مدرسه

چه جوری بچه عزیزم رو به این مدارس بفرستم؟ (اموزش دنیا طلبی در مدارس)

انجمن: 

به نام خدا
رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
دخترم 5 سالشه امسال باید پیش دبستانی بره . خانه مان در منطقه ای است که دارای مدارس معروف است و خیلی افراد به خاطر مدرسه بچه هاشون به منطقه ما میان .
مشکلی که دارم اینه که با توجه به شناختی که از بعضی از مشهورترین مدرسه ها دارم و از بستگانم مدیر و معلم در این مدارس هستند وقتی میبینم زندگی شان دنیا مدارانه است من نمیتونم بچه عزیزم رو با اینهمه سختی بفرستم زیر دست این معلمها .
حب الدنیا راس کل خطیئه
اینها ظاهرشان مذهبی است اما در روش زندگی مانند دیگران هستند یا حداقل راه اونها رو میرن . چند سال پیش یکی از این مدارس برای کاری رفتم . تو مدرسه دبستان کلاس مداحی داشتند . کارم افتاد به دفتر مدیر . دیدم رو دسکتاپش عکس گنبد پیغمبره (‌من عکس دسکتاپ خودم هم مذهبی است )
در تمام کلاسها و سالنها عکس آقا و امام و مدیر فقید مدرسه بود از هیئت مدیره مدرسه دیگر نمیگم
خلاصه صحبت به اینجا رسید که خونش قبلا تو همین محله های اطراف ما بود ه و خانمش هم در همین مدرسه های اطراف معلم یا مدیر بود خونه شون رو برده بودن بالا شهر . با چه مصیبتی رفت وآمد میکردن ( البته نمیتوان مطلق گفت هر کس که رفت بالا شهر گرفتار دنیا است اما وقتی بالا شهر رفتن چشم و هم چشمی میشود حتما دنیا طلبی است )
موارد بیشتری دارم که بنویسم اما همین یک مثال را قبول کنید که دلم پره

چه کنم ؟ اگر کسی بتونه راهی نشونم بده ممنون میشم
قبلا یک تاپیکی باز شده بود ولی به جایی نرسیدم
http://www.askdin.com/showthread.php?t=46592&page=5
یک ایده اینست که با این همه اینترنت مدرسه دیگه چیه ؟

برچسب: 

با فرزندانی که تکالیف مدرسه را انجام نمی دهند چه کار کنیم؟

انجمن: 

