شیعیان

ملاك و معيار رفتن به بهشت و یا جهنم

سلام
ملاك و معيار بهشت و جهنم رفتن چيست؟
آيا كسي كه شيعه نيست به جهنم مي رود؟

دیدگاه «اخوان المسلمین» در مورد شیعیان

انجمن: 

سلام علیکم

1. دیدگاه اخوان المسلمین که سرچشمه تفکرات سلفی دوران معاصر است در خصوص شیعیان چگونه است؟

آیا آنها نیز همچون سلفیون تکفیری قائل به تکفیر و جهاد علیه شیعه هستند؟

گل

2. مهمترین کتاب که معرف تفکر اخوانی است را نیز لطفا معرفی بفرمائید.

متشکر از پاسخ شما.@};-

آیا درمورد وقایع و اشخاص پیش از ظهور وظیفه ای داریم؟

سلام
چندی است افرادی به ادعای نمایندگی از سوی سید یمانی افراد را دعوت به بیعت و پشتیبانی از وی می کنند و آنها را از ارتباط با برخی افراد که عموما روحانیون هستند به ادعای اینکه ملعون حضرت هستند منع می کنند و اگر فرد ادعای طرف را قبول نکند نیز مورد لعن قرار می دهند؟
آیا فرد مسلمان در مورد افرادی مثل یمانی و خراسانی از لحاظ شرعی تکلیفی دارد ؟ اگر دارد مرجع تعیین آن کیست ؟
یا علیم

سخن بزرگان در مورد علائم حتمی ظهور

سلام

از آیت الله بهجت قدس سره نقل شده که فردی به نام مرحوم مقدسی مشهدی از خدا خواسته که بداند سفیانی هست یا خیر که متوجه شده سفیانی در زمان او بوده. که این موضوع در زمان حیات آیت الله بهجت قدس سره بیان شده که آن زمان گفته بوده این موضوع مربوط به 5 یا 6سال پیش است البته خود استاد این داستان را 10 یا 15 سال پیش بیان کرده اند . (منبع : سایت آیت الله بهجت قدس سره)

در واقع یکی از علائم حتمی که شما بهتر می دانید همین خروج سفیانی است.

در اطراف ما شخصی ادعا کرده یمانی ست و تعدادی از طلاب را هم جذب کرده. در حالیکه این شخص اهل بصره است و نه یمن.

می خواستم نظر شما را در مورد این مطلب و این حکایت بدانم.

ممنون و سپاس.

حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند» متن کامل خطبه غدیر خم با ترجمه فارسی

بسم الله الرحمن الرحیم
متن کامل خطبه غدیر خم با ترجمه فارسی

این خطابه ی شیرین را ورق بزن ..
مروارید های کلماتش را دانه دانه بشمار..
و تک نگین سخنان پیامبراکرم را بر انگشتری دل های دیگران بگذار و چشم دل ها را روشن کن


هم صدا با پیامبر که فرمودند :

فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ
حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند.
( بخش ششم خطابه غدیر )



[SPOILER]بخش اول: حمد و ثنای الهی
بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم
بخش سوم: اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام
بخش چهارم: بلند کردن امیرالمومنین علیه السلام بدست رسول خداصلی الله علیه و آله
بخش پنجم: تاکید بر توجه امت به مسئله امامت
بخش ششم: اشاره به کارشکنی های منافقین
بخش هفتم: پیروان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان ایشان
بخش هشتم: حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف
بخش نهم: مطرح کردن بیعت
بخش دهم: حلال و حرام، واجبات و محرمات
بخش یازدهم: بیعت گرفتن رسمی

[/SPOILER]



بخش اول: حمد و ثنای الهی


اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ.
ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.
اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست. به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند.



کَریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا یَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إِلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ اَلْمَکْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِکُلِّ شَیءٍ، والغَلَبَةُ علی کُلِّ شَیءٍ والقُوَّةُ فی کُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَئٍ وَلَیْسَ مِثْلَهُ شَیءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّیءِ حینَ لاشَیءَ دائمٌ حَی وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ.
جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَلایَجِدُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِیَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلی نَفْسِهِ.

کریم و بردبار و شکیباست. رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار. در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران عذاب، صبور و شکیباست. بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا. پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است. او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی. نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست. او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء. جاودانه و زنده و عدل گستر. جز او خداوندی نباشد و اوست ارجمند و حکیم.
دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها. بر پنهانی ها آگاه و بر کارها داناست. کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نماید و بشناساند.



وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذی مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذی یَغْشَی الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذی یُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَلامَعَهُ شَریکٌ فی تَقْدیرِهِ وَلایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ. صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَکَلُّفٍ وَلاَ احْتِیالٍ. أَنْشَأَها فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ.
فَهُوَالله الَّذی لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنیعَةِ، الْعَدْلُ الَّذی لایَجُوُر، وَالْأَکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إِلَیْهِ الْأُمُورُ.

وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِکُ الْاَمْلاکِ وَ مُفَلِّکُ الْأَفْلاکِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، کُلٌّ یَجْری لاَِجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُالَّلیْلَ عَلَی النَّهارِ وَیُکَوِّرُالنَّهارَ عَلَی الَّلیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِکُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ.
و گواهی می دهم که او «الله» است. همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است. بی مشاور، فرمانش را اجرا، بی شریک تقدیرش را امضا و بی یاور سامان دهی فرماید. صورت آفرینش او را الگویی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی، هستی بخشیده است. جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است.
پس اوست «الله» که معبودی به جز او نیست. همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا. دادگری است که ستم روا نمی دارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد.
و گواهی می دهم که او «الله» است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند. پادشاه هستی ها و چرخاننده سپهرها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند. او پردی شب را به روز و پردی روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد. اوست شکنندی هر ستمگر سرکش و نابودکنندی هر شیطان رانده شده.





لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ یَشاءُ فَیُمْضی، وَیُریدُ فَیَقْضی، وَیَعْلَمُ فَیُحْصی، وَیُمیتُ وَیُحْیی، وَیُفْقِرُ وَیُغْنی، وَیُضْحِکُ وَیُبْکی، (وَیُدْنی وَ یُقْصی) وَیَمْنَعُ وَ یُعْطی، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.
یُولِجُ الَّلیْلَ فِی النَّهارِ وَیُولِجُ النَّهارَ فی الَّلیْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزیزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذی لایُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیءٌ، وَ لایُضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَلایُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّینَ.
اَلْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَرَبُّ الْعالَمینَ. الَّذِی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یَشْکُرَهُ وَیَحْمَدَهُ (عَلی کُلِّ حالٍ)

نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی. یکتا و بی نیاز، نه زاده و نه زاییده شده، او را همتایی نبوده، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند. اراده کند و حکم نماید. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. بازدارد و عطا کند. او راست پادشاهی و ستایش. به دست توانی اوست تمام نیکی. و هموست بر هر چیز توانا.
شب را در روز و روز را در شب فرو برد. معبودی جز او نیست؛ گران مایه و آمرزنده؛ اجابت کنندی دعا و افزایندی عطا، بر شمارندی نفَس ها؛ پروردگار پری و انسان. چیزی بر او مشکل ننماید، فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد.
نیکوکاران را نگاهدار، رستگاران را یار، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است؛ آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.





أَحْمَدُهُ کَثیراً وَأَشْکُرُهُ دائماً عَلَی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائکَتِهِ وکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطیعُ وَأُبادِرُ إِلی کُلِّ مایَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ الله الَّذی لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَلایُخافُ جَورُهُ.
او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم بر شادی و رنج و بر آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته، فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم؛ و به سوی خشنودی او می شتابم و به حکم او تسلیمم؛ چرا که به فرمانبری او شائق و از کیفر او ترسانم. زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).

کشتار جمعی بدست داعش و طالبان در میرزا اولنگ افغانستان ( نسل کشی شیعیان )

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم


تروریستهایی که برخی پرچم سیاه داعش و برخی پرچم طالبان را دارند از 14مردادماه با حمله به منطقه شیعه نشین میرزا اولنگ سرپل افغانستان بیش از 60 نفر را به شهادت رسانده و 45 دختر را ربوده اند.
تیرباران این غیرنظامیان یکی از خطرناک ترین واسفبارترین نوع کشتار عمومی طی 16 سال اخیر افغانستان است.

فعلا مشکل آپلود دارم. در اویل فرصت که مشکل برطرف شد. فیلم ها و عکسهای مربوط را ارسال خواهم کرد.

به دوش کشیدن بار گناهان شیعیان توسط امام

[=&quot]با سلام
در مورد مقام رفیع ولی الله و ولایت الله ائمه معصومین علیهم السلام مطالب زیادی گفته شده است منجمله در این سایت :
http://mobalegh.miu.ac.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=130&pageid=28372&newsview=52805

منظور من متن ذیل از این گفتار است:

دلیل استغفار معصومین علیهم السلام[/] [=&quot][/]
[=&quot]پس خدای متعال می‌فرماید: به خاطر این فتح بزرگ ( فتح مکه)همه‌ی گناهان شیعیان از گذشته تا آینده را آمرزیدم. ««[/][=&quot]إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً[/][=&quot][21]» پس با این توضیحات دعاهای معصومین و استغفارهایشان توجیه می‌شود. گناهان شیعیان را آنها قبول کرده بودند و به همین دلیل گناه خودشان به حساب می‌آمده است [/][=&quot](مانند پرداخت دیه توسط شخصی غیر از شخص خطاکار.)[/][=&quot] معصوم گناه نمی‌کند ولی گناهان شیعه بر دوش معصوم است، به خاطر اینکه قبول کرده‌اند مردم را پاک کرده و رشد دهند. چنین اشخاصی به دنیا آمده‌اند تا دست انسان خاکی را بگیرند و او را هدایت نمایند. آنها بلا را تحمل نمودند، برای اینکه خدای متعال ما را هدایت کند. در کافی آمده که امامان معصوم زمان مرگ خودشان را می‌دانند و مرگ خود را انتخاب می‌کنند[/].[=&quot][/]
[=&quot]نمونه ای از بردوش کشیدن بار گناه توسط امام کاظم علیه السلام[/] [=&quot][/] [=&quot]امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:«[/][=&quot]إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَه[/][=&quot][22]» خدای متعال بر شیعیان من غضب کرد، به این دلیل که تقیه نمی‌کردند و وظایفی که نسبت به ولی خدا بر عهده داشتند را انجام نمی‌دادند. «[/][=&quot]فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ[/][=&quot][23]» پس خدا به من اختیار داد که بلا را بر دوش کشم تا شیعیانم در عافیت باشند یا بلای رفع گناهانشان را بر خودشان بار نماید «[/][=&quot]فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي[/][=&quot][24]» بلایی که من کشیدم سپر گناهی بود که شیعیان مرتکب شده بودند و برای پاک شدن باید عذاب می‌شدند و سختی می‌کشیدند، اما من بار گناه آنان را به دوش کشیدم. همه‌ی خطاهای ما خروج از ولایت خدا و ورود به محیط ولایت طاغوت است. حرام در باطن قرآن ولایت اولیای ستمگر و خروج از ولایت خدا است و حلال در باطن قرآن ولایت امامان است. اگر شیعیان از محیط ولایت خارج شوند معصومین برای مقابله با شیطان بلا را تحمل می‌کنند و با این کار به ما کمک می‌کنند

حال برای بنده این سوال پیش می آید آیا واقعا این مطالب درست است؟ آیا واقعا ائمه معصومین گناهان شیعیان را بردوش میکشند؟ اینکه همان نظر مسیحیان است که میگویند عیسی مسیح به صلیب کشیده شد و سختی کشید برای بخشیده شدن گناهان مسیحیان و با این استدلال مسیحیان گناه میکنند و میگویند مسیح گناه مارو به دوش میکشه
سوال بعد اینکه در همین سایت می خوانیم:
[/][=&quot]شفاعت معصومین علیهم السلام نسبت به شیعیان[/] [=&quot]یکی از رتبه‌های عبودیت معصومین شفاعت نسبت به عوالم است؛ یعنی یکی از میثاق‌هایی که معصومین علیهم السلام با خدا بسته‌اند این است که دست امت ها و خوبان و خدا خواهان و مؤمنین را بگیرند و آنها را تا مقام لقای خدا پیش برند. مانع هجوم شیطان و وسوسه‌ها و تاریکی اولیای طاغوت شوند. یکی از رتبه‌های میثاق معصومین با خدا و نزول آنها به دنیا دستگیری از بندگان و رساندن آنها به مقام قرب، پاک نمودن آنها از گناهان و به تعبیری بر دوش کشیدن بار گناهان شیعیان است که خودشان این کار را پذیرفته‌اند. گناهان شیعیان به معصومین نسبت داده شده است. این آیه‌ی قرآن را معصومین در روایات تفسیر فرموده‌اند: «[/][=&quot]إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبينا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر[/][=&quot][14]» این آیه بعد از فتح مکه نازل شده است. نتیجه‌ی فتح مکه این است که خدای متعال گناهان گذشته و آینده‌ی تو[/][=&quot](پیامبر) [/][=&quot]را می‌آمرزد.
آیا واقعا از این آیه میشه استنباط کرد خدا به خاطر فتح مکه همه گناهان شیعیان گناهان گذشته و آینده را بخشیده؟
بر فرض اگر درست باشد دیگر به دوش کشیدن گناهان شیعیان توسط پیامبر اسلام و ائمه معصومین و استغفار آنها چه معنی میدهد؟
قضیه خیلی بغرنج است و با عدالت خدا و با آیه « وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى »جور در نمی آید و بوی غلو میدهد لطفا راهنمایی کنید
با تشکر
[/]
[=&quot]
[/]

شیعیان از باقی مانده گل ما سرشته و خلق شده اند

انجمن: 

ایا این حدیث که امام صادق می فرماید : شیعیان از باقی مانده گل ما سرشته و خلق شده اند .
این حدیث با عدل الهی تناقض نداره؟ پس چرا خداوند یک عده را از گل بهترین انسان ها خلق کرده و یک عده را معمولی

پاسخ به شبهه «تضاد عقاید غلو آمیز شیعیان با آیات قرآن»!!

انجمن: 

با سلام
لطفا اساتید به این شبهه اهل سنت جواب دهند

شیعه ها بر این باورند که پیامبران و امامان از هرگونه خطا و اشتباه بری هستند، و از بدو تولد تا لحظه مرگ نمیتوانستند که گناه کنند! یا بعضی هایشان میگویند میتوانستد اما هرگز خطا و اشتباهیی از انها سر نزده است، مثلا در مورد کار حضرت یونس علیه السلام،(یعنی ترک پیش از وقت محل ماموریت ( میگویند که ایشان اشتباه نکردند بلکه عمل شان ترک اولی بحساب میاید، ( ترک اولی یعنی بین دو کار خوب و خوبتر کار خوب را انتخاب کردن)

این در حالی است که حضرت یونس خودشان متوجه اشتباه خود شده بودند و در شکم ماهی دعا میکردند: لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین .
حالا سوال این است که چرا شیعه اینقدر اصرار دارد تا پیامبران در همواره کارها و در همه سن ها ( ازتولد تا مرگ معصوم و از کوچکترین خطا بری بداند؟
ظاهرا شیعه ها نیت خوبی دارند!
اما در حقیقت نیت آنها شوم است!
زیرا این اصرار بخاطر علاقه آنها به پیامبران نیست، بلکه به این نیت است که علمای شیعه برای تشویق مردم به شرک ورزیدن، به این عقیده نیاز مبرم دارند!
آنها مجبورند بگویند پیامبران، حتی وقتی که کودک بودند ، نیز کوچکترین اشتباهی نمیکردند، زیرااگر غیر از این را بگویند ، پس چگونه امامت، امام زمان ۵ ساله را بمردم بقبولانند؟!!
شیعه ها اگرقبول کنند که پیامبران همیشه غیب نمیدانستند ، پس باید زیارت گاه های خود را تعطیل کنند! زیرا حاجت خواهنده گان از قبرها، هرگز حاضر نیستند از مرده های مدد بخواهند و به مردهای توکل کنند که همیشه و همه وقت غیب ندانند! آنوقت به زیارت قبر میروند که یقین داشته باشند مرده، (حی و قیوم و لایموت) است!!
مرده لایموت دیگه چی باشه؟!!
امان از دست این شیعه با این عقاید عجیبش!
بد نیست این را یاد آوری کنم ،هنگامیکه شیعه به امامان نسبت غیب دانی و معصومیت را میدهد زیاد دچار مشکل نمیشود زیرا امامانش را قرآن نمیشناسد!!!
پس برای ما سنی ها ، رد عقاید آنها در این باره( با استناد به قرآن ) کمی مشکل است ، اما وقتیکه همین نسبتهای غلو را به پیامبران میدهند باید محتاط باشند زیرا درباره پیامبران، قرآن اطلاعات زیادی بما داده است.

برای مثال تصور کنید یکی بگوید در فاصله صد هزار سال نوری ما، ستاره ای است که صد ها شهر و روستا در آن وجود دارد!! رد ادعای او مشکل است ،زیرا میزان دانش بشری از اماکن خیلی دوردست تقریبا هیچ است.
پس رد ادعا هم آسان نیست.
اما اگر کسی ادعا کند که در قطب جنوب کشوری به وسعت چین با شهرهای چند میلیونی وجود دارد با استناد به حقایق مسلم علم جغرافیا و دسترس بودن قطب جنوب ،براحتی میتوانیم این ادعای دروغ را رد کنیم.

بر این روش ما با توجه به حقایقی که قرآن از پیامبران در اختیار ما قرار داده براحتی میتوانیم باور شیعه را رد کنیم برای مثال به فقط به یک مورد توجه کنید:وقتی حضرت موسی از طور سینا برگشت قوم خود را آلوده به گوساله پرستی دید، با آنکه برادرش هارون پیامبر،قوم را منع کرده بود، باز حضرت موسی که تصور دیگری از ماجرا داشت ،هارون را بشدت سرزنش کرد و از سر غضب، موی سر و ریشش را کشید!! که چرا نافرمانی کردی؟!!

آیات قرآن را ببینید: قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا (۹۲) أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی (۹۳) قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی (۹۴ ) سوره طهموسی) گفت: «ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آنها گمراه شدند…از من پیروی نکردی؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودی,( هارون) گفت: «ای فرزند مادرم! ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستیأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلَا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۱۵۰) اعراف , (و سر برادر خود هارون را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید؛ هارون گفت: « یا فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران یکسان قرار مده) حالا اگر با دقت بنگریم،

نتایجی که از این آیات بدست میاید همگی و سراسر بر خلاف و بر ضد عقیده شیعه است :

۱–حضرت موسی چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود، پس نمیدانسته که پیغمبران اصلا خطا نمیکنند و این ممکن نیست که هارون خطاکار باشد و بتصور اینکه هارون در این گناه شریک است، موی سر و ریش آن بیچاره را با غضب کشید و دردش آورد!
۲–حضرت موسی چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود پس نمیدانسته که پیغمبران اصلا خطا نمیکنند، لذا خودش باید اشتباه نمیفرمود و درباره هارون پیش داوری نمیکرد!
۳–حضرت هارون هم چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود پس نمیدانسته که پیغمبران قاعدتا غیب میدانند و لازم بوده که او بداند حضرت موسی در صورت روبرو شدن با گوساله پرستی چه عکس العملی نشان میداد، و باید عین او عمل مینمود، نه اینکه روش دیگری را روش صبر را بکار می بست،و دیدیم تدبیر هارون( صبر کردن تا برگشت برادر ) حضرت موسی را خوش نیامد و از او شدت عمل بیشتری میخواست از او انتظار داشت که دست کم از مشرکین کناره گیری کند نه اینکه در مجالسشان بنشیند!
۴ -حضرت موسی نیز چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود پس نمیدانسته که خودش هم غیب میداند، و با توجه به علم غیبش باید میدانست که هارون نافرمانی مرتکب نشده بلکه برای کار خود دلیل معقولی داشته، اما ظاهرا موسی عکس این را دانست و بعد برادرش که توضیح داد ، قانع شدپس ای خواننده گرامی اگر شما با دقت قرآن را بخوانید در هرصفحه اش دلایلی بر ضد عقاید شیعه خواهید دید, و ما بشما گفتیم که شیعه برای قبر پرستی و امام پرستی نیاز بغلو در حق پیامبران نیز دارد، اما چون قرآن تحریف نشده، پس نجات از مکر علمای شیعه بسیار راحت است.

فلسفه غیبت

بسم الله الرحمن الرحیم
در این پست برانیم که به صورت خلاصه و تیتروار فلسفه غیبت امام زمان(ع) را بیان کنیم:
فلسفه غیبت :
1-برای اینکه از خطر قتل نجات یابد.
2-برای اینکه بیعت هیچ حاکم جوری را به گردن نداشته باشد
3-برای اینکه شیعه مورد امتحان الهی قرار گیرد تا افراد ثابت از غیر ان مشخص گردد
4-عدم لیاقت شیعیان
5-عدم امادگی شیعیان
6-عدم امادگی جهانیان
7-ایجاد اختلافات بین شیعیان
8-دلائل فراوان دیگری نیز وجود دارد که به ائمه علیهم السلام اجازه افشاء داده نشده است

ان سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

منبع : جزوه مباحث مهدویت,( اشنایی با امام زمان(ع),ص134 )