صحیح

روش صحیح حضور قلب

انجمن: 

بنام خدا

با سلام

من در جایی شنیدم که فردی می گفت: انسان هنگام توجه به خداى متعال، نبايد در ذهن خود چيزى را تصور كند يا براى خودش چيزى را درست كرده و به آن توجه نمايد. در اين مقام راه‏ هاى گوناگونى از سوى عرفا ارائه شده است، ولى بهترين راه براى «توجّه» همان طريقى است كه حضرات معصومين عليهم ‏السلام ارائه فرموده ‏اند

من پس از شروع نماز برای اینکه از حضور قلبم در نماز اطمینان کامل حاصل کنم، در ذهن خود تصور می کنم که افرادی که در نماز جماعت، در اطراف من هستند، وجود ندارند. و من در بیابانی برهوت و صاف و یکدست و تنها هستم. و خداوند را در ذهنم همچون نوری بزرگ و بی نهایت که جلوی من قرار دارد تصور می کنم و همینطور که دائما این تصور را در ذهن خود نگه می دارم، به دقت، به معانی کلماتی که در نماز می گویم نیز توجه می کنم. و حتی تفسیر آنها را هم از ذهن خود می گذرانم. یعنی دو کار را با هم در ذهنم انجام می دهم. آیا این عمل من اشتباه است؟ راه معصومین علیه السلام برای حضور قلب دقیقا چطور بوده است؟

با تشکر

آیا این روایت یک روایت صحیح و محکم است؟

روایت است که شبی، علی علیه السلام تا سحر به عبادت ‏مشغول بودند. چون صبح شد، نماز صبح را به تنهائی خواندند و استراحت ‏کردند. رسول خدا(ص)که آن حضرت را در جماعت صبح ندید، به خانه اورفت. حضرت فاطمه(ع)از شب زنده‏ داری علی(ع)و عذر او از نیامدن به‏ مسجد سخن گفت. پیامبر فرمود: پاداشی که بخاطر شرکت نکردن در نماز جماعت صبح، از دست علی(ع) رفت، بیش از پاداش عبادت تمام‏ شب است

///////////////
ایا حدیث بالا صحیح است؟

استفاده صحیح از برنامه های ارتباطی، شدنی یا نشدنی؟

به نامه خدا

سلام.من محسن هستم.از سال 85 توی اینترنت فعالیت میکنم و حالا میخوام با کمک شما عزیزان لفظی که این روز ها خیلی شنیده میشه رو بررسی کنم.من به عنوان کسی که خیلی از عمرش رو توی دنیای مجازی بوده و دنیای اصلیش هم همون هست میخوام در چند پست این رو به بحث بذارم البته با اجازه مدیران گرامی.
"استفاده صحیح از برنامه های ارتباطی" (مثل واتس اپ و وایبر و لاین و ...)
اولین چیزی که به دهن میاد اینه که اصلا این یعنی چی؟
اصولا استفاده صحیح چیه؟
خب میشه از خیلی جنبه ها به اون نگاه کرد.مثلا استفاده صحیح از دید امنیت یا ....
ولی همونطور که میدونید بحث اصلی امروز جامعه ما فرهنگی و اخلاقی هست که ناگذیر به مسائل اعتقادی وصل میشه.
پس ما میخوایم ببینیم استفاده صحیح از برنامه های ارتباطی که خیلی تو جامعه ما شایع شده از نظر اخلاقی یعنی چی؟
خب ما همه بر این واقف هستیم که منظور از این یعنی کار ها و اعمال غیر عرف و غیر اخلاقی در اون صورت نگیره.
پس تا اینجا احتمالا مشکلی نیست.
اما مشکل از اینجا شروع میشه که اصلا این امکان پذیره؟
در دید اول شاید سوال بی معنایی به نظر بیاد اما خب میدونید که کاری که این برنامه ها انجام میده برقراری ارتباط بین دو یا چند کاربر به صورت متنی یا چند رسانه ای هست.و کاملا طبیعیه که مخاطب اصلی این برنامه ها جوانان و نوجوانان هستن.
خب اجازه بدید برگردم به چند سال پیش که پدیده شوم (!!!) فیسبوک بین جوانان باب شده بود.یادتون هست بهانه چی بود؟
فقط برای ارتباط با خانواده و نزدیکان استفاده می کنیم !
خب میشه گفت افراد کمی هدفشون این بود و تنها کاری که صورت نمیگرفت همین بود !
حالا هم همین طوره.
خب احساسات جنسی و عاطفی دو جنس مخالف به هم و مضراتش رو مخصوصا در جوانان و نوجوانان می دونیم.
با این برنامه ها بستری فوق راحتی برای انجام کار هایی که انجامش در دنیای واقعی سخت هست فراهم شده.
مثلا اینکه منی که 14 سال دارم به همین راحتی نمیتونم برم پارک و شماره بگیرم.(مثال هست جدی نگیرید خواهشا Smile )
نمیتونم کلی پول پیامک بدم.ولی خیلی راحت همه این کار ها رو میتونم با این برنامه ها انجام بدم.
پس میتونیم بگیم با توجه به جو جامعه و سختی های روابط دو جنس مخالف در محیط واقعی و مخاطبان این برنامه ها کار های نادرست میتونه یکی از اهداف اصلی کار با این برنامه ها باشه.
از طرف دیگه استفاده های خوب هم هست.چه بسیار گروه های کتاب خوانی و آشپزی و چه بسیار افرادی که فقط با دوستانشون حرف میزنن.
پس بله، استفاده صحیح هم میشه کرد و خیلی خوب هم میشه کرد و در کنارش خیلی هم خوب میشه استفاده ناصحیح کرد !
اما،اما!
از آسون شدن کار های بد گفتم.شما وقتی مثلا برای ارتباط با دوستانتون در این برنامه ها هستید مسلما کمی قلقلک میشید ببینید کار هایی که هم سن های شما (مثلا جوانان و نوجوانان) ازش میگن و کار هایی که توی دنیای واقعی نمیتونید سمتش برید چجورین؟
و بستر هم حاضره !
پس به مشکل بدی بر خوردیم !
کسی که استفاده خوب از این برنامه ها میکنه تحت تهدید بسیار خطرناکی قرار داره که فقط کشیده شدن به اون نیاز به یک بستر داره که حاضره و یک کنجکاوی که همه دارن و فقط 10 دقیقه وقت !
من نمیگم همه به سمتش میرن و همه استفاده بد میکنن اما همه تهدید میشن.خیلی ها خودداری میکنن که بسیار هم عالی.
ولی خیلی ها هم الکی الکی تباه میشن !