یکی از مشکلات رایج دانش آموزان، که از فروانی بالایی هم برخوردار هست و برای معلمین و والدین یک دغدغه بزرگی است،عدم انجام تکالیف مدرسه از سوی برخی دانش آموزان می باشد.
برای اینکه بتوانیم به حل این مشکل برسیم لازم است علت و ریشه این مشکل را کشف کنیم.
مواردی از قبیل:
1. عدم کنترل والدین از وضعیت تحصیلی فرزندان
والدینی که که نسبت به برنامه آموزشی و یا وضعیت تحصیلی فرزندانشان اهمیتی نمی دهند، و هیچ گونه تعامل با معلم و مدرسه را ندارد،و یا بعارتی وضعیت تحصیلی فرزندش برای او مهم نیست، چنین مساله ای می تواند عامل موثر در پسرفت تحصیلی و عدم انجام تکالیف باشد.
2. بی ارتباط بودن تکالیف با نیازها
گاهی تکالیفی از سوی معلمین مطرح می شود که ارتباطی با درس مورد نظر ندارد، ویا یک کاربی ثمرو یا خیلی کم ارزش است، و متناسب با نیاز دانش آموز و توانایی او نیست.
مثلا: تکلیف حفظ کردن اسامی تمامی کشورهای جهان (برای درس تاریخ)
در صورت مشاهد چنین کاری می توان با خود معلم صحبت کرد و نسبت به این مسئله تذکری داد.
3. حجم زیاد تکالیف
برخی از معلمین به خاطر روحیه سخت کوشی و نگرانی از وضعیت تحصیلی دانش آموزان برای آنها تکالیفی را در نظر می گیرند که خارج از توان و برنامه عادی آنها ست.
با مشاهده چنین برنامه هایی می توان نسبت به تعدیل تکالیف با معلم آموزشی صحبت و اقدامات مثبتی را انجام داد.
4. مشکلات خانوادگی
گاهی درگیری ها و مشاجره ها رفتاری بین پدر و مادر ویا با دیگران و یا مشکلات جسمانی در خانواده مثل: مریض پدر یا مادر که نیاز به مراقبت و رسیدگی دارند، می تواند موجب مشکل برای انجام ندادن تکالیف باشد.
همچنین محول کردن کارهای خانه مثل: خرید،نظافت و...خیلی از این عوامل می تواند زمینه سازعدم رسیدن به تکالیف باشد.
5. اشتغال
برخی از افراد به خاطر انگیزه های مختلف مجبور به کارکردن هستند، در مورادی این فعالیت ها ضروری است و برای خانواده خیلی مهم می باشد، اما در مواردی به خاطرتفریح و یا به خاطر داشتن علاقه بیشتر انجام می گیرد، در هر صورت باید این مسئله با معلم آموزشی در میان گذاشته شود تا نسبت به موقعیت این شخص آگاه و متناسب با شرایط آموزشی و تحصیلی او، تدابیری بیاندیشد.
6. تشویق نشدن برای تکالیف منظم
گاهی برخی از افراد به خاطر اینکه نسبت به انجام دادن تکالیف از سوی والدین یا معلم آموزشی،مورد توجه قرار نمی گیرند، امکان دارد انگیزه آنها خاموش شود، خصوصا در کنارعدم تشویق و عدم توجه از سوی معلم آموزشی، عدم افتراق با کسانی که تنبل و یا افراد نا منظمی هستند، انجام نگیرد، احساس سردی نسبت به انجام تکالیف انجام می گیرد.
در صورت شناسایی این موضوع می توان با معلم صحبت و تذکر لازم را داد.
7. سهل انگاری والدین در برنامه های تفریحی، مهمانی،دیدن فیلم و...
گاهی بدون هماهنگی و در نظر نگرفتن برنامه ها و تکالیف فرزندان مسافرت هایی را تصممیم می گیرند، ویا برنامه های مهمانی در وقت نامناسب هماهنگ می شوند،و یا برخی از برنامه های تلویزیونی را بدون مدیریت و هماهنگی زمینه ساز و تشویق به دیدن آنها می کنند.
خوب طبیعی است که با این برنامه های نا مشخص و نامنظم در محیط خانواده مشکلات تحصیلی را خواهیم داشت.
منبع: فرقانی،شهلا، مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان،موسسه فرهنگی منادی تربیت،پنجم،1387،تهران

قیام پانزده خرداد

قیام پانزده خرداد




مقدمه

این كه، چه عواملی در پیروزی انقلاب اسلامی و واژگونی رژیم 2500 ساله ی شاهنشاهی، نقش اصلی و اساسی داشته اند از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
از سال 1341 كه نهضت مقدس امام خمینی قدس سره آغاز شد، تا سال 1357 كه این نهضت به ثمر رسید با ظهور انقلابی بی نظیر كه ثمره ی آن تحقق نظام جمهوری اسلامی بود، همواره تنی چند از عالمان مجاهد، با یاری مردم فقیر و زجر كشیده، خود را به آتش و خون زدند و با تحمل سختی های بسیار مبارزه را تا پیروزی نهایی ادامه دادند.
در طی این سال ها، ضمن نبردِ نابرابر ایمان و كفر، منادیان حق و حقیقت دینی، با الگو قرار دادن مبارزات صدر اسلام، و با جدّیت وصف ناپذیر، نهضت مقدس امام خمینی« قدس سره» را استمرار بخشیدند و روحیه ی سلطنت ستیزی را تقویت كردند و در هر مناسبتی با نام رهبر تبعیدی خود حركت انقلابی جمعیت های تظاهر كننده را پرشتاب و با توان ساختند.
قیام 15 خرداد نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات ملت قهرمان ایران است، كه رهبری داهیانه ی امام خمینی« قدس سره» و یاری روحانیان انقلابی در تداوم آن، طی یك دوره ی پانزده ساله، نقش اساسی داشته است. و در همه ی آن سال ها سال روز 15 خرداد هیچ گاه در سكوت و خاموشی سپری نشد؛ زیرا كه 15 خرداد برای امت قهرمان و شهید پرور ایران، از اهمیت و اعتبار ویژه ای برخوردار بوده و خواهد بود.
15 خرداد، روز قیام خونین مردم جان بركفی بود كه، به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند و علیه نظام ستمشاهی شوریدند. 15 خرداد روز آغاز نهضت مقدس اسلامی، روز عصیان علیه طاغوت و طاغوتیان و روزی بود كه ملت ایران زیر بیرق اسلام گرد آمد و برای مقابله با دشمنان اسلام و قرآن وارد صحنه شد و پشت رژیم ستمشاهی را به لرزه انداخت.
در سحرگاه 15 خرداد سال 1342، دژخیمان رژیم ستمشاهی به خانه ی امام در قم یورش بردند و امام خمینی« قدس سره» را كه سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه ی فیضیه، طی سخنان كوبنده ای پرده از جنایات شاه و اربابان امریكایی و اسراییلی او برداشته بود، دستگیر و دور از چشم مردم به زندانی در تهران منتقل كردند.



