سلوک

درجه ی فنای فی الله چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم...سلام بر همه....من میخواستم بدونم درجه فنای فی الله چیست....خواهشا دقیق دقیق کامل کامل توضیح بدید...چون من هرجا زدم اصلا مطلبی پیدا نکردم...گویا درجه ی خیلی سری و بالایی هست بین سالکین....ممنون

سختی و سهولت در بدست اوردن مقامات عرفانی

یا رب
چرا برای برخی های حصول علم یا کسب مقامات و معنویات و کلا بدست آوردن فضائل و خیرات خیلی زود انجام می گیرد و برخی دیگر با سختی و مشقت بسیار آنرا کسب می کنند؟

مثلا عرض میکنم شخصی میخواد بره اردو جهادی،انقدر باید این طرف و اون طرف بره و به هزار در بزنه تا جایی قبولش کنن اما شخصی دیگر حتی از او تقاضا می کنن تا مثلا بیاید و به اردو جهادی برود؟ البته دو فرد که در توانمندی مثله هم هستن

این تفاوت ها ناشی از چیست؟ این که کسی چیزی را به راحتی بدست می آورد و دیگری با زحمت؟

تقسیم بندی سالکان و ادامه سلوک

انجمن: 

جناب سمیع کارشناس پاسخگوی انجمن اخلاق و عرفان و دیگر کارشناسان سایت ، بنده یه سوال در خصوص مطالبی ک در لینک زیر گذاشتید دارم ؛

لینک :
http://www.askdin.com/showthread.php?t=54407&page=4

عین مطلبی را مجددا اینجا می آورم :

محیی الدین ابن عربی در الفتوحات المکیة در این باره می گوید:

«خدای را قومی است که بر اثر غلبه واردات و تجلیات هولناک (جلالی) و نیز نبود آمادگی و نداشتن استعداد لازم عقل آنان از تکالیف شرعی و دینی در پرده است زیرا خدای متعال با تجلیات مزبور عقل آنان را ربوده و آنها را در عالم شهادت مطلقه با روح حیوانی باقی گذاشته است. آنها می خورند و می آشامند و بدون تدبیر و فکر بلکه بر اساس غریزه یا فطرت نخستین در کارهای ضروری خویش تصرف کرده و ناخواسته و ندانسته سخنان حکیمانه بر زبان می رانند؛ و از آنجا که عقلی که با آن مطالب را فهم کرده و بپذیرند در آنها نیست؛ تکلیف از آنان ساقط است. اهل معرفت این قوم را «عقلا المجانین» می نامند و سر این نام گذاری نیز آن است که جنون اینها بر اثر فساد مزاج و عروض بیماری نیست بلکه بر اثر تجلیات هولناک یاد شده است که حق تعالی عقل آنها را ربوده و در محضر خود از نعمت شهود خویش برخوردار کرده است. پس آنها در عین اینکه عاقل اند مجنون اند. (ابن عربی، بی تا، ج1، باب 44، ص 248)

محیی الدین در ادامه نیز افرادی را که در معرض واردات الهی قرار گرفته مغلوب می شوند به سه قسم تقسیم می کند: نخست که مجنون نامیده می شوند، کسانی هستند که تا پایان بر حالت جنون باقی مانده نه می خورند و نه می آشامند تا بمیرند. دوم که عقلاء المجانین خوانده می شوند کسانی اند که به رغم آنکه بر اثر واردات مزبور عقل از آنها سلب شده فهم و درک حیوانی در آنها باقی مانده است. لذا هم می خورند و هم می آشامندو نیز بدون تدبیر و بی رویه در کارهای خویش تصرف می کنند. سوم کسانی هستند که حالت یاد شده در انها دوام نیاورد سپس به میان مردم باز می گردند و با عقل خویش و عاقلانه در کارها تصرف می کنند که پیامبران و اولیای صاحب احوال از این قبیل اند(همانجا)

سوالم در مورد نوع دوم هست ک محیی الدین آنها را عقلاء المجانین نامیده است ،خب اینگونه افراد با توجه ب اینکه عقل از آنها سلب شده ؛ آیا راهی برای ادامه سلوکشان دارند؟؟ لطفا با فرض اینکه بنده دچار این حالت هستم پاسخ دهید ، ممنون

راههای رسیدن به مقام حضور

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان اسک دینی

چند روز پیش توی سخنرانی یکی از علمای بزرگ شهرمون بودم که اسمشون رو نمیگم. مطلبی در مورد این که چکار بکنیم که تا به مرتبه ای برسیم که همیشه خودمون رو در محضر خدا ببینیم. امید وارم که مفید واقع بشه :Gol:

20 مرحله برای رسیدن به این مقام ذکر شد که 10 مرحله ی او مقدم بر ورود به 10 مرحله ی دیگر می باشد.

1. انجام واجبات و ترک محرمات ( که همین مرحله اول خودش خیلی سختی ها دارد! )
2. خواندن نافله ی شب ( نماز شب )
3. مداومت بر خواندن تسبیحات حضرت زهرا (س) ( 34 مرتبه الله اکبر ، 33 مرتبه الحمد الله ، 33 مرتبه سبحان الله که ترتیب گفتن مهم می باشد )
4.دائم الوضو بودن ( فرد دائم الوضو عمرش طولانی می شود )
5. خواندن دعای کمیل ( حداقل هفته ای یک مرتبه )
6.قرائت قرآن کریم ( حداقل روزی 20 آیه )
7. انسال هر روز با امام زمان (عج) تعهداتی ببندد ( مثلا خواندن دعای عهد و یا زیارت آل یاسین و ... )
8. توسل به حضرات معصومین (ع) ( خواندن دعای توسل حداقل هفته ای یک بار )
9. دعای صباح ( در صبح )
10. روزه گرفتن در اول ، وسط و آخر ماه در طول سال (باعث می شود تا شهوات نفسانی در انسان کم شود)

این 10 مورد مقدمه ای برای ورود به 10 مرحله ی دیگر می باشد .

10 مرحله ی بعد

1. ترک مشتبهات (ترک خوردن غذای شبه ناک ، انجام ندادن اعمال شبه ناک)
2. اگر موقعیتی و حال عبادت فراهم شد ، از این موقعیت ها استفاده کنیم . ( موقعیت مثلا سفرهای زیارتی ، یا مواقعی که مثلا حال نماز خواندن و قران خواندن و ... و از کسالت فاصله بگیرد . از خواب زیاد دوری کند . از اذان صبح تا دمیدن خورشید خوابین مکروه میباشد و خداوند در این زمان روزی های معنوی و غیر معنوی را در همین زمان تقسیم میکند و اگر شخص در خواب باشد از روزی محروم می شود )
3.در محضر خداوند به گونه ای باشد که گویا خدا را میبینی و اگر تو خدا را نمی بینی خدا تو را می بیند . ( از حالات یکی از بزرگان نقل شده ، که عالم بزرگواری در اتاقش به تنهایی مشغول مطالعه بودند و فرزندش وارد اتاق شد و دید که با این که پدرش مسن بود ولی با کمال ادب نشسته بودند و مشغول مطالعه بودند . گفتند شما که در این اتاق تنها هستید پس چرا راحت نمی نشینید ؟ در پاسخ گفتن آیا تنهای تنها هستم ؟! خداوند حاضر می باشد ، خودم هم که آدم هستم ( دانستن ارزش مقام ادم بودن ) و دو ملک خداوند هم اینجا حضور دارند ... )
4. در صورت امکان برخی از مستحبات را انجام دهد ( نوافل جبران ضعف حضور و خشوع در نماز واجب است )
5. زمانی هم برای سجده های طولانی کنار بگذاریم ( مخصوصا جوانان ، در تاریکی شب و تنها ... )
6. اگر فرصتی پیدا کرد نظر کند در آیات «آفاق و انفس»، تفكر در آثار خدا و نعمت های بیكران او كه توجه به آنها نفس را به خضوع و سپاس وا می دارد، و نیز اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفه ای كه در برابر آفریدگار خود دارد و اینكه هدف از این زندگی دنیوی چیست، مقصد نهایی حیات كجاست و برای وصول به آن مقصد چه باید كرد.
7. مشغول ذکر بودن ( همین ذکر لسانی انسان را متوجه به ذکر حضوری می کند و همیشه خود را در حضور خدا می بیند .
8.گفتن ورد ( قلب و زبان را با هم هماهنگ کند و بعد ذکر بگوید )
9. سحر خیز بودن
10. توبه و استغفار

یا حسین (ع)

آفات علمی و عملی سیر و سلوک

انجمن: 

[="Tahoma"]با سلام و ارادت و احترام خدمت کارشناس بزرگوار و کاربران گرامی

شخصی که در صراط سیر و سلوک قدم گذاشته از آفات آن هم در امان نیست و باید خود را برای
مقابله با این مسائل آماده کند.
در سلوک علمی ممکن است با فهم اشتباه مطالب و توهمات و تفسیر های غلط و...

و در سلوک عملی هم خودبرتربینی و بدبینی نسبت به دیگران و... او را گرفتار کند و عمری به زعم خود سالک باشد ولی در واقع هالک است.
در صورت امکان و لزوم لطف بفرمایید کمی از انواع این آفات و نکته های برون رفت از آن برایمان درج فرموده و ما را مستفیض فرمایید.

تشکر و سپاس

(البته مبتدیانی همچون حقیر باید بدانیم که سیر و سلوک در مراتب بالاترش قطعا نیاز به استاد کامل مکمل دارد و سرخود نباید پیش رفت که به احتمال خیلی زیاد به پس رفت می انجامد که فرمود

طی این ره بی همرهی خضر مکن/ظلمات است بترس از خطر گمراهی

ولی به هر حال کسی که به انجام واجبات و ترک محرمات و بیرون کردن رذایل و به دست آوردن فضایل همت می گمارد هم در مسیر سلوک است و آفات او را تهدید می کند و باید به سلامت از این مرحله عبور کند تا ان شاءالله استادی کامل مکمل روزی اش شود)[/]

سیر و سلوک و مقامات عارفین

انجمن: 

سلام و تحیت تام،خدمت همه دوستان،
سوالی داشتم در بخش عرفان البته عملی
ی بخشی از کتاب فارابی رو میخوندم،که نوشته بود،وارد فلسفه شدن بدون تزکیه نفس،آدمو گمراه میکنه!البته همین حرف رو ملاصدرا هم به زبان تندی زده! و مولانا هم شعر های زیادی در این باب داره،پیش چشمت داشتی شیشه کبود ،آینه شکسته، ماه و...
البته من،از زیر بنا که قرآن و فلسفه اسلامی و خدا ،باشه قبولش ندارم

و چون برخی دوستان دیندار میفرمایند،دلیل کُفرت بخاطر این است که گناه کردی،و الا هم کتاب قرآن رسیده،هم در کار های دیگه عقل آنچنان بدی نداری!
البته من چیزی به اسم گناه رو هم قبول ندارم، در تاپیک دیگری یکی از دوستان کتابی از حسن زاده آملی رو معرفی کردن!انسان در عرف و عرفان!داستانای جالبی توش بود همون روز تمومش کردم، از قبض و بسط و کشف و شهود و اینچیزا توش بود،فافهم های خسته کننده ای هم داشت،امیدوارم کسی رو اذیت نکنم ولی از همون اول تا آخرش با این دید که برادر بزرگوارمون،توهم زده خوندم!ازونجا که در اشارات و سایر جاها از چیزی بنام اعتدال مزاج(بنظر من قابلیت توهم زدن،یا طیف خاصی از افراد سایکوتیک) برای داشتن این قابلیت ها نام برده،و چون اعتدال مزاج(البته دوستان با مزاج های طب سنتی اشتباه نگیرند) چیزی نیست که دست خودِ آدم باشه،شک منو بیشتر کرد!

با این مقدمه طولانی (البته پیشاپیش عذرخواهم بابت زیاده گویی،چون دوستان اهل عرفان زیادگی سخن دوس ندارن)
سوال اصلی من اینه!

کلا میخوام این کشف و شهود ها واسه منم رخ بده،(چون به آزمایشات دابل بلایند یا دوسو کور علاقه دارم)میخواستم بدونم منزلگاه مشترکی بین افرادی که این وادی رو طی میکنن وجود داره؟
مثلا اولین اتفاق عجیب دیدن نوری باشه چیزی باشه که مشترک باشه و البته عجیب و غیر قابل تشکیک!( امیدوارم خدایی اگه وجود داره ی قدم از منو 100 قدم از طرف خودش حساب کنه-چون از کفر مطلق دارم میرم سمتش)،نه برای به اصطلاح بازیچه،تنها برای فهمیدن و شناختن وجود خودش و چرایی وجود شر همین دوتا!

و دومین سوالم،حداقل چه مدت زمانی باید بگذره برای اولین اتفاق شهودی چون برای من سختی و شدتش(حلال و حرام ها) مهم نیست،اما مدتش مهمه،(مثلا مستحبات و اینا در هفته 24 ساعت طول بکشه،تو دو روز 12 ساعته تموم شه راحت ترم،تا6روز 4 ساعته)

و سومی اینکه همون انجام واجبات و مستحبات و ترک حرام(از نظر تشیع)کافیه؟

**امیدوارم که منو به خوندن کتابای مثل فصوص و اسفار فلسفه مصباح یا طباطبائی یا پرسش در بخش اعتقادی اینا ارجاع ندین
متشکرم،اگه در جملاتم زنندگی وجود داره امیدوارم ببخشید
دوستتون دارم.در پناه علم

کلیدهای سلوک (نکات کلیدی و مهم برای طالبان سلوک)

انجمن: 

بسمه تعالی

در این تاپیک به یاری خداوند نکات کلیدی از اولیاء خدا و عرفا و علمای ربانی برای سالکان مطرح خواهد شد:

(حُسن مطالب در متقن و مستند و موثر بودن آنهاست إن شاء الله)


از صدای سخن دوست ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند

ره آورد عرفانی نماز

انجمن: 

بسمه الحکیم اللطیف




ای عزیز! هیچ می دانی صاحبدلان عاشق در هنگامه نماز چه حالی دارند؟

بگذار از نمازشمان اندکی برایت بگویم:

چون منادی ندای صلات می دهد اضطرابی سخت عجیب اما گوارا و به غایت روح افزا همه وجودشان را فرا می گیرد که بار دیگر گاه گفتگوی با حق رسیده است.

گویی که دهشتی دلگشای تمامی سرائر وجودیشان را احاطه کرده، روح و روانشان به اسمای جمال و جلالی حق گره می خورد تا آنجا که گریزی از آن حاکم دلربای نمی‌بینند.

آنچنان غرق توجه الهی و قبض و بسط اسمای ربوبی می شوند که از هر چه دنیا و تعلقات است فارغ می گردند.


آری عیارشان یار است نه دیار اغیار، بهشت، غایت و منتهای بی نصیبان از جنتِ ذات است و آنان را که مرزوق عطایای جلوات ذاتند چه نیازی است به حوران و غلمان بهشت عبیدان.

آنگاه که در قیامِ صلاتند آنچنان خوف اسمای جلالی حق وجودشان را فرا می‌گیرد که گویی بر سطحی لغزان قرار گرفته اند و تمامی قوت تن را به حفظ و دوام قیام خود در برابر معبود مصروف می دارند.

این لرزش تن و دهشت ناشی از گفتگوی با حق آن هنگام که به رکوع می روند دو صد چندان می شود و ذکر جلالیِ«سبحان ربی العظیم و بحمده» ایشان را چون پر کاهی در برابر طوفان سهمگین عظموت الهی سرگردان می سازد.


و اگر نبود توجه عنایی حق به ایشان در همان حالت رکوع، با مواجهه اسم جلالیِ حق، کمر خمیده‌ی آنان هرگز به قیامی دیگر نرسیده و در دم، کمرشکسته و فانی می گشتند.

هدف از تهذیب

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما

یه سوالی برام پیش اومده بود و اونم اینکه هدف از عبادت چی باید باشه؟ مثلا وقتی نماز میخونیم هدفمون چی باید باشه اکثرا میگن هدف باید قرب الهی باشه . خوب ولی این در عمل غیر ممکنه خود شما هم دقت کردید مثلا در نماز یا در زمان ذکر ادم یا ذهنش منحرف میشه یا به معنی ذکر فکر می کنه و نمی تونه قرب اللهی رو در نظر بگیره. من اینکه میگن هدف از هر ریاضت و تهذیبی فقط باید خدا باشه رو نمی تونم درک کنم درسته ادم اولش می تونه بگه قربه الی الله ولی اینکه در طول عبادت همش قربه الی اللهی باشه به نظر من غیر ممکنه ...
میخواستم ماه رمضونی یکم مراعات کنم کمتر گناه کنم بیشتر عبادت کنم و راستیتش هدفم این بود که حالم عوض شه یعنی یه حال و هوای خدایی بگیرم. بخاطر همین در سایتای مختلف گشتم و دوستان گفتن که هدف از عبادت صرفا باید خدا باشه. من در عمل اصلا نمی تونم اینو درک کنم یا به فعلیت برسونم لطفا راهنماییم کنید که ایا عبادت برای رسیدن به حالت معنوی گناهه؟ یا عبادتو کم ارزش می کنه ؟ اینکه ادم از خدا بخواد رنگ و بوی خدایی بگیره بده ؟ یا نه و اینکه میگن هدف از عبادت خداعه دقیقا یعنی چی ؟ خدا چطوری هدف عبادت می شه
ممنون از شما

دومین و سومین قدم در سیر و سلوک الهی؟!

با عرض سلام خدمت شما کارشناس الهی
بارها شنیده ایم که اولین قدم در مسیر خودسازی توبه و دوری از گناهان است.
سوالم این است که دومین و سومین قدم در این مسیر چیست؟