عارف

معرفی عارف اخلاقی

انجمن: 
سلام خسته نباشید بببخشید چند تن از عرفای اخلاق رو میشه نام ببرید چه طلبه چه روحانی و چه غیر روحانی اگه شهرشون هم نام ببرید ممنون میشم wink

حافظ شیرازی ؛ صوفی یا عارف؟

سلام یه مدت پیش داشتم با یکی در مورد عارف یا صوفی بودن حافظ شیرازی بحث میکردم که ایشون گفتن حافظ یک صوفیه و میگفت حافظ و صوفیه. من که جستجو کردم، به این نتیجه رسیدم که امام خمینی و امام خامنه ای و چندین عالم و بزرگ دینی، حافظ رو یک عارف خطاب کرده بودن. و حتی دیگر علما و بزرگان.  توی سایت رهبری هم برید اینو میتونید ببینید. الان سوالی که برام پیش اومده اینه که با توجه به اینکه علما با کسی تعارف ندارن و اگر چیزی مورد داشته باشه میگن، علما گفتن که حافظ یک عارفه، ولی اون فرد گفتن که حافظ یک صوفی است. میشه کمک کنید و بگید که کدوم یک از علما و یا بزرگان گفتند که حافظ یک صوفیه ؟! و آیا یک صوفی هست ؟! سوال دوم اینکه، آیا به نظر شما چون ارجاع نظر دادم به حرف علما، این کار اشتباهه ؟! یعنی گفتم که نظر علما در مورد حافظ این هست که ایشون عارف هست. این اشتباهه ؟! چوت اون فرد گفت این بحث فقهی نیست و بحث اعتقادی و تحقیقی هست و اجازه ی تقلید ندارید، در صورتی که من تقلید نکردم و وقتی که به حرف اون علما استناد کردم بر این اساس بود که آنها در شناخت افراد نسبت به ما افراد عادی، وارد تر هستند. با تشکر
برچسب: 

سیر و سلوک و مقامات عارفین

انجمن: 

سلام و تحیت تام،خدمت همه دوستان،
سوالی داشتم در بخش عرفان البته عملی
ی بخشی از کتاب فارابی رو میخوندم،که نوشته بود،وارد فلسفه شدن بدون تزکیه نفس،آدمو گمراه میکنه!البته همین حرف رو ملاصدرا هم به زبان تندی زده! و مولانا هم شعر های زیادی در این باب داره،پیش چشمت داشتی شیشه کبود ،آینه شکسته، ماه و...
البته من،از زیر بنا که قرآن و فلسفه اسلامی و خدا ،باشه قبولش ندارم

و چون برخی دوستان دیندار میفرمایند،دلیل کُفرت بخاطر این است که گناه کردی،و الا هم کتاب قرآن رسیده،هم در کار های دیگه عقل آنچنان بدی نداری!
البته من چیزی به اسم گناه رو هم قبول ندارم، در تاپیک دیگری یکی از دوستان کتابی از حسن زاده آملی رو معرفی کردن!انسان در عرف و عرفان!داستانای جالبی توش بود همون روز تمومش کردم، از قبض و بسط و کشف و شهود و اینچیزا توش بود،فافهم های خسته کننده ای هم داشت،امیدوارم کسی رو اذیت نکنم ولی از همون اول تا آخرش با این دید که برادر بزرگوارمون،توهم زده خوندم!ازونجا که در اشارات و سایر جاها از چیزی بنام اعتدال مزاج(بنظر من قابلیت توهم زدن،یا طیف خاصی از افراد سایکوتیک) برای داشتن این قابلیت ها نام برده،و چون اعتدال مزاج(البته دوستان با مزاج های طب سنتی اشتباه نگیرند) چیزی نیست که دست خودِ آدم باشه،شک منو بیشتر کرد!

با این مقدمه طولانی (البته پیشاپیش عذرخواهم بابت زیاده گویی،چون دوستان اهل عرفان زیادگی سخن دوس ندارن)
سوال اصلی من اینه!

کلا میخوام این کشف و شهود ها واسه منم رخ بده،(چون به آزمایشات دابل بلایند یا دوسو کور علاقه دارم)میخواستم بدونم منزلگاه مشترکی بین افرادی که این وادی رو طی میکنن وجود داره؟
مثلا اولین اتفاق عجیب دیدن نوری باشه چیزی باشه که مشترک باشه و البته عجیب و غیر قابل تشکیک!( امیدوارم خدایی اگه وجود داره ی قدم از منو 100 قدم از طرف خودش حساب کنه-چون از کفر مطلق دارم میرم سمتش)،نه برای به اصطلاح بازیچه،تنها برای فهمیدن و شناختن وجود خودش و چرایی وجود شر همین دوتا!

