داستان

•▪•●ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ داستانها و حکايتهاي جالب در مورد نمـــــــــاز ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ●•▪•

IMAGE(http://ts3.mm.bing.net/images/thumbnail.aspx?q=1622502811462&id=75c4404bbfae44ecb7b3792cdf82869f)

در اين تاپيک حکايات و داستانهاي زيبا و آموزنده از نماز قرار خواهد گرفت
با ما همراه باشيد

:Gol:

نرم افزار ◊╠ چهل داستان و چهل حديث پيامبر اکرم(ص)╣◊

IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images//35/1_RASOOL.JPG)

◊╠ نرم افزار چهل داستان و چهل حديث پيامبر اکرم(ص)╣◊

آن حضرت پيش از طلوع سپيده صبح ، روز جمعه يا روز دوشنبه ، هفدهم يا دوازدهم ماه ربيع الاوّل ، عام الفيل 55 روز پس از هلاكت اصحاب فيل در شهر مكّه شِعب ابى طالب ختنه شده و پاكيزه و خندان به دنيا آمد و جهانى تاريك را به نور مبارك خود روشن نمود.
هنگامى كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله از شكم مادر تولّد يافت ، دست چپ خود را بر زمين گذارد و دست راست به سمت آسمان بلند نمود و چون كلمه توحيد را بر زبان جارى نمود، نورى از دهان مباركش ظاهر گرديد كه تمامى مكّه را روشنائى بخشيد.

کار جديدي از اسک دين - بدون نياز به نصب - ويژه رايانه

از اينجا دريافت کنيد
از اينجا دريافت کنيد
از اينجا دريافت کنيد

:goleroz:

مرا خفه کن تا عملیات لو نرود!

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، آن چه خواهید خواند روایتی است از فرمانده گردان 412 فاطمه الزهرا(س) از لشکر41 ثارالله. لشکر کارگرزادگان کرمانی ، لشکر پابرهنه های کویر . بی شک با خواندن این خاطره ، عظمت روح و عزت نفس راوی آن نیز بر شما آشکار خواهد شد :
قبل از عملیات ساعت 4 بعد از ظهر بود. برای استراحت به طور فشرده در یک سنگر خوابیده بودیم. باد می آمد و داخل سنگرها پر از گرد و خاک شده بودیم. حتی دندانها و چشمانمان خاکی بود. از بس خسته بودم سریع خوابم برد. خواب دیدم برادرم شهید علی میرزایی، شهید احمد امینی ، شهیدمحسن باقریان و شهید احمد قنبری در سنگر ما هستند و مثل همیشه چای می خوریم و با لحن همیشگی که مرا دایی محمد صدا می زدند با یکدیگر شوخی می کردیم. حاج احمد گفت: چرا ناراحتی؟ گفتم: همه بچه های کادر زخمی شده اند و رفته اند و من دست تنها هستم.

IMAGE(http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/10/4/120343_523.jpg)
شهید علی عرب


حاج احمد گفت: ناراحت نباش. ما امشب همه به تو کمک می دهیم. جناح راست را به ما بسپار. اگر نتوانستید عمل کنید کانال را باز می کنیم و از معبر ما بروید. گفتم: شما که شهید شدید. گفت: تو به ما شک داری؟ گفتم : نه سمت راست ما لشکر 25 کربلاست. گفت: ما بین شما و 25 کربلا هستیم. تو ناراحت نباش.
با من دست دادند و خداحافظی کردند و رفتند. آخرین نفر برادرم علی بود. معاون گردان 410 بود. دست مرا آنقدر تاب داد که جدا شد. درد داشتم و در خواب ناله می کردم. از خواب پریدم.
دسته ویژه را فرستادیم. من با دسته اول گروهان اول رفتم و محمودی با گروهان بعدی. سینه خیز از خاکریز رفتیم پایین. نزدیک میدان مین بودیم که شعله آتشی بلند شد. بچه های دسته ویژه جلو بودند. به فداکار گفتم: معبر ماست: گفت : بله. همه زمین گیر شده بودند. فداکار گفت: نرو ولی من رفتم. 6-5 متر به میدان مین دیدم معبریست نیم متر فاصله.
یک نفر را دیدم که افتاده بود. سه تا موشک تو کوله پشتی اش بود. موشکها منفجر شده و به هوا می پریدند. رسیدم کنارش. دستم را روی شکمش گذاشتم دستم فرو رفت. به صورتش دست زدم، سوخته بود. او را شناختم. علی عرب بود. گفتم : علی تویی؟ در حین سوختن گفت: حاجی تو برو. فقط یک چفیه در دهان من بگذار تا خفه شوم و صدایم در نیاید وگرنه عملیات لو می رود.
تشنه اش بود. گفت اگر آب داری به من بده. اما من هیچوقت قمقمه ای برنمی داشتم. لباسهایش کامل سوخته بود و قمقمه خودش هم داغ شده بود. چفیه را از گردنم باز کردم. با آب قمقمه آن را خیس کردم و در دهانش گذاشتم. صورتش را بوسیدم. آتش خاموش شده بود. التماسم می کرد که بروم . می گفت: معبر لو می رود. اینجا تیر می خوری. برو. گفتم10 دقیقه تحمل کن به امدادگرها می گویم تو را ببرند. و به عقب رفتم. بعد از عرب یک ترکش هم به پهلوی حسین شمسی خورد. عباس تقی پور هم که زخمی شد و بعد در بیمارستان شهید شد. در این مدت، فداکار بچه ها را برده بود پشت معبر. زود خط را سر و سامان دادیم. وقتی داشتیم می رفتیم حاج قاسم بی سیم زد. گفتم: خط شکسته شد. گفت: آفرین حاج محمد! آفرین! یک لحظه غرور مرا گرفت. به زمین نشستم و تو سرم زدم. علی اسماعیلی گفت: چرا تو سرت می زنی؟ گفتم: بچه های مردم زحمت کشیدند، آنها زخمی شدند، کشته شدند، علی عرب در میدان مین سوخت و جان داد. حاج قاسم به من می گوید آفرین...
راوی: حاج محمد میرزایی

پیامبر و امام حسین

به نام خدا

داستانهائی در مورد امام حسین و پیامبر که به محرم و شهادت حضرت مربوط باشه!

آیا موجود هست؟

احادیث حضرت رسول در مورد محرم؟

صحابه ی پیامبر که در کربلا حضور داشتند؟

یا فرزندان صحابه حضرت؟

تاریخ در مورد اینها حرفی زده؟

متشکرم

۩۞۩ اولین نرم افزار جامع زيارت عاشورا ۩۞۩ کاری از انجمن گفتگوی دینی


IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images//4435/1_1212.jpg)

اولین نرم افزار جامع زیارت عاشورا

زیارت عاشورا از ناحيه خود خداوند متعال نازل شده و از احاديث قدسى است ؛ چون شيخ عباس قمى در مفاتيح الجنان از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه : ((آن حضرت از پدر بزرگوارش و ايشان از اجداد طاهرينش و آنان از پيامبر اكرم و آن حضرت از جبرئيل و جبرئيل از خداوند متعال نقل مى كنند كه حضرت احديّت به ذات مقدس خود قسم خورده كه هر كس امام حسين عليه السلام را با اين زيارت ، از دور يا نزديك زيارت كند، زيارت او را مى پذيرم و خواهش و حاجت او را برآورده مى كنم و فوز به بهشت و آزادى از جهنم را به او عطا مى كنم و شفاعت او را در حق هر كس كه بخواهد قبول مى نمايم )).
سپس امام صادق عليه السلام به صفوان مى گويد: ((هر گاه حاجتى پيدا كردى اين زيارت را بخوان كه بر آورده خواهد شد)).

يكى از ويژگى هاى زيارت عاشورا علاوه بر ثواب عظيم اخروى كه ذكر گرديد باعث بر آورده شدن حاجتهاى لاعلاج است ، شاهدش هم داستانهايى است كه در كتاب آمده ؛ بدين سبب سفارش ‍ مى شود هر كس براى هر حاجتى كه متوسل به اين زيارت شريف مى شود 40 روز مرتب آن را قرائت نمايد و افضل اوقات آن نيز بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب است .

IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2111.gif)

نرم افزار جامع زيارت عاشورا

این نرم افزار شامل

*پاسخ به شبهات محرم در پنج قسمت
«تاريخ و سيره» ، «اخلاقي، تربيتي، عرفاني»
«کلام و اعتقادات» ، «قرآن و حديث» و «فقه و احکام»


*داستان هایی شگفت انگیز از زیارت عاشورا

* شرح اعمال ماه محرم

:parvaneh:دانلود یکجا به صورت فشرده با حجم 4.10 مگابایت:parvaneh:

[b]content[/b]

فایل: 

نرم افزار ضامن غریبان•▪•●ஜ●• ویژه میلاد امام رضا(ع)•▪•●ஜ●•دلت را هوایی کن

IMAGE(http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_besm_001.gif)

IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images//4435/1_zz12.jpg)

آمدم ای شاه پناهم بده ... خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان ... دور مران از در و راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم ... اذن به یک لحظه نگاهم بده
لشگر شیطان به کمین من است ... بی کسم ای شاه پناهم بده

IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/02/www.roozgozar.com-2129.gif)

ضمن عرض تبریک آغاز دهه کرامت
نرم افزار ضامن غریبان
تقدیم می گردد

این نرم افزار با هدف انتشار معارف و معرفی امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (ع)
توسط تیم نرم افزاری سایت انجمن گفتگوی دینی اسک دین تولید شده است
این نرم افزار شامل 8 بخش است
پرسش و پاسخ: شامل 24 پرسش و پاسخ پیرامون امام هشتم امام رضا (ع)
آداب زیارت: شامل آداب کامل زیارت ، فضیلت و کیفیت زیارت ثامن الحجج (ع)
سلوک رضوی: بررسی ابعاد شخصیتی امام رضا (ع)
در مکتب رضوی: 24 مطلب از معارف امام رئوف (ع)
حرم ضوی: معرفی کامل بخش های حرم رضوی
ادبیات رضوی: شامل شعر،داستان،پیامک،خاطره و حدیث
کلیپ رضوی: شامل 16 کلیپ تصویری و 16 ترک صوتی
درباره ما: معرفی کامل سایت اسک دین به همراه امکانات و تولیدات

IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/05/www.roozgozar.com-2195.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/05/www.roozgozar.com-2195.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/05/www.roozgozar.com-2195.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/05/www.roozgozar.com-2195.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/05/www.roozgozar.com-2195.gif)IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/05/www.roozgozar.com-2195.gif)

IMAGE(http://www.askdin.com/gallery/images/smilies/Graphic/Graphic%20%2816%29.gif)دانلود نرم افزار با حجم 5.41 مگابایت IMAGE(http://www.askdin.com/gallery/images/smilies/Graphic/Graphic%20%2816%29.gif)

IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/06/www.roozgozar.com-2225.gif)

:hamdel:دانلود صوت نرم افزار با حجم 518 کیلوبایت :hamdel:

IMAGE(http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div24/WebPageContent/1437603tjrg4oxjvn.gif)

تذکرات مهم:Ealam:
1- ابتدا نرم افزار را دانلود کنید و مطمئن شوید که کامل دانلود شده است.حجم فایل دانلود شده 5.41 مگابایت باید باشد.
2- نرم افزار را از حالت فشرده خارج کنید.
3- صوت نرم افزار را دانلود و در کنار نرم افزار قرار دهید (هر دو را در یک پوشه (نیو فولدر) قرار دهید)
4- سیستم خود را ریست کنید و بعد از آن نرم افزار را اجرا کنید.




IMAGE(http://www.sheekh-3arb.net/3atter/dividing_files/image276.gif)IMAGE(http://www.sheekh-3arb.net/3atter/dividing_files/image276.gif)IMAGE(http://www.sheekh-3arb.net/3atter/dividing_files/image276.gif)IMAGE(http://www.sheekh-3arb.net/3atter/dividing_files/image276.gif)IMAGE(http://www.sheekh-3arb.net/3atter/dividing_files/image276.gif)

[b]content[/b]


فایل: 

پروردگار من و تو و پدرت الله است.

