جهل

×

پیغام خطا

Deprecated function: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated در include_once() (خط 29 از /home/askdinorg/domains/askdin.com/public_html/sites/all/modules/bbcode/bbcode.module).

توبه در قرآن

انجمن: 

سلام.
در آیه زیر :

[SPOILER]

«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السوءَ بجَهَلَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولَئک یَتُوب اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکیما؛ ً پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند و سپس به زودى توبه مى کنند ، خداوند توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خدا دانا و حکیم است».

[/SPOILER]

برای قبولی توبه :
۱- کدام یک از انواع جهل مد نظر است ؟
۲- جاهل قاصر مد نظر است یا جاهل مقصر یا هر دو ؟

چرادر حالی که جنود جهل وعقل برابرومساوی هستندولی اکثر انسان هااز جنود جهل پیروی می کنند ؟

انجمن: 

باسلام ودرودفراوان
امام خمینی درکتاب خودبه نقل ازامام صادق (ع) بیان فرمودندکه سربازان
جنودجهل همان شرک وغروروشرارت و..راخداازبرای انان75لشکرقراردادوسربازان
جنودعقل همان نیکی احسان وخیرو..هم75لشکرازبرای ان درانسان نهاد
حال چطورممکن است درعین برابری اینهاگناه همان پیروی ازجنودجهل برای هرانسانی زیباتراست
وخداوندهم درقران میفرمایند لهم اکثرهم فاسقون این درتناقض باان است!!

آیا خداوند جاهلانِ دانا را می بخشد؟

انجمن: 

[="Times New Roman"][="Black"]سلام و عرض احترام خدمت کارشناس محترم

می خوام در مورد جهالت صحبت کنم

یادمه وقتی بچه بودیم توی بازی کردن گاهی لج بازی میکردیم گاهی دعوا میکردیم گاهی دو به هم زنی میکردیم و...

خوب بچه بودیم نمی دونستیم که این کارها زشت هست. به عبارتی جاهل بودیم

الان که بزرگ شدیم خیلی هامون دیگه اون کارها رو انجام نمیدیم.

مثلا همون کسی که سر یه توپ که گل شد یا نشد بازی رو قطع میکرد و قهر میکرد و توپش رو بر می داشت و میرفت خونشون.

حالا که بزرگ شده وقتی فوتبال بازی میکنه حتی اگر حق باهاش باشه میگه : باشه آقا هرچی شما بگی.اصلا تیم شما داوری کنه ما قبول میکنیم

خب این نشون میده اون شخص از دوران جهالتش فاصله گرفته و دانا شده و کارشناس کلام هم گفت خدا اینجور جهالت ها رو می بخشه و گناهی واسش نیست.

اما من می خوام در مورد جاهلان دانا صحبت کنم.

به نظر من انسان ها برای تغییر به سمت خوبی ها ، پاکی ، زیبایی ها باید به یک مرز خاصی از هشیاری برسند.

و تا زمانی که به اون مرز نرسند هرچقدرم علم داشته باشند منجر به تغییر اونها نمیشه

مثلا من یادم هست سالها یه صفت بد اخلاقی داشتم درحالی که می دونستم خیلی بده و آسیب میزنه و

کلی هم اطلاعات در موردش داشتم. یعنی خیلی شیک می تونستم ساعت ها در موردش صحبت کنم تحلیلش کنم مشاوره بدم و ...

ولی خودم انجامش می دادم.

ناگهان یک شخصی از راه رسید و یک جمله به من گفت که مغزم به کار افتاد و گفت دییییینگ

و بعد از اون من سریعا برای ترک اون صفت بد اقدام کردم و ترکش کردم.

چون من 99 درصد آگاهی داشتم ولی هنوز یه سری علامت سوال توی ذهنم بود که باعث میشد نتونم ترکش کنم.

