شیعه
سوالاتی در مورد صفات خدا
ارسال شده توسط farzadd123 در چهارشنبه, ۱۳۸۹/۱۱/۰۶ - ۲۲:۲۹با سلام
1-
از یک طرف میگوییم خدا مکان ندارد و از طرف دیگر میگوییم خدا همه جا هست
وقتی میگوییم خدا همه جا هست یعنی مکانی مشخص میکنیم اگر چه مکان بی نهایت باشد
(مگر این که مکان داشتن به معنای جسم بودن که جواب مشخص میشود)
2-
از یک طرف میگوییم خدا زمان ندارد ولی میگوییم خدا الان وجود دارد
وقتی میگوییم خدا الان هست در اصل زمانی مشخص میکنیم اگر چه این زمان بینهایت باشد
(مگر این که منظور از زمان نداشتن زمان به وجود آمدن باشد که جواب مشخص میشود)
3-
با سلامحضور خدا در همه جا از نوع حضور فیزیکی و جسمانی نیست زیرا خدا ماده و جسم نیست که بتوانیم برایش جا و مکان قائل شویم بلکه حضور خدا از نوع علم و آگاهی و احاطه است، یعنی همه چیز نزد علم خدا حاضرند و هیچ چیز از احاطۀ او غایب نیست.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=2869
مثل این که من در 10 متری فردی حاضر باشم او از من میپرسد آیا در یک متری او یا دقیقا رو به رو و چسبیده به او هستم؟ من جواب بدهم حضور من از نوع آگاهی و علم است در حالی که من دقیقا جلوی او نیستم
حال سوال من این است که قبول خدا از لحاظ علم و آگاهی بر من احاطه دارد ولی آیا دقیقا جلوی من موجود است یا خیر؟ لطفا ابتدای جواب بله یا خیر باشد (آیا با توجه به این که میگوییم خدا نامحدود است جواب بله است؟)
4-
میگوییم خدا نامحدود است آیا ما درون خدا هستیم؟ (لطفا ابتدای جواب بله یا خیر را مشخص کنید)
5-
برای دلیل عقلی برای توحید ذاتی میگوییم خدا بی نهایت است پس نمیتواند خدای دیگر موجود باشد (مثل جسم بی نهایتی در فضا باشد پس نمیتواند جسم دیگری در فضا موجود باشد چون جسم اول فضا را کامل پر کرده است)
جال سوال این جاست که خدایی که بی نهایت است و مثل مثال بالا فضا پر شده چگونه ما وجود داریم؟ در حالی که اگر ما میتوانیم در خدایی که نامحدود است موجود باشیم پس خدای دیگری که آن نیز بی نهایت باشد میتواند در خدا موجود باشد ( ممکن است بگویید خدا جسم نیست و فضا را پر نمیکند و از قانون ماده پیروی نمیکند خب من هم میگویم پس خدای دیگری میتواند در خدای بینهایت موجود باشد همان طور که ما وجود داریم)
البته جناب زمزم لطفا کردند به دو سوال که شبیه سوال اول و دوم من میباشد جواب دادند اگر بقیه کارشناسان و دوستان نیز جواب بدهند ممنون میشوم
جواب سوال یک
جواب سوال دوم
با تشکر
مذهب كلامی شیعه امامیه شیعه در لغت و اصطلاح
ارسال شده توسط گمنام در چهارشنبه, ۱۳۸۸/۰۶/۱۸ - ۰۱:۲۳
شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق میشود، یكی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی كردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.[1]
و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته میشود كه به خلافت و امامت بلافصل علی ـ علیه السّلام ـ معتقدند، و بر این عقیدهاند كه امام و جانشین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از طریق نصّ شرعی تعیین میشود، و امامت حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده است.[2]
اطلاق شیعه بر دوستان و پیروان علی ـ علیه السّلام ـ نخست، از طرف پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ صورت گرفته است. این مطلب، در احادیث متعددی كه از آن حضرت روایت شده، مطرح شده است. چنان كه سیوطی از جابربن عبدالله انصاری و ابن عباس و علی ـ علیه السّلام ـ روایت كرده كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ درتفسیر آیه « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ» (بیّنه/7) اشاره به علی ـ علیه السّلام ـ كرده و فرمودهاند: «تو و شیعیانت» روز قیامت، رستگار خواهید بود.»[3]
در تاریخ شیعه، فرقههایی پدید آمده است، كه بسیاری از آنها منقرض شدهاند، و بحث درباره آنها فایده چندانی ندارد. فرقههای اصلی شیعه كه هم اكنون نیز موجوند عبارتند از: شیعه اثنا عشریه، شیعه زیدیّه، و شیعه اسماعیلیه، درباره هر یك از آنها در فصلی جداگانه به اختصار بحث خواهیم كرد. موضوع بحث در این فصل، شیعه اثنا عشریه است.