هنوز چند ساعتی نگذشته بود كه خیابانهای شهر قم زیر پای مردان و زنان مسلمان و انقلابی كه به قصد اعتراض از خانه هایشان بیرون آمده و به حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه در آمد. همین صحنه، در همان روز در تهران و چند شهر دیگر نیز به وجود آمد و مردم ایران با قیام گسترده ی خود نشان دادند كه خواستار برقراری حكومت اسلامی و پایان دادن به رژیم ستمشاهی هستند. به همین جرم بود كه گلوله های شلیك شده از خشم و كینه ی حكومت شاه، قلب صدها مسلمان انقلابی به پا خاسته را در 15 خرداد 1342 نشانه رفت و آنان را به خاك و خون كشید. بدین ترتیب، تاریخ ایران اسلامی و تاریخ مبارزات امت اسلامی، در روز 15 خرداد 1342 ورق خورد و فصل جدیدی در كارنامه ی رویارویی مستضعفان با مستكبران گشوده شد.

طرح مدرسه در مسجد، گوشه‌ای از تحلیل یک سفرنامه

انجمن: 

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
حدود ۵ ماه پیش جناب «مکلف» تاپیکی درست کردند تحت عنوان «آیا با آموزش و تحصیل فرزندان در خانه به جای مدرسه موافقید؟!» که در آن به مشکلات ریشه‌ای آموزش و پرورش چه در امر آموزش (چه از نظر محتوای علمی و چه از نظر نحوه‌ی آموزش چه از نظر روش و چه از نظر مدت تحصیل و غیره) و چه در امر پرورش پرداخته شده و صحبت از آن شده بود که شاید بهتر باشد کودکانمان را خودمان در منزل تعلیم و تربین بدهیم ... البته این کار تبعات خوب و بدی دارد که به هر حال در همان تاپیک مورد بررسی قرار گرفت و دوستان و جناب کارشناس نظراتشان را دادند ... اما آنچه که کلید ایجاد این تاپیک را زد پست سرکار «جزیره‌ی مجنون» در ان تاپیک بود که فرمودند:

جزیره مجنون;587566 نوشت:
سلام دوستان.ب نظر من یک اشتباه محض بخوای بچه تو خودت تربیت کنی ب جای مدرسه ... ولی میتونین کنار مدرسه یه سری کلاسایه فوق برنامه واسش بذارین ک اونجور دوس دارین بزرگ بشه و همچنین البته تویه مشهد یه تشکل درست شده ک تویه مسجد ب بچه ها درس میدن و آخر سال هم با آموزش پرورش هماهنگ کردن و امتحان میگیرن و مدرک هم میدن همه مقاطع رو هم دارن... اینم خوبه و در کنار درس هم بهشون قرآن و چیزایه دیگه یاد میدن ... ولی تویه خونه رو من قبول ندارم ... موفق باشین