کی از بزرگترین الگوهای صبر و استقامت بر اطاعت و فرمانبرداری از خدا و در راه خدا، آرایشگر دختر فرعون است. روزی موهای دختر فرعون را شانه می زد و مشغول آرایشش بود که شانه از دستش افتاد. و گفت: بسم الله (فراموش کرد، چون ایمانش را مخفی نگه داشته بود، ولی مؤمن اینگونه است؛ اخلاقمان ما را لو می دهد) در این هنگام دختر فرعون گفت: پدرم خدا است؟ آرایشگر گفت: پروردگار من و تو و پدرت الله است. دختر گفت: آیا توخدای دیگر ی غیر از پدرم داری؟ او گفت: پروردگار من و تو و پدرت الله است. دختر گفت: به پدرم می گویم و این کار را هم کرد. فرعون به او گفت: آیا توخدای دیگری غیر از من داری؟ زن آرایشگر گفت: پروردگار من و تو خداست. فرعون گفت: آیا این زن فرزندی دارد؟ گفتند: چهار فرزند که یکی از آنها شیر خوار است. فرعون گفت: آنها را بیاورید و گوي مسی نیز بیاورید و آتش را در آن روشن کنید تا ذوب شود. سعی کن تصور کنی که چه اتفاقی خواهد افتاد، خودت را به جای آرایشگر قرار بده.
فرعون پسر بزرگش را گرفت و از زن پرسید: آیا خدایی جز من داری؟ او گفت: پروردگار من و تو الله است. آنها پسر را جلو چشمان مادرش در آتش انداختند. پسر شروع به جیغ و داد کرد تا اینکه زغال شد و از بین رفت. پسر دوم و سومش را نیز گرفتند و زن پاسخی جز اینکه پروردگار من و توالله است، نداشت. آن دو را نیز به کام آتش انداختند. این صحنه جلوچشمان مادر اتفاق می افتد. نوبت فرزند شیر خوار رسید، اینجا قلب مادر برای فرزند شیر خوارش سوخت. او را محکم گرفت. در این هنگام کودک شیر خوار به صدا در آمد وگفت: صبور و بردبار باش مادر، چون تو بر حق هستی. پس بچه و مادرش را در آتش انداختند.
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ می فرماید: «بینما أنا أعرج فی السماء شممت رائحة طیبة ما سمعت مثلها من قبل، فقلت: یا جبرئیل! ما هذه الرائحة؟ قال: هذه رائحة ماشطة بنت فرعون وأولادها الأربعة »
«وقتی به آسمان بالا می رفتنم بوی خوشی به مشامم رسید که تا به حال چنین بویی به مشامم نخورده بود. گفتم: ای جبرئیل! این بو چیست؟ گفت: این بوی آرایشگر دختر فرعون و چهار فرزندش است.»
خدایا! در غم و شادی اشک از چشمان سرازیر می شود!
(إنما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب)، [الزمر: 10].
«قطعاً به صابران اجر و پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده می شود».
منبع:با تلخيص http://nahadsbmu.ir/article.aspx?gidview=5352

داستان شق صدر

با سلام

داستان ديگرى كه مورد بحث و ايراد قرار گرفته و در برخى‏از روايات و كتابهاى اهل سنت آمده داستان‏«شق صدر»
آنحضرت است،كه قبل از ورود در آن بحث بايد اين مطلب راتذكر دهيم كه بر طبق نقل اهل تاريخ رسول خدا(ص)حدود پنج‏سال در ميان قبيله بنى سعد و در نزد حليمه ماند بدين ترتيب كه‏پس از پايان دو سال دوران شير خوارگى،حليمه آن كودك راطبق قرار قبلى نزد آمنه و عبد المطلب آورد ولى روى علاقه‏بسيارى كه بآنحضرت پيدا كرده بود با اصرار زيادى دو باره آن‏فرزند را از مادرش گرفته و بميان قبيله برد،
و اين جريان شق صدربگونه‏اى كه نقل شده در سالهاى چهارم يا پنجم عمر شريف‏آنحضرت اتفاق افتاده است،
و ما ذيلا اصل داستان را از روى‏كتابهاى اهل سنت براى شما نقل كرده و سپس ايراد و اشكال‏آنرا ذكر مى‏كنيم و از اينرو مى‏گوئيم: :Sham:
اين داستان را بسيارى از محدثين و سيره نويسان اهل سنت روايت كرده‏اند مانند«مسلم‏»در كتاب صحيح،در ضمن چندحديث و ابن هشام در سيره و طبرى در كتاب تاريخ خود، وكازرونى در كتاب المنتقى و ديگران(1)