وجه تسمیه
اكثریت شیعه، را شیعه امامیه یا اثنا عشریه تشكیل میدهد، از آنجا كه آنان جانشینان پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را دوازده نفر میدانند، اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شدهاند. نام و خصوصیات امامان دوازدهگانه در احادیثی كه از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت شده، بیان گردیده است آنان عبارتند از:
1. علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ 2. حسن بن علی ـ علیه السّلام ـ 3. حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ 4. علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ (امام سجّاد) 5. محمد بن علی (امام باقر ـ علیه السّلام ـ) 6. جعفر بن محمد (امام صادق ـ علیه السّلام ـ) 7. موسی بن جعفر ( امام كاظم ـ علیه السّلام ـ) 8. علی بن موسی (امام رضا ـ علیه السّلام ـ) 9. محمد بن علی (امام جواد ـ علیه السّلام ـ) 10. علی بن محمد (امام هادی ـ علیه السّلام ـ)11. حسن بن علی (امام عسكری ـ علیه السّلامـ) 12. حجه بن الحسن (مهدی موعود (عج)).
شیعه اثناعشریه بر مسئله امامت تأكید خاصّی داشته و عصمت امام و افضلیت او را بر دیگر افراد امت اسلامی بسیار مهم و اساسی میداند. و از طرفی، امامت را، پس از سه امام نخست، منحصر در فرزندان امام حسین ـ علیه السّلام ـ میداند. با توجه به این عقاید ویژه درباره امامت، به «امامیه» شهرت یافته است.
شیخ مفید، پس از تعریف شیعه به كسانی كه به امامت بلافصل علی ـ علیه السّلام ـ عقیده دارند درباره شیعه امامیه گفته است: «این عنوان، مخصوص آن دسته از شیعه است كه به وجود امام در هر زمان، و وجوب نصّ جلّی، و عصمت و كمال برای هر امامی معتقد است، و امامت را (غیر از سه امام نخست) منحصر در فرزندان امام حسین ـ علیه السّلام ـ میداند...»[4]
تاریخ پیدایش تشیّع
گرچه، در عصر پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ درباره پارهای از مسایل، اختلاف نظرهایی میان مسلمانان پدید آمد،[5] ولی فرقهها و دستهبندیهایی كه بعدها پیدا شد، در ان زمان وجود نداشت. ولی پس از رحلت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ اختلافاتی پدید آمد كه سبب پیدایش فرقههای مختلف در میان مسلمانان گردید. مهمترین اختلافی كه در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پدید آمد، مربوط به مسئله خلافت و امامت بود كه مسلمان را به دو دسته تقسیم كرد.
یك دسته معتقد بودند كه امامت، همانند نبوت، منصب و مقامی الهی است و از شرایط امام این است كه معصوم از خطا و گناه باشد، و این صفت را جز خداوند كسی نمیداند، بنابراین راه تعیین امام نصّ الهی است كه در قرآن یا احادیث نبوی بیان شده است، و طبق این نصوص، علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ جانشین پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ و امام مسلمین است. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و بنی هاشم و گروهی از بزرگان صحابه، اعم از مهاجرین و انصار، طرفدار این نظریه بودند. و این همان عقیده شیعه ـ خصوصاً شیعه امامیه ـ در مسئله امامت است.
