دوستان

نحوه امر به معروف و نهی از منکر

سلام .
من یک پسر اول دبیرستانی ام . آدم مذهبی هستم و لی متاسفانه به خاطر شوخی هایی که قبلا کردم دیگه ابهتی پیش دوستام ندارم.
یعنی دیگه امر به معروف کردن زبانی یا حتی عملی من تاثیر ناچیز یا صفری داره .
باید حالا چه کار کنم و این ابهت رو چه طور به دست بیارم ؟
برای امر به معروف و نهی منکر از چه روشی استفاده کنم ؟

در قبال دوستم که نماز نمیخونه و نسبت به دین بی توجه است، چه وظیفه ای دارم؟

سلام
پسری هستم که در سال چهارم دبیرستان مشغول به تحصیل می باشم.
تعدادی از دوستایی که بیشتر با اونام نماز نمیخونن و یا فیلم های مستهجن رو میگن این که خیلی اشکالی نداره و کلا فلسفه میارن که به نظر ما اینجا دین اشتباه کرده .
مثلا یکیشون رو که میدونم به دلیل شرایط فرهنگی خونوادش الکل هم هراز گاهی میخوره و سیگار میکشه و پارتی هم میره.
البته بعضی وقت هام یه چند رکعتی نماز میخونه!!!
البته تو دوستی بحث سر این جور موارد نمیشه و طوری نیست که بخواد من رو از راه به در کنه و من هم سعی در اصلاح اون دارم.
اما چندجا شنیدم که میگن دوستی با آدم های فاسق مشکل داره...
منیخوام بدونم وظیفه ی من در قبال این دوستم چیه؟
چه جوری میتونم اصلاحش کنم؟؟

همسرم تا دیروقت هیئت میره

با سلام
دختری 27 ساله ام 2 ساله ازدواج کردم همسرم هم 27 سالشونه مذهبیه و اهل هیئت. خیلی دوست داره من هم باهشون هیئت برم و همراهیش کنم و من هم اینکارو میکنم بااینکه گاهی اوقات خیلی طولانی میشه و خسته میشم و گاهی نمیپسندم با اینحال باهاش میرم. ولی چیزی که خیلی اذیتم میکنه اینه که مثلا یازده جلسه تموم میشه میاد منو میزاره خونه و برمیگرده تا ادامه شبو با دوستاش بگذرونه .من از تنهایی نمیترسم ولی از نبودش و تنها گذاشتنم تو شب اعصابم بهم میریزه وخوابم نمیبره تا وقتی بیاد (ساعت 2 یا 3 یا حتی 4)
هم من و خانمای دوستاش ازین وضع ناراضی هستیم وقتی هم بهشون اعتراض میکنیم ما دخترارو هم پیش هم میزارن که تنها نباشیم و چیزی نگیم.
هر چی باهاش حرف میزنم .قهر میکنم . دعوا میکنم یا گریه و زاری که راضی نیستم داری میری فایده ای نداره و باز کار خودشو میکنه .
بعضی از خانما تو هیئت که سنشون بیشتر از ماست بچه دارن میگن ماهم مثل شما بودیم فایده نداره باید کنار بیاید و بیخیال شید .

خیلی اعصابم خرده نمیخوام کنار بیام . خانواده ام نمیدونن که شبا تنهام نمیدونم باید بهشون بگم یا نه ؟چکار باید کنم؟

آیا در آن دنیا همدیگر را می بینیم؟

آیا در آن دنیا همدیگر را می بینم ؟ آیا در آن دنیا می توان با پیامبر یا کسانی که دوستشان دارم همنشین بشویم مثل پدر و مادر و دوستانمان و رهبر عزیزم و صحبت کنیم و از نزدیک ببینیمشان؟