وقتی اون شخص اون جمله رو به من گفت و با همون یه جمله به تمام علامت سوال های من در مورد اون مسئله پاسخ داد

من سریعا برای ترک اقدام کردم. یعنی یک هشیاری خاصی در من شکل گرفت که اگر این هشیاری در هر شخص دیگری هم شکل بگیرد

او هم می تواند از بدی هایش فاصله بگیرد.

من به این مدل آدم ها میگم جاهلان دانا. یعنی می دونه کار بدیه ولی انجامش میده.

می دونه داره عمرش رو به فنا میده ولی انجامش میده

و به نظر من این شخص همچنان جاهل هست و خداوند به هیچ عنوان نباید او را بخاطر گناهانش مجازات کند.

من یک خانمی رو در فضای مجازی میشناسم که میگفت من حدود پنجاه میلیون تومن پول داشتم

ولی کمالگرا و وسواسی بودم. برای داشتم احساس خوب همش پول خرج میکردم.

مثلا بستنی می خریدم شکلات می خریدم لباس های لاکچری می خریدم

و وقتی هم این فکر به ذهنم میومد که اگر سرمایه ات تمام شد می خوای چیکار کنی

با خودم میگفتم تا اون موقع من بازم پول در میارم.

و کم کم همه ی پولمو از دست دادم و مجبور شدم شرایط سختی رو تجربه کنم

و حالا قدر پول رو بیشتر می دونم و فهمیدم که من توی توهم بودم و اصلا زندگی اونجوری نیست که من فکر میکردم

یاد گرفتم که از چیزهای ساده لذت ببرم و یاد گرفتم پول رو چجوری خرج و مدیریتش کنم ولی حیف که دیگه پولی ندارم که باهاش کار کنم.

حالا به نظر شما این منطقی هست که خداوند این شخص رو مجازات کنه که چرا پنجاه میلیون تومان رو پروندی ؟

در واقع این شخص زمانی که آگاهی نداشت پول داشت. و زمانی که پول نداشت آگاهی داشت

و خداوند برای قضاوت این شخص باید شرایطی رو فراهم کنه که هم پول داشته باشه هم آگاهی.

نمیشه خداوند یک نفر رو معلول خلق کنه و ازش بخواد مثل انسان دو پا فعالیت کنه.

انسان اگر هزار سال هم موعضه و پند و اندرز بشنوه تا زمانی که به مرز خاصی از آگاهی و هشیاری نرسه تغییر نمی کنه

و این آگاهی ها نمی تونن حجت باشن برای اینکه خدا روز قیامت بهش بگه فلانی بهت گفت چرا گوش نکردی؟

برای گوش کردن باید گوش شنوا داشت. وقتی انسانی نمی داند گوش شنوا چیست که بخواهد داشته باشد یا نداشته باشد

دیگر چه فرقی میکند بقال سر کوچه با اون حرف میزند یا آیت الله بهجت ؟

دیگر چه فرقی میکند که چقدر علم دارد چقدر آگاه است.

شاید بپرسید مگر می شود کسی علم و آگاهی داشته باشد ولی گوش شنوا نداشته باشد ؟

من می گویم بله کاملا می شود.

همانطور که گفتم درک این مسائل نیاز به هشیاری و بیداری خاصی دارد تا منجر به تغییر انسان بشود.

مادربزرگ من یک اخلاق بامزه ای دارد. وقتی یک چیزی از کسی می خواهد جوری به طرف غر میزند

که انگار صد بار به او گفته و او حرفش را گوش نکرده. انتظار دارد ذهنش را بخوانی

مثلا صبح از خواب بیدار می شود آب می خواهد. یک دفعه می گوید: مسعود آخرش واسم آب نیوردی.

می گویم: مادربزرگ تو کی به من گفتی آب بیار که نیوردم ؟ الان اولین باره که داری بهم میگی.

انسانی هم جاهل دانا هست همینطور است. وقتی هشیاری ندارد. نمی شنود. نمی بیند. متوجه نمی شود.

و این بی انصافی است که خدا بگوید صد بار به تو گفتم حواست نبود.