و دسته دیگر ـ كه در رأس آنها ابوبكر و عمر قرار داشتند ـ بر این عقیده بودند كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای خود جانشین تعیین نكرده است، و این كار را به مسلمانان واگذار كرده است. بر این اساس، و با توجه به اهمیت مسئله خلافت و امامت و نقش حیاتی آن در سرنوشت امت اسلامی، در یك اقدام شتابزده ـ در شرایطی كه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و عدهای از بزرگان صحابه به تجهیز بدن پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مشغول بودند ـ عدهأی از مهاجرین و انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمده، و پس از گفتگوهایی كه در مورد خلیفه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میان آنها مطرح شد، سرانجام با ابوبكر به عنوان خلیفه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیعت كردند، و چون شرایط سیاسی و اجتماعی دنیای اسلام و جهان به گونهأی بود كه اگر امام علی ـ علیه السّلام ـ و هواداران او، برای اثبات عقیده خود و عملی ساختن آن، به اقدامات عملی و خصمانه دست میزدند، موجودیت اسلام از ناحیه دشمنان خارجی (امپراطوری ایران و روم) و دشمنان داخلی (منافقین) آسیب جدّی میدید، امام علی ـ علیه السّلام ـ مصلحت اسلام و مسلمین را پیروی از روش صبر و مدارا دید، و گرچه در مواقع مناسب، دیدگاه خود را درباره نادرستی عمل آنان بیان میكرد، ولی از درگیریهای خصومتآمیز خودداری كرد، و در هدایت و پیشبرد جامعه اسلامی، از هیچ گونه كوشش و تلاشی خودداری نمیكرد. و در حل مشكلات، دستگاه خلافت را یاری مینمود. تا آنجا كه از خلیفه دوم نقل شده كه هفتاد بار گفته است «اگر علی نبود عمر هلاك میشد» و نیز گفته است: «خدایا مرا برای برخورد با مسئله دشواری كه علی بن ابی طالب حضور ندارند، باقی مگذار».[6]
در هر حال، شیعه به عنوان پیروان علی بن ابی طالب و معتقدان به امامت بلافصل او در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پدید آمد. البته روایاتی نیز یافت میشود كه لفظ شیعه در زمان حیات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر چهار تن از صحابه اطلاق میشد كه عبارت بودند از: سلمان، مقداد، ابوذر و عمار یاسر.[7] این افراد از جمله كسانی هستند كه در مسئله خلافت و امامت، علی ـ علیه السّلام ـ را خلیفه بلافصل پیامبر میدانستند با این وصف، و با توجه به این كه نظریه شیعه در مسئله امامت به نصوص كتاب و سنّت مستند گردیده است، میتوان گفت: تشیع، در حقیقت، با اسلام همراه بوده است، هر چند به عنوان یك مذهب، پس از رحلت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ موجودیت یافت.
تاریخ پیدایش كلام امامیه
همانگونه كه پیش از این یادآور شدیم. امامیه به كسانی گفته میشود كه در مسئله امامت به نص شرعی عقیده دارند، یعنی راه تعیین امام نص شرعی است. و آن، به علی ـ علیه السّلام ـ و دیگر امامان معصوم (ائمه اهل بیت) اختصاص دارد. نیز یادآور شدیم كه بحث درباره امامت بلافاصله، پس از رحلت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در میان مسلمانان مطرح شد و دو دیدگاه كلی درباره آن مطرح گردید.
یكی اینكه خلیفه پیامبر و امام مسلمین از جانب خدا و توسط پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تعیین گردیده است. و دیگری اینكه نصّی بر آن وارد نشده و به انتخاب مسلمانان واگذار شده است.
