مطرح کردن ازدواج قبلی در ازدواج مجدد
ارسال شده توسط Hamed.vojdani در چهارشنبه, ۱۳۹۷/۰۲/۲۶ - ۱۷:۱۳با سلام و احترام
من در دوران عقد از همسرم جدا شدم. قصد ازدواج مجدد دارم. لازم است به همسر جدیدم قبل از ازدواج بگم قبلاً نامزد داشتم؟
با سلام و احترام
من در دوران عقد از همسرم جدا شدم. قصد ازدواج مجدد دارم. لازم است به همسر جدیدم قبل از ازدواج بگم قبلاً نامزد داشتم؟
گفت کی؟
گفتم :همونی که تو نداریش..!
گفت:من ندارم ؟! چی رو ؟
گفتم:غیرت!!
قانون یک گفتگوی سالم برای حل اختلافات در زندگی
معمولا طبیعی است که گاهی بر سر مسائل مختلف اختلاف و مشکلات خاصی بین انسانها بوجود می آید، خصوصا در اختلافی که بین زن و شوهرها ایجاد می شود، بهترین تدبیر در این شرایط ترتیب یک گفتگوی سالم و سازنده است که اگر قانون چنین گفتگوی رعایت شود، ریشه اختلافات از بین خواهد رفت و در زندگی آرمش خاصی حاکم و کینه و کدورتها از بین خواهد رفت.
1. طرف مقابل خود را درک کنید، برای رسیدن به این هدف:
الف: خود را به جای شخص مورد نظر قرار دهید تا بهتر به خواسته هایش پی ببرید.
ب: نظریات او را نسبت به موضوع مورد اختلاف ارزیابی کنید.
ج: در صدد ایجاد رابطه ی منطقی و اصولی او باشید.
د: مکررا یاد آور شوید که در پی حل مسائل فیما بین هستید و دنبال بدست آوردن امتیازات خاص نیستید.
ه: ضمن مذاکره دائما از خود بپرسید که با چه شیوه ای موضوع مورد بحث را حل و فصل خواهد شد.
در صورتی که زن و مرد و یا هر قشری به این مسئله توجه داشته باشند، ریشه اختلاف از بین خواهد رفت، در این صورت روابط سالم و بدون تنش بوجود خواهد آمد.
بسم رب الحیدر
سلام و عرض ادب و احترام
در صحبت کردن و گفتگوهامون هم در واقعیت هم مجازی بهتره از افعال و الفاظ جمع استفاده کنیم یا مفرد؟ (مثلا بده یا بدید - گفتی یا گفتید)
از یه طرف جمع صحبت کردن نشانه ادب و شخصیت دادن هم به خود هم به طرفه مقابله
از یه طرف جمع صحبت کردن یه حس سنگینی و یه حسایی ایجاد میکنه که زیاد راحت نیستیم باهاش و اون حس دوستانه کمتر شکل میگیره
اگرچه این مسائل شاید از دید خیلیها چیز خاصی به حساب نیاد و اصلا توجهی بهش نکنن اما مطمئنا تاثیر زیادی داره
یا مثلا استفاده از کلمه تو و شما
و یا کلمات و الفاظ و نکته های دیگه که تو ذهنم نیست و ممنون میشم بهش اشاره کنید
اما سوالاتم:
میخواستم ببینم نظر دین و اخلاق و روانشناسی چیه؟
آیا مفرد صحبت کردن و یا گفتن تو بی ادبی محسوب میشه؟
آیا این موارد بستگی به مکان و زمان و شرایط و طرف مقابل داره یا میشه براش یه قانون کلی گفت؟
اگه بسته به شرایطه ممنون میشم بگید در هر شرایط بهتره چطور رفتار کنیم؟
مثلا تو همین انجمن یا تو واقعیت اگه نقش یه راهنما و کمک کننده یا یه حالت مشاور رو داشتیم چطور صحبت کنیم؟
آیا جمع و سنگین صحبت کردن باعث کمتر شدن حس دوستانه نمیشه؟
ممنون ازتون
یاعلی مدد
یکی از مشکلات و معضلات در انجمن گفتگوی دینی رنجش و ناراحتی کاربران و برخی از همکاران و مدیران از یکدیگر است و گاهی با کمال تاسف کار به توهین و بی احترامی کشیده می شود و برخی از کاربران از کوره در رفته و مطالب ناخوشایندی را در سایت درج می کنند که زحمت حذف و ویرایش آنها را هم مجموعه مدیریت سایت به دوش می کشد .