خب تا اینجای کار رو داشته باشین.دقت کنید این یک تحلیل نیست و فقط یک گپ دوستانه هست که امیدوارم هر کسی بیاد و نظرش رو بده.
امیدوارم متنی که کلی روش وقت گذاشتم مغایر سایت نباشه و مشکلی نداشته باشه.اگر مشکلی بود در خدمتم.
موفق باشید!

پاسخ به مقاله «جنگ جمل» نوشته شده توسط سایت های اهل سنت



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم



السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)

السلام علی الحسین(ع) و علی علی بن الحسین(ع) و علی اولاد الحسین(ع) و علی اصحاب الحسین(ع)

السلام علیکم یا اهل بیت نبوه (ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

آجرک الله یا صاحب الزمان(عج) فی مصیبت جدک الحسین (ع) و انصار الحسین(ع)

==============================================

باسمه تعالی


در نظر داریم بصورت علمی و مستند و با استفاده از محتویات سایت برجسته موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) به نشانی الکترونیکی (www.valiasr-aj.com) و هم

چنین در کنار نظارت اساتید مرکز ملی پاسخ گویی به سوالات دینی ، سایت مذهبی_ علمی www.askdin.com

نوشته ی مندرج در سایت های برادران اهل سنت تحت عنوان

"نگاهی به جنگ جمل" را نقد علمی کنیم .

متن مقاله مزبور بدین شرح است:

نقل قول:

