جبر

معضل اعیان ثابته .....

انجمن: 

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
شاید قوی ترین پاسخ به مساله اختیار و سرنوشت مساله اعیان ثابته است.باور به اعیان ثابته هرچند مساله جبر و اختیار را کلا منتفی می سازد اما معضل دیگری ایجاد می کند و آن غیر مجعول بودن اشیاء است به نحوی که دخالت ذات باریتعالی هم از چگونه بودن اشیاء برداشته می شود . این هرچند به حسب دودوتا چارتای منطق عرفان نظری درست می نماید ولی درد جانکاهی نیز به بار می آورد . اینکه می دانی هیچ قدرتی نمی تواند تورا از آنچه در علم الهی رفته رها سازد و چیز دیگر یا نحو دیگر کند بسیار سخت و سنگین است. تنها امیدی که در این میان است آنستکه نمی دانی باقی سرنوشت تو چیست هرچند از اولش به آخرش تا اندازه ای می توان پی برد.
یا علیم
[/][/]

بن بست زندگی

سلام.
انسان مسیری را طی می کند در اثر جهالت می فهمد مسیر به کل اشتباه بوده است.تصمیم به بازگشت مسیر می کند.افکاری در ذهنش شکل می گیرد:
۱- این جهالت از بی عقلی او بوده و آیا بی عقلی مادرزادی است؟
۲- این مسیر اشتباه حاصل گمراه کردن شیطان است؟
۳- این مسیر اشتباه حاصل اجتماع است ؟
۴- این مسیر اشتباه خواست خداوند بوده ؟

در هر حالت بالا فرض کنیم یکی برقرار باشد.انسان محدود و ناآگاه به آینده که توانایی فهمیدن نتایج را نداشته چگونه می تواند مسیر اشتباهی که باعث تباهی استعداد ها ، کاهش عمر ، سلامت روحی و ... شده را جبران و به عقب برگردد؟ آیا مرگ تنها چاره است ؟؟

جبر یا اختیار؟

با سلام

به نظر من انسان اختیار ندارد. انسان از وقتی که به دنیا می آید تمامی رفتارهایش معلول دو علت است یکی ژن دیگری هم محیط. هر رفتاری که از انسان سر میزند معلول این 2 علت است. ژن همان عامل وراثتیست که به انسان میرسد از پدر و مادر و اجدادش. محیط هم تشکیل شده از آب و هوا و جامعه و حکومت و مدرسه و دین و رسانه و دوستان و فامیل و امثالهم که هر کدام به میزان نامشخصی بر دیدگاه انسان تاثیر میگذارد. در واقع انسان بنده ژن و محیطش است. اینها رو از نقطه نظر زیست شناسی و فلسفی گفتم.

من قبلا خیال میکردم جبرگرایی را فقط میتوان در ابعاد زیست شناسی و فلسفی مطرح کرد تا اینکه کتاب طرح بزرگ استیون هاوکینگ رو خوندم که در اون حرف از جبر گرایی علمی زد و با یک دید جالب که من تا آن زمان نشنیده بودم جبر را اثبات کرد و گفت اختیار یک خیال باطل بیش نیست. کتاب رو به دوستم دادم که بخونه و الان دستم نیست اما یادمه که چی گفته بود. من حرفهاش رو با مثال و بطور مشروح اینجا بیان میکنم:

از نقطه نظر علمی بعد از انفجار بزرگ بعد از مدت زمان اندکی قوانین شکل گرفتند که از آن زمان تاکنون بر عالم مسلط بودند و انسان هم به مرور زمان با دانستن این قوانین و ساختن وسایل و ابزار پیشرفت کرد. یعنی قوانین بر همه چیز این عالم مسلط است و تقدم دارد. رفتار تمامی چیزها اعم از زنده یا غیر زنده چه گیاهان چه حیوانات که شامل انسان هم میشود بر اساس همین قوانین است. پس هیچ چیز از محدوده این قوانین خارج نیست. ما چه بخواهیم چه نخواهیم این قوانین بر ما مسلط هستند و هیچ کدام از رفتار های ما خارج از این قوانین نیست یعنی ما نمیتوانیم خارج از این قوانین کاری کنیم. پس چون ما در محدوده این قوانین هستیم هر رفتاری که از ما سر میزند قابل پیش بینی است (هرچند که این پیش بینی غیر ممکن است اما محال نیست) این هم از نقطه نظر علمی.