و چرا و چرا و چرا .............
:Graphic (49):پست های غیر مربوط حذف خواهد شد پیشاپیش عذر خواهی می کنم
[b]content[/b]
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی خواندنی فارس با راننده حامل ضریح امام حسین علیه السلام + عکس
از آقا خواستم، او هم عطا کرد
خبرگزاری فارس: موها و محاسن جو گندمیاش بلند شده، مشخص است که مدتها در سفر بوده، سفری که از شهر مقدس قم آغاز شده و ادامه دارد تا خانه دوست، کربلا......
به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، طبق عادت فکر میکردم که باید تنها دو روز در مسیر میبود اما میگوید خیلی بیش از اینها و حدود 20 روز در جادهها است. هم خسته و هم خوشحال است. با اینکه سختی مسیر رمقی برایش نگذاشته بود، به جای استراحت، دائم دور و بر کامیونش بود. مرتب سرکشی میکند. همه جا را ورانداز میکند تا مبادا ماشینش مشکلی فنی داشته باشد.
محمدرضا قنبری، راننده ضریح مطهر امام حسین علیه السلام متولد 1344 در محله خاک فرج قم است. محمدرضا حدود 30 سال است که در جادههای سخت و خطرناک رانندگی میکند. جادههایی که این روزها دائم شاهد حوادث ناگوار و جبران ناپذیر است. او حدود 18 سال است که در شهرداری قم در بخش موتوری این نهاد مشغول کار است.
در حالی که همگان در انتظار رسیدن ضریح بودند، اما کمتر کسی به راننده زحمتکش کامیون منتقل کننده ضریح توجه میکرد. در انتظار بودم. برای اینکه زودتر بتوانم با او گفتوگویی داشته باشم، صبح زود در ابتدای منطقه «زرگان» منتظر ماندم. بالاخره بعد از مدتها انتظار، ضریح رسید. مردم با بیرقها و یزله به استقبال ضریح مطهر امام حسین علیه السلام رفتند. هر چقدر میخواستم نزدیک شوم، خیل جمعیت به سمت ضریح نمیگذاشت به ماشین نزدیک شوم. در این میان ناگهان زنی شتاب زده با «ثوب» (ردای مشکی) و مردی با «دشداشه» و «چفیه» بر سر در حالی که گوسفندی برای قربانی در دست داشتند با هزار تقلا و زور خود را به جلوی کامیون رساندند. کامیون میایستد و گوسفند را قربانی میکنند. در این فرصت بود که خود را به بالای ماشین کشاندم. درست در کنار درب راننده. پسر جوانی بود و گفت راننده عصر در مصلا است و حالا در حال استراحت. در نهایت او را در مصلی دیدم و گفتوگویی با او انجام دادم.
فارس: چطور شد که شما را به عنوان راننده انتخاب کردند؟
کار خدا بود. حکمت بود. یک روز آمدند شهرداری و گفتند یک راننده و کامیون میخواهیم که مرا انتخاب کردند.
فارس: عکسالعمل شما؟
از خوشحالی نمیدانستم چه کنم. باورش سخت بود که چنین اقبالی دارم. اما تعجب نکردم. از میان این همه ماشینهای ترو تمیز. شرکتهای زیادی درخواست داده بودند که خودروهای تمیز همراه با خرج مایحتاج راننده را هم بدهند، اما درخواستشان پذیرفته نشد و در نهایت مرا انتخاب کردند.
فارس: چرا تعجب نکردید؟
اوایل امسال در کربلا بودم. چون شنیده بودم که قرار است در قم برای امام حسین علیه السلام ضریح بسازند، همانجا از امام خواستم که من راننده ضریحش باشم. از او خواستم و به من عطا کرد. همان روزها به خیلی از دوستانم میگفتم که سال آینده من ضریح را میآورم. کسی باورش نمیشد و می خندیدند و میگفتند که این همه ماشین نو، چرا با ماشین فکستنی تو ضریح را بیارن؟
فارس: شهرهای زیادی را گذراندید؟
بله. شهرهای زیادی مثل قم؛ ساوه، تهران، اراک و... را گذراندم و شهر به شهر استقبال بیشتر بود. در هر شهر هم یک شب میماندیم.