نقل قول:
جنگ جمل در ماه جمادى الأخرى سال ۳۶ هجری واقع شد. در یک جانب از این جنگ حضرت علی رضی الله عنه، و در جانب دیگر أم المؤمنین حضرت عایشه رضی الله عنه و به همراهی او حضرت طلحه و حضرت زبیر رضی الله عنهما ـ که از عشره‌ی مبشره‌اند ـ قرار گرفته بودند. هر دو فریق از بزرگان صحابه رضی الله عنهم هستند؛ اما این جنگ بنا به حیله‌سازی چند نفر مفسد به صورت اشتباهی رخ داد و در میانِ ایشان نه رنجشی وجود داشت و نه می‌خواستند که با هم جنگ کنند.
مفسدوں کی فتنہ پردازی ہوئی /٭/ باعث خونریزی جنگ جمل
ورنہ شیر حق سے طلحه و زبیر /٭/ چاہتے ہرگز نه تھے جنگ و جدل
ترجمه:
فتنه پردازی چند مفسد شده /٭/ باعث خون‌ریزی جنگ جمل
ورنه با شیر خدا طلحه و زبیر /٭/ کی همی خواستند کنند جنگ و جدل
در حکایت این جنگ نیرنگ‌سازی‌های زیادی به کار رفته و دروغ‌های فراوانی با آن آمیخته شده است؛ اصل واقعه به حواله‌ی تاریخ قرطبی از این قرار است:
حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنهما وقتی که با اکراه شورشیان بر دست مبارک حضرت علی رضی الله عنه بیعت کردند، فوراً از مدینه حرکت کردند. أم المؤمنین حضرت عایشه‌ی صدیقه رضی الله عنها در آن سال به حج تشریف برده بود و تا آن زمان در مکه سکونت داشت. حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنهما پیش وی رفته، تمام سرگذشت را به عرض وی رسانیدند که حضرت عثمان رضی الله عنه شهید شد و شورشیان مردم را به زور به بیعت با حضرت علی رضی الله عنه وادار کرده‌اند و این وقت در مدینه فتنه‌ی سختی برپا است؛ شما أم المؤمنین هستید و ما در پناه شما مأمون خواهیم ماند و شما سعی کنید که فتنه به نحوی دفع گردد؛ زیرا حضرت علی رضی الله عنه مصلحت را در این می‌داند که اکنون نسبت به قصاص قاتلین حضرت عثمان رضی الله عنه سکوت اختیار شود، حال آن‌که از این سکوت، نیروی شورشیان بیش‌تر می‌شود. حضرت عایشه رضی الله عنها از شرکت در مشاجرات انکار ورزید؛ حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنهما از قرآن پاک آیاتی تلاوت کردند که در آن دستور اصلاح بین مسلمانان داده شده، بالأخره حضرت عایشه رضی الله عنها با ایشان هم‌نظر شد و بر این امر اتفاق کردند که تا مادامی که نیروی شورشیان کم نگشته، نباید به مدینه برویم؛ بلکه بیرون از سرزمین عرب، در گوشه‌ای عافیت اختیار می‌کنیم و با تدبیری حضرت علی رضی الله عنه را از گروه مفسدان جدا کرده، با خود همراه می‌کنیم، آن‌گاه مشکل حل خواهد شد؛ قصاص حضرت عثمان رضی الله عنه هم گرفته می‌شود و مفسدان گوش‌مالی داده می‌شوند؛ چنان‌که طبق این مشورت ایشان عازم بصره شدند.
مفسدان این واقعه را با حیله‌گری عجیبی برای حضرت علی رضی الله عنه بیان کردند و به او این طور فهماندند که آن‌ها می‌خواهند تو را از خلافت عزل کنند و نگذاشتند که حضرت علی رضی الله عنه از اصل نیت آن‌ها با خبر شود؛ لذا حضرت علی رضی الله عنه هم به سوی بصره روانه شد.
حضرات حسن و حسین، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس رضی الله عنهم با این لشکرکشی مخالف بودند؛ اما رأی ایشان مورد قبول واقع نشد.
وقتی که لشکر حضرت علی رضی الله عنه به نزدیکی بصره رسید، آن جناب، حضرت قعقاع رضی الله عنه، صحابی پیامبر صلى الله علیه وسلم را به عنوان قاصد نزد حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنهما فرستاد.
حضرت قعقاع رضی الله عنه اوّلاً با أم المؤمنین رضی الله عنها ملاقات کرد؛ ایشان صراحتاً جواب داد که مقصود من فقط اصلاح است که به یک نحوی این فتنه و فساد مرتفع گردد و امنیت برقرار شود.
باز حضرت قعقاع رضی الله عنه با حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنهما ملاقات نمود و پرسید: شما چه صورتی را برای اصلاح تجویز کرده‌اید؟
هر دو گفتند: بدون قصاص از قاتلین حضرت عثمان رضی الله عنه راهی دیگر برای امنیت متصور نیست.
حضرت قعقاع رضی الله عنه گفت: حصول این مقصود بدون از اتفاق تمام مسلمانان امکان پذیر نیست؛ لذا باید شما با حضرت علی رضی الله عنه بپیوندید و با هم متفق شده و برای آن تدبیری در نظر بگیرید.
این رأی مورد پسند حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنهما قرار گرفت. حضرت قعقاع رضی الله عنه بشارت صلح را به محضر حضرت علی رضی الله عنه آورد و ایشان بسیار خوش‌حال شد و تا سه روز بین آن‌ها تبادل نامه و پیام جاری بود. روز سوم به وقت شام چنین برنامه‌ریزی شد که فردا صبح حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنهما با حضرت علی رضی الله عنه طوری ملاقات نمایند که کسی از شورشیان در جلسه حاضر نباشد.
این امر برای شورشیان سخت ناگوار گذشت؛ زیرا می‌دانستند که هر گاه حضرت علی رضی الله عنه به تنهایی با طلحه و زبیر رضی الله عنهما ملاقات نماید، از توان ما خارج خواهد شد؛ لذا آنان در فکر افتادند تا به یک صورتی صلح را به هم بزنند و نگذارند ملاقات صورت گیرد!
