برهان علیت

اشکال بر برهان علیت

سلام خسته نباشید   برهان علیت به نظرم قابل قبول نیست چون اول باید ثابت شود که جهان معلول است بعد دنبال علت بگردیم. سراغ معلول بودن زمان هم نروید که اصلا من وجود زمان را قبول ندارم. زمان و مکان از لحاظ فلسفی وجود ندارند و فقط یک چیز اعتباری برای پیش بردن زندگی هستند. در واقع همه جهان، یک مکان است و همه لحظات، یک لحظه هستند. ما برای حساب و کتاب آن ها را تقسیم و اندازه گیری میکنیم.     نکته بعد اینکه جهان تغییر میکند. صحیح ولی خودش عامل تغییرش است نه کس دیگری.       و نکته آخر اینکه معطی شیء نمیتواند فاقد شیء باشد ولی ترکیب اشیاء میتواند شیء جدید به وجود بیاورد.

آیا برهان علیت یک امر فطری است؟

با سلام و احترام خدمت دوستان و کارشناسان گرامی انسان از کودکی تمایل داره برای هر چیزی دنبال علت بگرده. این تمایل شاید غریزی باشه یا فطری یا بر اثر تجربه بدست بیاد. اما در هر صورت، برهان علیت این پیشفرض ذهنی ما رو رد می کنه و اثبات می کنه که علت داشتن همه چیز نیازمند دور یا تسلسله و در نتیجه امکان پذیر نیست. در واقع برای کودکی که با فلسفه آشنا نشده، ساده ترین کار اینه که بپذیره "هر چیزی نیازمند علته" اما اگر این فرض درست بود، پس جهان نباید وجود میداشت و ما هم وجود نداشتیم. این مثل خیلی از فرضهاییه که انسان در ذهن داره و بعدها به خاطر علم یا فلسفه مجبور میشه نادرستیشون رو بپذیره. اما در این میان بعضی فلاسفه هم کوشیده اند تا به این قاعده پیرایه هایی ببندند  و با مستثنی نمودن واجب الوجود، یک گزاره اصلاح شده را تحت عنوان "قاعده علیت" معرفی کنند "هر معلولی علتی دارد" گزاره جایگزینی است که سعی نموده قاعده علیت را محدود به موجودات معلول نماید. اما این عبارت همانگوست. با توجه به اینکه معلول چیزی است که علت دارد، معنای این عبارت می شود "هر چیزی که علتی دارد، علتی دارد". عبارات همانگو بدیهی اند اما در عین حال فاقد ارزش اند و چیزی به دانش ما نمی افزایند. عبارات جایگزین دیگر نیز حالت بدیهی ندارند و نیازمند استدلالی برای اثبات اند. مثلا عبارت "همه اشیاء دارای علت اند" وقتی اثبات میشه که ثابت کنیم هیچ موجود بی علتی نمی تواند شیء باشد. آن هم بعد از اینکه شیء را تعریف نمودیم ...   به هر حال برهان علیت نیازمند تعریف مقدمه ای تحت عنوان "اصل علیت" نیست. کافی است از فرض خلف "هر چیزی علتی دارد" شروع کنیم و با نشان دادن نادرستی اش، اثبات کنیم که باید چیز یا چیزهای بدون علتی نیز وجود داشته باشد/باشند. (یکتایی و ماهیت این موجود بدون علت بایستی در استدلالهای دیگری بررسی گردند.) بحث مرتبط: http://askdin.com/node/87479

برهان خلف در رد قاعده علیت

اصل و قاعده علیت هر طور بیان شود تفاوتی ندارد زیرا در همه حالات با برهان خلف نقض میشود برای مثال فرقی ندارد بگوییم: هر معلولی علتی دارد هر موجودی علتی دارد هر رویدادی علتی دارد هر ممکنی علتی دارد هر چیزی علتی دارد اما برای جلوگیری از سوء تفاهم ما به جای لغات بالا از واژه ایکس استفاده میکنیم شما میتوانید به جای ایکس معلول موجود چیز ممکن رویداد و یا هر کلمه دیگری بگذارید اما اثبات باطل بودن این قاعده (اثبات نقیض آن) قاعده علیت: هر ایکسی علتی دارد نقیض گزاره: بعضی ایکس ها علت ندارند اثبات به روش برهان خلف: فرض کنیم همه ایکس ها علت داشته باشند در این صورت تسلسل علل به وجود می آید که باطل است بنابرین فرض خلف باطل و بعضی ایکس ها علت ندارند
برچسب: 