فارس: مشکلی در مسیر پیش نیامد؟ برخی میگویند تعدادی زیر چرخهای ماشین رفتند؟
نه خدا را شکر هیچ مشکلی پیش نیامد و تنها یکی از ماموران همراهمان بود که نزدیک اندیمشک پایش زیر تایر رفت. حالا هم حالش خوب است و گویا عمل کرده. مشکل دیگری که پیش آمد این بود که حدود 60 کیلومتر از خرم آباد بیرون آمده بودیم که دینام ماشین از کار افتاد. همانجا کسی پیدا شد و گفت من مکانیک هستم. با سرعت و حدود نیم ساعت بعد برایمان یک دینام و باطریساز آورد. همانجا سریع وسایل را نصب کردیم و حرکت را ادامه دادیم.
فارس: رانندگان بین شهرها وقتی از کنار ضریح میگذشتند چه عکسالعملی داشتند؟
آنقدر خوشحال و ذوق زده میشدند که حد و نهایت ندارد. فریاد میزدند خوشا به سعادت راننده چکار کردی که این مسیر قسمتت شد؟
فارس: زمان برگشت، ماشین بدون بار است. چه حالی پیدا میکنی؟
راننده که به زیارت کردن مردم خیره شده بود، گفت: فکر کنم جز ماتم هیچ حس و حالی نداشته باشم. حالا ذوق و شوق بردن و رساندن خانه به صاحبخانه را دارم. اما وقت برگشت از تنهایی چکار کنم؟ اذیت میشوم.
در میان گفتوگویم با راننده بود که زنی فریاد میزند آقای راننده، آقای راننده. حاج محمدرضا سرش را از پنجره بیرون کشید. زن گفت: آقای راننده خدا به همرات. تو رو خدا برای بچم دعا کن، مریض دارم. راننده با نگاهی معصومانه گفت: چشم، به روی چشم. از راننده پرسیدم فراموش نمیکنید برای این خانم دعا کنید؟ نه اصلا. اتفاقا در مسیر کلی سفارش دادند که دعا کنم. شاید خانمها بیش از 50 نامه به من دادند که به مرقد امام حسین علیه السلام ببرم. یکی مریض دارد و یکی حاجت. هر کسی به نوبه خودش متوسل میشود. بعضیها میخواستند پول بدهند، اما پول ازشون نمیگرفتم.
فارس: عکسالعمل خانواده شما چه بود؟ آیا راحت گذاشتند به این سفر بروید؟
من سه پسر و دو عروس دارم. وقتی این خبر را شنیدند همه دوست داشتند همراهم بیایند. در کاروانمان خانم همراهمان نیست. از من قول گرفتند که حتما سال آینده به زیارت کربلا ببرمشان تا از سفرم راضی باشند. من هم به آنها قول یک زیارت در سال آینده را دادم. خانواده من واقعا برایم زحمت زیادی کشیدند و اهل کرم هستند.
فارس: ضریح از شهرهای زیادی گذشت. چه تفاوتی در استقبال مردم دیدید؟
استقبال مردم خوزستان متفاوت بود. آنها مشخص است که عاشقترند و دوست دارند که ضریح بیشتر پیششان بماند. مثلا در خوزستان مردم با شیوه خاص و بیرقهای متفاوت به جلوی ماشین میآمدند و شروع به سینهزنی به سبک محلی خودشان میکردند. اما در شهرهای دیگر اینچنین نبود و همه در کنار ضریح سینهزنی میکردند.
فارس: این اولین سفرتان به اهواز بود؟
خیر. اولین بار در سال 60 بود که برای حضور در جبهه به اهواز آمدم. آن موقع شهر خلوت بود و شکل و شمایش تفاوت داشت.
فارس: سفر به عراق شاید همراه با خطر باشد....
من برای جانم هیچ ارزشی قائل نیستم. انشالله ضریح را صحیح و سالم تحویل امام بدهیم. بعضی از دوستان همراهمان غسل شهادت کردهاند و برای هر خطری آماده هستیم.
فارس: حرف آخر؟
از همه مردم میخواهم که برایمان دعا کنند، خجالت زده صاحب ضریح نشویم.
گفتوگو: قاسم منصور آل کثیر
منبع