و دومین سوالم،حداقل چه مدت زمانی باید بگذره برای اولین اتفاق شهودی چون برای من سختی و شدتش(حلال و حرام ها) مهم نیست،اما مدتش مهمه،(مثلا مستحبات و اینا در هفته 24 ساعت طول بکشه،تو دو روز 12 ساعته تموم شه راحت ترم،تا6روز 4 ساعته)

و سومی اینکه همون انجام واجبات و مستحبات و ترک حرام(از نظر تشیع)کافیه؟

**امیدوارم که منو به خوندن کتابای مثل فصوص و اسفار فلسفه مصباح یا طباطبائی یا پرسش در بخش اعتقادی اینا ارجاع ندین
متشکرم،اگه در جملاتم زنندگی وجود داره امیدوارم ببخشید
دوستتون دارم.در پناه علم

عارفانه

بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:زندگینامه و خاطرات عارف

شهید احمدعلی نیری :Gol:


منبع عکس: خبرگزاری کتاب ایران


تویی که نمی شناختمت

این گل پر پر از کجا آمده ***** از سفر کرب و بلا آمده

امروز سوم اسفند سال 1364 است. جمعیت این شعار را می داد و پیکر شهید را از مقابل منزلش به سمت مسجد امین الدوله حرکت می داد. بعد هم از مسجد به همراه جمعیت راهی بازار مولوی شدیم. جمعیت که بیشتر آن ها از جوانان مسجد و شاگردان آیت الله حق شناس بودند شدیدا گریه می کردند و طاقت از کف داده بودند. من مدتی بود که به خدمت حضرت آیت الحق، حاج آقا حق شناس این استاد اخلاق و سلوک الی الله می رسیدم و از جلسات پربار این استاد استفاده می کردم.
سال ها بود که به دنبال یک استاد معنوی می گشتم و حالا با راهنمایی علمای ربانی تهران توانسته بودم به محضر این عالم خودساخته راه پیدا کنم.
شنیده بودم که حضرت استاد این شاگرد خود را بسیار دوست داشته، برای همین تصمیم گرفتم که در مراسم تشییع این شهید عزیز شرکت کنم.
مراسم تشییع به پایان رسید. پیکر شهید را به سوی بهشت زهرا:doa(8): بردند. من هم به همراه آن ها رفتم. در آنجا به دلیل اینکه شهید در حین نبرد به شهادت رسیده بود، بدون غسل و کفن با همان لباس نظامی آماده ی تدفین شد. چند ردیف بالاتر از مزار عارف مبارز، شهید چمران، برای تدفین او انتخاب شد. من جلو رفتم تا بتوانم چهره ی شهید را ببینم. درب تابوت باز شد. چهره ی معصوم و دوست داشتنی شهید را دیدم. شاداب و زیبا بود. گویی به خواب عمیقی فرو رفته! اصلا چهره ی یک انسانی که از دنیا رفته نداشت. تازه دوستان او می گفتند: از شهادت او شش روز می گذرد! دست این شهید به نشانه ادب روی سینه اش قرار داشت!


منبع عکس: وب سایت خانه خشتی

یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به سمت کربلا دستش را به سینه نهاد و آخرین کلام را بر زبان جاری کرد: « السلام علیک یا ابا عبدالله »
بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. برای همین دستش به نشانه ادب بر سینه اش قرار دارد!
برای من عجیب بود. چرا طلاب علوم دینی و شاگردان استاد، که معمولا انسان های صبوری هستند در فراق این دوست، طاقت از کف داده اند!؟
پیکر شهید را داخل قبر گذاشتند و لحد را چیدند. شخصی که آخرین لحد را گذاشت، و بیرون آمد، رنگش پریده بود! پرسیدم: چیزی شده؟! گفت: وقتی آخرین سنگ را عوض کردم ناگهان بوی عطر فضای قبر را پر کرد. باور کنید با همه ی عطرهای دنیایی فرق داشت!


منبع عکس: وب سایت خانه خشتی

امروز مراسم ختم این شهید است. رفقا گفته اند: خود استاد حق شناس در مراسم حضور می یابند! فراق این جوان برای استاد بسیار سخت بود.
من در اطراف درب مسجد امین الدوله ایستادم. می خواستم به همراه استاد وارد مسجد شوم. دقایقی بعد این مرد خدا از پیچ کوچه عبور کرد و به همراه چند تن از شاگردان به مسجد نزدیک شد. این پیر اهل دل در جلوی درب مسجد سرشان را بالا آوردند و نگاهی به اطرافیان کردند.
بعد با حالتی نالان و افسرده گفتند: آه آه، آقا جان... دوباره آهی از سر حسزت کشیدند و فرمودند: « بروید در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می کنید؟! »
... شب موقع نماز فرا رسید. در شب های دوشنبه و غروب جمعه ایشان موعظه داشتند. یک صندلی برایشان می گذاشتند و این مرد وارسته مشغول می شد. آن شب بین دو نماز سخنرانی نداشتند، اما از جا بلند شدند و روی صندلی قرار گرفتند. بعد شروع به صحبت کردند. موضوع صحبت ایشان به همین شهید مربوط می شد. در اواخر سخنان خود دوباره آهی از سر حسرت و فراق این شهید کشیدند. بعد در عظمت این شهید فرمودند: « این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم، از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که ( از برزخ و... ) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و ... اما من را بی حساب و کتاب بردند. »
بعد مکثی کردند و فرمودند: « رفقا، آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود. چه کرد که به اینجا رسید! »
من با تعجب به سخنان حضرت استاد گوش می کردم. به راستی این جوان چه کرده بود که استاد بزرگ اخلاق و عرفان این گونه در وصف او سخن می گوید!؟
بعد از مراسم ختم به یکی از دوستان شهید گفتم: این شهید چندساله بود؟ گفت: نوزده سال!
دوباره پرسیدم: در این مسجد چه کار می کرد؟ طلبه بود؟
او جواب داد: نه، طلبه رسمی نبود. اما از شاگردان اخلاق و عرفان حضرت استاد بود. در این مسجد هم کار فرهنگی و پذیرش بسیج را انجام می داد. تعجب من بیشتر شد. یعنی یک جوان نوزده ساله چگونه به این مقام رسیده که استاد این گونه از او تعریف می کند؟
آن شب به همراه چند نفر از دوستان و به همراه آیت اله حق شناس به منزل همان شهید در ضلع شمالی مسجد رفتیم. حاج آقا وقتی وارد خانه شدند در همان ورودی منزل رو به برادر شهید کردند و با حالتی افسرده خاطره ای نقل کردند و فرمودند: به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشتند. بعد نَفسی تازه کردند و فرمودند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است.
حضرت آقای حق شناس مکثی کردند و ادامه دادند: من دیدم یک جوان در حال سجده است، اما نه روی زمین!! بلکه بین زمین و آسمان مشغول تسبیح حضرت حق است!!
حاج آقا حق شناس در حاالی که اشک در چشمانشان حلقه زده بود ادامه دادند: من جلو رفتم و دیدم همین احمد آقا مشغول نماز است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت: تا زنده ام به کسی حرفی نزنید.
بعد از تایید حضرت آقای حق شناس بود که برخی از نزدیک ترین دوستان این شهید لب به سخن گشودند. آن ها آنچه را به چشم دیده بودند بیان کردند و من با تعجب بسیار، فقط گوش می کردم.
آیا یک جوان می تواند به این درجه از کمال بشری دست یابد!؟
شاید برای این دوره معاصر که غالب بشر در ورطه ی حیوانی خود دست و پا می زند احمد آقا الگویی شود برای آن ها که می خواهند در مسیر بندگی باشند.



منبع: کتاب عارفانه ( گروه فرهنگی
شهید ابراهیم هادی )


نقش علما در اقتصاد

بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام و ادب و احترام

براي مثال در تاريخ،عالم و عارفي چون مير سيد علي همداني وجود دارند كه از اقدامات ايشان حتي با عنوان«انقلاب اقتصادي»ياد مي شود.
و گويا اقدامات اقتصادي ايشان در ترويج تشيع در منطقه كشمير تاثير داشته است.
آيا علما علاوه بر تبيين احكام اقتصاد،تاثير ديگري در اقتصاد ممالك اسلامي داشته اند؟يا اينگونه موارد استثناء هستند؟
در تاريخ اسلام تا كنون علما در توسعه اقتصادي يك منطقه چه نقشي داشته اند؟

و من الله التوفيق

سوال در مورد رساله لقاء الله

با سلام

میخواستم بپرسم جز کتاب رساله لقاء الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی کسی دیگری کتابی با این نام دارد ؟

متشکرم

بنیانگذار عرفان عملی کیست؟

انجمن: 

سلام

میخواستم بپرسم بنیان گذار عرفان عملی کیست ؟ و عرفان از چه زمانی ( به این شکل ) و توسط چه کسی وارد دین مبین شد ؟

لطفا مستند و با مدرک توضیح بدین .

با تشکر

برچسب: 

چگونه عارف شویم؟

انجمن: 

سلام

یه سوال از حضورتون دارم.
کسانی که قدم در راه عرفان میگذارند و عارف میشوند از کجا شروع میکنند؟ چه راهی را باید طی کنند و چطور باید عارف شد؟ یا عارف شدن با صرف خوندن دروس هست یا یک نیرو و قدرت خدادادی هست که در برخی افراد وچود دارد؟

و من اگر بخوام در این راه گام بگذارم و مثل فردی همچون آیت الله قاضی یا آقای الهی قمشه ای یا ... بشوم چکار باید کنم؟

برچسب: 

واضحات شرع یعنی چه؟

سلام

"واضحات شرع" یعنی چه؟

مثلا می گویند: اگر کسی به واضحات شرع عمل کند به همه مقامات و کمالات انسانی می رسد

معنی آن چیست؟

خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد

حجت الاسلام روحی از شاگردان آیت الله بهجت دراین همایش طی سخنانی گفت: حضرت آیت الله بهجت چشم برزخی داشتند؛ اما قبل از اینکه وارد یک مجلس بشوند چندبار با ذکر یا ستار، یا ستار، از خداوند می خواستند تا عیوب مردم را بر وی بپوشاند.
وی اظهار داشت: از صدر اسلام تا کنون حدود چهار هزار عارف شناخته شده داشته ایم و آقای بهجت نیز یکی از عرفای بزرگ شیعه بود.
وی با اشاره به برخی کمالات آیت‌الله العظمی بهجت و خواندن اشعاری معنوی از ایشان گفت: هیچ فردی به ذهنش نمی رسید که آقای بهجت اهل ذوق باشد و شعر بسراید و برخی از اشعار وی مربوط به مناجات های شخصی این عارف وارسته است.
روحی ادامه داد: اگر بخواهیم سخنان آقای بهجت را تقسیم کنیم به طور قطع یک چهارم آنها درباره امام زمان (عج) است و بخشی هم در زمینه مشروطیت و وهابیت است.
وی افزود: فردی از آقای بهجت سووال کرد آیا امام زمان را دیده اید، ایشان در پاسخ گفتند، نمی گویم ندیده ام.
حجت الاسلام "علی بهجت" فرزند آیت‌الله العظمی بهجت(ره) یکی دیگر از سخنرانان این همایش بود که به برخی از خاطرات پدرش اشاره کرد و گفت: مردان الهی به طرف لهو و لعب نمی روند و لهو و لعب نیز قدرت ندارد مردان الهی را جذب کند.
وی با بیان اینکه آیت‌الله العظمی بهجت سالها قبل گفته اند که راضی نیستم در باره من حرفی بزنند، افزود: سخن گفتن در باره کسی که دائما در حال پرده پوشی، رازداری و مخفی کردن آن هم با مهارت زیاد است، بسیار مشکل و مانند این است که نادانی بخواهد در باره دانایی سخن بگوید.
وی گفت: ایشان حاضر نبود پرده را به کنار بزند و در باره کوچکترین مسایل زندگی اش هم سخن بگوید.
حجت الاسلام بهجت گفت: آیت الله بهجت 12 ساعت در شبانه روز را فقط مشغول عبادت بود آن هم عبادت متصل و از عبادت چه دیده بود کسی نمی داند.
وی افزود: آیت الله بهجت می گفت اگر مردم لذت نماز را بدانند خواهند دانست که در دنیا لذتی بالاتر از لذت نماز نیست.
وی در پاسخ به پرسشی در باره ساده زیستی آیت‌الله العظمی بهجت گفت: ایشان در زندگی قانع و صرفه جو بودند و سعی می کردند بیشترین بازدهی را داشته باشند.
فرزند آیت‌الله العظمی بهجت گفت: پدرم در شبانه روز چهارساعت بیشتر نمی خوابید و با اینکه غذایش بسیار کم و ناچیز بود، به یک زیارت که می رفت و باز می گشت، بسیار سرحال و بانشاط بود.
وی افزود: آیت الله بهجت هرگز نگفت من درس می دهم و درس دارم، بلکه می گفت مباحثه دارم ، هیچ وقت هم نگفت شاگرد دارم و می گفت هم مباحثه دارم.