اگر نتوانستیم با دلایل عقلی به وجود خداوند پی ببریم؟

سلام

من بعد از مدتها تحقیق دلیل عقلی برای وجود خداوند ندیدم x_x یعنی دیدم ها ولی قانع نشدم، چون وقتی نقد هر کدومشون رو خوندم دیدم اونا هم حرف منطقی میزنن !

یه بار دیگه اینجا مباحث رو مرور میکنم تا شما هم ببینین که الکی الکی به این نتیجه نرسیدم !

برهان نظم !

اساس این برهان اینه که هر نظمی ناظمی داره ولی من اینو باور ندارم چرا ؟ چون این تنها در صورتی مدرک خواهد بود که ما بتونیم ناظم کل طبیعت رو ببینیم و حس کنیم تا نتیجه بگیریم هر نظمی ناظمی داره !

مثلا این همه چیزهایی که انسان میسازه ناظم دارن ولی این همه چیزهایی که توی طبیعت هستن ناظمشون کجاست ؟ مثل دریا، مثل جهان هستی، مثل کهکشان ها ... چطوری با دیدن چند تا چیز که ناظم دارن و ناظمشون خود ما هستیم پی به وجود ناظم کل ببریم ؟

من با دیدن نظم جهان فقط پی به وجود نظم میبرم نه بیشتر x_x

به عبارت دیگه من دلیلی پیدا نکردم که نظم موجود در جهان هستی از خوده جهان هستی نباشه و مربوط به عالم ماورا میشه که حالا اون عالم ماورا هرگز درک نشه و اون ذات خدا باشه !

برهان علیت !

اساس این برهان هم اینه که سلسله ی علت و معلول باید به یه علتی ختم بشن و اون علت خداست اما مساله اینجاست که طبق تعریفی که از خدا داریم ( بسیط و نامحدود ) نمیتوان گفت چیزی که اول و آخر ندارد ، اول چیزی است !

به عبارت دیگه :

به عبارت دیگه چون برهان علیت خالق را به ما نمیشناساند و فقط میگوید باید چنین چیزی باشد ، آن باید هم جای تردید است نمیتوان به آن اتکا کرد !

چه دلیلی وجود دارد که زمان باید آغازی داشته باشد ؟ پس چرا بجای اینکه بگویند خداوند ازلی و ابدی است نگفته اند خداوند در محدوده زمان نیست ؟

برهان امکان و وجوب !

اساس این برهان این است که جهان هستی یک موجود ممکن است ! اما از کجا معلوم جهان هستی یک موجود ممکن است ؟ اصلا ملاک ممکن الوجود بودن و واجب الوجود بودن چیست ؟ زمانی که چنین ملاکی نداریم چگونه میتوانیم بگوییم فلان چیز ممکن است یا واجب ؟

برهان صدیقین !

این برهان هم اینقدر کلمات بازی کرده که نمیشه درکش کرد ولی اونطوری که من فهمیدم ریشه در همون برهان آنسلم داره ، یعنی اینکه گفته میشه خداوند کاملترین وجود جهان هستش و نمیتوان بزرگتر از او را تصور کرد در نتیجه وجود هم دارد !

خب من مشکلی با این برهان ندارم ولی مساله اینجاست که اگه خداوند کاملترین وجود جهان است باید شامل وجود من و شما هم بشود، و اگر شامل وجود من و شما هم بشود باید تصمیمات ما در تمام زمان هایی که وجود دارند بر اراده خداوند تاثیر داشته باشد ! زیرا اراده خداوند شامل اراده جمعی ما موجودات ممکن نیز خواهد بود چون گفته شده کاملترین وجود است .

خب حالا من از شما میپرسم ما کجا اراده کردیم که مثلا حضرت محمد را به پیامبری انتخاب کنیم ؟

اگر بگویید در ماورا چنین عهدی بسته ایم من میگویم شاید هم نبستیم چون چیزی یادمان نمی آید که بخواهیم از آن به عنوان مدرک استفاده کنیم !

