سلام.
اصلا فلسفه ی در رنج بودن انسان چیست برای چه باید زجر کشید، خداوند خودش رنج را حس می کند یا فقط به وجود می آورد چرا باید جبرا در رنج باشیم حتما برای رشد کردن باید زجر کشید راه دیگه ای واقعا وجود نداشت ؟
نفوذ دو جور است: یک نفوذ موردی است، نفوذ فردی است؛ یک نفوذ جریانی است. نفوذ موردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک دمودستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهرهی آرایششده، بزکشده، با ماسک در مجموعهی شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است درحالیکه او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ گاهی جاسوسی است که این کمترینش است؛ یعنی کماهمّیّتترینش جاسوسی است، خبرکشی و خبردهی است؛ گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیمگیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ یا مؤثّری انجام بدهید، اگرچنانچه این حرکت را اینجور انجام بدهید این به نفع دشمن است، او میآید کاری میکند که شما حرکت را اینجور انجام بدهید؛ یعنی تصمیمسازی. در همهی دستگاهها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاههای سیاسی نیست، دستگاههای روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته.
داستان های عارفانه با کمی دقت در این حکایات کوتاه ولی پر معنا لذت فهمیدن حقائق به انسان دست می دهد نتیجه حرص 1-روزی پسر بچه ای در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا کردن این پول آن هم بدون هیچ زحمتی خیلی ذوق زده شد.
این تجربه باعث شد که بقیه روزهاهم با چشمهای بازسرش را به سمت پایین بگیرد(به دنبال گنج).او در مدت زندگیش 296 سکه 1سنتی 48 سکه 5 سنتی 19 سکه 10 سنتی 16 سکه 25 سنتی 2 سکه نیم دلاری ویک اسکناس مچاله شده 1دلاری پیدا کرد.در مجموع 13 دلار و26 سنت.
در برابر به دست آوردن این 13 دلار و26 سنت او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید درخشش157رنگین کمان و منظره ی درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد .
او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند ندید. پرندگان در حال پرواز درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر هرگر جزئی از خاطرات او نشد...
باسلام و دعای خیر
هفت ماهی میشه که با فوت پدر و دیدن غسل و کفن او روی سکوی غسالخانه،یکباره از خواب غفلت بیدار شده و با خواندن کتاب پرواز روح سیدحسن ابطحی با وادی سیر و سلوک و تهدیب و تزکیه نفس آشنا شدم.زبانم قاصر از اینه که حال و روزم رو شرح بدم.همین رو بگم که آواره و دربدر شدم.از آنجا که مرحوم پدرم جزء دراویش گنابادی بود در خصوص این گروه و مسلک مطالعه کردم اما ایراداتی مشاهده کردم.در خصوص آثار سید حسن ابطحی تحقیق کردم با هجوم اهل فن به ادعاهای ایشان مواجه شدم.از طرفی تو این دوره استاد دستگیر بسیار کمیاب و گمنامه،فقط باید در حسرت لطف خدا سوخت.با توجه به اینکه در اصفهان زندگی میکنم خواهشم اینه که بفرمایید :
1-چه راهنماییهای اساسی و اصولی دارید واسه کسی که 41 سالشه و تازه فهمیده بیخود معطله،چه خاکی تو سرم بریزم؟
2-طبیعیه که در این مسیر باید آگاه بود و سواد داشت،واسه کسی که تو این زمینه سواد کمی داره و میخواد از صفر شروع کنم و در موضوع عرفان نظری اطلاعات کسب کنم چه پیشنهاداتی دارید؟یک الگوی مطالعاتی میخوام با رعایت پیشنیازها و ملزومات آن.از آسان به مشکل،از سبک به سنگین،از ابتدایی تا پیشرفته.مثلا بگید از اعتقادات شروع کن با این منابع،بعد به فلسفه و کلام با این منابع برو تا در نهایت به عرفان نظری و عملی برسی.
3-از همان تاریخ شروع بیداری به نماز و نافله شب،ذکر و فکر مدام و ادعیه و زیارات،قرائت قرآن و . . . . بسیار اهمیت داده وبا کمال میل و اشتیاق به عباداتم سر وسامان دادم اما فکر میکنم هنوز دارای سامان مطلوب نیست.
نیاز به راهنمایی جامع دارم.اگه روشنم کنید شما را از دعای سحر فراموش نخواهم کرد.