و بعد از آن:
باء;587601 نوشت:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
از اطلاع‌رسانی‌اتان در مورد آن تشکل در مشهد خیلی ممنونم، :Gol: ایشان می‌توانند الگوی خیلی خوبی برای شروع یک حرکت جهادی در راستای اصلاح وضعیت آموزشی و مهم‌تر از آن پرورشی کشور باشند، حداقل ایشان یک گام بلند از حقیر و امثال حقیر جلوتر هستند، بیشتر ممنون می‌شوم اگر بتوانید اطلاعات بیشتری از آن تشکل را بیان کنید یا نامی نشانی آدرسی چیزی از ایشان را معرفی نمایید که بتوان با ایشان ارتباط گرفت و از تجربیاتشان استفاده نمود. کاری مشابه کار ایشان را حقیر هم به دنبال ایجادش هستم اگر خداوند بخواهد و توفیقی حاصل گردد. اگر جناب مکلف و مدیریت محترم تاپیک ادامه‌ی این شاخه از پاسخ‌ها را انحراف تاپیک ارزیابی کنند ممنون می‌شوم اطلاعاتی اگر دارید را خصوصی به حقیر بدهید. همچنین در صورت لزوم می‌توان تاپیکی جداگانه در مورد روش ایشان ایجاد کرد و مزایا و معایب آن را با کمک کارشناسان بزرگوار سایت از منظر دینی و ابعاد اجتماعی و فردی مورد بررسی قرار داد تا بتوان در صورت امکان نقطه‌ی شروع مناسب‌تری را برای گسترش فعالیت‌های این‌چنینی انتخاب نمود ...
با تشکر، :Gol:
یا علی

با لطف سرکار «جزیره‌ی مجنون» حقیر در سفر اخیری که به مشهد داشتم به مسجد ایشان رفتم و هم یکی از اعضای آنجا شرایط کاری و تحصیلی آنجا را برایم توضیح دادند و هم زمانی را حاج‌آقا اجازه دادند خدمتشان رسیدم و با ایشان صحبت کردم که نتایجش را به اختصار اینجا می‌نویسم که شاید به کار دیگر دوستان هم بخورد ... و البته کار ایشان به حق از چند جهت اساسی و قابل اعتناست ...
۱. مسجد سنگر است و محل اصلی هم آموزش و هم پرورش
۲. آباد کردن مسجد و رونق دادن به آن در قرآن هم توصیه شده است، مسجد باید مرکز فعالیت‌ها باشد و این سیاست جدا کردن دین از متن زندگی مردم بوده است که مسجد را به جایی برای نمازهای یومیه تبدیل کرده است که قبل از اذان باز شود و بلافاصله بعد از نماز هم بسته شود
۳. افرادی که در این مسجد تحصیل می‌کنند بر چند دسته هستند:الف) کودکان خردسال از پیش‌دبستانی تا دبستانی تا بچه‌های بزرگتر و فکر کنم تا کنکور که به جای شرکت در مدارس برای تحصیل به این مسجد می‌آیند و رایگان آموزش می‌بینند و تنها اگر بخواهند برای امتحان به مراکز معرفی شده توسط آموزش و پرورش که برای دانش‌اموزانی که تحصیلات غیرحضوری دارند امتحان می‌گیرند شرکت کرده و امتحان می‌دهند
ب) کودکانی که می‌خواهند به جای مدرسه حوزه را ادامه بدهند تا حدّ لازم را از کلاس‌های رایگان برای مدارس در مسجد استفاده می‌کنند و بعد وارد گروه‌های حوزوی مسجد می‌شوند که تا سطح ۶ را اگر درست خاطرم باشد در همان مسجد می‌خوانند و باز اگر بخواهند امتحانات لازم را در حوزه می‌دهند که وقتی به اتمام دوره رسیدند اگر خواستند به حوزه‌های رسمی رفته و ادامه تحصیل می‌دهند ...
ج) کسانی که ترک تحصیل کرده‌اند و برای خودشان به مسجد می‌آیند که علم کسب کنند و ایشان هم بعد از مدتی به تشخیص خود حاج‌آقا گه مجتهد هستند و اجازه دارند ملبس به لباس روحانیت می‌شوند ...