تاره این تصمیم را باید در تمام زمان ها گرفته باشیم تا بتوان گفت اراده خداوند است و تا جایی که ما میدانیم چنین تصمیمی در تمام زمان ها نگرفته ایم چون حداقل زمان حال و گذشته را در میابیم و میدانیم که چنین تصمیمی نگرفته ایم .

برهان حرکت !

اساس این برهان هم این است که هر حرکتی نیاز به محرک دارد در حالی که میگویند امروزه علم ثابت کرده حرکت حالت عادی اجسام است و همانطور که گفته نمیشود چرا فلان جسم ساکن است ، نمیشود گفت چرا فلان چیز حرکت میکند !

علاوه بر آن دلیل حرکت قرار نیست همواره خارج از جسم باشد و میتواند داخل آن باشد که در آن صورت میتوان گفت دلیل حرکت خود جسم است .

---

حالا مساله اینجاست که در صورت امکان به اشکالات بالا پاسخ بدید البته پاسخی که در حد توان درک ما باشد تا قانع بشویم نه اینکه صرفا جوابی داده باشید .

بعدش هم اینه بگین اگه کسی نتونست بلاخره با دلایل عقلی به وجود خداوند پی ببره تکلیفش چیه ؟ از راه فطرت هم نتونستم چون من خدایی که بندگانش رو به قمار دعوت کنه ( ایمان بیارین بدون دلیل تا بهتون در آخر یا جایزه بدم یا بکنم توی جهنم ) به جای اینکه هر لحظه بالای سرشون باشه و اونارو هدایت کنه و برای هر کار کوچیک و بزرگشون بلافاصله جزا بده تا تربیت بشن به جای اینکه مجازات ابدی بشن نمیتونم تمایل داشته باشم .

نقص بزرگ برهان علیت

بسم الله الرحمن الرحیم

تا جایی که من میدونم برهان علیت میگه هر پدیده ای علتی داره، بنابر این جهان هستی علتی داره و اون علت خداست !

البته کمی توضیح های دیگه هم در موردش میده ، مثلا اینکه میگه :

  1. هر پدیده ای علتی داره
  2. هر چیز محدود و ناقصی پدیده است
  3. جهان هستی محدود و ناقصه
  4. جهان هستی پدیده است
  5. جهان هستی علتی داره
  6. علت جهان هستی خداست

خب بیان مساله رو بررسی کنیم نظرمو در مورد تک تک این گزاره ها بیان میکنم :