منافق مشهور، عبدالله بن سبا، مؤسس مذهب روافض در رأس مفسدان بود و رأی داد که شما امشب جنگ را آغاز کنید و بعداً به اطلاع حضرت علی رضی الله عنه برسانید که طرف مقابل غدر کرده و به جنگ پرداخته است؛ چنان‌که همین طور واقع شد.
شورشیانِ مفسد در آخر شب خودسرانه جنگ را آغاز کردند و از جانب دیگر به آنان جواب داده شد و در لشکر حضرت علی رضی الله عنه فریاد برآوردند که طلحه و زبیر رضی الله عنهما عهدشکنی کرده‌اند و در آن طرف این صدا در هم پیچید که علی رضی الله عنه عهدشکنی کرده است.
هدف این‌که با این توطئه‌ معرکه‌ی بزرگی به پا شد و از دو طرف سیزده‌هزار مسلمان کشته شد. حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنهما هم در این جنگ شهید شدند؛ «إِنَّا لِلّٰهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رٰجِعُونَ».
حضرت طلحه رضی الله عنه در میدان جنگ شهید شد، اما حضرت زبیر رضی الله عنه از جنگ کناره گرفت و هنگامِ برگشت ابن جرموز در راه او را شهید کرده و به امید انعام نزد حضرت علی رضی الله عنه آمد و گفت: ای أمیرالمؤمنین! مژده باد که دشمنت را کشتم.
حضرت علی رضی الله عنه پرسید: چه کسی را؟
گفت: زبیر را.
حضرت علی رضی الله عنه فرمود: من تو را به جهنم مژده می‌دهم!
ابن جرموز گفت: انعام عجیبی دادی!
حضرت علی رضی الله عنه فرمود: من چه‌كار کنم در حالی كه رسول خدا صلى الله علیه وسلم به من فرموده است:
ـ «یَا عَلِیُّ! بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِیَّةَ بِالنَّارِ»؛ ای علی! قاتل پسر صفیه را به دوزخ بشارت بده.
و حضرت زبیر رضی الله عنه پسر صفیه، عمه‌ی پیامبر صلى الله علیه وسلم بود.
ابن جرموز با شنیدن این بشارت خودکشی کرد. حضرت علی رضی الله عنه با دیدن این صحنه با آواز بلند تکبیر گفت و فرمود: ببینید گفته‌ي رسول خدا صلى الله علیه وسلم چگونه راست در آمد![۱]
پس از پایان جنگ، حضرت علی، امام حسن و عبدالله بن عباس رضی الله عنهم جهت مشاهده‌ی اجساد مقتولین به میدان جنگ تشریف بردند؛ بر یکی که رسیدند، حضرت امام حسن رضی الله عنه آواز داد: یَا أَبَتِ! وَاللهِ فَرْخُ قُرَیْش؛ ای پدر! قسم به خدا نوجوانی از قریش این‌جا افتاده است.
حضرت علی رضی الله عنه پرسید: کیست؟
او گفت: محمّد بن طلحه رضی الله عنهما.
حضرت علی رضی الله عنه فرمود: «وَاللهِ کانَ شَاباً صَالِحاً»؛ به خدا قسم نوجوان نیکوکاری بود.[۲]
باز گذر حضرت علی رضی الله عنه بر جسد حضرت طلحه رضی الله عنه افتاد؛ آن را دیده و نشست و فرمود: ابومحمّد این‌جا به این حال افتاده است! و فرمود: کاش من بیست سال قبل می‌مردم! و دست حضرت طلحه رضی الله عنه را گرفته و بار بار بوسه می‌داد و می‌فرمود: این همان دستی است که از رسول خدا صلى الله عليه وسلم مصایب را دفع کرده است.[۳]
وقتی که آخرین رمق حضرت طلحه رضی الله عنه رسیده بود، کسی [ثور بن مجزاة] از کنار او گذشت، او پرسید: از کدام لشکری؟
گفت: از لشکر امیر المؤمنین رضی الله عنه.
حضرت طلحه رضی الله عنه فرمود: خوب است؛ دست بده تا من بر دست تو برای حضرت علی رضی الله عنه بیعت کنم. و بیعت کرد و پس از آن جان داد.
آن شخص واقعه را به حضرت علی رضی الله عنه عرض کرد؛ حضرت علی رضی الله عنه تکبیر خواند و فرمود: خداوند نخواست که حضرت طلحه رضی الله عنه را بدون بیعت با من به جنّت داخل گرداند.[۴]
از حضرت علی رضی الله عنه راجع به اهل جمل سؤال شد که آیا مشرک بودند؟
فرمود: نه؛ ایشان از شرک می‌رمیدند.
گفته شد: پس آیا منافق بودند؟
فرمود: نه؛ منافق خدا را بسیار کم یاد می‌کند.
باز پرسیده شد: آنان را چه قرار دهیم؟
فرمود: «إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا»؛ آنان برادران ما بودند که بر ما بغاوت کردند [و امیدوارم من و آنان از گروهی باشیم که خداوند درباره‌ی آن‌ها فرموده است: «وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِیْنَ»؛ هر گونه غِلّ را از سینه‌ی آن‌ها می‌شوییم در حالی که همه برادراند و بر تخت‌های بهشت روبه‌روی یک‌دیگر قرار می‌گیرند.]
_________________________
[۱] تطهیر الجنان؛ البدایة والنهایة.
[۲] تطهیر الجنان.
[۳] تطهیر الجنان؛ البدایة والنهایة (۷/۴۲۸). در جنگ احد یک بار آن‌حضرت صلى الله عليه وسلم در ازدحام کفار واقع شد؛ در آن وقت به غیر از حضرت طلحه رضي الله عنه کسی دیگر نبود. از هر چهار طرف تیر می‌بارید و حضرت طلحه رضي الله عنه به وسیله‌ی سپر جلوی تیرها را می‌گرفت که ناگهان سپر از دستش افتاد. تصور کرد که اگر من سپر را بردارم تا آن وقت معلوم نیست که چند تیر به پیامبر صلى الله عليه وسلم اصابت کند؛ لذا به وسیله‌ی دست خود جلوی تیرها را می‌گرفت. در نتیجه دستش کاملاً شل شد که تا آخر عمر بی‌کار ماند. حضرت علی رضي الله عنه همین دست را بوسه می‌داد. (مؤلف)
[۴] إزالة الخفاء (۲/۲۸۰).
٭ سيرت خلفاي راشدين/ ترجمه مولانا حسین پور