خداوند زمانی باید انسان را عقاب کند که انسان با هشیاری ببیند ، بشنود ، آگاهی کامل که باعث تغییر می شود داشته باشد.

سپس راه کج را انتخاب کند. آنوقت خداوند حق دارد او را مجازات کند.

لطفا مطالبی که بیان کردم رو بررسی کنید و درستی و غلطیشون رو مشخص کنید.

متشکرم.[/][/]

مروری بر علل و عوامل انحراف، التقاط و کج اندیشی دینی؟

انجمن: 

بنام خدا

سلام دوستان و همراهان،@};- یکی از جمله مسائل و موضوعاتی که در بحث "آسیب شناسی دینی" بسیار حائز اهمیت است، مسأله علل و عوامل انحراف، التقاط و کج اندیشی دینی است، بسیاری از کسانی که خواسته یا ناخواسته به ورطه و وادی انحراف و التقاط کشانیده می شوند و نیز بسیاری از کسانی که بدلیل تعصب نسبت به اشخاص و افراد، نمی توانند انحراف و التقاط فکری آنها را هضم و درک کنند و علیرغم تشکیک و تردید هنوز اعتقاد و اعتمادشان از منحرفین و کج اندیشان سلب نشده در مسیر تحقیق و مطالعاتشان، به این دسته علل و عوامل توجهی ندارند.

بر آن شدیم در زمانه ای که شبهه افکنان منحرف و کج اندیش به اسم روشنفکری دینی و تجددگرایی، نهایت تلاششان را برای انحراف افکار عمومی جامعه مصروف داشته اند برای تنویر افکار عمومی جامعه و سلامت ذهن و روح افراد، به این دسته علل و عوامل که بسیار در خط کشی و مرزبندی بین حق و باطل و پیشگیری از تمایل به خط انحرافی و التقاطی مؤثر است، در یک سلسله مباحث پیوسته با رعایت سیر منطقی بحث، بپردازیم.

از همه دوستان و همراهانی که با ساختار بحث آشنایی داشته و تمایل به مشارکت دارند تقاضا می کنیم با رعایت اختصار و موجز بودن مطالب پست ها،(ارسال مورد به مورد) و سنخیت داشتن مطالب ارسالی با عنوان بحث، دیگر همراهان را از تلاش و مجاهدت علمی خود برخوردار سازند.

لطفاً از طرح مباحث سیاسی و غیرمرتبط با عنوان تایپیک خودداری کنید. با تشکر@};-

آیا خداوند «اغراء به جهل» می کند؟

انجمن: 

سلام.:-b
سوالم اینه که، آیا خدا اغراء به جهل می کنه[=&amp]؟[/]:taghdim:

[SPOILER]
من منظوری که دارم اینه...مثلا، خدا، مردم رو سوق بده به یک جهل و یک باور غلط.مثلا، خدا از زمان آدم و حوا، به طرق مختلف به مردم وحی بفرسه و خبر بده، که، ما دنیا رو در شش روز افریدیم.دقت کنید، شش روز.خوب، مردم هم بنده خدا، مثل، علامه طباطبایی و مکارم شیرازی و اینها نیستن که استدلال کنن و بگن مثلا منظور از شش روز، همون شش دورانه و یا امثال اینها..اونها فکر می کنن که منظور از شش روز، همین شش روز خودمونه...شنبه، یکشنبه، دوشنبه...الی آخر...مخصوصا که خود خدا، دوباره طوری وانمود کنه و سخن بگه، که ما پیش از پیش به این تصور بیافتیم که منظور خدا از شش روز، همون شش روز خودمونه...خوب اینجا خدا اغراء به جهل کرده...این ساده ترین مثال در این رابطه می تونه باشه...خدا خیلی راحت می تونست به جای شش روز از شش دوران استفاده کنه، یا خدا می تونست، تذکر بده، که این سخن من، رو به معنای شش روز متصور نشید، که مثلا شنبه باشه، یکشنبه باشه و الی آخر، تعبیر نکنید...ولی خدا اینکار رو نمی کنه، و میلیون ها نفر رو در طول تاریخ(نه صرفا از زمان ظهور پیامبر اسلام، بله قرن ها پیش از اون، اغراء به جهل می کنه....البته گفتم این یک مثال خیلی ساده بود که منظور روشن بشه....حالا ما مثال های خیلی بهتری و دقیق تری می تونیم مطرح کنیم برای روشن شدن بحث.اصلا کاری هم به قرآن و اسلام نداریم.این فقط یک مثال بود، خواهشن نخواهید از این مثال ایراد بگیرید که واقعیتی که رخ داده باشه نیست.

[SPOILER]
اگر بخواهیم در مورد الله و درون دینی یا به عبارتی از روی مسائل نقلی و تاریخی صحبت کنیم...وضع الله در این مسائل خیلی خراب به نظر می رسه.
مثلا هرچند البته عزیزانی مثل استاد مسلم همونطور که خودشون گفتن، دروغ برای خدا فرض نیست.
به نقل از استاد مسلم: ما در هر صورت این مورد یعنی «دروغ» در خصوص خداوند فرضی ندارد.
اما در این تاپیک ما دیدیم که الله دروغ می گه...حداقل به کافران یا مشرکان.و دروغ گفتن از مصادیق اغراء به جهله.... در اینجا ببینید .

[SPOILER]البته دست به تغییر تعریف اساتید، ردیفه، جسارتا...خیلی راحت، معنای دروغ، معنای اغراء به جهل رو در صورت لزوم تغییر می دن و مشکل رو برطرف می کنن.;;) در آینده بعید نیست که فهمیدیم که اصلا، دروغ یک موجود ذهنیه و طوری تعریف میشه که اصلا در دنیای خارج از ذهن ما و در دنیای واقعی نمی تونه رخ بده.یعنی طوری تعریف می شه که دیگه مصداقی در عالم واقعی نداره[SPOILER]


ممنون، من دیگه عرضی ندارم.

[SPOILER]

[/SPOILER]
[/SPOILER]
[/SPOILER]
[/SPOILER]
[/SPOILER]

الطَّاعَةُ وَ ضِدَّهَا الْمَعْصِيَةَ

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد المصطفى وعلی المرتضى وفاطمة الزهرا(وخدیجة الكبرى) والحسن الرضی والحسین المصفى وجمیع الاوصیاء مصابیح الدجى وأعلام الهدى ومنار التقى والعروة الوثقى والحبل المتین والصراط المستقیم وصل على ولیك وولاة عهدك والائمة من ولده، ومد فی أعمارهم، وزد فی آجالهم، وبلغهم أقصى آمالهم دینا ودنیا وآخرة ، إنك على كل شئ قدیر.

[="red"]وَ الطَّاعَةُ وَ ضِدَّهَا الْمَعْصِيَةَ [/]

درحدیث 14 کتاب اصول کافی حدیثی هستش که به برسی و معرفی لشکریان عقل و جهل [ الکافی، کتاب العقل و الجهل، ح 14. ] میپردازه که معروف هست به جنود العقل و الجهل . در این حدیث که برای هر یک از عقل و جهل هفتاد و پنج لشکر محسوب شده که ما در این مجال به برسی لشکر طاعت ( از لشکر عقل ) و معصیت ( از لشکر جهل ) بپردازیم.

در ابتدا ارباب لغت اینگونه این دو واژه را معنا کرده اند که :

طاعت از ریشه : طَوْع

[ طوع ]: مص ، فرمانبردار « هُوَ طَوعُ يَدوك »: او در اختيار و فرمانِ تو ميباشد ؛ « طَوعاً اوْ كَرْهاً »: با رضايت يا بدون رضايت چه بخواهد چه نخواهد ؛ « طَوعُ امْرِكَ »: در اختيار تو .