  1. از کجا میدونیم هر پدیده ای علتی داره ؟ برخی ها میگن این حکمه عقله ولی عقل چطوری این تصمیم رو میگیره ؟ عقل نگاه میکنه به پدیده ها و میبینه چیزهایی که نبودن و به وجود اومدن یه چیزی قبل از اونها بوده که به اونها وجود داده، مثل یک تابلوی نقاشی یا یک شعر که یک نقاش یا شاعر به اون ها وجود داده، در نتیجه اینطور برداشت میکنه که هر پدیده ای علتی داره، ولی آیا میشه پدیده ای علتی نداشته باشه ؟ پدیده یعنی چی ؟ پدیده یعنی چیزی که نبوده و به وجود اومده ، مغز ما عادت داره هر چیزی که نبوده و به وجود اومده رو یک زمان قبلی از اون تصور کنه چرا که اگه زمان قبلی از اون وجود نداشت اون چیز وجودی ازلی میشد و نمیشد بهش گفت پدیده، پس این گزاره به نظرم درسته !
  2. اینکه هر چیز ناقص و محدودی پدیده است از کجا فهمیده میشه ؟ خب چرا نمیتونیم فرض کنیم چیزی ازلی باشه ولی محدود باشه ؟ آیا اگه چیزی ازلی باشه و حتی بعدا تغییر هم بکنه ( یعنی ابدی نباشه و محدود باشه ) میشه گفت که امکان نداره ؟ یعنی چرا نمیشه تصور کرد که چیزی ازلی باشه ولی بعدا تغییر بکنه ؟ ، وجود اگه نامحدود باشه ( کامل باشه ) حالت اول و دومش در واقع یک حقیقت کلی رو نشون میده و میشه گفت که ازلی، ابدی و همیشگیه ( وجود قبل و بعد از تغییر ) ولی اگه فقط حالت اول رو در نظر بگیریم ( موجود قبل از تغییر ) اون وقت ازلی هست ولی ابدی نیست و همیشگی هم نیست، اگه حالت دوم رو تنها در نظر بگیریم ( موجود بعد از تغییر ) ازلی نیست ولی ممکنه ابدی باشه ولی همیشگی نیست ، بنابر این موجود محدود به نظرم میتونه ازلی باشه و ممکنه ابدی هم باشه ولی همیشگی ( یعنی هم ازلی ، هم فعلی و هم ابدی ) نیست ! چرا که زمان حال رو شامل نمیشه ! پس گزاره ی دوم نظر من صحیح نیست !
  3. ابتدا باید تعریف خودمو از جهان هستی بگم ( هر آنچه بوده، هست و خواهد بود ) آیا چنین چیزی محدود است ؟ محدود بودن نشان دهنده ی ترکیب است مثلا من و شما دو موجود محدود هستیم زیرا حدی بین من و شما برقرار است اما اگر من و شما یکی بودیم و هیچ موجودی هم غیر ما وجود نداشت آیا میتوانستیم بگوییم که ما محدود هستیم ؟ خیر ، زیرا حدی بین ما و دیگری وجود نداشت ، بنابر این وقتی صحبت از جهان هستی میشه دیگه چیزی باقی نمیمونه که بخواد حد و حدودی شکل بگیره و بگیم جهان هستی محدوده ! پس گزاره سوم نیز اشتباه است .
  4. وقتی جهان هستی محدود نیست معنی آن این است که ازلی ، ابدی ، و همیشگی است . پس گزاره ی چهارم نیز اشتباه است.
  5. وقتی جهان هستی پدیده نیست یعنی نیازمند علت نیز نمی باشد پس این گزینه نیز اشتباه است، ولی اجزاء جهان هستی پدیده هستند که علت آن نیز خوده جهان هستی میباشد .
  6. وقتی جهان هستی نیاز به علت ندارد و خودش علت است چه نیازی به علت دیگری دارد ؟ پس این گزینه نیز اشتباه است .

خلاصه ی کلام :

  • از برهان علیت میتوان برای اثبات نیازمند علت بودن اجزاء جهان هستی استفاده کرد اما نمیتوان این مساله را به کل جهان هستی تعمیم داد !
  • اگر خدواند غیر از جهان هستی باشد همیشگی ( ازلی ، فعلی ، ابدی ) نخواهد بود حتی اگر ازلی و ابدی باشد !
  • بسیاری از گزاره های برهان علیت بر فرض غلط بنا شده اند .

با تشکر از کارشناس محترم، از شما تقاضا دارم به این اشکالات و مسائل پاسخ دهید ( حتما به زبان ساده و قابل فهم برای عموم - اگر اصطلاح فلسفی به کار بردید معنای آن را بگویید )

