شهود

مکاشفه؛ شیطانی یا رحمانی؟

انجمن: 

یا هو ...
با سلام
به نظر شما تا چه حد میشه به مکاشفات اطمینان کرد؟
البته با توجه به اینکه مکاشفات در طبقاتی از آسمان اتفاق میافته که شیاطین هم در آنجا هستند...
ممنون میشم نظرات دوستان رو در این باره بدونم...

حجیت شهود عرفانی، از کجا می آید و آیا قابل انتقال به غیر نیز هست؟

با عرض سلام و خسته نباشید. سؤال من در مورد نقل قول ذیل از موضوع قفل شدۀ "فرق فلسفه با عرفان" است:

سمیع;240304 نوشت:

اما فرق سوم:
فرق سوم در روش است در فلسفه تنها روش پذیرفتنی روش عقلی وطریقه برهان است یعنی فیلسوف با دغدغه عقلانی با مسائل روبه رو شده در پی حل آن است اما مبنای اساسی و روش کلیدی در عرفان روش شهودی و دریافت های حضوری است
ر. ک. حکمت عرفانی علی امین نژاد

با توجه به توضیح فوق، من می پرسم، این شهود و دریافت نظری، حجیتش را از کجا می آورد؟

و سؤال دیگر اینکه آیا شهود یک عارف(و نقلی که او از شهودی عرفانی خود می نماید) می تواند برای دیگران نیز حجیت داشته باشد؟

سیر و سلوک و مقامات عارفین

انجمن: 

سلام و تحیت تام،خدمت همه دوستان،
سوالی داشتم در بخش عرفان البته عملی
ی بخشی از کتاب فارابی رو میخوندم،که نوشته بود،وارد فلسفه شدن بدون تزکیه نفس،آدمو گمراه میکنه!البته همین حرف رو ملاصدرا هم به زبان تندی زده! و مولانا هم شعر های زیادی در این باب داره،پیش چشمت داشتی شیشه کبود ،آینه شکسته، ماه و...
البته من،از زیر بنا که قرآن و فلسفه اسلامی و خدا ،باشه قبولش ندارم

و چون برخی دوستان دیندار میفرمایند،دلیل کُفرت بخاطر این است که گناه کردی،و الا هم کتاب قرآن رسیده،هم در کار های دیگه عقل آنچنان بدی نداری!
البته من چیزی به اسم گناه رو هم قبول ندارم، در تاپیک دیگری یکی از دوستان کتابی از حسن زاده آملی رو معرفی کردن!انسان در عرف و عرفان!داستانای جالبی توش بود همون روز تمومش کردم، از قبض و بسط و کشف و شهود و اینچیزا توش بود،فافهم های خسته کننده ای هم داشت،امیدوارم کسی رو اذیت نکنم ولی از همون اول تا آخرش با این دید که برادر بزرگوارمون،توهم زده خوندم!ازونجا که در اشارات و سایر جاها از چیزی بنام اعتدال مزاج(بنظر من قابلیت توهم زدن،یا طیف خاصی از افراد سایکوتیک) برای داشتن این قابلیت ها نام برده،و چون اعتدال مزاج(البته دوستان با مزاج های طب سنتی اشتباه نگیرند) چیزی نیست که دست خودِ آدم باشه،شک منو بیشتر کرد!

با این مقدمه طولانی (البته پیشاپیش عذرخواهم بابت زیاده گویی،چون دوستان اهل عرفان زیادگی سخن دوس ندارن)
سوال اصلی من اینه!

کلا میخوام این کشف و شهود ها واسه منم رخ بده،(چون به آزمایشات دابل بلایند یا دوسو کور علاقه دارم)میخواستم بدونم منزلگاه مشترکی بین افرادی که این وادی رو طی میکنن وجود داره؟
مثلا اولین اتفاق عجیب دیدن نوری باشه چیزی باشه که مشترک باشه و البته عجیب و غیر قابل تشکیک!( امیدوارم خدایی اگه وجود داره ی قدم از منو 100 قدم از طرف خودش حساب کنه-چون از کفر مطلق دارم میرم سمتش)،نه برای به اصطلاح بازیچه،تنها برای فهمیدن و شناختن وجود خودش و چرایی وجود شر همین دوتا!