استیون هاوکینگ در طرح بزرگ گفته بود اینکه انسان در هر لحظه چه رفتاری از او سر میزند تحت تاثیر برهم کنش میلیاردها سلول انسان با خودشان و با محیط است و چون دانستن وضعیت اولیه میلیاردها سلول انسان امری غیر ممکن است پس روانشناسان بجای اینکه ملاک را جبر بگذارند انسان را بصورت یک کل در نظر میگیرن که مختار است و سپس اختیار او را بررسی میکنند (وگرنه مشخص است وقتی که یک روانپزشک به شما دارو میدهد این دارو درمانی بر اساس اعتقاد به جبر است چرا که روانپزشک میخواهد با دارو تغییری در رفتار شما ایجاد کند)

یکی از دلایلی که بر اساس آن من به بهشت و جهنم اعتقادی ندارم همین جبرگراییست. اگر جبر در کار باشد دیگر قضاوت در مورد اعمال انسانها کاری نادرست است. البته جامعه نیازمند قانون است اما به نظر من در آینده با پیشرفت علم ژنتیک شرایطی فراهم خواهد شد که با دستکاری در ژن انسانها دیگر انسانها نمیتوانند خلافی انجام بدهند.

چگونه انسان میتواند دارای اختیار باشد در حالی که هر عملی که از او سر میزند تحت تاثیر ژن و محیطش است؟

اختیار در خلقت

سلام.
در یک تاپیکی، حرف زده شد بین بنده و استاد مسلم...
بنده می گفتم...آدم عاقل می گوید که خدا، نه اون زجر و بلا و مصیبتهاتو می خوام، نه اون بهشت برین و جاودان و حوری و شراب و عسلت رو...ولی استاد مسلم می گفتن...نه خیر، آدم عاقل همیشه، حاظره برای یک خیر کثیر، سختی های فراوان بکشه....و سختی ها را به جون بخره...البته شاید من آلان یادم رفته باشه و چیزی رو از قلم بیاندازم...خود استاد مسلم هستن، تصحیح می کنن....استاد مسلم می گفتم این یک قاعده عقلی است....ولی بنده می گفتم...نه، عدم و نیستی...بدون آنکه لحظه ای پا در این دنیا بگذاری...بدون اونکه لحظه ای طعم هستی رو بچشی...خیلی مقبول تر از اونه که بدنیا بیایی، یک دوره ای در سختی و مشقت و سختی بگذرونی که بعدش، به بهشت برسی....

[SPOILER]که باید بیشتر توضیح بدم، اگر من منظورم این بود که همچین ذهنیتی مقبول تره، منظوم این بود که شخص عاقل در هنگام خلقت و هنوز پاش به بهشت نرسیده، همچین رای و انتخابی می کنه...بله اگر پاش به بهشت برسه...و هم آغوش حوریان و سرگرم عسل و میوه های بهشتی بشه...چه بسا، صد ها بار بگه، کاش من به جای صد سال، هزار سال در دنیا مصیبت و سختی می کسیدم...اصلا چه باکی بود!!!البته اگر از همچین شخصی می پرسیدیم که شما حاظر بودی برای رسیدن به این سرخوشی و لذت، سر بچه خودت رو هم ببری و شکنجش بدی، این کار رو می کردی...پاسخ می داد...چرا که نه، سر بچمو گوش تا گوش می بریدم و می کوبیدم به دیوار...چرا چون الان در یک حال سرخوشی و لذتی وصف ناپذیره...این، ذات انسان و آدمیزاده...این ذات آدمیزاده که دنبال لذت و آرامش شخصیه....حتی اونجا که دوس نداره که بچش رنجیده خاطر بشه، بازم دنبال لذت و آرامش شخصی خودشه....حتی اونجا هم که براای خاطر امام حسین می ره جونشو می ده هم به خاطر لذت و آرامش شخصی خودشه...[/SPOILER]

حرف من اینه که شخص هنوز پا در بهشت نذاشته و یا اگر هم گذاشته، بتونه از اون اوج لذت بیرون بیاد و دو کلام منطقی فکر کنه...او هم حتما خواهد گفت..خدا قربونت، من نه اون زجر و مصیبتتاتو می خوام یا می خواستم نه اون بهشت برینت رو...پس با این توضیح، از یک آدم که هنوز پا در این عالم هستی نذاشته اگر می شد که سوال کرد ازش، در پاسخ می گفت...من حاظر نیستم پا به این عالم بذارم که چی...که یک عمر سختی و مصیبت و رنج ببینم که بعد بهشت برین نصیبم بشه.....دیگه البته ما بحث نمی کنیم که اون آدم در ابتدا خبر نداره که در آیا جهنمی خواهد شد یا نه...اگر احتمال جهنمی بودنش رو هم در نظر بگیریم و این جهنمی شدن رو هم در نظر بگییریم و ازش سوال کنیم که دیگه قوز بالا قوز می شه.چون گسی اگر احتمال بدهد که جهنمی خواهد شد، آن هم جاودانه ولو فقط نیم درصد احتمال بدهد، هیچوقت پا در جهان نگذاشت....نیم درصد ولو کمتر از نیم درصد هم به ریسکش نمی ارزد...بحث مریض شدن مثلا فلج شدن برای چند سال گذرا نیست...بحث جاودانه در جهنمی شدن است که آدم از توصیفش هم خوف داره...یک صدم درصد هم احتمال همچین جهنمی به ریسکش نمی ارزه...

پس من از استاد مسلم می خوام ثابت کنن اگر شدنیه که چرا آدم عاقل در هنگام خلقت اگر ازش سوال بشه که به این دنیا می آیی یا نه، پاسخ خواهد داد، که با تمام میل خواهم آمد!!!!
ممنون

آیا کارشناسان مختارند؟(باتلاق جبر)

سلام.
من تو دوران زندگیم هرچی بزرگتر و بزرگتر شدم با ادما و رفتارا و صحنه هایی مواجه شدماشین شگاها این سوال بی اختیار در ذهنم تدائی میشد که آیا آدمای دور و اطرافم اختیار دارن یا شبیه به یک ربات میمونن.یک ماشین پیشرفته؟آیا واقعا اینا هم مثل من آدمن و اختیار و خود آگاهی دارن؟مثل کسی که نظم هایی رو به خیالش میبینه و براش سوال میشه،آیا خدایی نیست؟همین حالا هم همچین صحته هایی به وفور مشاهده میشه!جسارت نباشه صحنه هابی مثل پاسخ ها و رویکرد اساتید و کارشناسان سایت به یک سری مسایل.به هر حال کار به جایی رسید که یک دو دو تا چهارتای ریاضی کردم دیدم که اختیار با اصل علیت در تضاده و چقدر هم خنده دار به نظر میرسه این موجودی به نام اختیار.رفته رفته دیدم کم نیستن.کسای دیگه هم به همون نتایج ساده و ابتدایی من رسیدن.اما جالبیش اینه که گویا خیلی از مذهبیون به این تضاد پی نبردن.مثلا من چند ماه پیش یکی دو تا سوال در این باره کردم.یکیشو استاد صدیق جواب داد که اصلا فرصت نشد جواب بدم تاپیک جمع بندی شد. اصلا گویا متوجه سوال من نشدن....یا از خیلیاشون که سوال میکنی که اختیار با اصل علیت در تضاد نیست در ابتدا میگن نه و میگن این اختیار رو خدا داده به انسان دیگه.علتش خداست و از این حرفهای بی معنی و نامربوط.و الی اخر....
خلاصه به نظر مذهبیون باید آگاه بشن در یک باتلاق جبر گرایی خودشون رو گیر انداختن و هرچی تلاش کنن که ازش بیرون بیان بدتر درش فرو میرن و اونا تمام تلاششون رو خواهند کرد که از این باتلاق بیرون بیان ولی به بن بست خوهند رسید.

البته شاید اشتباه میکنم.این تاپیک روشن میکنه مساله رو
پس حالا اصل مطلب و سوال.هر انتخاب و امر ارادی من ممکنیه که علتی رو میطلبه و از جهت علتش طبیعتا باید پدید می اومده.حالا چه معنی داره من حرف از انتخاب زدنی که در اون آزاد بودم که گزینه ای رو انتخاب کنم بزنم؟ چطور میشه حرف از اختیار زد وقتی انتخاب من که نوشتن این پست جلو روی شماست، از جهت علتی باید که پیش می اومد،صورت میپذیره؟از جهت علتی که حاکم شد یا بود انتخاب و عمل نوشتن من باید که رخ می داد و پدید می آمد.حالا انتخاب و آزادی من در نوشتن این پست چه معنی میده؟
خلاصه به من بگید اختیار چطور با اصل علیت قابل جمعه؟من انتظار دارم این سوال سوال روشنی و متداولی باشه برای کارشناس.