چه چیز نیاز به علت دارد؟

سلام....من قبلا از کارشنانسانی و دیگر اهل علم که حالا به هم می خوردیم وقتی می پرسم که چه چیز نیاز به علت داره...آیا هر چیزی نیازی به علت داره یا نه...اغلب در جواب می گن، هر چیزی نیازی به علت نداره، اون چیزی نیاز به علت داره که معلول باشه یا به عبارتی این تنها معلوله که نیاز به علت داره..ولی این جواب اصلا قانه کننده نیست، چون وقتی ازشون می پرسم معلول چی هست اونوقت، در جواب می گن معلول چیزی است که نیاز به علت داره و این معلوله که نیاز مند علته نه هر چیزی!!!!این جواب یک جورایی ساده لوحانه است...یعنی در واقع اونها در مقابل این سوال که چه چیزی نیاز به علت داره، می گن، اون چیزی نیاز به علت داره که نیاز به علت داره!!!!مثل اینه که بگیم، اون کسی نیازمند غذا خوردنه که نیازمند غذا خوردن باشه...این جواب ساده لوحانه است و این سوال را فورا در ذهن ایجاد می کنه که خوب حالا اون چیزی که می گید نیازمند علته و ماسمشم گذاشتید معلول چیا هستن در واقع دوباره بر می گردیم سر جای اول و سوال اولمون...اینجا می گن بله وقتی متوجه شدیم و فهمیدیم که فقط معلول نیازمنده علته حالا می آییم مصداق های معلول رو مشخص می کنیم!!!خوب منم می گم خسته نباشید از همون اول در جواب به این سوال که چه چیز نیازمند علته می پرداختید به مصداق ها دیگه...دیگه این کلمه معلول چه جواب ساده لوحانه ای که مطرح می کنید....حالا به هر ترتیب...می خوام بدونم که معلول چیست...مصداقش چیا هستند...از کجا متوجه می شیم که چه چیز معلوله...یا چه چیزی نیاز به علت داره....مثلا آیا این دنیا نیاز به علت داره؟؟؟آیا رعد و برق زدن علتی داره؟آیا امکان نداره بی دلیل رعد و برق زده بشه؟؟
پس خلاصه سوالم اینه که در این عالم با همه بود و نبودش، چه چیزی نیاز به علت داره و از کجا متوجه می شیم که نیازمند علته....

با تشکر

برهان علیت و برهان وجوب و امکان


سلام خواهشا به عنوان کارشناس مربوطه،ایرادات بنده رو درمورد مسائل زیر تفهیم نمایید:(سکوت شما،نشانه ی رضاست)

اگر بخواهید براهین منطقی ای چون علیت و وجوب و امکان را در اثبات خدا بکار ببندیم درحالی که باید از براهین مبتنی بر شهودی مثل برهان نظم که با فرض درست بودنش(ایراداتی بسیار برآن وارد است) تنها از امکان وجود خدا می گوید نه اینکه خدا را اثبات کند،عبور کنیم،تنها موضوع منطقی که از اثبات وجودخدا دریافت می شود(نه از امکان وجودخدا) عدم تسلسل در علت است.

به نظر من برهان علیت و امکان و وجوب،دو روی یک سکه اند که هردو منطقا،مشکل تسلسل در علل را (به اصطلاح)حل می کنند وهردو،علت غایی هرمعلولی را تنها خدا می داند.

برهان علیت می گوید:در ميان پديده های هستی،سلسله اي از علل وجود دارد، و چون تسلسل علل امکان پذیر نيست، بايد علت نخستيني وجود داشته باشد که خود معلول نباشد،درنتیجه علت نخستين خداست.

برای اینکه برهان علیت را صحیح بدانیم،باید در فرضیات اصلی آن،علیت را جهان شمول قرار دهیم.زیرا اگرعلیت،جهان شمول نباشد یعنی ماپدیده هایی یافته ایم که خود معلول علت دیگری نیستند و دیگرتسلسل بوجود نمی آید و نیازی به اثبات نیست.خب با توجه به مدلسازی برهان علیت،علت خدا چیست؟!!:-?:-?

اگر بگویید خدا علت العلل است(یعنی فرض پذیرفته شده خود را نقض کردید) آنگاه:
هم می‌گویید که علت نامعلولی وجود ندارد(طبق فرض) و هم ادعا می کنید که یک علت نامعلول به نام خدا در کار است(ضدفرض)!!!؟.خب اصلاچرا باید این سلسله در " خدا " متوقف شود؟ مگر خلاف ممکنات است که در جایی قبل‌تر،مثلآ با پیدایش خود جهان پایان بپذیرد؟یا یک اسب شاخ دار صورتی با خال های زرد؟؟؟

هرچند قوانین فیزیکی مکانیک کوانتوم و اصل عدم قطعیت،پدیده ای تصادفی را درسطح زیراتمی تشریح می کنند(نه اینکه تمام پدیده ها تصادفی هستند.)و چون تئوری بیگ بنگ درمورد یک تکینگی بسیارکوچکتراز سطح زیراتمی بحث می کند،ازکجا معلوم که این تکینگی،طبق مکانیک کوانتومی،یک پدیده ی تصادفی نبوده باشد؟:-/

ولی ازآنجا که خود قطعی هم قطعی نیست و قوانین فیزیکی هم،صرفا نزدیک ترین و شبیه ترین مدلسازی پدیده ها درمورد واقعیات طبیعی هستند(حتی تئوری جاذبه نیوتون هم قطعی نیست!)،نمی توان به وسیله ی علوم طبیعی،عدم وجودخدا را اثبات کرد،اما با همچنین برهان ضعیفی نیز،نمی توان دقیقا به "خدا "رسید که معلولی بی علت است.