بعد از تایید این تاپیک و انتخاب کارشناس ناظر ، مطالبی که در نقد مقاله فوق تدوین کرده ایم را در همین محل خواهیم گذاشت.

بحث ما کاملا علمی است تا حقایق تاریخ مشخص شود و در این نوشته به کتب اهل سنت استناد داشته ایم.


حق برای نویسنده و منتشران این مقاله در همین مکان(سایت مرکز ملی پاسخ گویی به سوالات دینی به نشانی www.askdin.com) محفوظ است تا پاسخ های خویش را مستند و علمی داده و پاسخ آن را بگیرند.




تفسیر دعای فرج چگونه است؟

انجمن: 

سلام علیکم

تفسیر هریک از جملات مطرح شده بعد از شکایت از اوضاع جاری و صلوات فرستادن در دعای فرج چیست؟

در واقع:
خواننده‌ی این دعا چه مفاهیمی را هنگام بیان آن جملات در ذهن داشته باشد؟

مقصود از بیان نام پیامبر و علی صلوات الله علیهم چیست؟

چرا پس از این دو بزرگوار به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف متوسل می شود؟

چرا تعجیل را از امام زمان درخواست می‌کند؟.. و در انتها دوباره درخواستها را از خداوند می کند؟

آیا یک معنی از فرج ما می‌تواند ظهور حضرت در نفس ما باشد؟ ... که اینگونه همه را واسطه قرار میدهیم؟

قبلا از حوصله کارشناس محترم در پاسخگویی به این سئوال سپاسگزارم.