امام علی ـ علیه السّلام ـ و گروهی از بزرگان مهاجر و انصار، طرفدار نظریه نخست بودند كه نام و احتجاجات آنها در كتب تاریخ و حدیث ضبط گردیده است، شیخ صدور در «كتاب خصال» نام دوازده نفر را با احتجاجات آنها نقل كرده است. مهاجران عبارتند از: خالدبن سعید بن عاص، مقداد بن اسود، ابی بن كعب، عمار بن یاسر، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، عبدالله بن مسعود، بریده اسلمی، و انصر عبارتند از: خزیمه بن ثابت، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصاری، ابو هیثم بن تیهان و دیگران. آنان در احتجاجات خود به دو مطلب استناد نمودهاند، یكی نص وارد از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و دیگری افضلیت و برتری امام علی ـ علیه السّلام ـ.
علامه طباطبائی درباره تاریخ پیدایش كلام امامیه گفته است: كلام امامیه تاریخی كهن دارد، پس از رحلت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ طلوع كرد، و اكثر متكلمان در آن زمان از صحابه بودند، مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، عمربن حمق، و دیگران، و از تابعین نیز كسانی چون: رشید و كمیل و میثم و دیگر علویان بودند كه به دست امویها كشته شدند، و در عصر امام باقر و امام صادق ـ علیه السّلام ـ قدرت یافتند، و به بحث و تألف رسایل و كتب پرداختند.[8]
از بحث پیرامون مسأله امامت كه بگذریم در رابطه با مسائلی چون صفات خداوند، قضا و قدر، جبر و استطاعت و تفویض كه از كهنترین بحثهای كلامی میباشند نیز امامیه در صف مقدم قرار دارد. [1] . الشیعه القوم الذین تجتمعوا علی امر، و كل قوم اجتمعوا علی أمر فهم شیعه، و كل قوم أمرهم واحد یتبع بعضهم رأی بعض فهم شیع. لسان العرب، كلمه شیع، المیزان، ج 17، ص 147.
[2] . اوائل المقالات، ص 35، الملل و النحل، ج 1، ص 146.
[3] . الدر المنثور، ج 8، ص 589، ط دارالفكر. نیز به الغدیر، ج 2، ص 57 و 58 رجوع شود.
[4] . اوائل المقالات، ص 38.
[5] . در این باره به كتاب النص و الاجتهاد، تألیف امام شرف الدین رجوع شود.
[6] . جهت آگاهی از این روایت به الغدیر، ج 1 رجوع شود.
[7] . فرق الشیعه، ص 17، 18، اعیان الشیعه، ج 1، ص 18، 19.
[8] . المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، ج 5، ص 278.
چرا شيعه نماز را جمع مي خواند؟
ارسال شده توسط گمنام در یکشنبه, ۱۳۸۸/۰۸/۰۳ - ۲۰:۴۰1- روايات فراواني داريم كه پيامبر اكرم (ص ) در مدينه بدون ضرورت نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا را متصل خواندند. از برخي از صحابه نيز همين عمل نقل شده است . ائمه اطهار(ع ) نيز آن را مشروع دانسته اند. لذا شيعه فتوا به جواز جمع مي دهد.
2- وقت واجب نماز عصر و عشائ نزد اهل سنت همان وقت فضيلت آن دو نماز نزد شيعه است . لذا شيعه نيز خواندن هر نماز را در وقت فضيلت خود بهتر مي داند. ولي هرگاه امر دائر شود بين اين كه نماز را در پنج وقت ولي فرادا يا در سه وقت ولي جماعت بخوانيم , رعايت جماعت نزد شيعه ترجيح دارد. 3- نكته اي كه از برخي از روايات براي جواز جمع بين نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا ذكر شده مسائله تسهيل و آسان گيري بر بندگان است . 4- در احكام اختلافي ميان شيعه و سني مانند همين مسائله كه اهل سنت خواندن نماز عصر را قبل از رسيدن وقت خاص آن باطل مي دانند بايد دقت داشت هر چند روايات شيعي در جواز آن فراوان است و حتي در منابع اهل سنت نيز روايات فراواني دال بر جواز آمده است . اما از ديدگاه شيعه , تا زماني كه كسي سني است و از يكي از مذاهب چهارگانه تقليد مي كند بايد عباداتش را به همان مذهب انجام دهد و نبايد انتظار داشت كسي كه مثلا" حنبلي است وقتي روايات فراوان جواز جمع بين ظهر و عصر يا مغرب و عشائ را ديد آن را بپذيرد. حتي اگر چنين كسي نماز عصر را قبل از وقت خاص آن (بنا بر مذهبش ) بخواند و بعدا" شيعه شود بايد آن نماز را قضا كند ولي قضا كردن نمازهاي ديگرش لازم نيست . براي آگاهي بيشتر به پيوست (تصوير صفحات 171 - 155 از كتاب شيعه پاسخ مي دهد) مراجعه نماييد.
