سلام
در سالهای 85-90 که میخواستم لباس بخرم ، مانتو ها جذب بودند و کلا جذب و کوتاه مد بود ،
چقدر باید ازین مغازه به اون مغازه میگشتیم که مانتوی شیک و با حجاب پیدا کنیم ..
نهایتا تصمیم گرفتم به جای مشقت اونطوری چادری بشم ،
چادری شدم به معنای حجاب ، نه سلیقه و نه تعصب
و اعتقاد هم داشتم که باید حرمت نگه داشت (حجاب باطنی توام با حجاب ظاهری ) چون به اسم یه متدین و متعصب به حجاب ، به چادری ها نگه میشه
و با توجه به شرایط جامعه محجبه ها خیلی زیر ذره بین هستن و.. .
بعد از چند ترم از دانشگاهم رفتم سرکار ، دانشگاه تموم شد و کار بیشتر شد متروی 8صبح تهران
لای در مترو میرفتم سرکار لای در مترو هم برمیگشتم خونه ، چادرم رو در ایستگاههای شلوغ از زیر بغل ملت میکشیدم بیرون
چروک میشد و نخ کش
بعدها در مترو تا میکردم و مینداختم داخل یه کیسه بعد از پیاده شدن سوار میکردم
یعنی برای خط عوض کردن و هر پیاده و سوار شدنی داستان داشتم
بعدش مانتوهای گشاد مد شد که میشد جلوش رو که بازه خودمون دکمه فشاری بزنیم باز نشه و
خدا رو شکر روسری های خیلی بزرگ و زیبا توی مغازه ها پیدا شد .
میشد به راحتی حجاب کرد بدون چادر .
اما گاهی در مترو و خیابان و عمومی ، میپرسیدن لباستون رو از کجا خریدید !!
و آشنایی با یک آقای خواستگار مذهبی که آرزوش رو داشتم و بحث ما در حوزه حجاب و اینکه گفتن حجاب شما پنجاه پنجاه است
( اون وصلت به دلیل دیگه ای نشد و در کل با حجاب من مشکلی نداشتن چون من با چادر مشکلی ندارم )
باعث شد بیشتر مطالعه کنم :