،و ما در آغاز يكى ازرواياتى را كه در صحيح مسلم آمده ذيلا براى شما نقل مى‏كنيم‏و سپس به بحثهاى جنبى و صحت و سقم آن مى‏پردازيم: :Sham:
«روى مسلم بن حجاج عن انس بن مالك ان رسول الله(ص)اتاه‏جبرئيل و هو يلعب مع الغلمان فاخذه و صرعه،فشق عن قلبه‏فاستخرج القلب فاستخرج منه علقة فقال:هذا حظ الشيطان‏منك،ثم غسله فى طست من ذهب بماء زمزم،ثم لامه ثم اعاده‏فى مكانه.
«و جاء الغلمان يسعون الى امه-يعنى ظئره-فقالوا:ان محمدا قدقتل فاستقبلوه و هو منتقع اللون،قال انس:و قد كنت ارى اثر ذلك‏فى صدره‏».
يعنى مسلم از انس بن مالك روايت كرده كه روزى جبرئيل‏هنگامى كه رسول خدا با پسر بچگان بازى مى‏كرد نزد وى آمده واو را گرفت و بر زمين زد و سينه او را شكافت و قلبش را بيرون‏آورد و از ميان قلب آنحضرت لكه خونى بيرون آورده و گفت:اين‏بهره شيطان بود از تو،و سپس قلب آنحضرت را در طشتى از طلا با آب زمزم شستشو داده آنگاه آنرا بهم پيوند داده و بست و درجاى خود گذارد...
پسر بچگان بسوى مادر شيرده او آمده و گفتند:محمد كشته شد!
آنها بسراغ او رفته و او را در حالى كه رنگش پريده بود مشاهده‏كردند!
انس گفته:من جاى بخيه‏ها را در سينه آنحضرت مى‏ديدم.
و در سيره ابن هشام از حليمه روايت كرده كه گويد:آنحضرت‏بهمراه برادر رضاعى خود در پشت‏خيمه‏هاى ما به چراندن‏گوسفندان مشغول بودند كه ناگهان برادر رضاعى او بسرعت نزد ماآمد و به من و پدرش گفت:اين برادر قرشى ما را دو مرد سفيد پوش‏آمده و او را خوابانده و شكمش را شكافتند و ميزدند!
حليمه گفت:من و پدرش بنزد وى رفتيم و محمد را كه ايستاده ورنگش پريده بود مشاهده كرديم،
ما كه چنان ديديم او را به سينه‏گرفته و از او پرسيديم:اى فرزند تو را چه شد؟فرمود: دو مرد سفيدپوش آمدند و مرا خوابانده و شكمم را دريدند و بدنبال چيزى‏مى‏گشتند كه من ندانستم چيست؟
حلیمه گويد:ما او را برداشته و بخيمه‏هاى خود آورديم. (2) و در هر دوى اين نقلها هست كه همين جريان سبب شد تاحليمه آنحضرت را بنزد مادرش آمنه باز گرداند.



و اين داستان تدريجا در روايات توسعه يافته تا آنجا كه‏گفته‏اند:داستان شق صدر در دوران زندگى آنحضرت چهار ياپنج بار اتفاق افتاده،در سه سالگى(همانگونه كه شنيديد)و در ده‏سالگى،و هنگام بعثت،و در داستان معراج...و در اينباره‏اشعارى نيز از بعضى شعراى عرب نقل كرده‏اند. (3) و بلكه برخى از مفسران سوره انشراح و آيه‏«الم نشرح لك‏صدرك‏»را بر اين داستان منطبق داشته و شان نزول آن‏دانسته‏اند. (4)



ادامه دارد !!..

►►► داستان های کوتاه ◄◄◄

بشر حافى یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور اشتغال داشت . خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا و فساد بود که صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى از روزها که در خانه اش محفل و مجلس گناه برپا بود، کنیزش با ظرف خاکروبه ، درب منزل آمد تا آن را خالى کند که در این هنگام حضرت موسى ابن جعفر(ع ) از درب آن خانه عبور کرد و صداى ساز و رقص به گوشش رسید. از کنیز پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقا است . امام (ع ) فرمود: راست گفتى ؛ زیرا اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسید و این چنین در معصیت گستاخ نمى شد. کنیز به داخل منزل برگشت .
بشر که بر سفره شراب نشسته بود از کنیز پرسید: چرا دیر آمدى ؟ کنیز داستان سؤ ال مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. بشر پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت ؟ کنیز جواب داد: آخرین سخن آن مرد این بود: راست گفتى ، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خودش را بنده خدا مى دانست ) از مولاى خود مى ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود.
سخن کوتاه حضرت موسى بن جعفر(ع ) همانند تیر بر دل او نشست و مانند جرقه آتشى قلبش را نورانى و دگرگون ساخت . سفره شراب را ترک کرد و با پاى برهنه بیرون دوید تا خود را به مرد ناشناس برساند. دوان دوان خودش ‍ را به موسى بن جعفر(ع ) رسانید و عرض کرد: آقاى من ! از خدا و از شما معذرت مى خواهم . آرى من بنده خدا بوده و هستم ، لیکن بندگى خودم را فراموش کرده بودم . بدین جهت ، چنین گستاخانه معصیت مى کردم . ولى اکنون به بندگى خود پى بردم و از اعمال گذشته ام توبه مى کنم . آیا توبه ام قبول است ؟ حضرت فرمود: آرى خدا توبه ات را قبول مى کند. از گناهان خود خارج شو و معصیت رابراى همیشه ترک کن .
آرى بشر حافى توبه کرد و در سلک عابدان و زاهدان و اولیاى خدا در آمد و به شکرانه این نعمت ، تا آخر عمر با پاى برهنه راه مى رفت .
طبیب مسلمان شد یا نه ؟
وقتى بشر حافى مریض شد؛ همان مرضى که بر اثر آن فوت کرد. دوستان و اطرافیانش در کنار بالینش جمع شده ، گفتند: باید ادرارت را به طیب نشان دهیم تا راهى براى علاج بیابد.
گفت : من در پیشگاه طبیبم ، هر چه بخواهد با من مى کند.
گفتند: این کار باید حتما انجام شود.
گفت : مرا رها کنید، طبیب واقعى مریضم کرده است .
دوستان بشر اصرار ورزیده ، گفتند: طبیبى است نصرانى که بسیار حاذق و ماهر است . بشر وقتى دید که دست بردار نیستند به خواهرش گفت :
فردا صبح ادرارم را براى آزمایش به آنها بده .
فردا که ادرارش را پیش طبیب بردند، نگاهى به آن کرد و گفت : حرکت دهید، حرکت دادند، گفت : بر زمین بگذارید، گذاردند سپس گفت : حرکت دهید، دستور داد تا سه مرتبه این کار را کردند. یکى از آنها گفت :
در مهارت تو بیش از این شنیده بودیم که سرعت تشخیص دارى ، ولى حالا مى بینیم چند مرتبه حرکت مى دهى و به زمین مى گذارى ؟!
طبیب گفت : به خدا سوگند در مرتبه اوّل فهمیدم ولى از تعجّب ، عمل را تکرار مى کنم ، اگر این ادرار از نصرانى است متعلق به راهبى است که از خوف خدا کبدش فرسوده شده و اگر از مسلمان است ، قطعا از بشر حافى مى باشد.
گفتند: همانطور که تشخیص دادى از بشر است . همین که طبیب نصرانى این حرف را شنید، مقراضى (قیچى ) گرفت و زنار خود را پاره کرد و گفت :
اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله
رفقاى بشر با عجله پیش او آمدند تا بشارت اسلام آوردن طبیب را به او بدهند، همین که چشمش به آنها افتاد گفت : طبیب اسلام آورد یا نه ؟ جواب دادند: آرى . ولى تو از کجا خبردار شدى ؟ گفت : وقتى شما رفتید، مرا خواب گرفت . در عالم خواب یک نفر به من گفت : به برکت آبى که براى طبیب فرستادى آن مرد مسلمان شد و ساعتى نگذشت که بشر از دنیا رفت

|❀❀|بخش ادبی مسابقه بزرگ خاتم الانبیا و خاتم اوصیا |❀❀|

IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images//3882/1_________.gif)


سلام علیکم
بزرگوارانی که قلم زیبایی دارند و میخواهند ما را از این قلمشان بهره منده نمایند در این تاپیک منتظر متون ادبی شان هستیم

این بخش دارای زیرمجموعه های

شعر
قطعه ادبی
داستان کوتاه
مقاله
خاطره نویسی

لازم به ذکر است هرچند میدانم تمام دوستان واقف به این مطلب هستند که باید نوشته ها از آن خود دوستان باشد