و دومین سوالم،حداقل چه مدت زمانی باید بگذره برای اولین اتفاق شهودی چون برای من سختی و شدتش(حلال و حرام ها) مهم نیست،اما مدتش مهمه،(مثلا مستحبات و اینا در هفته 24 ساعت طول بکشه،تو دو روز 12 ساعته تموم شه راحت ترم،تا6روز 4 ساعته)

و سومی اینکه همون انجام واجبات و مستحبات و ترک حرام(از نظر تشیع)کافیه؟

**امیدوارم که منو به خوندن کتابای مثل فصوص و اسفار فلسفه مصباح یا طباطبائی یا پرسش در بخش اعتقادی اینا ارجاع ندین
متشکرم،اگه در جملاتم زنندگی وجود داره امیدوارم ببخشید
دوستتون دارم.در پناه علم

برتری شناخت شهودی و شناخت عقلی

باسمه تعالی
باسلام
راه دل و کشف شهود از نظر شناخت حقایق بر راه عقل و برهان مقدم و برتر از آن است زیرا فیلسوف تنها از راه مفاهیم و لوازم وآثار به حقایق دست می یابد اما عارف از راه حضور و درک عینی حقایق را کشف می کند در این زمینه تمثیل زیبای جناب مولوی ما را به فهم مقصود نزدیکتر می سازد
او حکایت دزدی را مطرح می کند که پس از وارد شدن به خانه ایی و با متوجه شدن صاحب خانه پا به فرار می گذارد صاحب خانه در پی او می شود و فریاد دزد دزد سر می دهد در حالیکه او را می دید و اندکی با او فاصله داشت یکی از پشت بانگ می زند که یافتم یافتم این فریاد صاحب خانه را که گمان کرده بود آن فرد دست کم دزدی از دزدان را گرفته است از پی گیری دزد منصرف می کند اما هنگامی که نزد آن شخص می رسد کفش دزد را در دست وی می بیند در حالیکه خطاب به صاحب خانه می گوید این کفش نشان آن است که دزد از این مسیر گذشته است مولانا صاحب خانه را تمثیلی از عارف وشخص در پی کفش را تمثیلی از فیلسوف ترسیم می کند فیلسوف هماره از راه آثار بر اشیا استدلال می کند و عارف از راه وجدان و حضور البته این بیان به معنای نفع عقلانیت نیست بلکه به این معناست که نباید در حد معرفت عقل باز ماند و بدان قانع بود بلکه باید به مراحل بالاتر معرفت دست یافت و از معرفت شهودی بر خوردار شدبه قول شیخ عطار:
عقل گرچه در حق شناسی کامل است
لیک کاملتر زوی جان و دل است

شاهد در اسلام

انجمن: 

[="Microsoft Sans Serif"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

من در موضوعی در مورد پست یکی از دوستان که گفته بودند

شاهد از فامیل مورد قبول دادگاه نیست

خواستم بدانم احکام شهود چیست

و با توجه به اینکه حضرت زهرا (س) در مطالبه فدک اقوام خود را شاهد گرفتند

چگونه این قانون صحت و هماهنگ با نص می شود؟:Gig:

(این ماجرای فدک مشهور است که فکر نکنم سندی لازم داشته باشد)

لینکی که دوستمون به جهت سند ارائه نمودیند

http://www.pajoohe.com/25513/index.php?Page=definition&UID=34358

موضوع مورد بحث

http://www.askdin.com/thread20375-3.html#post238080

البته ببخشید فکر کنم تو بخش احکام مناسب تر باشه

اگر جای بهتری هست ممنون

صرف حکم رو نمی خواهم:Gol:

:hamdel:[/][/]

شبهه 1: براهین اثبات خدا

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همگی
:Sokhan:طبق قولی که به دوستان داده بودم که شبهاتی که خانم یا آقای sasan2012 گذاشته بودند و قرار شده بود که بعد از 40 روز که آنها را تفکیک کنند تا هم سنگین نباشند و هم باعث نشود درست به آنها پرداخته شود ولی این کار رو نکرد من این پست های جدا از هم رو می ذارم ان شاءالله که مفید واقع شود و خیر باشه
شبهات دینی من(sasan2012) : این شبهات سنگین بوده و خواهشا چنانچه احساس می کنید که در باعث ضعف عقائد شما می شود اکیدا از خواندن آنها اجتناب کنید . با تشکر

1- در حالی که امروزه تقریبا همه برهانهای خداشناسی به شدت زیر سوال رفته اند و بر بعضی از آنها به طور کامل خط بطلان کشیده شده است ، چگونه می توان هنوز به وجود خدا باور داشت ؟ قوی ترین برهانهای خداشناسی ، برهان نظم و علیت می باشد . این براهین در هزاره های پیشین توسط دانشمندان یونانی و بعد مسیحی ابداع شدند و از همان زمان نیز مورد مخالفت شدید قرار گرفتند . ابوعلی سینا هر دو این نظریات را رد کرده بود . دیوید هیوم 25 سال بر روی این نظریه (برهان نظم) مطالعه کرد و مطالعات خود را تحت کتابی به عنوان محاورات به تألیف در آورد و نهایتا به شکست خود در اثبات این نظریه اعتراف کرد . شهید مطهری نیز در این زمینه تحقیقاتی به عمل آورد که نهایتا به نتیجه قابل ذکری نرسید و در عصر حاضر آیت الله جوادی آملی با قاطعیت می گوید : "هرگز برهان نظم بدون استمداد از براهین دیگر، توان اثبات ذات واجب را ندارد". وقتی که بزرگترین براهین خداشناسی چنین مورد نقض قرار می گیرند ، تکلیف سایر براهین کم اهمیت تر چه می شود . کار اثبات خدا چنان به تنگنا کشیده است که شخصی مانند پاسکال ، نظریه دفع خطر احتمالی را عنوان می کند که بیشتر به سفسطه می ماند تا یک برهان علمی . طبق این نظریه اگر خدایی نباشد( البته تاکید پاسکال بر خدای مسیحی و تثلیث است ) که هیچ ، ولی اگر خدایی باشد و در آن دنیا ما را مؤاخذه کند چه ؟ پس عقل سلیم می گوید که بهتر است خدا را قبول داشته باشیم . یک مسلمان می تواند این نظریه را برای الله به کار ببرد و یک بت پرست برای بت ها و هر کس از هر دینی می تواند این نظریه را برای خدایان و الهگان خود به کار ببرد و حتی یک شیطان پرست نیز می تواند ادعا کند که اگر تابع شیطان نباشید بعد از مرگ احتمالا روح شما را مجازات خواهد کرد پس بهتر است تنها به شیطان پناه ببرید تا از مجازات احتمالی در امان بمانید ! حتی بعضی رو به برهانهای احساس و فطرت و امیال درونی و میل به پرستش و ... می آورند در حالی که هنوز موجودیت فطرت و احساس و... و همچنین ماهیت و خواستگاه آنها در هاله ای از ابهام قرار دارد و برای اثبات خدا از طریق این براهین ابتدا باید خود فطرت و احساس اثبات شوند و سپس از آنها برای اثبات خدا استفاده کرد . به عنوان مثال یک انسان درستکار ممکن است بگوید احساس می کند که باید به جامعه خدمت کند و آن را اصلاح کند و یا یک بزهکار بگوید احساس می کند که باید از همان جامعه انتقام تمام رنجهایش را بگیرد . هر دو از احساس حرف می زنند ولی نوع احساس آنها تفاوت دارد و مسلما هر دو احساس به طور همزمان و موازی نمی توانند درست باشند .