این واژه در قران با مشتقات صد بیست نه بار در چهل سوره امده است .

معصیت از ریشه :عصی

عصی . [ ع َص ْی ْ ] (ع مص ) نافرمانی نمودن . (از منتهی الارب ). نافرمانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خروج از طاعت و مخالفت کردن با امرکسی و عناد کردن . (از اقرب الموارد).

این واژه در قران با مشتقات بیست و چهار بار در بیست و شش سوره امده است .

کلمه معصیت در آیات 8و9 سوره مجادله به کار رفته است که این دو آیه چنین است :
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى‏ ثُمَّ یعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَیوْكَ بِما لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ وَ یقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ (8) یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیهِ تُحْشَرُونَ (9)
8- آیا ندیدى كسانى را كه از نجوى نهى شدند سپس به كارى كه از آن نهى شدند باز مى‏گردند و براى انجام گناه و تعدى و نافرمانى رسول خدا به نجوى مى‏پردازند، و هنگامى كه نزد تو مى‏آیند تو را تحیتى مى‏گویند كه خدا به تو نگفته است، و در دل مى‏گویند چرا خداوند ما را به خاطر گفته‏هایمان عذاب نمى‏كند؟ جهنم براى آنها كافى است! وارد آن مى‏شوند و بد جایگاهى است! 9- اى كسانى كه ایمان آورده‏اید هنگامى كه نجوى مى‏كنید به گناه و تعدى و معصیت رسول خدا نجوى نكنید، و به كار نیك و تقوى نجوى كنید، و از مخالفت خدایى كه بازگشت و جمع شما به سوى او است بپرهیزید.
تفاوت میان (اثم) و (عدوان) و (معصیة الرسول )از این نظر است كه (اثم) شامل گناهانى مى شود كه جنبه فردى دارد.(مانند شرب خمر) و (عدوان) ناظر به امورى است كه موجب تعدى بر حقوق دیگران است،و اما (معصیة الرسول)مربوط به فرمانهائى است كه شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) به عنوان رئیس ‍ حكومت اسلامى در زمینه مصالح جامعه مسلمین صادر مى كند.بنابراین آنها در نجواهاى خود هرگونه عمل خلاف را مطرح مى كردند،اعم از اعمالى كه در رابطه با خودشان بود یا دیگران و یا حكومت اسلامى و شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ).

حال اینکه معنای این دو کلمه رو متوجه شدیم به شرح و توضیح اون میپردازیم.

اولین موضوع و مطلبی که به ذهن شما میاد بعد شنیدن طاعت و بندگی چی هست؟چند چیز ممکن هست ذهن شما یاد بیاره کنه ، یک علت خلقت ( هدف خلقت عبادت و بندگی خدا) دو ایاتی که در اونها اطاعت از خدا و رسول هست «.... اطیعوا الله و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم .... »[ 59 نسا ] و شاید هم طاعت و بندگی که شیطان انجام داد و بعد با اون امتحانی که شد و در اون سرکشی که انجام داد « وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلا إِبْلِيس أَبي وَ استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَفِرِينَ‏ »[ ایه 34 بقره ] موجبات معصیت خودش رو فراهم کرد و از جایگاهی که داشت خارج شد .

در کنار این موضوع ، ما در عالم از نگاه تکوینی خدا تنها خالق و مابقی ، مخلوق هستن و حتی شیطان رو هم که ما رو به سمت شر و معصیت میکشونه مخلوق هستش .

اما از نگاه تشریعی شیطان در کنار خدا و در تکامل عمل قرار دارند.

پس شیطان به لحاظ مخالفت با مسیر کمال انسانی در متن تشریع مخالف خدای متعال است چه اینکه خداوند در متن تشریع کمال انسان را اراده فرموده است و شیطان بر خلاف آن است . یعنی اینکه تا زمانی که چه طاعت و چه معصیت در کنار هم نباشند دیگری معنا پیدا نمیکند ، ممکن هست دوستان ایراد بگیرند مگر کمال طاعت ، معصیت است؟ در پاسخ یاد اور میشوم که اگر در روز تاریکی وجود نداشته باشد شما معنای تاریکی و شب را درک نخواهید کرد همانطور که از معنای عبادت فقط عبادت و از معنای عصیان تنها عصیان برداشت میشود و در نبود هرکدام دیگری معنا پیدا نمیکند.

از طرف دیگر خدای متعال ما را موجودات جبری نیافرید بلکه مختار در امور هستیم که اینده خویش را و سعادت یا عدم ان را خود مقدر کنیم .

برای روشن شدن به چند نکته میپردازم

در جهان بینی اسلامی اساسا جهان و موجودات جهان به دو دسته خیر و شر منقسم نمی‏گردد ، در جهان ، آفریده‏ای كه نبایست آفریده شده باشد و یا بد آفریده شده باشد وجود ندارد ، همه چیز زیبا آفریده شده و همه چیز بجا آفریده شده و همه چیز مخلوق ذات احدیت است . قلمروی شیطان " تشریع " است نه " تكوین " ، یعنی قلمروی شیطان‏ فعالیتهای تشریعی و تكلیفی بشر است . شیطان فقط در وجود بشر می‏تواند . نفوذ كند نه در غیر بشر . قلمروی شیطان در وجود بشر نیز محدود است به‏ نفوذ در اندیشه او نه تن و بدن او . نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه كردن و خیال یك امر باطلی را در نظر او جلوه دادن . قرآن این معانی را با تعبیرهای " تزیین " ، " تسویل " ، " وسوسه " و امثال اینها بیان می‏كند ، و اما اینكه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینكه تسلط تكوینی بر بشر داشته باشد ، یعنی به شكل یك قدرت قاهره‏ بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر كار بد اجبار و الزام‏ نماید ، از حوزه قدرت شیطان خارج است . تسلط شیطان بر بشر محدود است‏ به اینكه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد : « انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوكلون 0 انما سلطانه‏ علی الذین یتولونه »( نحل / 99 و 100.) . " همانا شیطان بر مردمی كه ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتكا می‏كنند تسلطی ندارد ، تسلط او منحصر است به اشخاصی كه خودشان ولایت‏ و سرپرستی شیطان را پذیرفته و می‏پذیرند " . قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل می‏كند كه در جواب كسانی كه به او اعتراض می‏كنند و او را مسؤول گمراهی خویش می‏شمارند می‏گوید : « و ما كان لی علیكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسكم »( ابراهیم/ 22.) . " من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم . حدود قدرت من فقط " دعوت‏ " بود . من شما را به سوی گناه خواندم و شما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت كردید ، پس مرا ملامت نكنید ، خویشتن را ملامت كنید كه به دعوت من پاسخ مثبت دادید . ارتباط من با شما صرفا در حدود " دعوت " و " اجابت " بوده و بس " . فلسفه و حكمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر ، " اختیار " انسان است‏ . مرتبه وجودی انسان ایجاب می‏كند كه حر و آزاد و مختار باشد . موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا كمال و فعلیت خویش را كه منحصرا از راه " اختیار " و " انتخاب " بدست‏ می‏آید تحصیل كند .( مجموعه اثار ج1 ستاد مطهری )

کل این چند جمله یعنی اینکه درست هستش که ما سراسر خیر و نیکی در وجود ماهست اما باید بدونیم که چه لشکر عقل و چه لشکریان جهل در ما بصورت بالقوه وجود دارند و ما با انجام اعمال به بالفعل افتادن و تحرک اون لشکر اقدام میکنیم.

وقتی از گناه و معصیت دوری کنیم قدرت عصمت و قدرت بصیرت بهتری پیدا خواهیم کرد و برعکس اگر رو به پلیدی بیاریم قدرت عقل رو کم میکنیم.
ادامه دارد...

و اذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاما

انجمن: 

با سلام خدمت دوستان آیه ای هست که می فرماید و اذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاما می خواستم بدانم جاهلون چه افرادی هستند که بعد بدانیم با آنها چگونه رفتار کنیم؟ به نظر من اگه بتونیم تشخیص اولیه درستی در مورد افراد بدهیم خیلی از مسائل ما در مورد برخورد مناسب باهاشون حل میشه:ok: مثلا بعضی افراد هستند که نمی تونی بگی جاهلن یا مثلا متکبرند؟ اصلا نمی دانی باید چطور باهاشون برخورد کنی؟ ممنون میشم نظر بدهید:Sham: کارشناس بحث : میقات

**افراط و تفریط** چرا؟


سلام:Gol:

مگه صراط مستقیم چه ایرادی داره که عده ای یا از اینور بوم میافتن ، یا از اونور؟
قصدم از ایجاد این تاپیک اینه که چرایی این موضوع بررسی بشه! و همچنین دوستان مثال از افراط و تفریط در انجام وظایف دینی بیارن.
این موضوع ، شکاف ایجاد میکنه بین مردم و همچنین خیلی ها رو از اسلام فراری میده!
مثلا در زمینه حجاب ؛ افرادی بد حجابن و افرادی هم انقدر حجاب دارن که از حکم خدا هم جلو زدن!!!!!
آیا دسته اول کمبود دارن و یه جورایی در پی نشون دادن و عرضه خودشون هستن و دسته دوم متزورن یا.....؟


اهدنا الصراط المستقیم:Sham:

راز اصلی توجه به دین و مذهب چیست؟ فطرت یا نظریات غربی؟؟؟

[=Arial][=&quot]با سلام و درود:Gol:

در این تایپیک، با طرح چند سؤال[/]بصورت گفتمانی،[=&quot] در خصوص راز اصلی گرایش به دین و مذهب، انشاءالله با مشارکت همۀ کاربران و البته پاسخ های کارشناسان، امیدوارم باب بحث خوب و مفیدی کلید بخورد. انشاءالله

سؤال: در طول تاریخ، عالمان دینی ما به ما گفته اند که راز اصلی توجه به مذهب و دین، یک امر فطری است؛ چیزی که از ان به فطرت، یاد می کنند و البته این را هم می دانم که قرآن نیز بر این نکته تأکید دارد، محل سؤال من اینست که پس چگونه است که برخی از متفکران و دانشمندان غربی، در دیدگاه هایشان، عوامل دیگری را سبب اصلی گرایش به دین دانسته اند؟

بدرود ...:Gol:

[/][/]

" منکران خدا " مردگان حقیقی اند

سلام
علی ع است می فرماید : بزرگترین مرگ جهل است .
وقتی جهل بزرگترین مرگ باشد هرچه موضوع آن به حسب واقع واضحتر و روشنتر باشد مرگ جهل عمیق تر خواهد بود .
انسان می بیند که بعضی ها خدای متعال را انکار می کنند و برای این حرف بی پایه و اساس خود که هیچ عقلی جز عقل ظاهر بین آنها نمی پذیرد شبه استدلالهای سبک و بی معنا می کنند . لذا این افراد بزرگترین جاهلان و در نتیجه مردگان حقیقی این عالمند .
منکران خدا برای انکار خود دلیلی ندارند بلکه دلیل تراشی می کنند . انگیزه انکار خداوند توسط آنها تفکر و اندیشه ای نیست که در اثبات خداوند درمانده باشد چه اینکه وجود مدیر و مدبر برای عالم پر رمز و راز و شگرف حتی به برهان نیاز ندارد بلکه آنها هواپرست و ظاهر بین هستند . آنها از مسوولیت و تکلیف فرار می کنند . لذا برای تثبیت جایگاه نامطلوبی که دارند به دلیل تراشی روی می آورند .
درباره مرگ جهل و مرگ کفر بیشتر سخن خواهیم گفت ان شاء الله
موفق باشید