۴. افرادی که در این مسجد تدریس می‌کنند عموماً طلبه و یا معلمان و یا افراد دیگری هستند که توانایی تدریس دارند و البته همگی هم رایگان تدریس می‌کنند، شاید یک جور زکات علمشان را می‌دهند
۵. حاج‌آقا از آنجا که عالمی عامل هستند خیلی مقید هستند به سبک زندگی اسلامی و برای مثال توصیه‌اشان به بچه‌ها این است که در روز بیش از دو وعده غذا نخورند، یکی صبح و یکی شب، این است که کلاس‌های مدرسه که از حدود ۲:۳۰ یا ۳ صبح آغاز می‌شود ادامه دارد تا حدود اذان صبح که آن موقع سحری رایگان به ایشان داده می‌شود (اگر اشتباه نفهمیده باشم از محل کمک‌های مردمی که هر کسی بخواهد کمک کند) و بعد کلاس‌ها هست تا غروب یا بعد از غروب، بجز بچه‌های پیش‌دبستانی و دبستانی که از حدود ۷:۳۰ صبح به مسجد می‌آیند تا بعد از نماز ظهر. بعد از اتمام کلاس‌ها در غروب یا سر شب بچه‌ها یا به ورزش می‌روند و یا تفریحات سالم و گاهی هم اگر اشتباه نکنم برخی اردوها داخل شهر یا خارج شهر یا حداقل هزینه‌ها ... و البته با توجه به اینکه کلاس‌ها حدود ۳ صبح شروع می‌شوند آنها که بخواهند شب را هم در مسجد می‌مانند و آنها که بخواهند و بتوانند به منزل می‌روند تا دوباره صبح برگردند ... همچنین اگرچه بچه‌ها دو وعده در روز غذا دارند ولی این به معنای روزه بودن اجباری‌اشان نیست، اگر کسی بخواهد می‌تواند برود بیرون از مسجد یا در گوشه‌ای چیزی بخورد ولی توصیه‌ی حاج‌آقا این ایست که بچه‌ها یا زودتر ازدواج کنند و یا تا می‌توانند روزه بگیرند
۶. کلاس برای خواهران هم هست ولی خیلی سبک‌تر و به طور خاص اگر اشتباه نکنم کلاس‌هایشان حدود ساعت ۷:۳۰ شروع می‌شود که هوا روشن است ...
۷. حاج‌آقا گاهی از خانواده‌های دانش‌آموزانشان هم در تربیت بچه‌ها استفاده می‌کنند، مثلاً در روستایی که صبح جمعه با حاج‌اقا خارج شهر رفتیم نوجوانی شاید ۱۲ ساله بعد از نماز صبح برایمان به منبر رفت و حدیث تربیتی از امام سجاد علیه‌السلام برایمان خواند و درس اخلاق حاج‌آقا مجتهدی را می‌داد و ما نمی‌دانستیم بخاطر درس ایشان اشک بریزیم یا بخاطر صفای او بخندیم و شعف داشته باشیم، بعد حاج‌آقا توضیح دادند که ایشان دو سال است که دانش‌آموزشان هستند و چون معلمان از پس ایشان برنمی‌آمدند از پدر ایشان خواسته شد که مسؤولیت تربیت ایشان در مدرسه را به عهده بگیرند که الآن یک سال هم هست که هر روز صبح با پسرشان به مسجد می‌روند تا شب که با او به خانه بازگردند، نظر حاج‌آقا به این بود که کار والدین برای ساختن آینده‌ی بچه‌هایشان هست و تمرکز بیشتر بر تربیت فرزندانشان می‌تواند از بهترین روش‌های سرمایه‌گذاری برای آینده‌ی آنها باشد، بخصوص که هیچ معلمی به اندازه‌ی پدر برای فرزندش دلسوز و صبور نیست و اوست که با روحیات فرزندش اشنایی بیشتری دارد و غیره، آموزش دادن او به فرزندش هم تحت نظارت معلمین مدرسه خواهد بود ... از جاج‌آقا پرسیدم که ایشان چطوری ارتزاق می‌کنند اگر هر روز به مدرسه می‌آیند!؟ حاج‌آقا گفتند از خودشان بپرسم که متأسفانه توفیق نشد ولی صحبت همه آنجا این بود که خدا روزی‌رسان است و روزی‌ها می‌رسد ...
۸. البته حاج‌آقا ظاهراً توصیه‌اشان این است که کسانی که آنجا می‌آیند زیاد در قید و بند گرفتن مدرک نباشند و به خود علم بپردازند ولی کسی را هم از امتحان دادن در آموزش و پرورش در حوزه منع نمی‌کنند ... از ایشان پرسیدم که اگر مدرک نگیرند در این جامعه‌ی مدرک‌گرا برای آینده‌اشان مشکلی پیش نمی‌آید؟ ایشان فرمودند که اتفاقا تجربه عکس آن را نشان داده است، اینکه اگر کسی مدرکی داشته باشد ولی کار بلد نباشد آنقدر موفق نخواهد بود که کار بلد باشد ولی مدرک نداشته باشد. حقیر با این حرف ایشان از جهت دیگری هم موافقم و آن اینکه مدرک تنها اگر خیلی معتبر و بالا باشد فرصت‌های خاص برای فرد ایجاد می‌کند و بسیاری از مدرک‌ها گرفتنش با نگرفتنش فرق چندانی ندارد، اما با این حال شخص باید توکلش به خدا زیاد باشد چون همان مدرک‌های نیم‌بند هم گاهی به کار آدم می‌آیند و شخصی که مدرک ندارد نباید زیاد غصه‌ی مال دنیا را بخورد و باید نگاهش به زندگی هم درست باشد تا با مشکلات روحی برنخورد ...
۹. با حاج‌آقا درباره‌ی محتوی آموزشی که صحبت کردم فرمودند که فعلاً همان منابع آموزش و پرورش است و البته برنامه‌ای هم برای تغییرش ندارند ولی اگر می‌شد تغییرش داد و اسلامی‌اش کرد خیلی خوب بود، مخصوصاً وقتی به ایشان گفتم که در مدرسه علوم الحادی به بچه‌ها تدریس می‌شود و بعد انتظار داریم بچه بزرگ شود و مقابل خدا نایستد داغشان تازه شد ولی در هر صورت فعلاً در این راستا نقشه‌ای نداشتند و البته این کار تولید محتوی هم اصلاً کار ساده‌ای نیست که راحت بشود راجع به آن برنامه‌ریزی کرد و حرف زد ...
۱۰. در این مسجد و در واقع مدرسه-حوزه-مسجد تأکید خیلی زیادی بر روی انس با قرآن و نهج‌البلاغه است و اکثر برنامه‌های جانبی بچه‌ها حول این دو محور است، هر از گاهی هم حاج‌آقا مسابقاتی را می‌گذارند که برای برندگانش هم جوایزی را به عنوان کمک‌هزینه‌ی زندگی تعیین می‌کنند که همین کمک‌ها هم فکر می‌کنم برای برخی حکم نان شب را داشته باشد. مثلاً یک مسابقه‌ی از نهج‌البلاغه بود که جایزه‌اش دو میلیون تومان بود و یک مسابقه‌ی ۱۴۴۰ که در مدت شاید حدود ۶ ماه هر کسی ۱۴ بار ختم قران و ۴۰ بار ختم نهج‌البلاغه کند (بدون ترجمه) پنج میلیون تومان بهش جایزه بدهند که می‌شود حدود ماهی 830 هزارتومان ...
۱۱. تمامی این کارها به عنوان کارهای فرهنگی مسجد است و فقط از والدین بچه‌ها رضایت‌نامه گرفته می‌شود که اگر اتفاقی برایشان در مسجد افتاد (مثلاً خوردند زمین و غیره) مشکلی پیش نیاید و البته فکر کنم گفتند بچه‌ها را بیمه هم می‌کنند
۱۲. آن زمانی که با ایشان به آن روستا رفتیم دو روحانی بزرگوار هم از شیراز مهمان ایشان بودند که آمده بودند تا نحوه‌ی کارکرد مدرسه را ببینند و لابد اگر بشود در شیراز پیاده‌اش کنند، چنین کار جهادی علمی-تربیتی-فرهنگی-قرآنی که همراه با آباد کردن مساجد باشد می‌تواند کلید حل بسیاری از مشکلات فعلی و اینده‌ی این کشور باشد ان شاء‌ الله ... حقیر هم خیلی تمایل داشتم در تهران چنین کاری راه بیاندازیم و به همین دلیل به حوزه‌ای رجوع کردم که می‌دانستم بخاطر روحیات انقلابی‌اشان از کارهای جهادی غیراستاندارد استقبال می‌کنند، اما متأسفانه آنها آنقدر سرشان شلوغ بود و خودشان کارهای فرهنگی و علمی در مسجدشان داشتند که اصلاً ظرفیت فعالیت اضافه‌ای آن هم در آن سطح نداشتند، گرچه باز هم استقبال کردند و گفتند شاید ظرف چند سال آینده بتوانند برخی ظرفیت‌های لازم برای بخشی از این فعالیت را فراهم کنند، اگرچه معتقد بودند در این کار برخی ابهامات وجود دارد که باید رفع گردد و مثلاً در امر تدریس نه به راحتی به کسی اعتماد می‌کنند که سر کار بیاورندش (خصوصاً که خودشان حوزه‌ی علمیه هستند و منبع مناسبی برای تربیت کردن استاد مناسب دارند) و نه راضی می‌شوند که آنها رایگان تدریس کنند

