1- سال پنجاه و دو تازه دانشجو شده بودم. تقسیممان که کردند، افتادم خوابگاه شمس تبریزی. آب و هوای تبریز به م نساخت ، بد جوری مریض شدم. افتاده بدم گوشه ی خوابگاه . یکی از بچه ها برایم سوپ درست می رد و ازم مراقبت می کرد. هم اتاقیم نبود. خوب نمی شناختمش. اسمش را که از بچه ها پرسیدم، گفتند « مهدی باکری.»
2- رفتیم توی شهر و یک اتاق کرایه کردیم. به م گفت « زندگی ای که من می کنم سخته ها .» گفتم « قبول.» برای همه کاراش برنامه داشت؛ خیلی هم منظم و سخت گیر. غذا خیلی کم می خورد. مطالعه خیلی می کرد. خیلی وقت ها می شد روزه می گرفت. معمولا همان روزهایی هم که روزه بود می رفت کوه. به یاد ندارم روزی بوده باشد که دونفرمان دو تا غذا از سلف دانشگاه گرفته باشیم. همیشه یک غذا می گرفتیم، دو نفری می خوردیم .خیل وقت ها می شد نان خالی می خوردیم. شده بود سرتاسر زمستان ، آن هم توی تبریز ، یک لیتر نفت هم توی خانه مان نباشد.کف خانه مان هم نم داشت، برای این که اذیتمان نمکند چند لا چند لا پتو و فرش و پوستین می انداختیم زمین.
3- سال پنجاه و شش پادگان ارومیه خدمت می کردم. آمدند گفتند « ملاقاتی داری.» مهدی بود. به م گفت « باید از این جا دربری.» هر طور بود زدم بیرون. من را برد خانه ی عمه ش . کلی شیشه ی نوشابه آن جا بود . گفت« بنزین می خوایم.» از باک ژیانم بنزین کشیدم بیرون. شروع کردیم کوکتل مولوتف ساختن. خوب بلد نبودم اما مهدی وارد بود. چند تایش را بردیم بیرونشهر و امتحان کردیم. ازش خبری نداشتم. کوکتل مولو تف هایی را هم که ساخته بودیم ندیدم . دو – سه روز بعد شنیدم مشروب فروشی های شهر یکی یکی دارد آتش می گیرد. حالا می فهمیدم چرا ازش خبری نیست.
4- همان اول انقلاب دادستان ارومیه شده بود. من و حمید را فرستادبرویم یک ساواکی را بگیریم.پیرمرد عصا به دستی در را باز کرد. گفت « پسرم خونه نیست.» گزارش که می دادیم، چند بار از حال پیرمرد پرسید . می خواست مطمئن شود نترسیده.
5- دختر خانه بودم. داشتم تلویزیون تماشامی کردم . مصاحبه ای بود با شهردار شهرمان . یک خورده که حرف زد، خسته شدم سرش را انداخته بود پایین و آرام آرام حرف می زد. باخودم گفتم« این دیگه چه جور شهرداریه؟ حرف زدن هم بلد نیست.» بلند شدم و تلویزیون را خاموش کردم . چند وقت بعد همین آقای شهردار شریک زندگیم شد.
6- بعد از مدت ها آمده بود خانه ی ما. تعجب کردیم. نشسته بود جلوی ما حرف های معمولی می زد. مادرم هم بود. زن داداشم هم . همه بودند یک کمی میوه خورد و بلند شد که برود. فهمیده بودم چیزی میخواهد بگوید که نمی تواند. بلند که شد. ما هم باهاش پاشدیم تا دم در . هی اصرارکرد نیاییم . اما رفتیم؛همگی . توی راه رو به م فهماند بیرون منتظرم است . به بهانه ی خرید رفتم بیرون . هنوز سر کوچه ایستاده بود. به من گفت «آقا مهدی را می شناسی؟ مهدی باکری؟ می خواد ازت خواستگاری کنه ! به ش چی بگم؟» یک هفته تمام فکر می کردم . شهردار ارومیه بود. از سال پنجاه و یک که ساواکی ها علی شان را اعدام کرده بودند، اسمشان را شنیده بودم.
7- خواهرش به ش گفته بود «آخه دختر رو که تا حالا قیافه ش رو ندیده ای ، چه جوری می خوای بگیری؟ شاید کچل باشه.» گفته بود « اون کچله رو هم بالاخره یکی باید بگیره دیگه !»
