سنگسار

سنگسار ، مجازاتی قرآنی یا غیر اسلامی؟

انجمن: 

با عرض سلام.
در مقاله ای به قلم اقای حسن بایگان ادعا شده که سنگسار مجازاتی یهودی توراتی ست و نه قرآنی اسلامی. لینک مقاله

سید محمدجواد غروی نیز در کتابی به اسم "حکم رجم در اسلام" معتقد است که این مجازات ربطی به اسلام ندارد و همه روایات موجود را پس از بررسی ، حکم به ضعیف و خبر آحاد بودن داده اند و گفته اند که با اصل آیات قرآن و سیرۀ پیامبر(ص) تناقض دارند.
همچنین ایشان در ان کتاب به روایاتی استناد می کنند دال بر نهی و مذمت "قتل زجر کش گونه" در اسلام. و می فرمایند که این روایات با سنگسار (که قتلی زجر کش گونه است) منافات دارد.

دلیل بر نقض ادلۀ آقای بایگان وسید محمدجواد غروی چیست و آیا واقعا اینگونه است که سنسگار ربطی به اسلام ندارد و یا نسخ شده است؟
ممنون

بررسی سند روایت (تفاوت در اجرای حکم الهی توسط حضرت علی علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام


خواستم اسناد این روایت رو بیان بفرمایید.


شش مرد را پیش قاضی بردند به جرم زنا کاری و قاضی گفت که همه را سنگسار کنند ؛ امام علی (ع) فرمود که این درست نباشد و چون حکم درست را پرسیدند فرمود که باید اولی را گردن زد ، دومی را سنگسار کرد ، سومی را حد زنا کار که صد تازیانه باشد زد ، چهارمی را نیم حد ۵۰ تازیانه زد ، پنجمی را تنیه نمایند و ششمی را بی مجازات ببخشند ؛ و چون پرسیدند که جرم هر ۶ نفر یکی بوده اما مجازات آنها نه فرمود که : اولی کافر میباشد که به دروغ به اسلام آمده و با زن مسلمه ای زنا کرده که حکمش قتل است ، دومی مرد محصن بود یعنی زن داشت و حکمش سنگسار است ، سومی مصن نبود لذا حکمش حد است ، چهارمی غلامی بود که حدش نصف میباشد ، پنجمی نابالغ بود که تنبیه کافی است و ششمی دیوانه بود که حکمی بر او نمیباشد.

سنگسار و شروط آن در اسلام


بنام یگانه آفریدگار عالم وجود ، الله متعال

موضوع : سنگسار و شروط آن در اسلام

پیوسته می بینیم که معاندین و دشمنان اسلام با اینکه کوچکترین سوادی به مبنای موضوعی که مطرح می کنند ندارند امّا بر آن پافشاری ورزیده و آن را دستمایه ای برای مخالفت و دشمنی با دین مبین اسلام قرار می دهند از این رو یکی از مهمترین موضوعاتی که در این راستا به آن چنگ زده اند یکی از احکام اسلام با عنوان سنگسار است .
با اینکه آنها حتی کمترین سوادی به این مطلب نداشته و چه بسا که حتی معنا و مفهوم و تعریف آن را که هیچ ، بلکه تعریف زنا در شرع اسلام را هم نمی دانند و فقط از این جهت که آن را در جایی شنیده یا دیده اند آن را دستمایه مخالفت و دشمنی قرار می دهند .
از آنجایی که موضوع سنگسار موضوعی مهم و گسترده بوده و اگر بخواهیم آن را کاملاً شرح و توضیح دهیم متن به درازا می کشد برآن شدیم که تنها به بیان شروط آن بپردازیم تا حقیقت روشن شود چون اگر کسی عقل سلیمی داشته باشد و تنها شروط اجرای این حکم را بدانید متوجه خواهد شد که اجرای این حکم به سادگی ای که آنان بر زبان جاری می سازند نخواهد بود .
با این حال از معاندین و مخالفین اسلام و احکام آن می خواهم اگر در این باره سخنی برای گفتند دارند با بنده در میان بگذارند .

قبل از بیان شروط سنگسار لازم می دانم که ارکان زنا را بیان کنیم تا درک مطالب ساده­ تر گردد باید بدانید که برای تَحَقُق زنا در اسلام سه عامل یا رکن لازم است که هرکدام هم دارای شروط بسیاری می باشند که در این مجال ما به بیان آن شروط نخواهیم پرداخت فقط ارکان زنا را بیان خواهیم کرد سه رکن زنا عبارتنداز : فاعل (وَطْئ كننده) ، مفعول (وَطْئ شده) ، وَطْئ (ادخال یا فعل زنا) . لازم به ذکر است که تا وقتی عمل ادخال صورت نگیرد زنا محسوب نمی گردد . به زبان ساده اینکه در صورتی زنا محسوب
می شود که آلت های تناسلی طرفین در هم وارد شوند .

اما شروط اجرای این حکم که در صورت ضعف یکی از آنها حکم ساقط می گردد از این قرار می باشند:
1- زانی و زانیه باید عاقل و بالغ و مختار باشند . (مختار= با اراده و خواست خود تن به این کار داده باشد نه اجبار)
2- زن یا مرد باید ازدواج کرده باشند و عمل آمیزش را در نکاح صحیح (نه فاسد یا شبهه دار) انجام داده باشند؛ بنابراین سنگسار مشمول دختر و پسری نمی شود که تا زمان وقوع زنا مجرد بوده و ازدواج نکرده اند .
3- ازدواج باید حقیقی باشد یعنی باید نزدیکی و مقاربت انجام گرفته باشد ، صِرفِ عقد موجب إحصان (مُحْصَن بودن) نمی شود ، چرا که از تمتع کامل برخوردار نگشته اند . به زبان ساده تر اینکه حتی اگر ازدواجی صورت گرفته باشد اما عمل نزدیکی و مقاربت بین زوجین صورت نپذیرفته باشد مشمول سنگسار نمی گردند .
4- باید چهار مرد مسلمان عادل بالاتفاق بر انجام زنا شهادت دهند، به این گونه که بگویند:چون فرو رفتن میل در سرمه دان دیدند که فلان مرد با فلان زن عمل زنا انجام دادند و همگی آن ها در نام و مشخصات زن یا مرد در محل و زمان وقوع جرم متفق القول باشند ، در غیر این صورت به دلیل وجود شبهه ، نمی توان به طور قطع و یقین گفت که زنا انجام گرفته است .در نتیجه حد سنگسار غیرقابل اجرا است .
5- اگر تعداد شهود به چهار نفر نرسد ، حکم سنگسار اجرا نمی گردد ، حتی اگر تعداد شهود سه مرد عادل باشند ، بلکه هرسه نفر به جرم قذف و تهمت محکوم به هشتاد ضربه شلاق می گردند .
6- شاهدان زنا باید عادل باشند که تشخیص عدالت شهود به عهده قاضی است ، در غیر اینصورت ، اگر یکی از شهود عدالتش محرز نگردد ، اثبات زنا نیز ثابت نمی شود و حد سنگسار ساقط می گردد .
7- حتی اگر خود زناکار اعتراف و اقرار به زنا کند به شرطی اقرارش پذیرفته می شود که، اقرار کننده بالغ و مختار باشد ، بنابراین اقراری که بر اثر ترس ، زدن یا تهدید بوده باشد شرعا فاقد اعتبار است .
8- اگر اقرار کننده بعد از اقرار پشیمان شد و گفت دروغ گفته ام یا من زنا نکرده ام ، اقرارش باطل و حد سنگسار ساقط می شود .
9- بنا به رای حنفیه و زیدیه و امامیه و حنابله اقرار کننده باید چهار بار به انجام زنا اقرار کند در غیر این صورت زنا ثابت نمی شود البته شافعیه و مالکیه و ظاهریه یک بار اقرار را کافی می دانند .
10- با وجود کمترین شبهه از قبیل : اشتباه ، نسیان (فراموشی) ، خواب سنگین ، عدم علم به تحریم و ... ، حد سنگسار ساقط می شود .
گذشته از همه موارد فوق ، در قانون شرع اسلام مستحب و به حکم برخی علما واجب است که مردم درصدد اقرار به گناه خود و شهادت علیه دیگران بر نیایند تا حرمت و شخصیت آنان مصون ماند و با داشتن فرصت به اصلاح خود بپردازد .
با توجه به شروطی که بیان شد معلوم می شود که سنگسار ، مجازات مرد یا زن مسلمانی است که متاهل اند ، اما با این وجود در پی هوسرانی و تعدی از حدود الهی و انسانی برآمده اند ، زیرا وقتی که آن گونه در ملا عام اقدام به هرزگی می کنند باید به شیوه ای ادب گردند تا هم متناسب با عمل شنیع آنان و هم قدرت بازدارندگی از تکرار جرم را در دیگران داشته باشد .
در واقع سنگسار یا شلاق ، کیفر گناهکار عاقل نیست ، چرا که فرد عاقل اگر هم با فراموش کردن آخرت ، مرتکب گناه شود این گونه عمل نمی کند که چهار مرد مسلمان عادل او را با آن وصفی که در شرع اسلام مقرر شده است مشاهده کنند . حال اگر کسی چنین کاری کند آیا سنگسار چنین کسانی خشن و ناعادلانه است ؟یا تعرض و تضییع و ضایع شدن حقوق معنوی و اخلاقی جامعه به ویژه کودکان و نوجوانان و جوانان معصومی که تحت تاثیر تربیتی و اخلاقی آنان قرار می گیرند ؟ گذشته از گسترش امراض واگیردار جنسی ، سقط جنین ، کودکان بی سرپرست یا تک سرپرست و ...
ممکن است برخی پاسخ دهند که هر دو کار ، ناپسند و غیرانسانی است ، هم رفتار جنسی متوحشانه و هم این حکم خشن و بی رحمانه ، می پرسیم آیا توجه کرده اید که اگر این رفتارهای جنسی نامنضیط همچنان در حال گسترش باشد و مانعی در سر راه آنها نباشد ، با کدامین روش مسالمت آمیز می توان چنان کسانی را از اعمال بی شرمانه بازداشت و پاسدار اخلاق و معنویت بود ؟!
و اما نکته ای که درمورد کیفرها باید مورد توجه قرار گیرد این است که طبیعت کیفر باید دردانگیز و رنج آور باشد تا قدرت بازدارندگی از جرم را در مجرم و دیگران داشته باشد . این به صلاح جامعه و حتی خود فرد نیست که بداند به مرگی محکوم می شود که هرگز کوچکترین رنج و عذابی برای او نخواهد داشت.
به هرحال اگر تساهل بی حد و حصر در ارضای غریزه جنسی و دفاع از آزادی های نامحدود فردی و به نمایش گذاشتن روابط جنسی ، مفید و سازنده می بود ، جوامع غربی پس از چند دهه تجربه در این باره از نظر اخلاقی ، روانی ، عاطفی ، تجاوز و کاهش جرم و جنایت وضعیت بسیار مطلوب تر و قابل دفاع تری می داشتند.
گذشته از این ، پذیرش حکم سنگسار همانند سایر احکام مسبوق به جامعه دینی است ، همان طور که پرداخت زکات و اقامه نماز ، مسبوق به ایمان است ، پایبندی به حدود الله و اجرای احکام شرع ، حق طبیعی معتقدان به اسلام است . بنابراین مجامع بین المللی و سازمان های مدعی مدافع حقوق آزادی و حقوق بشر حق ندارند با تحت فشار قرار دادن مسلمانان آنان را از حقوق اصلی و انسانی خود بازدارند .
این مدافعان دروغین اگر واقعا در ادعای خود صادق هستند چرا زمانی که مسلمانان مورد ظلم واقع می شوند سخنی بزبان نمی آورند نمونه های این ظلم ها حتی در عصر حاضر هم نمایان و هویدا هستند .
همین سازمان های بشر دوستانه چرا در مقابل جنایات غرب و تجاوزات آن به ممالک دیگر مطلبی عنوان نمی­کنند ؟

اما در اینجا لازم است که این مسئله را هم عنوان سازیم که در حقیقت هدف اصلی شرع از تشریع حدودی چون شلاق و سنگسار ، اجرای این دو نیست ، زیرا اگر چنین قصدی می داشت اثبات جرائم مربوط به آن ها را بسیار دشوار نمی کرد . علت این امر ویژگی آدمی است که در این کره خاکی آمیخته به خوبی و بدی ، اطاعت و عصیان است از این رو به توصیه شارع حدود با کمترین شبهه ساقط می گردد و فقها به استناد فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله وصحبه و سلم عدم شهادت در اموری که مربوط به حق الله تعالی هستند مانند زنا و ... را مستحب می دانند .
بنابراین شارع با وضع چنین حدودی درصدد این بوده است تا مسائل غریزی از حوزه خصوصی به حریم عمومی و جمعی کشانده نشود و گناه امری عادی و همگانی نگردد و حیا و معنویت از جامعه رخت برنبندد و کسی با تهمت یا تبانی نتواند حرمت و شخصیت دیگران را پایمال کند و اگر لغزشی هم بوده ، خاطی فرصت اصلاح را از دست ندهد .
عبدالفتاح طیاره می نویسد : " باید دانست که قصد اسلام ، اجرای نفس کیفر نیست ، بلکه هدفش ایجاد مانع و رداعی است در برابر عواملی که موجب جرم و جنایت می شوند ، و برکسی چنین مجازاتی اعمال نمی شود مگر بر کسانی که آشکارا عمل زنا را انجام دهند و یا آنکه آن را به نمایش گذارند و عده ای نظاره گر آن باشند .
( گناهان و لغزشها از دیدگاه اسلام ، ترجمه محمدصالح سعدی ص115)
با این اوصاف کدام عقل سلیم است که این احکام و قوانین را مخالف انسانیت بداند ؟ مگر اینکه کسی وجودش را کینه و دشمنی فراکرفته باشد .

محقق ادیان و مکاتب
میثم بارانی

آیا چهار شاهد عادل پیدا می شود؟

سلام
برای برخی از گناهان یکی از راه های ثبوت آن چهار شاهد عادل است که باید شهادت بدهند و پس از شهادت حد بر شخص جاری می شود.
سوالی که پیش می آید این است که لازمه اینگونه شهادت ها نگاه به عورت است، چطور عادل مرتكب چنین چیزی می‌شود؟ چجور شاهد عادل به عورت نگاه مي‌كند در روايت دارد بايد گواهی بدهد من ديدم یدخل و یخرج،با این جزئیات،حالا این که چهار شاهد عادل پیدا شوند که گناه را دیده باشند که خود مشاهده گناه حرام است تضاد و تعارض دارد!
مثل اینکه گفته شود چهار آدم زنده بیایند شهادت دهند که دیروز مرده اند!
آیا چهار شاهد عادل برای اینگونه موارد پیدا می شود؟

تجربه ای برای زندگی(همه بخوانند:متاهلهاومجردها)

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.

یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی‌رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟

از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه می‌کرد. می‌دانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگی‌اش آمده است. اما واقعاً نمی‌توانستم جواب قانع‌کننده‌ای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش می‌سوخت.

با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود می‌تواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانه‌ام را بردارد. نگاهی به برگه‌ها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبه‌ای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمی‌توانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفته‌ها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکم‌تر و واضح‌تر شده بود.

روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی می‌نویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمی‌خواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمی‌خواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.

برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر می‌کردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابل‌تحمل‌تر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم.

درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقه‌ام حرف زدم. بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقه‌ای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.

از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازه‌کاری داشتیم. پسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.

در روز دوم هر دوی ما برخورد راحت‌تری داشتیم. به سینه من تکیه داد. می‌توانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکرده‌ام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروک‌های ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کرده‌ام.

در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقه‌ام نگفتم. هر چه روزها جلوتر می‌رفتند، بغل کردن او برایم راحت‌تر می‌شد. این تمرین روزانه قوی‌ترم کرده بود!

یک روز داشت انتخاب می‌کرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباس‌هایم گشاد شده‌اند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود که می‌توانستم اینقدر راحت‌تر بلندش کنم.

یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصه‌هاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.

همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون می‌ترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.

اما وزن سبک‌تر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی می‌توانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود. محکم بغلش کردن و گفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد. سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. می‌ترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پله‌ها بالا رفتم. معشوقه‌ام که منشی‌ام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمی‌خواهم طلاق بگیرم.

او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش را روی پیشانی‌ام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمی‌خواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خسته‌کننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا می‌فهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روزی او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقه‌ام احساس می‌کرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پله‌ها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گل‌فروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت می‌کنم و از اتاق بیروم می‌آورمت.

شب که به خانه رسیدم، با گلها دست‌هایم و لبخندی روی لبهایم پله‌ها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است! او ماه‌ها بود که با سرطان می‌جنگید و من اینقدر مشغول معشوقه‌ام بودم که این را نفهمیده بودم. او می‌دانست که خیلی زود خواهد مرد و می‌خواست من را از واکنش‌های منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.

جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، دارایی‌ها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می‌آورد اما خودشان خوشبختی نمی‌آورند.

سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمی‌آید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید.

سنگسار زنان در زمان کوروش هخامنشی !!


با سلام

سنگسار زنان در زمان فرمانروایی کورش بزرگ بر بابل امری متداول بود و در مورد زنان زانیه اجرا می‌شد.

در این مورد مردان از مجازات سنگسار معاف بودند، مگر آنکه به حرم و کنیزان شاه نظر داشتند.


برای آگاهی بیشتر بنگرید به::Sham:

ترجمه پنجاه لوح حقوقی و اداری از زمان پادشاهی کورش، دانشنامه آشورولوژی و زبان شناسی، جلد سوم، دفتر سوم، لایپزیک، ۱۸۹۷ (منبع زیر)؛ و نیز تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد یکم، مشرق زمین.

Beitrage zur Assyriologie und Semitischen Sprachwissenschaft, Dritter band, heft 3, Leipzig, 1897

رضا مرادی غیاث آبادی

حقوق کیفری اسلام در ترازوی منتقدان (سنگسار)

انجمن: 

[="blue"]حکم سنگسار در میان حقوق کیفری اسلام، هجمه های بسیار دیده است. مهاجمان، گاه اصل حکم را نشانه گرفته و از ناسازگاری آن با آیات قرآن و دیگر احکام زنا سخن می گویند و گاه با اثبات ناپذیر خواندن وقوع زنا، اجرای سنگسار را ناممکن می دانند.
نوشتار پیش رو، شبهات یاد شده را به تفصیل عرضه می دارد و هر یک را به صورت مستقل به نقد و سنجش می‌گیرد.
لازم به ذکر است که نقد و بررسی شبهات سنگسار، به معنای پذیرش حد رجم و یا موافقت با اجرای آن، از سوی نویسنده نیست بلکه تنها حکایت از سستی این شبهات دارد.
سنگسار، در متون فقهی مستندات بسیاری دارد که تمام یا بخش عمده آن ها روایی است و در این میان، تنها آیه ای که به باور عده ای، دلالت بر حد رجم دارد، آیه شریفه «وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُولَئِکَ بِالْمُؤْمِنِین» (مائده/43) است؛ چه اینکه در نگاه این گروه مراد از «حُکْمُ اللَّه» همان حد رجم است. (شیخ طوسی،3/530؛ طبرسی، 3/339؛ جصّاص، 2/546)
در برابر این گروه، برخی مستند سازی حد رجم به آیه شریفه را برنمی تابند و شبهاتی چند مطرح می کنند که ذیلاً به آن ها می‌پردازیم.[/]