رابطه اراده انسان با اراده خداوند

بسم الله ارحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و تشکر از سایت عالیتان که این فرصت عالی را در اختیار همگان قرار میدهید

بنده سوالم در مبحث قضا و قدر الهی و در حقیقت رابطه اراده انسان و خدا بود البته اینرا میدانم که نوع رابطه طولی است و اراده انسان در طول اراده خداوند است و پایین تر از ان است و سوال دقیقا از همینجا شروع میشود
سوال اولم مربوط به امر "توبه" میشود و فرضا فردی گناهی را انجام میداد مکررا و سپس تویه حقیقی نمود و از انجام ان سرباز زد و بازگشت در این زمان طبق گفته برخی محققان خداوند حتی از این امر اگاه بود که این فرد قرار است توبه کند و اگر این چنین است پس خدا میداند در نهایت چه کسی بهشت و چه کسی جهنم میرود چه در اخرت و یا قیامت پس بنابراین میداند که چه کسانی در ان روز از رحمت و بخشش او بهره مند میشوند بنابراین چشم انتظار بودن انسان برای بهرهمندی ارز رحمت و بخشش الهی در حقیقت ناشی از عدم اگاهی اوست و افراد بهرمند از لطف و بخشش الهی از قبل نزد خدا مشخصا پس میتوان این گونه نیز نتیجه گیری کرد که سرنوشت انسان از قبل مشخص است و اراده انسان و استفاده انسان از قدر و قوانین الهی از قبل مشخص است منظورم اشاره به حدیث امام علی است که در زیر دیواری نشسته بود و متوجه شد که ان دیوار در حال فرو ریختن است و جای دیگری نشست و یکی از یاران او فرمود ایا از قضای الهی میگریزی و ایشان در جواب فرمودند:از قضای الهی به قدر الهی [به اراده خودم ] پناه میبرم پس در این موضوع نیز خداوند از قبل میدانست که قرار است چنین اتفاقی بیافتد و یکجورایی همه چیز از قبل نوشته است و اگر این چنین استناد کنیم در قضیه به خلافت رسیدن یزید درمیابیم که خداوند از قبل از این امر اگاه بوده که یزید قرار است خلیفه شود و ایا میتوان این گونه بیان کرد که شاید این کار را برای ازمودن مسلمین انجام داد ولی خود از قبل میدانست که قرار است این گونه شود؟ و اگر این گونه استناد کنیم اصلا مفهوم ازمون الهی چه معنایی دارد؟

ممنون میشوم پاسخ تان کاملا علمی و جامع و کامل باشد و همچنین این موضوع را در سایر ادیان الهی بیان کنید(خودم تا حدودی در مورد یهودیت و مسیحیت از این موضوع اگاهم وفقط میخواهم مطمئن شوم ) و برای هر ادعا مطرح شده منبه و مرجع معتبر بیان کنید(منابع اگر از کتب الهی و خصوصا قران باشد ممنون میشوم)

چرا من شیعه به دنیا میام و یک نفر دیگه صهیونیست؟

سلام.

چرا من باید شیعه به دنیا بیام؟ چرا باید توی ایرانی باشم؟ چرا این خانواده؟
چرا یکی دیگه توی غزه به دنیا میاد و یکی دیگه توی تلاویو؟

استاد رائفی پور توی سخنرانی ارض موعود ۱ چند لحظه به این موضوع اشاره کردن و گفتن که این اتفاق شانسی نیست. ولی دیگه ادامه ندادند، ولی یک اشاره ای کردند که قبلا اتفاقاتی افتاده که باعث شده هرکسی توی چرا شرایطی باشه.
الان من دنبال جواب این سوالم.

ممنون.

اختیار یا جبر؟ اختیار یا نقض قانون علیت؟

سلام.
اصل علیت می شه گفت چه مستقیم و چه غیر مستقیم پشتوانه خیلی از براهین اثبات وجود خداست.یک اصلی هست که خیلی از فلاسفه اون رو پذیرفتن و اون رو بدیهی می دونن.
هر پدیده ای و یا هر معلولی ویا هر ممکنی که هستی پیدا می کنه، نیاز به علت و یا هست کننده ای داره.
گفته می شه که ما اختیار داریم،مثلا من می تونم الان انتخاب کنم و اراده کنم به اینکه این تاپیک رو ایجاد کنم و یا ایجاد نکنم.دو تا حق انتخاب دارم.یا تاپیک رو ایجاد کنم و یا نکنم.خوب هر کدوم ممکن هستن.حالا من اراده کردم و اولی رو انتخاب می کنم.اراده من به هر یکی می تونست تعلق بگیره.یعنی هم اراده به اینکه تاپیک رو ایجاد کنم و هم اراده به اینکه تاپیک رو ایجاد نکنم.حالا اینجا هم به قولی دو تا ممکن الوجود داریم.
خوب حالا سوال، چرا اراده من به ایجاد تاپیک تعلق گرفت؟؟