سیر تکاملی کفر تا شیعه شدن(راهنمای شیعه شدن)
ارسال شده توسط گمنام در چهارشنبه, ۱۳۸۸/۰۸/۲۰ - ۱۹:۰۸اگر كسي بخواهد سير تكاملي كفر تا شيعه شدن را براي كسي توضيح دهد راهنمايي شما چيست؟اسلام بر اساس يك تقسيم داراى سه بخش عقايد، اخلاق و احكام مىباشد سؤال شما مربوط به حوزه عقايد اسلامى است. در زمينه عقايد اسلامى (از ديدگاه شيعه دوازده امامى) كتابهاى زيادى توسط متفكران مسلمان نگاشته شده كه بعضى بسيار تخصصى و گروهى براى مخاطبان عمومىتر مىباشد ولى حتى دسته دوم نيز نياز به مطالعه دقيق همراه با تأمل و تفكر دارد.
مباحث عقائد اسلامى گستره وسيعى از مسائل را در بر مىگيرد ولى بايد توجه داشت بين بحثها ترتيب منطقى وجود دارد مثلاً گام نخستين خداشناسى است كه در خود اين بخش هم ابتدا وجود ذات خداوند و سپس صفات او بحث مىشود. گامهاى بعدى مترتب بر فهم كامل گامهاى پيشين است پس ترتيب منطقى مباحث را رعايت بايد كرد.
گروهى از كتابها يك دوره مسائل اصلى عقائد دينى را بيان كردهاند و گروهى تنها به يك حوزه و گاه به يك مسئله خاص از حوزه خاص پرداخته است.
با توجه به مقدمه بالا پيشنهاد مىشود ابتدا از كتابهاى خلاصه و سادهتر شروع شود و سپس به كتابهاى مفصل و تحقيقىتر پرداخته شود بر همين اساس ابتدا پيشنهاد مىكنيم كتابهاى زير مطالعه شود:
در خصوص مسئله خداشناسى دو كتاب زير نيز توصيه مىشود
البته معرفى اين كتابها نفى ساير كتابها نيست.
در مرحله دوم كتابهاى زير كه تفصيلىتر است توصيه مىشود:
اما نكته مهم در اين باب طرح يك سرى سؤالات و پرسشهاى اساسى است كه زمينهساز حركت ايشان باشد. مثلاً ما براى چه خلق شدهايم؟ اگر در اين مسير مقصد و غرضى حكيمانه نداشته باشيم چه تفاوتى ميان ما و حيوانات است؟ اين همه نظم و دقت در چينش اساس عالم طبيعت، گردش خورشيد، تغيير فصول، آمد و شد شب و روز، و هزاران نشانه ديگر براى چيست؟ چرا انسان مىميرد و علت مرگ چيست؟ چرا نمىتوان از مرگ پيشگيرى نمود؟ و توصيه اساسى دورى از تعصب و حركت در جاده انصاف و فكر و انديشه است. وقتى ايشان در معرض سؤالات بيشمار اساسى قرار گيرد و حقيقتا طالب واقع باشد براى رهايى از بنبست ابهام و تاريكى مجبور است حركت كند و عقل حكم مىنمايد كه در مسيرى گام بردارد كه مطمئن و پاسخگوى شبهات او باشد. 1- كلام اسلامى دكتر محمد سعيدى مهر، 2 جلد، انتشارات طه، قم، 1377، دورهاى از عقائد اسلامى با بيانى روان و مستدلّ را ارائه نموده است. 3ـ مقدمهاى بر جهانبينى اسلامى، استاد مطهرى، صدرا (بخصوص جلدهاى اول تا سوم اين دوره بسيار مفيد است). 1ـ اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان معاصر مترجم احمد آرام. 2ـ آفريدگار جهان، مكارم شيرازى. 1ـ كتابهاى شهيد مطهرى بخصوص: توحيد، معاد، امامت و رهبرى، عدل الهى انسان و سرنوشت (كه به مسئله جبر و اختيار يا قضا و قدر پرداخته است) 2ـ مجموعه معارف قرآن استاد مصباح يزدى. 2ـ آموزش عقايد اسلامى استاد مصباح يزدى، سازمان تبليغات اسلامى.
