آقا جان نیا! هنوز نیا!!
هر جا که می روی صحبت از آقاست!
کتاب که می خوانی نویسنده در صفحه اول پس از عنوان آن را تقدیم قطب عالم امکان می کند!
مسجد محله که سخنران دعوت می کند موضوعش اتظار فرج است!
استاد الهیات و معارف دانشکده هم که صحبت ها را به امام زمان (عج) می کشاند!
در مجالس مختلف که مداحان حضور دارند همین که نامی از مولا می برند؛ مردم بر سر و صورت می زنند و فریاد می کنند که: آقا کجایی؟؟ چرا نمی آیی؟؟!!
اما جالب این است که همه می دانیم که چرا آقا نمی آیند!
می دانیم که چرا 1173 سال است حضرت در پرده غیبت هستند!
همه می دانیم! نگو که نمی دانم! خوب هم می دانیم!
لیاقت!!!
آری ، چون که لیاقت تو را نداشتیم!
لیاقت خودت را که هیچ، حتی لیاقت بردن نامت را هم نداریم!
و هنوز هم نداریم!
آقا جان نیا! نیا که لایق تو نیستیم
لایق نام تو حتی نیستیم و جالب اینکه همه می گوییم: مهدی جان بیا! آقا جان چرا نمی آیی!
چندتا چله دعای عهد می خوانم؛ همه صلواتهایم را با عجل فرجهم می گویم؛ در تعقیب همه نمازهایم دعای « اللهم کن لولیک ... » را می خوانم صبح های جمعه مجلس دعای ندبه شرکت می کنم و تو را ندبه می کنم !
نذر می کنم که این بار که به قم آمدم ؛ از حرم تا جمکران پیاده بروم !
و صدها و صدها نذر و نیاز دیگر اما دریغ
دریغ از یک ذره عمل!!!
آقا جان دلت را من شکسته ام !
قلب نازنینت را من جریحه دار کرده ام!
آن وقت بعدش می گویم: آقا من منتظر تو هستم!
این چه انتظاریه؟
یکبار که به دکتر رفته بودم و کمی مطب شلوغ شده بود چندین و چند بار به منشی مراجعه کردم و پرسیدم که آیا نوبت من نشده؟ چه موقع نوبت من فرا می رسد؟
اما اینجا چه؟ نوبت که به تو می رسد انتظار را فراموش می کنم! انگار نه انگار که منتظرم!
ببخش مرا آقا جان! اما انگار که تو منتظر مایی!!!
آری در این کشاکش غم غربت و دوری ، تو منتظر مایی!!!
مولا جان! نیا! هنوز نیا!
کمی فرصتمان ده تا به عظمت تو پی ببریم.
همه ترسم از آن است که اگربیایی و به من ( کسی که دعای فرجش ترک نمی شود؛ کسی که به یاد غمهایت می گرید و کسی که فکر می کند منتظر توست ) همانند جدت ، امام صادق ( ع) ، بگویی که بروم و درتنورآتش بنشینم؛ و من همانند آن مرد نتوانم اطاعتت کنم!!!
می ترسم اگر بیایی نشناسمت!
آری! این گل زیبای زهرا! را نشناسم!!!
آخر من همه اش برای تو شعر گفته ام و برایت قافیه ردیف کرده ام. دفترچه خاطراتم، هر عصر جمعه پر است از عطر دلتنگی هایم که ای خدا چرا این جمعه نیامد؟ غافل از اینکه ای علی! ای کسی که مدعی انتظاری! مگر تو چه کردی که آقا بیاید؟ مگر با این شعر گفتن و سرودن و آرزوی بوسیدن خاک پایشان، آقا ظهور می کنند؟
من از انتظار فقط شعرهایش و دعاهایش را فرا گرفته ام بی آنکه نسبت به تو معرفتی پیدا کنم؟؟؟
گرچه در احادیث وارد شده که : افضل اعیاد امتی انتظار الفرج ؛ ولی انتظار من کجا و انتظار اما صادق (ع) کجا؟
جمعی از اصحاب امام صادق (ع) بر ایشان وارد شدند و دیدند که حضرت بر خاک نشسته اند و می گریستند به طوری که گونه ای حضرت دگرگون شده و دیدگانشان پر از اشک گردیده است و در همین حال می گویند: ای آقای من! غیبت تو خواب از دیدگان من ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است. ای آقای من ! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدی پیوند داده و فقدان یکی پس از دیگری جمع و شما را نابود کرده است، من دیگر احساس نمی کنم اشکی را که از دیدگانم بر گریبانم روان است و ناله ای را که از مصائب و بلایا ی گذشته از سینه ام سر می کشد . . . »
امام صادق (ع) یکصد سال قبل از تولد حضرت اینگونه برای غیبت فرزندشان اشک می ریزند آن وقت من در عصر غیبت چه می کنم؟
مولا جان! نیا! هنوز نیا!
هنوز غم غربت و مظلومیت جدت ، حسین بر دلهاست؛ هنوز آنقدر لایق نشده ایم که 313 نفر آدم صالح باشیم که تو بیایی!
مولا جان! کمی فرصتمان ده تا بتوانیم نسبت به تو معرفت و شناخت پیدا کنیم و بدانیم که منتظر چه کسی هستیم؟
اما مولا جان !
دیگر نمی خواهم فقط برایت شعر بگویم!
نمی خواهم فقط دعایت کنم !
می خواهم از این پس در کنار دعا برای ظهور تو سعی کنم یک منتظر واقعی باشم.
من از امروز اول اسفند 1390 به خودم ، نه، به تو قول می دهم که منتظرانه زندگی کنم.
که حضرتش فرمودند: « اما تعلم ان امرا هذا لاینال الا بالورع »
مگر نمی دانی که امر ( فرج ) ما میسر نمی شود مگر با ورع و تقوا؟
ای نازنین!
ای مهدی صاحب الزمان!
کمی فرصتمان ده تا بتوانیم ما هم از یارانت باشیم.
و کمی هم دعایمان کن که لیاقت حضور تو را دریابیم
یا مهدی!
اللهم عجل لولیک الفرج!