و بدزبون چه کنم؟

جواز تعدد زوجات در اسلام و گزاره های متناقض

سلام بر شما.

قبل از اینکه سؤالهای اصلی خودم رو مطرح کنم از کارشناس محترم می خواستم ابتدا فلسفه تعدد زوجات را بگویند، و بعد به این برسیم:

اول اینکه با توجه به اینکه خداوند ابتدا یک زن را برای یک مرد آفریده است، آیا نمی توان گفت که مدل اصلی خدا تک همسری است؟ و اگر اینطور است آیا اسلام خلاف این مدل دستور نداده است؟

دوم اینکه با توجه رقابت و حسادت بین هووها، به بنیان خانواده صدمه می زند، آیا این دستور اسلام باعث سستی بنیان خانواده نمی شود؟

متشکرم

آیا امکان دارد حلال متعلق حسادت قرار گیرد؟

با سلام و احترام

آیا امکان دارد عملی حسادت باشد در حالی که آن عمل فی نفسه حرام نباشد؟

میگویند حسد تا زمانی که در عمل و گفتار جریان نیابد گناه نیست...
اگرچه برخی حسد در قلب را نیز با شرایطی گناه میدانند...

اما فعلا سوالم این است که اگر کسی بخواهد حسد را در عمل نشان دهد
آیا امکان دارد آن عمل فی نفسه حلال باشد؟
مثلا غذا خوردن حرام باشد چون متعلق حسد شده است...
اگر امکان دارد لطفا چند مثال بزنید...

حسادت به اهل بیت (ع) و اولیاء

اه...........
نسبت به اهل بیت حسادت دارم هیچ وقت فکر نمیکردم به اینجا برسم....
وقتی میبینم اصلا نزدیک به اونها هم نمیشم........ مقامات و نعمت هایی که دارن...........
اصلا اون دنیا هم معلوم نیس میریم بهشت یا جهنم .....
احساس حقارت دارم..........
آیا کسی اصلا به مقام اونها میرسه..........
یعنی چون بتر خلق شدن ما نمیتونیم بهشون برسیم ......؟
ما استعداد کمتری داریم پس خدا هم باید از کم ما باید پاداش بده ولی به اونا بازم نمرسیم نمیگم باید عین اوناه بشیم قطعا تفاوت باید باشه اما فرقمون با اونها زمین تا آسمون.......من الان حسادت دارم میترسم کینه شه .....یکی نجاتم بده

دو مشکل اخلاقی و روحی من پس از ازدواج

انجمن: 


با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


سلام

من به تازگی متاهل شده ام ، قبل از ازدواج میدانستم مشکلات و رذایل اخلاقی در روحم رسوخ کرده اند ، اما متاسفانه چون قبل از ازدواج به فکر درمان انها نبوده ام ، اینک در زندگی جدید و دو نفره به شدت من و احتمالا همسرم را ازار میدهد.

من دو ایراد بزرگ دارم

اول اینکه در آتش حسد دارم میسوزم
دوم اینکه زود رنج شده ام.

در زمینه حسد مشکلم اینطور نیست که به هر چیز و هر کس بهتر از خودم حسادت کنم ، بلکه صرفا به چیزهایی حسد ورزی دارم که در اختیار دیگران است و خودم را در شأن و منزلت ان چیز میدانم. مثلا قبل ازدواج چون همسالان من متاهل شده بوده اند ، همیشه به انها حسادت و شاید غبطه میخوردم و همیشه خودخوری میکردم که چرا فلانی ازدواج کرده و من نکردم ... ولی اینطور نبوده که مثلا یک نفر را سوار بر ماشین شاسی بلند ببینم و به او حسادت کنم چون بین خودم و رسیدن به ان ماشین فاصله بسیاری میدیدم..

اما مشکلی که در زمینه حسد بعد ازدواج گریبانگیر من شده ، این است که هنگامیکه همسرم که بسیار دختر مهربان و دلسوز و خوش اخلاقی است وقتش را (در زمانهای خالی من ) به غیر من با کس دیگری سپری میکند و یا در حضور من به دیگری مهرورزی میکند و یا مواردی از این دست.... بصورت غیر ارادی تمام انرژی من تحلیل میرود و به شکلی دلگیر میشوم که "چرا فقط انرژی و وقتش برای من نیست ؟" و چند ساعت طول میکشد تا دوباره حالم خوب شود. و زندگی بر من و همسرم در ان چند ساعت زهر میشود. نمیدانم ایا این صفت و این رفتار حسودانه و خودخواهانه در ابتدای زندگی که هنوز طرفین خیلی نسبت به یکدیگر پرحرارت هستند ، طبیعی است و یا اینکه این نوع رفتار من غیر طبیعی است و ادامه دار خواهد بود؟
در هر صورت هر چه که هست به شدت دنبال درمان این بیماری روحی خود هستم که این اتش دنیا و اخرت مرا ویران نکند.

اما مشکل دومی که از ان در این روزهای متاهلی دارم رنج میبرم ، زود رنجی است.
تا کسی به من حرفی میزند مخصوصا از طرف خانواده همسرم ، به من برمیخورد و خودخوری میکنم و دچار رنجش میشوم.
لطفا درمان این مشکل و بیماری را هم بفرمایید و اساسا از منظر دین ما چه زمانهایی و از چه نوع حرفها و رفتارهایی مجاز به رنجیدن هستیم و در چه مواردی زودرنجی مذموم است؟


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید