با سلام به تمام دوستان عزیز،
سال نو مبارک. انشاالله در سال جدید لب همتون خندون باشه و به آرزوهای شیرینتون برسین.
ما روزهای خیلی سختی رو گذروندیم و متاسفانه هر دو به مرحله ای رسیدیم که دیگه اشتیاقی بهم نداریم و از طرفی هم ته دلمون اونقدر هم دیگه رو دوست داریم که به هیچ وجه حاضر نیستیم حرفی از جدایی بزنیم. هر دو بسیار جوان هستیم... من مشغول درس و دانشگاه هستم و همسرم هم فارغ التحصیل و فعلا سربازه. به خاطر سختی ها جفتمون این چند وقت خیلی کم صبر و بی حوصله و پرخاشگر شدیم. من بسیار حساس هستم و ریز به ریز رفتارش رو زیر نظر دارم و با روزهای قشنگی که چند سال پیش داشتیم مقایسه می کنم و اشک می ریزم و اون هم بی تفاوت از کنار ماجرا می گذره و به جای کمک به ترمیم زندگیمون، مکررا اعلام می کنه که دیگه کاری از دست هیچ کدوممون بر نمیاد آخر خط هستیم و از طرفی هم جدایی امکان پذیر نیست.
سعی می کنم با مهربانی و آرامش باهاش صحبت کنم، اما باز هم بی تفاوته. وقتی به چشماش نگاه می کنم انگار دیگه حواسش به من نیست. از چشماش متوجه می شم که ذهنش یه دنیای دیگس و وقتی ازش می پرسم می گه نه و عصبانی می شه.
دوستان چه کنم این زندگی رو نجات بدم؟
چه دعایی باید بخوونم؟
چه کارهایی باید انجام بدم تا این سرد بودنش به عشقمون رو از بین ببرم؟
حتی حاضر نیست پیش مشاور بریم...
فقط دست به دعا باید شم... دعای مرتبط با درد ما چیه؟