اثبات تعداد ائمه در قرآن
ارسال شده توسط منتقد در دوشنبه, ۱۳۹۰/۰۳/۰۲ - ۰۸:۳۲ترجمه جلد اول نقد كتاب اصول مذهب شيعه
ارسال شده توسط رضا در شنبه, ۱۳۸۹/۰۲/۰۴ - ۲۰:۰۶
مروري بر محتواى كتاب اصول مذهب شيعه
نقد روش و اسلوب قفاري
شاخصههاي كتاب قفاري
انگيزهها و اهداف مصنف در تأليف كتاب
روش به كار گرفته از سوي قفاري در كتاب
عدم پاي بندي قفاري به موارد شرط شده از سوي خود
شواهدي بر عدم پاي بندي قفاري به اسلوب مورد ادعاي خويش
اتهام و افترا به شيعه
روش قفاري در بريدن و گزينش بخشي از احاديث
خيانت در امانت، به هنگام نقل روايات شيعه
ناآگاهي قفاري به مباني و بديهيات مذهب شيعه
تناقض گوييهاي قفاري
خروج قفاري از ادبيات گفتمان علمي
هدف ما از پاسخگويي به اين كتاب
روش ما در پاسخ به شبهات قفاري
روند و سير تحقيق
تقدير و سپاس
شبهه اول: «سنت نبوي نزد شيعه با سنت نبوي نزد ساير مسلمانان متفاوت است»
دلايل شيعه براي رو آوردن به اهل بيت براي دستيابي به سنت نبوي
خواستگاه سبب اول
خواستگاه سبب دوم در روي آوردن شيعه به اهل بيت
شبهه دوّم: «سخن امام، همان سخن خدا و رسول است»
پاسخ:
شبهه سوّم: «علم ائمه از طريق الهام و وحي حاصل ميگردد»
اتهام به شيعه در اعتقاد به دريافت علوم اهل بيت از طريق وحي الاهي:
پاسخ:
شبهه چهارم: «ارواح امامان، هر شب جمعه به عرش رفته و طواف ميكنند»
بيان شبهه:
پاسخ به شبهه :
شبهه پنجم: «خداوند سبحان با علي عليه السلام نجوا كرده و به او وحي مينمايد»
پاسخ:
شبهه ششم:«جبريل وحي را بر على عليه السلام املا كرده است»
پاسخ:
شبهه هفتم: «ادعاي شيعه در عطاي هدايا از سوي خداوند به علي عليه السلام»
پاسخ :
شبهه هشتم:«شيعه معتقد است كه ائمه اعمال بندگان را ميبيند»
پاسخ:
شبهه نهم:«عدم انقطاع وحي نزد شيعه»
پاسخ:
شبهه دهم: «امامان شيعه هر زمان كه بخواهند به آنان وحي ميشود»
دریافت جواب های کتاب پرسشهايي که جوانان شيعه را به راه راست هدايت كرد
ارسال شده توسط valayat در یکشنبه, ۱۳۸۸/۰۸/۱۷ - ۰۷:۰۰