کمبود عاطفی یا ویژگی نوجوانی؟

سلام و خسته نباشید خدمت همه ی دوستان

من از زمانی که وارد دوره نوجوانی شدم یعنی از حدودا 14 ، 15 سالگی علاقه ی خاصی به ارتباط با دوستانم داشتم
البته به طور غیر عادی
من دوست داشتم که یک یا دونفر به عنوان دوست بسیار صمیمی داشته باشم که بسیار منو دوست داشته باشن و منم دوسشون داشته باشم
تا حالا هم چند بار اینجور رابطه ای رو تجربه کردم
اما چند تا مشکل وجود داره
اولا اینکه صمیمیت و محبت اوایل رابطه بین دوطرف یکسانه اما بعد از مدتی از طرف یکی از طرفین یا هر دو طرف کم میشه
دوما اینکه من میخوام وقتی یه نفر با من بود منو به همه چیز ترجیح بده. البته نه به "همه " چیز
مثلا من میخوام وقتی یکی برام دوست صمیمیه همونطوری که من اونو به همه چیز ترجیح میدم اونم منو به همه چیز ترجیح بده مخصوصا بقیه ی دوستاش مثلا توی بیرون رفتن و باهم بودن منو به سایر دوستاش ترجیح بده
خیلی وقتا هم سر این موضوع اذیت شدم
حتی گاهی که از دوستاشون برام تعریف میکنن اذیت میشم
نمی دونم حسودیه؟ مثلا وقتی از بیرون رفتنشون و خوش گذشتناشون میگن واقعا اذیت میشم
توقع دارم همونقدری که او برای من مهمه من هم براش مهم باشم
یعنی مثلا من حاظرم یه شبی که فرداش امتحان دارم اگه بهم بگه حالش خرابه چون برام مهم تره امتحان و درس رو ول کنم و برم کنار او باشم
میخوام اونم اینجوری باشه

اول میخوام بدونم اینا توقع زیادیه؟؟؟(که میدونم هست)
و میخوام کمکم کنید که این مشکلاتمو حل کنم و آرامش عاطفی پیدا کنم
ممنون از کارشناسان گرامی

کنار آمدن با درگذشت عزیزان

انجمن: 


درود بر شما.
:Gol:
1-چطور میتونیم با فوت عزیزانمون کنار بیاییم؟چطور به خودمون این موضوع را به خودمون تفهیم کنیم؟
2-چرا با اینکه همه ی ما میدونیم همه چیز دست خدا هست و حتما حکمتی توش بوده بازم نمیتونیم خودمونو راضی کنم با این حرفا؟!یعنی ایمانمون خیلی مشکل داره.که به خدا میگیم :چرا اونو بردی!
3-چطور میتونیم کسی را که عزیزی را از دست داده دلداریش بدیم؟چه حرفی بهش بزنیم تا ارومش کنه؟
4-معصومین وقتی عزیزی را از دست میدادن عکس العملشون چی بود؟ایا اونها هم گریه و ناراحتی میکردن؟
5-معصومین هم مراسم سوم و هفته و چهلم و سال داشتن؟


معنا و هدف دوستی چیست؟

سلام
با عرض پوزش چند سوال دارم:

1. اصلا معنا و هدف دوستی چیست؟ چرا باید غیر از خودمان کس دیگری را صمیمانه دوست بداریم؟

2. در احادیث در باب فضیلت دعای خیر پشت سر دوستان گفته شده. ولی اصلا چنین دوستی پیدا می شود که پشت سر دوستش دعای خیر کند؟ چه باید بکنیم که دوستی ها تا این حد خالصانه شود؟

3. چه چیز را در خودمان تغییر دهیم تا دوستانمان بیشتر شوند؟

4. اصلا آیا می شود با هر شخصی دوست شد ، صرفا بخاطر اینکه آن شخص گناه نمی کند یعنی دوست خوبی است؟ یا باید به خلقیات،علاقه مندی ها، سن و ... هم توجه کرد؟

5. آیا امامان و معصومین با فقرا و تکدی گران دوست صمیمی می شدند؟ یا فقط از روی دلسوزی و ترحم به آنها محبت می کردند؟

6. از جائی شندیم سائلی سراغ پیامبر (ص) آمد (حدیث دقیقش رو هرکاری میکنم نمیتونم پیدا کنم) و پیامبر به او مقداری غذا داد که برود، اما وقتی یک اسب سوار به سراغش آمد او را به سفره خود دعوت کرد و از او پذیرایی کرد و به مقداری که نیاز داشت کمکش کرد. چرا به سائل کمتر از سوار توجه کرد؟