اگر بگیم بدون دلیل که اصل علیت نقض شده.

اگر بگیم دلیل داشته.اونوقت می پرسیم که آیا دلیل داشتن اینکه اراده من به اولی تعلق گرفته اختیار من رو سلب نمی کنه و جبر بر من حاکم نمی شه؟؟فکر کنم سوال مفهوم بود دیگه.سوال آشنایی به نظر می رسه.من این سوال در سایتهایی دیدم که مطرح شده و جواباشو همچنین.ولی هیچ یک از جوابا، برام قانع کننده نبودند.امیدوام قدم به قدم و با زبانی ساده در این تاپیک به پاسخ برسیم.

پی نوشت اول:در یک تاپیک با استاد صدیق سر اینکه آیا خدا اختیار داره و یا نه گفت و گو داشتیم.من نتونستم با فرمایشات استاد صدیق قانع بشم که خدا اختیار داره.حالا یک مرحله برگشتیم به عقب.در این تاپیک می خوام بگم نه خدا، بلکه همه مخلوقات خدا هم اختیار ندارند.و جبر حاکمه بر همه موجودات، البته شایدم نظرم عوض شد طبیعتا.

پی نوشت دوم: یک سوال هم در پی نوشت دوم می پرسم.آیا از نظر عقلی همچین امری که انسان اختیار نداشته باشه ولی در توهم این باشه که اختیار داره، شدنی هست؟یعنی همچین امری از نظر عقلی می تونه که وجود داشته باشه.نمی گم الان وجود داره.بلکه می پرسم.می تونه وجود داشته باشه؟

با تشکر

سوال درباره سوره روم

انجمن: 

با سلام
عزیزان یه سوالی ازتون دارم خواهش میکنم اگه نمیدونید جواب ندین...و اگه احساس کردید متن به زبان محاوره ای نوشته شده بگین که اصلاحش کنم...
تو سوره روم گفته شده بین ایرانیان و رومیان جنگی رخ میده و ایرانیان پیروز میشن ولی بعد رومیان ایرانیانو شکست میدن...
این اتفاق تو تاریخم هست و مستنده ,اینطوریه که 7سال بعد پیروزی ایران, رومیا شکستمون دادن...
حالا سوال من اینه..:
خدا تو قرآن گفته 7سال بعد رومیا ایرانیارو شکست میدن...یعنی خدا مشخص کرده کیا توی این جنگ هستن و چه بلایی سرشون میاد یعنی سرنوشتشون مشخص شده...یعنی خدا مشخص کرده هر کس تو هر لحظه چه کاری انجام بده تا مجموعا در طول 7سال باعث شکست ایرانیا در برابر رومیا بشه...
خوب حالا سوال اینه که: اگه ما همه چیزمون از اول مشخصه و ما مثل عروسک خیمه شب بازی هستیم پس زندگی چه معنایی داره..؟وقتی مشخصه من کی و چطور و در چه شرایطی میمیرم پس نقش اختیار من در مقابل قدرت و اراده خدا چیه..؟

دلیل بر اختیار

منظور از اینکه انسان مختار افریده شده هست چیه؟!
یعنی مثلا من بیام به یه نفر بگم یا اینجوری رفتار میکنی یا بدبختت میکنم این معنی اختبار میده یا جبر؟!
اساس خوب و بد در اسلام به چه منطقی استوار است؟!
چرا یک عمل خوب و دیگری بد است؟
یکی از دلایلش رو میدونم اعمالی که به دیگران و جسم شخص ضرر میزنه میشه بد ولی بقیش رو نه.
چرا خدا انسان ها رو به زور افریده؟!یا اگه افریده چرا تو شرایط برابری قرار نداده؟
ایا درست هست که ما بازیچه تفکر خدا باشیم و اون برامون خوب و بد رو معرفی کنه؟!