این پست جنبه‌ی اطلاع‌رسانی داشت، اگر نقدی دارید که برای تجربه‌های بعدی کمکی نماید بفرمایید تا استفاده کنیم و اگر سؤالی دارید بفرمایید تا شاید بتوانم پاسخ دهم.
با تشکر از مشارکتتان در نقدهای سازنده و همچنین با تشکر از سرکار «جزیره‌ی مجنون» که معرفی کننده‌ی این گروه بودند، :Gol:
یا علی علیه‌السلام

پس‌نامه‌ی ۱:
مدارسی که مشابه مدارس معمولی باشند ولی وابسته به مسجد باشند و از طریق مسجد و مسجدیها نیروها و برنامه‌های فرهنگی‌اشان تغذیه شود و یا اینکه وابسته به سپاه باشند همین الآن هم وجود دارند.

پس‌نامه‌ی ۲:
بجز آموزش و پرورش که زیر نظر شورای انقلاب فرهنگی کار تحول بنیادین در آموزش و پرورش را شروع کرده‌اند (اگرچه شاید چندین و چند سال طول بکشد تا عملیاتی شود و دست آخر هم معلوم نیست چقدر دغدغه‌های مؤمنین انقلابی ما را لحاظ نماید، اگرچه ان شاء الله که کارشان قابل قبول و خوب باشد) ظاهراً اندیشکده‌ای هم به صورت خصوصی تأسیس شده است که در آن تلاش می‌کنند تا علوم روز را به کمک قران و از تدبر در قران استخراج نمایند تا جایگزین علوم الحادی غربیها نمایند. با توجه به اینکه حقیر هنوز خوب با این اندیشکده آشنا نشدن از دادن اطلاعات بیشتر خودداری می‌کنم.

پخش صدا در زنگ های تفریح حق الناسه؟

انجمن: 

سلام. اگر در زنگ تفریح در یک مکان آموزشی مداحی یا هر صدای حلالی را پخش کنیم در حق کسانی که مشغول مطالعه هستند
یا به هر دلیلی از این عمل راضی نیستند اجحاف کرده ایم؟ آیا باید مطمئن باشیم که این کار موجب آزار کسی نمی شود؟ متشکرم. مقلد رهبر هستم

جمله‌ای که با خون همکلاسی‌هایم روی دیوار مدرسه نوشتم+عکس

انجمن: 

به ایام دهه فجر نزدیک می‌شدند، بچه‌ها پول تو جیبی‌هایشان را جمع کرده بودند تا با آن پول رنگ تهیه کنند و در و دیوار مدرسه را رنگ کنند، کاغذ رنگی بگیرند و کلاس‌ها را تزیین کنند؛ تعدادی از دانش‌آموزان روز جمعه را هم به مدرسه آمدند تا به همراه مسئولان مدرسه، کلاس‌ها را رنگ کرده و تزیین کنند، برای نخستین روز از دهه فجر مدرسه به قدری تمیز و زیبا شده بود که بچه‌ها وقتی روز شنبه به مدرسه آمدند، خوشحال و متعجب به کلاس‌ها نگاه می‌کردند.
***
سعیده جلالی روایت می‌کند: جمعه 10 بهمن سال 65، از خانه به مقصد مدرسه خارج شدم؛ با همکلاسی‌ها قرار گذاشته بودیم، کلاس‌مان را برای جشن 12 بهمن ـ روز ورود امام عزیز به وطن ـ تمیز و تزیین کنیم.
به مدرسه رسیدم، چند نفر از دوستانم مشغول کار شده بودند؛ من هم زود وسایل را گذاشتم و دست به کار شدم؛ در عرض دو ساعت و نیم کلاس را مثل دسته گل تمیز کردیم؛ بعد نوبت تزیین شد؛ چون تعدادی از بچه‌ها بدقولی کرده بودند، تعدادمان برای تزیین کم بود و این کار را کمی مشکل می‌کرد؛ اما شکر خدا تا ساعت 12 کار تزیین هم تمام شد، غافل از حادثه‌ای خونبار که انتظارمان را می‌کشید، خسته به خانه برگشتم.
***



شنبه 11 بهمن سال 65، وارد کلاس که شدم دیدم بچه‌ها با تعجب و خوشحالی به در و دیوار کلاس نگاه می‌کنند.
ـ وای چقدر تمیز شده!
ـ خیلی خوب شده!
ـ کی اینجا رو این طوری کرده؟!
خلاصه هر کس چیزی می‌گفت؛ نشستم؛ معلم وارد کلاس شد و درس را شروع کرد؛ آن روز طبق معمول هر روز گذشت؛ همه باهم خداحافظی کرده به خانه رفتیم.
وقتی رسیدم رادیو روشن بود؛ صدای مارش پیروزی می‌آمد.
ـ سلام، مامان؛ رزمنده‌ها حمله کردن؟!
ـ آره پیشروی هم کردن!
ـ خدایا شکرت.
مادر داشت وسایل برادرم را که آن روز عازم جبهه بود، آماده می‌کرد؛ مادربزرگ در گوشه‌ای از اتاق با آن چشمان کم‌سویش داشت برای رزمنده‌ها شال و کلاه می‌بافت؛ برادرم در حالی که داشت با کیفش ور می‌رفت، گفت: «بعد از این عملیات پیروزمندانه باید منتظر بمباران بعثی‌ها باشیم» مادر گفت: «خدا نکنه، نگو مادر، نگو!».
هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد که میانه ـ این شهر کوچک و بی‌دفاع ـ را هم مورد حمله قرار دهد، اما ساعت حول و حوش 5 بعد از ظهر بود، ناگهان صدای مهیب هواپیما ما را به خود آورد؛ اول فکر کردیم خودی هستند، ولی بعد که از پنجره نگاه کردیم، فهمیدیم هواپیماهای صدام بودند.
گفتم: «مادر! بیاین بریم زیرزمین» که ناگهان صدای وحشتناک انفجار شنیده شد؛ خدایا! خودت رحم کن؛ رفتیم توی حیاط. دود سیاهی آسمان قسمتی از شهر را فرا گرفته بود؛ از طرف خانه خاله‌ام بود؛ برادرم با عجله از خانه بیرون رفت؛ زود چادرم را سرم کردم و به طرف خانه آنها راهی شدم؛ غوغایی بود؛ همه به طرف محل اصابت بمب می‌دویدند؛ به نزدیکی خانه خاله‌ام رسیدم؛ دیدم خوشبختانه همگی سالم‌اند؛ وقتی مطمئن شدم زود برگشتم؛ در راه شنیدم که بمب به اطراف حمام بلور و چهارراه (میدان آزادی) اصابت کرده است.
مادر وقتی شنید نگران شد، چون پدرم برای کاری به چهارراه رفته بود؛ در این حین پدرم با پای زخمی به خانه رسید و ما مشغول مداوای او شدیم.

❀◕ ‿ ◕❀ فصل شکوفایی ❀◕ ‿ ◕❀


فصل شکوفایی



صدای قدم هایی نرم، رخوت خیابان را بر هم می زند؛ قدم هایی که با گام های پاییز هم نوا شده است.


طنین ضربان قلب هستی در گام های کوچک اما بلند کودکان، ضرب می گیرد.
این ضرب آهنگ حیات متعالی بشریت است.
این صدای بلند حیات فرهنگی است. این صدای زندگی است.

این آوای زنگ بیداری است که تمام شهر را به پویشی تازه می خواند. دوباره عدالت، بخش می شود؛
محبت، ضرب و عشق به توان می رسد. دوستی، جمع می شود و نفرت نه نفرتی وجود نخواهد داشت.

صدای جیرجیر نیمکت ها چقدر خاطره انگیز است.

... صدای پای کسی می آید
کسی عطش تشنگان دانش را فرو خواهد نشاند؛

معلم را می گویم. برپا!

علی خالقی

■ فهمیده های کلاس llı.✿.ıll روایت هایی کوتاه از زندگی دانش آموزان شهید■

بسم الله الرحمن الرحیم

کاروان شهیدان با پرچم برافراشته ی خود پیشاپیش ما در حرکت است و ما با دیدگان حسرت بار ، مبهوت از این همه شور و اشتیاق در برابر آنان روانیم ؛ در این انتظار و التهاب که نوبت ما کی فراخواهد رسید.

امام خامنه ای (مدظله العالی)


با بی حوصلگی در خواندن درس ها چه کار کنیم؟

[="tahoma"][="teal"]سلام
اگر دچار حالت کمبود انرژی و بی حوصلگی برای خواندن درس ها شدیم ، با چه راهکارهایی باید این حالت را از بین ببریم تا در روند تحصیل مان مشکلی پیش نیاید؟
مخصوصا برای زمانی که به هر دلیل ، درس خواندن ضرورت دارد. (مثلا در ایام امتحانات)[/]
[/]