این تعریف ازبرهان علیت،ابتدایی ترین نوع تعریف ممکن از این برهان است.این برهان توسط فرضیات درست دیگری توسط فلاسفه تکمیل شده است که نه تنها مشکلی را حل نمی کند،بلکه مشکلات جدیدی راهم بوجود می آورند.فرضیات بدیهی دیگری مثل"تقدم زمانی علت بر معلول" نیز به آن اضافه شدند.

اگر زمان،با جهان هستی آغاز شده است،دیگر جهان،معلول نخواهد بود،زیرا زمان قبل تری نیست که علت درآن رخ دهد.
اگر خداباوران بخواهند بگویند خدا در زمان قبل تر ازپیدایش جهان قراراداشت که علت جهان است،درحقیقت خدا را در ظرف زمان قرارداده اند(خداوند خالق زمان و مکان است و اگر در زمان ومکان قرارگیرد،خودش،خودش را محدود کرده) و شأن ماورایی و غیرمادی خدا را از بین خواهند برد!و اگر جهان هستی،معلولی بی علت باشد،پس تسلسل در علل متوقف شده است ونیازی به اثبات خدا دراین برهان نیست!!

برای همین است که حتی برخی فیلسوفان خداباور،خداوند را به انضمام جهان هستی(ماده)،قدیم دانسته و تنها پیدایش حیات را حادث می دانند،درحالی که تئوری تکامل،بسیار مستندوعلمی،پیدایش اولین موجودات وآثارحیات اولیه تا کنون را توضیح می دهد و خداباوران دانسته یا ندانسته آن را فرضیه یا نظریه می نامند و باور نمی کنند و داستان های آدم و حوا و... را بدون هیچ سوال و تفکری باور می کنند!!،درحالی که تئوری تکامل،همانقدرارزشمنداست کهتئوری جاذبه ی نیوتون ارزشمند و علمی ست.

نقدی بر برهان علیت ، و نقدی بر این نقد

سلام. متن زیر یک نقد به برهان علت و معلول است همانطور که مشاهده می کنید خیلی ساده و روان به این برهان انتقاد کرده ، از مسئول پاسخگویی به سوالات عقایده خواهشمندم به صورت ساده و روان ، اشکالات این نقد را مشخص کند.

برهانی که خود را نقض میکند
برهان علت و معلول اول از این فرض میکند که هر چیزی معلول چیز دیگری است ولی آنگاه با بیان اینکه خداوند همان علت اول است خود را نقض میکند. هم می گوید که معلولی بدون علت وجود ندارد و هم مدعی است که یک علت بدون معلول (یعنی خدا) در کار است. برهان یاد شده این پرسش را بر می انگیزد (و علت خدا چیست)؟
چه بسا در مقام اعتراض گفته شود منظور این نیست که هر چیزی علتی دارد ، منظور این است که هر چیزی به استثنای خداوند دارای علتی است ، ولی این حرف وضع را بهتر نمی کند ، اگر بناست سلسله ی علتها و معلولها در جایی به فرجام رسد ، چرا باید در خدا متوقف شود؟ مگر خلاف ممکنات است که این سلسله در جایی قبلتر، با پیدایش خود جهان پایان رسد؟

نمیتوان آن را برهان نامید
برهان علت اول فرض را بر این می گذارد که ممکن نیست سلسله ی علتها و معلول ها از ناحیه ی علت به صورت آنچه اصطلاحا تسلسل نامیده می شود تا بی نهایت امتداد پیدا کند. برهان علت و معلول قبول می کند که علت اولی وجود داشته و همه چیزهای دیگر را به وجود آورده.
اگر همین را برای آینده استفاده می کردیم فرض میکردیم که معلولی واپسین وجود دارد که علت هیچ چیزی بعد از خودش نیست. ولی با این که تصورش حقیقتا دشوار است ، به نظر معقول می رسد که امتداد سلسله علتها و معلولها را تا بی نهایت بدانیم.
درست به همین وجه که بزرگترین عدد وجود ندارد زیرا به عدد قبلی می توانیم یک واحد بیفزاییم.