8- از قبل به پدر ومادرم گفته بودم دوست دارم مهرم چه باشد. یک جلد قرآن و یک اسلحه . این هم که چه جور اسلحه ای باشد، برایمفرقی نداشت. پرسید « نظرتون راجع به مهریه چیه ؟» گفتم « هرچی شما بگین.» گفت « یک جلد قرآن و یک کلت کمری. چه طوره؟» گفتم « قبول.» هیچ کس به ش نگفته بود. نظر خودش را گفته بود. قبلا به دوست هایش گفت بود« دوست دارم زنم اسلحه به دوش باشد.»
9- روز عقد کنان بود. زن های فامیل منتظر بودند داماد را بینند. وقتی آمد ، گفتم « اینم آقا داماد . کت و شلوار پوشیده و کراواتش رو هم زده، داره می آد.» مرتب وتمیز بود. با همان لباس سپاه . فقط پوتین هایش کمی خاکی بود.
10- هرچه به عنوان هدیه ی عروسی به مان دادند، جمع کردیم کنار هم به م گفت « ما که اینا رو لازم نداریم. حاضری یه کار خیر باهاش بکنی؟» گفتم « مثلا چی ؟» گفت « کمک کنیم به جبهه .» گفتم « قبول ! » بردمشان در مغازه ی لوازم منزل فروشی . همه شان رادادم، ده – پانزده تا کلمن گرفتم.
1-مخزن عظیم صوتی:یک مخزن عظیم صوتی با 9000 صوت طبقه بندی شده که قابلیت به روز رسانی نیز پشتیبانی می کند .صوت ها در 8 فصل مختلف طبقه بندی شده اند.1-قرآن 2-ادعیه 3- ولایت 4-سخنرانی 5-مشاوره 6-مداحی 7- مولودی 8-سایر
2-انعطاف پذیری بالا:این پلیر انطاف پذیری بالایی دارذ و با توجه به نیاز کاربر به شکل ها و اندازه های مختلف قابل تغییر است .همچنین نرم افزار به صورت دو حالته درست شده و قابلیت پخش صوت به صورت عادی یا آنلاین را دارد . اگر صوت در مخزن صوتی موجود باشد حالت اول فعال میشود و اگر نباشد حالت دوم فعال میشود. در صورتی که صوت را دانلود کنید صوت به صورت خودکار در نرم افزار ذخیره شده و حالت اول فعال میشود.ضمن اینکه نرم افزار از قسمت های جداگانه ای تشکیل شده که هر کدام می تواند در حکم یک نرم افزار مستقل عمل کند و در صورت نیاز به صورت یک نرم افزار به هم پیوسته در می آید.
3-پلیر ساز:شاید بارها خواسته باشید تعدادی صوت را به صورت آلبوم اختصاصی و یک جا داشته باشید و یا آن را در سایت و وبلاگ خود قرار بدهید و یا به دوستان خود هدیه کنید. با استفاده از پلیر ساز می توانید هر تعداد صوت دلخواه خود را به صورت یک پلیر اختصاصی درست کنید .برای این کار کافیست فقط صوت های خود را انتخاب کنید و دکمه ایجاد پلیر را بزنید .همچنین ار تنوع و زیبایی تم ها پلیر لذت ببرید.برای دیدن تم های جدید اینجا و برای دیدن نمونه های ساخته شده اینجا را کلیک کنید.ضمن اینکه از کارکرد آسان این امکانات واقعا متعجب خواهید شد. امکان ساخت یک پلیر زیبا فقط با سه کیلک1- انتخاب صوت 2- انتخاب تم-3- ایجاد پلیر
4-پلیرساز وبلاگ:شاید بارها خواسته برای سایت و وبلاگ خود صوت آنلاین دلخواه بسازید ولی با مشکلاتی مواجه شده باشید .با این قابلیت با چند کلیک از بین 5000 صوت با بیش از 50 تم مختلف ، کد پلیر آنلاین ایجاد خواهد شد.
5-مدیریت دانلود:برای راحتی استفاده از پلیر یک سیستم مدیریت دانلود قوی روی پلیر قرار گرفته است.قابلیت دانلود صوت ها به صورت تکی یا جمعی یا یک فصل و بخش خاص.قابلیت ذخیره صوت های دلخواه در لیست دانلود، قابلیت خروجی تکست برای برنامه های مدیریت دانلود ، امکان ذخیره صوت ها در نرم افزار یا خارج از آن و... از دیگر امکانات این بخش می باشد.
6-سیستم خبرنامه:یکی از امکانات جالب این پلیر ، سیستم خبرنامه است.با این امکان اخرین اخبار اطلاعات و نرم افزار های سایت برای شما ارسال خواهد شد. .ضمن اینکه هر هفته شنبه هفته نامه عطر ریحان در سیستم شما قابل مشاهده خواهد بود.
7-تنوع امکانات :برای هر صوت امکانات زیادی پیش رو دارید امکان دانلود،پخش آنلاین،دیدن آدرس و پست صوت در سایت(مشاهده کامل اطلاعات صوت)، کپی در سیستم یا تلفن همراه قرار دادن در لیست محبوب ها ، تبدیل به پلیر آنلاین برای وبلاگ و...
8-لیست محبوب ها:با استفاده از این امکان می توانید در هر فصل یک لیست محبوب ایجاد کنید.کنار هر صوت یک ایکون قلب وجود داره که با زدن آن، صوت شما در لیست محبوب ها قرار میگیرد . ضمن اینکه امکان ویرایش و حذف این لیست نیز وجود دارد و می توانید بعد از مدتی صوتی را از لیست حذف یا اضافه کنید یا به طور کامل کل لیست را حذف کنید .همچنن امکان ساخت لیست پخش در پلیر نیز وجود دارد و می توانید هر تعداد صوت را در لیست پخش خود قرار بدهید. برای این کار کافیست ایکون ستاره کنار هر صوت را بزنید.
9-جستجوگر قوی:شاید فکر کنید کار کردن و مدیریت 5000 صوت کمی سخت باشد، ولی به جز طبقه بندی دقیق و منظم یک جستجو گر قوی در تمام قسمت های پلیر قرار داده شده تا به راحتی بتوانید صوت های دلخواه خود را پیدا کنید.
10-به روز رسانی: پلیر قابلیت به روز رسانی را نیز دارد و به امید خدا در فواصل زمانی مشخص فایل های صوتی که بعداً در سایت قرار میگیرند به صورت یه فایل اپدیت برای دانلود قرار داده خواهد شد و هر سری بر تعداد صوت های پلیر افزوده خواهد شد. ضمن اینکه پلیر قابلیت اضافه کردن تم های مختلف در تمام قسمت ها را نیز دارد .
آیا به نواهای مذهبی علاقه دارید؟ پیش روی شما دریایی از نواهای مذهبی قرار دارد
1- بچه را لا پنبه گذاشتند . آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد . شیر بمکد. برای ماندنش نذر امام حسین کردند. به ش گفتند « غلامِ حسین.»باید نذرشان را ادا می کردند. غلام حسین دو ساله بود که رفتند کربلا.
2- آمده بود نشسته بود وسط کوچه . نمی شد بازی کرد. هر چی چخه کردیم و با توپ پلاستیکی و سنگ زدیم ، نرفت غلام حسین رفت جلو . نفهمیدیم چی گفت ، که گذاشت رفت.
3- کلاس هشتم بود. سال چهل و هشت ،چهل و نه . فامیل دورشان با چند تا بچه ی قد و نیم قد از عراق آواره شده بود. هیچی نداشتند ؛ نه جایی ، نه پولی . هفت هشت ماه پا پی صندوق دار مسجد لرزاده شده بود. می گفت« بابا یه وام بدین به این بنده ی خدا هیچی نداره . لا اقل یه سرپناهی پیدا کنه گناه داره. » حاجی هم می گفت « پسرجون ! وام میخوایی ، باید یه مقدار پول بذاری صندوق. همین.» آن قدر گفت تا فامیل پول گذاشتند صندوق . همه را بدهکار کرد تا یکی خانه دار شد.
4- سر راه مدرسه رفتیم کتاب فروشی .هرچی پول داشت کتاب خرید. می خواند؛ برای دکور نمی خرید.
5- سال آخر دبیرستان بود. شب با مهمان غریبه ای رفت خانه شام به ش داد و حسابی پذیرایی کرد. می گفت «ازشهرستان آمده. فامیلی تهران نداره. فردا صبح اداره ی ثبت کار داره. می ره »دلش نمی آمد کسی گوشه ی خیابان بخوابد.
6- دوست های هم دانشگاهیش را برده بود باغ دماوند. تابستان گرم و جوان های شیطان. باید بودی و می دیدی چه بلایی سر خانهو زندگی آمد . آب بازی کرده بودند همه ی رخت خواب های سفید و تمیز مامانزرد شدهبود .
7- خیلی مواظب برادر کوچکش ،احمد ،بود. نامه می نوشت، تلفن می کرد، بیش تر باهم بودند. حرف هاش را گوش می کرد. گردش می رفتند. در دل میکردند. همیشهمی گفت « فاصه ی سنی بابا و احمد زیاده . احمدباید بتونه به یکی حرفاشو بزنه .خیلی باید حواسمون به درسوکاراش باشه.»
8- سرباز که بود، دوماه صبح ها تاظهر آب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. می خواست یادش نرود کهدوماه پیش یک شب نمازشقضا شدهبود.
9- مامان وباباش دلشان می خواستپشت سرش نماز بخوانند. هرچی می گفتند، قبول نمی کرد. خجالت می کشید.
10- بیست ودوی بهمن . پادگان شلوغ بود. سربازها قاطی مردم شدند. اسلحه خانه به هم ریختهبود. گلوله های خمپاره با خرج و چاشنی پخش زمین بود. دولا شد. جمع وجورشان که کرد، گفت« اگه یکیش منفجر بشه، کلی آدم تکه تکه می شن.»جعبه هارا که چیدند، با بقیه رفتند طرف دیگر پادگان.
یادآوری این موضوع هم من را آزار میدهد. سال 87 بود. 18 سال داشت و با سرطان دست و پنجه نرم میکرد. دخترم رو میگویم. خدای من! چه لحظات سنگینی بود. نمی توانستم این غصه بزرگ رو تحمل کنم. عزیزترین هدیه خداوند به من و همسرم، جلوی دیدگانمان داشت آب میشد. حتی تصورش غمگین کننده است. تمام راهها را رفته بودیم. در نهایت نظر پزشکها این بود که برای مداوا باید به خارج از کشور اعزام بشود. کشور آلمان رو باز به توصیه پزشک انتخاب کردیم و رایزنیهای اولیه هم انجام شد.
این روزها تقریباً همه همکارانم در سازمان بهشت زهرا(س) به خصوص آنهایی که با من تو یک اتاق و یک ساختمان کار میکردند مشکل من و خانوادم رو میدانستند، هرکسی به هر نحوی که میشد همدردی و همراهی می کرد و سعی داشت به من روحیه بدهد. یک روز خیلی اتفاقی آقای صادقیفر مسئول بخش اجرایی سازمان را دیدم. آن روز اتفاقاً از روزهای قبل خیلی حالم بدتر بود. صادقی فر حالت اضطراب و نگرانی رو در من دید کمی من را آرام کرد و روحیه داد. با آقای صادقی فر خداحافظی کردم و گفتم: من را دعا کنید. رفتم به اتاق کارم و روی صندلی پشت میزم نشستم. ساعت انگار گذر زمان رو فقط به من نشان می داد! تلفن زنگ زد، دو ساعتی از آمدنم به اتاق میگذشت و من متوجه نبودم بی اختیار گوشی رو بر داشتم. آقای صادقی فر بود. گفت: بعد از اینکه شما رو آشفته حال دیدم خیلی فکر کردم. یک پیشنهاد دارم. بیا همین الان بر و قطعه 24 سر مزا ر شهید "جهان آرا" و از خداوند به واسطه ایشان حاجتت رو بخواه، تقاضا کن که واسطه بشود و شفای دخترت رو از خداوند بگیرد. من فقط گوش میکردم باورش سخته ولی گوشی رو گذاشتم و بلند شدم. این بار انگار میدانستم چه میکنم و چه میخواهم. خانم سیادتی یکی از همکارام رو همراه کردم و رفتیم قطعه 24 گلزار مقدس شهدا و قبر شهید محمد جهان آ را.
وای که بر من چه گذشت، آنلحظات و دقیقهها. آنچه در دل داشتم خالی کردم و گفتم و گفتم! بی حال و بی اختیار برخاستیم و برگشتیم! نمیدانم چند ساعت با جهان آرا صحبت کردم و چه میخواستم فقط یادم هست که دیگر نمیتوانستم با کسی صحبت کنم و چیزی بگویم. غروب شد و من به خانه رفتم. فقط چند روز گذشته بود که خدا دخترم رو شفا داد. خدایا شکرت، نمیخواهم در پایان چیزی بگویم، کسی که این خاطره رو میخواند خودش قضاوت میکند. خدایا شکرت!
نام عمليات : نصر 9 - تهاجمی زمان اجرا : 1/9/1366 رمز عملیات : يا مولای متقیان (ع) مكان اجرا : منطقه عمومی حاج عمران – پیرانشهر در محور شمالی جنگ تلفات دشمن (کشته ، اسیر و زخمی) : 4600 ارگان هاي عمل كننده : نیروهای ارتش جمهوری اسلامی اهداف عمليات : آزادسازی دامنه جنوبی گرده کوه و انهدام توان رزمی دشمن
عملیات نصر 9 در اول آذر ماه سال 66 با رمز مبارک یا مولای متقیان در منطقه عملیاتی حاج عمران توسط رزمندگان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با هدف آزادسازی دامنه جنوبی ارتفاعات معروف به تپه شهدا به اجرا درآمد. در این عملیات ارتفاعات دوهزاروهشتاد ، دوهزار وشصت، هزار و نهصد وهشتاد وپنج و هزار ونهصد و هشتاد درمنطقه عمومی حاج عمران آزاد شد. همچنین انهدام دهها دستگاه انواع خودرو نظامی وچندین انبار مهمات و کشته و زخمی شدن بیش از چهارهزارعراقی از دیگر خساراتی بود که به نیروهای عراقی وارد شد. در این عملیات دشمن به دلیل کوهستانی بودن منطقه نتوانست از امکانات زرهی خود استفاده کند و ناچار شد با به جای گذاشتن بیش از چهار هزار کشته و زخمی و یکصد اسیر، عقب نشینی کند. پس از این عملیات، موقعیت رزمندگان با دفع پاتکهای دشمن تثبیت شد و با حضور بر ارتفاعات منطقه، بر قسمت وسیعی از خاک عراق مسلط شد. در ادامه این عملیات، با سرکوب تحرکات بعدی دشمن و تحمیل ضربات مجدد به آنها، تعداد دیگری از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند و قدرت پاتک از دشمن سلب شد. بدین ترتیب، تپه شهدا نیز از وجود دشمن بعث پاکسازی شد.
كد کارنامه عملياتها: برای اولین بار توسط کد زیر می توانید خلاصه گزارشی از عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس را به شکلی بدیع ، آسان و شکیل به بازدیدکنندگان سایت یا وبلاگ خود عرضه نمایید.
بدین منظور کافی است ابتدا اطلاعات آماری مورد نیاز خود را انتخاب کرده و پس از تعیین شکل ظاهری ، کد نهایی را در قالب خود قرار دهید . شایان ذکر است این سرویس بی نظیر شامل کارنامه بیش از 90 عملیات مهم و اثرگذار در هشت سال دفاع مقدس می باشد.
[FONT=tahoma][SIZE=112][COLOR=#000000][SIZE=112][COLOR=#000000][CENTER]
··▪▪••●●✿ویژه نامه کلیه موضوعات انجمن صوت و نوای مذهبی✿●●••▪▪··
لطفا با شرکت در نظرسنجی بالای تاپیک، ما را در بهبود بخش مورد علاقه و استفاده ی خود یاری بفرمایید.
تاپیکی که پیش روی شماست شامل فهرست کاملی از موضوعات صوتی انجمن گفتگوی دینی میباشد.
که هر موضوع، صوت های بسیاری را شامل میشود.
دریافت صوت ها حتی برای کاربران میهمان امکان پذیر بوده و نیازی به عضویت نمیباشد.
سعی ما بر این است که هر صوت، حداقل با دو کیفیت در اختیار کاربران قرار داده شود؛ تا علاوه بر کیفیت اصلی، صوت با حجم پایین تر نیز برای کاربرانی که دسترسی به اینترنت پرسرعت ندارند قابل دریافت باشد.
با کلیک بر هر یک از تصاویر، به فهرست تاپیک های آن موضوع وارد میشوید.
[CENTER] استفاده از صوت های موجود در انجمن گفتگوی دینی، در سایت ها، وبلاگ ها و نرم افزارها، با ذکر منبع بلامانع می باشد.