مشکل در برهان علیت و نظم برای اثبات خدا

با سلام

صادقانه میگم من در مورد وجود خدا تردید دارم.
در برهان علیت که برای اثبات خدا هست مشکلی پیدا کردم.
گذشت زمان رو معلول در نظر میگیریم. علتش چیه؟ هیچ علتی نداره پس این شد یک مثال نقص در این اصل.

من مثل افرادی نیستم که با ایجاد شبهه در دین کیف میکنن. من سعی میکنم شک و تردید خودمو برطرف کنم

حالا بحث اصلی اینه که با برهان علیت خدا رو اثبات میکنن و میگن هر معلولی علتی داره مثلا روشن شدن لامپ رو معلول در نظر میگیریم. عبور جریان از لامپ میشه علت. و خیلی مثال های دیگه. بعد میگیم پدید اومدن جهان معلوله پس خدا میشه علتش.

این برهان بر پایه ی یک اصل هست : هر معلولی علتی داره.
پس نتیجه میگیریم که هیچ معلولی وجود نداره که بی علت باشه.
ولی وجود داره. گذشت زمان معلولی هست که هیچ علتی نداره. آیا علتش چرخش عقربه های ساعت هست؟ قطعا خیر.
وقتی نادرستی این حکم کلی اثبات میشه دیگه برهان علیت هم اعتباری نداره.

برهان نظم هم مشکل داره.
برهان نظم میگه همونطور که هر سیستم و مجموعه منظمی خالقی آگاه داره مثلا دوچرخه که مجموعه منظمی هست خالق داره که مهندسی هست که برای هدف مشخصی دوچرخه رو با نظم طراحی کرده. پس جهان هم که مجموعه ی منظمی هست خالق داره و خالقش خدا هست.
مشکلش اینجاست که نظم جهان با نظم دوچرخه فرق میکنه. بر اساس نظریه های علمی جهان در ابتدا به صورت غبار پراکنده بود. حتی نظم اتمی هم وجود نداشت. الکترون ها و نوترونها و پروتونها از هم جدا بودن و آزادانه در فضا حرکت میکردند. به خاطر نیرو های جاذبه بود که این ذرات کنار هم قرار گرفتند و مجموعه منظم اتم به وجود اومد. پس در قدم اول به وجود اومدن اتم هدف خاصی نداشته و فقط علتش نیرو ها بوده. بعد که میگن غبار ها متراکم شدن و سیاره ها و ستاره ها به وجود اومد. غبار ها به خاطر نیرو هایی که بینشون بود متراکم شدن این پدیده کاملا فیزیکی هست. و منظومه شمسی به وجود اومد. این نظم کاملا خود به خودی به وجود اومده. حتی بعد که موجودات زنده روی کره زمین به وجود اومدن بدنشون اول نظم زیادی نداشت و پس از دوره های طولانی تکامل بدن ها پیشرفته تر و منظم تر شدن. انسان ها ناگهان به وجود نیومدن. نظریه آدم و حوا رو عقل رد میکنه. انسان ها در ابتدا شبیه میمون ها بودن و دوره های طولانی تکامل رو طی کردن تا به اینجا رسیدن.
بنابراین دوچرخه به طور ناگهانی توسط مهندس ساخته میشه و نظم و هدف اون هم از همون اول مشخصه.
ولی جهانی که الان هست به طور ناگهانی به وجود نیومده و اولش نظم و هدف خاصی هم نداشته.

نتیجه اینه که برهان نظم رو هم عقلم رد کرده.

مساله ی من اینه که من چیکار کنم که قلباً به خدا ایمان بیارم ؟

چه طوری باید خدا رو شناخت؟

انجمن: 

چه طوری باید خدا را شناخت؟لطفا مفصلا پاسخ دهید:Gig::Moshtagh:

:Doaa: